در شادکامی، دو مقام داریم: یکی مقام «تقدیر» و دیگری مقام «تحقق». مقام تقدیر، با مقام تحقق، تفاوت دارد. درست است که همه چیز را خداوند متعال تقدیر می‌کند، اما الزاما هر چه تقدیر می‌کند، در زندگی انسان، محقق نمی‌گردد؛ بلکه مشروط است (تقدیر مشروط) و شرط آن نیز واکنش مناسب انسان است. بنابراین، ما با مراحل سه گانه «تقدیر»، «واکنش» و «تحقق»، رو به رو هستیم. نوع واکنش انسان، تعیین کننده تحقق یا عدم تحقق خیر است. واکنش مناسب، موجب تحقق تقدیر و واکنش نامناسب، موجب عدم تحقق آن می‌گردد. نقش واکنش انسان در تحقق یا عدم تحقق تقدیر تقدیر خدا به معنای عام کلمه، اگر بخواهد در زندگی تحقق یابد، نیازمند واکنش مناسب انسان است. در این جا مراد از تقدیر خدا، شادکامی است که در دو عنوان خیر و سرور، توزیع شده است. بر اساس تفگر توحیدی، همه امور از جمله شادکامی، نخست توسط خداوند متعال تقدیر می‌شود. لذا خارج از آن تقدیر، چیزی تحقق نمی‌یابد و انسان باید در آن چارچوب حرکت کند تا به موفقیت در هر امری دست یابد. بنابراین، ماهیت شادکامی نیز توسط خداوند متعال تقدیر شده است و ما باید با شناخت آن، برای تحققش تلاش نماییم. بنابراین، «شادکامی مقدر» اگر با واکنش مناسب انسان روبه رو گردد، به «شادکامی تحقق یافته» تبدیل می‌شود.
 
اکنون بحث را در مؤلفه‌های شادکامی پی می‌گیریم. شادکامی مقدر، ترکیبی از «خیر مقدر» و «سرور مقدر» است. از این رو، شادکامی تحقق یافته، از یک سو، متوقف بر «تحقق خیر مقدر» است که آن را «خیر مؤثر» نامیدیم و از سوی دیگر، متوقف بر «تحقق سرور مقدر» است که آن را سرور مؤثر نامیدیم. سرور مؤثر و خیر مؤثر، چون در حد تقدیرند، تأثیری در زندگی انسان نخواهند داشت و تنها زمانی تأثیرگذار خواهند بود که تحقق یافته باشند. پس می‌توان  گفت: وقتی شادی و سرور مؤثر تحقق یافت، احساس نشاط شکل می‌گیرد، و وقتی خیر مؤثر تحقق یافت، احساس رضامندی به وجود می‌آید. اکنون سؤال این است که چه چیزی خیر مقدر و سرور مقدر را به خیر مؤثر و سرور مؤثر تبدیل می‌کند؟ پاسخ در واکنش مناسب به هر کدام است. واکنش مناسب به سرور و شادی مقدر، التذاذ یا لذت بردن است که عوامل آن را در دو بعد مادی و معنوی برشمردیم.
 
اما واکنش مناسب به خیر مقدر، کمی پیچیده و در سطحی است؛ یک سطح آن، واکنش کلی نسبت به تقدیر خداوند است و سطح دیگر آن، واکنش ناظر به موقعیت‌های چهارگانه (خوشایند و ناخوشایند / باید و نباید). واکنش کلی، «رضامندی» و واکنش های ناظر به موقعیت، به ترتیب عبارت‌اند از: «شکر»، «صبر»، «رغبت به طاعت و انجام دادن آن» و «کراهت از معصیت و ترک کردن آن». آنچه در سطحی بودن واکنش را تحلیل می‌کند، نوع مناسبات قضا و قدر با ابعاد چهارگانه آن است. این نوع، دو گونه ارزیابی را به وجود می‌آورد. وقتی خیر مقدار به عنوان یک کل و بدون توجه به ابعاد، مورد ارزیابی قرار می‌گیرد، رضامندی از تقدیر به وجود می‌آید و وقتی ابعاد چهارگانه اش مورد ارزیابی قرار می‌گیرند، شکر، صبر، رغبت به طاعت و انجام دادن آن، و کراهت از معصیت و ترک کردن آن به وجود می‌آیند. وقتی چنین امری تحقق یافت، خیر مقدر به خیر مؤثر تبدیل می‌شود و خیر مؤثر، زندگی خوب را رقم می‌زند و در نتیجه، رضایت ثانویه از زندگی به وجود می‌آید. رضایت نخست، رضایت از تقدیر خیر بود و این رضایت، رضایت از تحقق خیر یا زندگی خوب است. پس در مجموع می‌توان گفت که شادکامی، ترکیبی از «زندگی خوب (خیر)» به اضافه «زندگی شاد(سرور)» است.
 
