طرح نظام جدید آموزش متوسطه به رغم توجه به ترکیب کار و دانش، در چارچوب حرفه گرایی محدودی قرار دارد. در این طرح، دو شاخه از سه شاخه دوره متوسطه، در حیطه تربیت حرفه ای است: شاخه فنی و حرفه ای و شاخه کاردانش. با این حال، تصور روشنی از ماهیت تربیت حرفه ای و ابعاد آن به دست داده نشده و به بیان عباراتی مبهم و کلی اکتفا شده است. چنان که در بیان هدف شاخه فنی و حرفه ای آمده است: «هدف کلی این شاخه، اعتلای سطح فرهنگ و دانش عمومی و شناخت بهتر استعداد و علاقه دانش آموزان و ایجاد زمینه مناسب جهت هدایت آنان به سمت اشتغال مفید و احراز آمادگی نسبی جهت ادامه تحصیلات در رشته های علمی - کاربردی .
 
در بیان هدف شاخه کاردانش، حتى عبارات مبهم «اعتلای سطح فرهنگ و دانش عمومی» نیز از قلم افتاده و مهارت گرایی به صورت آشکارتری مورد توجه قرار گرفته است: «هدف کلی این شاخه، تربیت نیروی انسانی در سطوح نیمه ماهر، ماهر و استادکاری و سرپرستی برای بخش های صنعت، کشاورزی و خدمات می باشد».
 
شاید بتوان با توجه به ساختار برنامه درسی پیشنهاد شده برای این دو شاخه، ابعاد تربیت حرفه ای مورد نظر در طرح نظام جدید را بهتر دریافت. برنامه درسی از دو قسمت «دروس مشترک» و «دروس اختصاصی» تشکیل شده که قسمت اول برای هر دو شاخه و نیز (شاخه نظری) تقریبا یکسان است و قسمت دوم، متناسب با هر شاخه و به نحو متفاوت تنظیم شده است. در واقع این دروس مشترک است که قرار است اعتلای فرهنگی را موجب شود و دروس اختصاصی به مهارت های خاص در حرفه مربوط ناظر است.
 
این برنامه از حیث ناظر بودن به ابعاد تربیت حرفه ای از دو جهت قابل تأمل است. یکی از جهت عدم توازنی که در آن مشهود است و دیگری از جهت عدم تناسب آن با شاخه های مختلف. پیش از توضیح این دو جهت کلی، ملاحظه برنامه، طرح پرسشی جزئی را موجب می شود که چرا بهداشت و محیط زیست که در ضمن ۴ واحد درسی برای شاخه نظری لحاظ شده، از هر دو شاخه فنی و حرفه ای و کاردانش حذف شده، درحالی که به نظر می رسد این دو شاخه، نه تنها به آن نیاز دارند بلکه نیاز مبرم تری نیز دارند تا بتوانند محیط کار خود را از انواع آلودگی ها مصون دارند.
 
اما نکته اول در مورد این برنامه درسی، عدم توازن آن است. درحالی که در برنامه، ۶ واحد زبان عربی در مورد کاردانش ۴ واحد لحاظ شده، فقط ۲ واحد دانش اجتماعی در نظر گرفته شده است. با توجه به این که زبان عربی برای دانش آموزان ما زبانی دینی است نه زبانی عملی و با توجه به اینکه ۳۰ واحد نیز قرآن (۲ واحد برای کاردانش) در نظر گرفته شده، می توان گفت که عملا ۶ واحد عربی زاید است و مقصود آشنایی با زبان دینی، باید در همان درس قرآن حاصل شود. از سوی دیگر، دانش اجتماعی به رغم تصور زیرساز این برنامه، درسی است که برای تربیت حرفه ای، ضرورتی مبرم و اساسی دارد و اگر حتی ۶ واحد به آن اختصاص می یافت بی مورد نبود. این از آن روست که در تربیت حرفه ای، دانش آموز باید مبانی معرفتی مناسبی برای بنا کردن رفتار حرفه ای خود بر آن به دست آورد. او باید سهم تعامل اجتماعی خود با دیگران را در چارچوب حرفه خود برای تکوین هویت فردی خویش و هویت اجتماعی اعضای جامعه به روشنی دریابد. احساس تعهد در کار یا وجدان کاری در صاحبان حرفه‌ها، محتاج پی ریزی این گونه مبانی معرفتی است. همچنین، بررسی آسیب شناسی اجتماعی ناشی از نوع روابط اجتماعی در چارچوب حرفه، زمینه گسترده دیگری است که همین امر را در شکل منفی و سلبی آن تبیین می کند. بر همین قیاس، می توان از درس ۱ واحدی اقتصاد در این برنامه سخن گفت. حتی با توجه به تأکید نظام جدید متوسطه بر توسعه اقتصادی، آیا می توان با همین یک واحد، بینش و قابلیت مناسب برای مشارکت در جریان توسعه را فراهم آورد؟
 
