دین و مذهب از راه سلامتی نیز بر سطح بهداشت روان تأثیر می گذارند. این بدان جهت است که سلامتی از مؤلفه‌های شادکامی و رضامندی است. پس مذهب از راه تأمین سلامتی نیز می‌تواند بر رضامندی تأثیر بگذارد. آرگایل، تأثیر بسیاری برای مذهب بر سلامتی قائل است. وی می‌گوید از دیرباز تصور بر این بوده که مذهب و سلامت با هم مرتبط اند. کامستاک و پاریچ، میزان مرگ و میر ناشی از بیماری را برای شماری از کلیسا روندگان در مقایسه با دیگران پیدا کردند. می‌توان مشاهده کرد که آن‌هایی که به کلیسا می رفتند، میزان مرگ و میر خیلی کمتری می داشتند. هامر و همکاران از داده های زمینه یابی بهداشت ملی آمریکا استفاده کردند. آنان ۲۲۸۰۰ نفر را طی یک دوره زمانی هشت ساله مورد بررسی قرار دادند. در این مدت، ۲۰۱۶ نفر فوت کردند و محاسبه شد که کلیسا روندگان در سن بیست سالگی در مقایسه با دیگران، هفت سال بیشتر انتظار زندگی داشتند. این اختلاف بین کسانی که کمتر از یک بار به کلیسا می رفتند و کسانی که هرگز به کلیسا نمی رفتند، معادل ۴ / ۴ سال بود. معلوم شد که مزیت کلیسا رفتن ناشی از رفتار بهداشتی بهتر است و تا حدودی از حمایت اجتماعی بیشتر ناشی می‌شود.
 
دانشمندان در تحلیل تأثیر مذهب بر سلامتی، چند تحلیل ارائه کرده‌اند. آرگایل تصریح می‌کند که آشکارترین تبیین برای همه این موارد، این است که رفتار بهداشتی اعضای کلیسا بهتر است؛ یعنی آن‌ها کمتر مشروب می خورند، کمتر سیگار می کشند و.... وی سپس به عنوان عامل دوم، از حمایت اجتماعی که در کلیسا بسیار قوی است و بر سلامت تأثیر دارد ، یاد می‌کند. برتری دیگر مذهب که توسط هامر و همکاران کشف شد این بود که مذهب از طریق جنبه های مختلف آرامش روانی و کاهش فشار روانی، رابطه با خدا و خلق ناشی از خدمات کلیسا، سیستم ایمنی را تحت تأثیر قرار می‌دهد. این بدان جهت است که فشار روانی و خلق منفی، سیستم ایمنی را مختل می‌سازد و مذهب با کاهش فشار روانی و تأمین آرامش و ایجاد خلق مثبت، به تقویت سیستم ایمنی کمک می‌کند. مثلا کلیک ۱۷۶ نفر را که در گروههای شفای معنوی حاضر شده بودند، مورد مصاحبه قرار داد و آن‌ها را با ۱۳۷ نفر که از مراقبت‌های اولیه منظم برخوردار بودند، مقایسه کرد. آن‌هایی که در گروه‌های مذهبی شفابخش حضور داشتند، در مقایسه با آن‌هایی که از مراقبت طبی منظمی برخوردار بودند، احساس بهتری را گزارش کردند. همچنین رفتار بهداشتی بهتری داشتند و سلامتی عمومی آن‌ها بالاتر بود. ایدلر ۲۸۶ نفر بیمار را مورد مطالعه قرار داد. بسیاری از آن‌ها دارای ناتوانی هایی بودند، برخی از آن‌ها از مذهب یاری طلبیده بودند و عده ای نتیجه گرفته بودند. سلامت ذهنی بالاتر آنان ناشی از فکر کردن به خود معنوی درونی بود که بدن با آن ارتباطی ندارد و در بردارنده س لامت هیجانی، رابطه با دیگران و یک خود غیر فیزیکی است که حتی در صورت خوب نبودن جسم و بدن، خوب بود. هیچ تغییری در وضعیت واقعی جسم و بدن آن‌ها وجود نداشت. آرگایل می افزاید: این امکان وجود دارد که نوع آرامش روانی و نگرش و دیدگاه مثبت ناشی از مذهب بتواند تأثیرات بدنی ایجاد کند. نتیجه این که مذهب، آثار مبتنی بر سلامت ذهنی خصوصا بر سلامت وجودی دارد؛ اما بر شادکامی کلی، بهداشت جسم و روان نیز اثر دارد. بیشترین تأثیر آن بر سلامت جسم و روان است.
 