زندگی شاد، به انسان احساس نشاط می‌دهد و زندگی خوب، احساس رضامندی را به وجود می‌آورد و بدین سان، احساس شادکامی شکل می‌گیرد. پس احساس شادکامی، ترکیبی از «نشاطه و «رضامندی» است. بنا بر آنچه گذشت، «خیر مقدر» اگر بخواهد در زندگی تحقق یابد و یک زندگی خوب و مبتنی بر خوبی را شکل دهد، متوقف بر «رضامندی کلی از تقدیر» و «شکر در خوشایند»، «صبر در ناخوشایند»، «انجام دادن طاعت» و «ترک کردن معصیت» است. تحقق زندگی خوب نیز رضامندی ثانویه از زندگی را به وجود می‌آورد. لذت و شادی مقدر نیز اگر بخواهد در زندگی تحقق یابد، متوقف بر «التذاذ صحیح در بعد مادی و معنوی» است. از این رو، باید از یک سو عوامل شکر، صبر، طاعت و معصیت را به دست آورد تا خیر بودن تقدیرها، در زندگی تحقق یابد و از سوی دیگر، عوامل لذت‌های مادی و معنوی را نیز به دست آورد تا شادی و سرور تقدیر شده، حاصل گردد و در نهایت، شادکامی تحقق یابد. از آنچه گذشت می‌توان نتیجه گرفت که در رأس، باورهای اساسی افراد قرار دارند که این باورهای در رویارویی با موقعیت‌های عینی زندگی (تقدیرها و هیجان‌ها)، باورها و رفتارهای دیگری را تولید می‌کنند که موجب شکر در خوشایند، صبر در ناخوشایند، رغبت به طاعت و انجام دادن آن، کراهت از معصیت و ترک کردن آن، التذاذ مادی و التذاذ معنوی می‌گردد. چهار عنوان نخست، موجب رضامندی و دو عنوان بعدی، موجب نشاط می‌شوند. این مجموعه در نهایت، شادکامی را تولید می‌کند.
 
باورهای اساسی نیز در اصل، ریشه در توحید و واقعیت‌های توحیدی دارند. این واقعیت‌ها اگر شناخته شوند، شادکامی را به وجود می‌آورند. بهترین منبع نیز برای واقعیت شناسی، وحی است که در قرآن و حدیث، تجلی یافته است. بنابراین، در این جا با دو مفهوم اساسی رو به رو هستیم یکی شناخت و دیگری الله (به عنوان منبع شناخت). این دو را می‌توان در اصطلاح «عقل عن الله » یافت. یکی از اصطلاحات مرکبی که در متون دینی به چشم می‌خورد، «عقل عن الله» است. این اصطلاح، به معنای اخذ معرفت از خداوند متعال است که در قرآن و سنت ارائه شده است. جالب این که بر اساس روایات، کسی که معارف خود را از خداوند متعال گرفته باشد، او را در قضاهایش متهم نمی‌کند و به دستورهای او عمل می‌کند.اساسا خداوند متعال، پیامبران را برای تحقق همین امر فرستاده است. بنابر این، شادکامی، مبتنی بر «واقعیت شناسی توحیدی» است که باید از خداوند سرچشمه گیرد (عقل عن الله) و یک زندگی توحیدی را سامان دهد که در آن، نسبت به تقدیرهای خدا، رضایت داشته باشد و نشاط زندگی را تأمین کند. در این شیوه زندگی، صبر در ناخوشایند، شکر در خوشایند، رغبت به خدا و کراهت از معصیت به وجود می‌آید.
 
منبع: الگوی اسلامی شادکامی، دکتر عباس پسندیده، صص513-507، مؤسسه علمی فرهنگی دار‌الحدیث، قم، چاپ دوم، 1394