اینها نمونه‌هایی از عدم توازن در برنامه است که حاکی از فقدان تصور قابل قبولی نسبت به ابعاد تربیت حرفه‌ای است. درحالی که بینش اجتماعی و اقتصادی در تربیت حرفه ای، بعد مهمی از آن را تشکیل می دهد، در برنامه پیشنهادی جایگاهی نحیف و نزار دارد.
 
نکته دوم در مورد برنامه درسی مشترک شاخه های دوره متوسطه، عدم تناسب آن با شاخه های مختلف این دوره است. در این جا درس تعلیمات دینی را به طور نمونه ذکر می‌کنیم. تردیدی نیست که بینش دینی، اصول مشترکی دارد که همه دانش آموزان در شاخه های مختلف نیازمند کسب آنند. اما از آنجا که تفاوت قابل توجهی، دست کم میان شاخه نظری از سویی و شاخه های فنی و حرفه ای و کاردانش از سوی دیگر وجود دارد و نیز از آنجا که آموزه های دینی نقش مهمی در فعالیت تربیتی در هر شاخه ای ایفا می کند، لازم است محتوای تعلیمات دینی در شاخه های مختلف متوسطه تا حدی متفاوت باشد. این تفاوت چنان که اشاره شد، با نظر به فضای خاص هر شاخه ضرورت می یابد.
 
در بحث ما که محدود به تربیت حرفه‌ای است، تعلیمات دینی باید بتواند زمینه تکوین مبانی مختلف تربیت حرفه ای را فراهم آورد. به طور مثال، در نظر گرفتن حرفه به منزله عبادت خدا و تبیین آن بر اساس اندیشه های اسلامی، بخشی از مبنای معرفتی مورد نیاز در تربیت حرفه ای است و این درس تعلیمات دینی است که باید چنین نگرشی را فراهم آورد. در این صورت است که تعلمیات دینی، تناسب لازم با شاخه تحصیلی را آشکار می سازد. عرضه بخش هایی از معارف اسلامی که صورت انتزاعی و کلی دارد و ربط و نسبت آن با قلمرو کار و تحصیل فرد مشخص نیست، نشان از عدم تناسب برنامه با رشته است. چنین عدم تناسبی در تعلیمات دینی دوره متوسطه نظام جدید در قلمرو تربیت حرفه ای به طور کامل مشخص است.
 
به علاوه، اخلاق حرفه ای به صورت ویژه، مسئله ای است که در برنامه، نسبت به آن توجهی صورت نپذیرفته است. چنانکه در فصل پیش مطرح شد، بخش مهمی از تربیت حرفه ای، فراهم آوردن زمینه‌های اخلاق حرفه ای مناسب در افراد است. آموختن صرف مهارت را نمی توان تربیت فنی و حرفه ای دانست بلکه شناخت و شکل گیری اخلاق حرفه ای در افراد نیز، بخش غیر قابل حذف این عرصه از تربیت است. اخلاق حرفه ای را نمی توان حتی به کلیات مباحث اخلاقی محدود نمود. تبیین پیچیدگی های اخلاقی، متناسب با هر حرفه ای، خود باب وسیعی از مباحث را می طلبد، چنان که به طور مثال، اخلاق پزشکی می تواند مباحث ویژه ای داشته باشد که در اخلاق معلمی، به صورت دیگری مطرح خواهد بود و بر همین قیاس در حرفه های مختلف نه تنها جنبه شناختی بلکه جنبه های دیگر اخلاق حرفه ای نیز مستلزم توجه دقیق در برنامه درسی تربیت فنی و حرفه‌ای است.
 
اما چنانکه ملاحظه می شود، در برنامه نظام جدید متوسطه، این امر مورد غفلت قرار گرفته است. آنچه این غلفت را زمینه سازی می کند، فضای غالب مهارت گرایی بر تربیت حرفه ای کنونی بیشتر کشورهاست که در فضای فکری آموزش و پرورش کشور ما نیز مؤثر واقع شده است. در اختیار داشتن چارچوب مشخصی از فلسفه آموزش و پرورش، امکان مواجهه انتقادی با رویکردهای دیگر را فراهم می آورد و می تواند زمینه چنین خلأهایی را از میان ببرد.
 
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران، جلد أول، خسرو باقری، صص318-314، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ دوم، 1389