مذهب، از راه کاهش فشارهای روانی نیز بر شادکامی تأثیر می گذارد. سیژل و کندال دریافتند که در حالی که داغدیدگی به افسردگی بیشتر خصوصا برای مردان منجر شد، برای مردان همسر از دست داده که به کلیسا یا معبد تعلق داشتند، خیلی کمتر بود. در واقع می‌تواند رشد ناشی از استرس وجود داشته باشد. یعنی در جایی که آشفتگی به واسطه تعبیر و تفسیر مجدد و مثبت از وقایع، پذیرش، حمایت اجتماعی و هیجانی و مقابله مذهبی به نتایج مطلوب منجر می‌شود. این گونه رشد ناشی از استرس در کسانی که دارای مذهب درونی هستند، محتمل تر است. پارگامنت صد و سی مطالعه مربوط به مقابله مذهبی را مرور کرد و دریافت که در ۳۴ درصد آن‌ها نتایج مثبت گزارش شده است و نیز این که اکثر مقابله های مذهبی موقق عبارت است از تصور کمک یا راهنمایی از خدا، مقابله مشترک که در آن خدا شریک تصمیمات است، شکل دهی و قالب بندی مجدد نیک اندیشانه که در آن وقایع منفی به صورت مثبت تر به عنوان اراده خدا دیده می‌شوند و جستجوی حمایت از افراد روحانی یا جماعت کلیسا داینر در بحثی به عنوان باور و بهزیستی می‌گوید: دانشمندان، ارتباط بین اعتقاد و انطباق با بحران را بررسی کرده‌اند. تحقیقات اخیر نشان داده که زنان بیوه که به طور منظم عبادت، و نیایش می‌کردند، شادمانی بیشتری در زندگی شان گزارش کرده‌اند.این نقش مذهب، در حقیقت مربوط به همان مؤلفه سوم، یعنی فقدان عواطف منفی می‌شود.
 
مذهب از راه تأمین بهداشت روانی نیز بر شادکامی تأثیر می گذارد. بتسون و همکاران، همبستگی مثبت بین مذهب درونی و سلامت روان، و همبستگی منفی بین مذهب بیرونی و سلامت روان را به دست آوردند. در مطالعه دیگری، ایدلر، ۲۸۱۱ فرد سالخورده را در نیوهاون بررسی کرد و دریافت که افسردگی در کسانی که به کلیسا می رفتند، یا به طرز خصوصی عبادت و نیایش می‌کردند، کمتر بود. آرگایل می‌گوید: مذهبی بودن می‌تواند آثار فشار روانی را خنثا کند. پارک و همکارن دریافتند که دانشجویانی که از لحاظ مذهب درونی در سطح بالایی بودند، پس از وقایع منفی زندگی، احساس افسردگی، اضطراب یا کاهش عزت نفس نمی‌کردند. وی در بخش دیگری می افزاید: به طور کلی، تعهد مذهبی قطعا با میزان کمتر خودکشی همبستگی دارد. کامستاک و پاتریج نشان دادند که برای کسانی که هفته ای یک بار یا بیشتر به کلیسا می‌روند، نرخ خودکشی ۴۵ درصد در هر هزار نفر بود. در حالی که برای کسانی که هرگز به کلیسا نمی‌روند، این میزان، معادل 1.2 در هر هزار نفر بود. پیوستگی اجتماعی احتمالا دلیل اصلی این موضوع است. میزان خودکشی در کلیساها و جوامعی که شبکه‌های اجتماعی قوی‌تر و میزان طلاق پایین تری دارند.
 
منبع: الگوی اسلامی شادکامی، دکتر عباس پسندیده، صص550-547، مؤسسه علمی فرهنگی دار‌الحدیث، قم، چاپ دوم، 1394