اهمیت افت شنوایی انتقالی و تاثیر آن بر رشد زبان برحسب سایر توانایی ها و کاستی های کودک تغییر می یابد. اکثر پژوهشگران بر این باورند که اختلال‌های زبان ماهیتی چند عاملی دارد. گرچه نتایج بسیاری از پژوهش های انجام شده در مورد رابطه آماس گوش میانی و اختلال‌های زبان قطعی و مسلم نیست، تنها معدود پژوهشگرانی هستند که اثرات سوء احتمالی آماس گوش میانی را در ترکیب با سایر عوامل تاثیرگذار بر اختلال زبان ناچیز می شمارند. اهمیت شواهد آماری حاصل از مطالعات آینده درباره رابطه میان آماس گوش میانی، افت شنوایی انتقالی، و اختلال زبان نباید مانع از سنجش دقیق این رابطه در مورد کودکان مبتلا به اختلال زبان باشد. رابطه میان رشد شناخت و زبان در تلاش برای مشخص کردن وجود و ماهیت اختلال زبان اهمیتی اساسی دارد. پیدایش اولین کلمات در کودک همواره به معنی توانایی او به تفکر تلقی شده است. بدین ترتیب اولین کلمات کودک، خوشحالی و آسودگی خاطر والدین را با خود به ارمغان می آورد و بویژه مورد علاقه روان شناسان است. کودکانی که در ادای اولین کلمات و بویژه ترکیب آن‌ها تاخیر دارند ممکن است در درک کلامی نیز دچار اشکال باشند. چنین کودکانی بویژه اگر در فراگیری مهارت های حرکتی دچار تاخیر باشند، احتمالا در معرض خطر اختلال کلی شناختی هستند.
 
در صورتی که تاخیر کودک بیشتر بر یک جنبه از رشد زبانی متمرکز باشد، به احتمال زیاد وی باید بیشتر به سوی رفع مشکل زبانی هدایت شود تا مسائل کلی ذهنی. با این حال چنین برداشتی را می‌توان کلی ترین و ساده ترین نوع بیان این رابطه دانست. اختلال‌های زبان ممکن است چنان فراگیر باشد که در توان کودک در حال رشد برای فراگیری نمادهای کلامی و راهبردهای بخردانه زبانی اثر بگذارد. در نتیجه در توانایی وی برای به نمایش گذاردن فرایندهای فکری بهنجار تاثیر بگذارد. کارهای پژوهشی بسیاری وجود دارد که به رشد شناخت و زبان هر دو و نیز ارتباط با استقلال نسبی آن‌ها از یکدیگر پرداخته اند. تاثیر این آثار در تشخیص و درمان معلولیت‌های زبانی هر دو احساس شده است. در گذشته تشخیص این اختلال‌ها بیشتر به تفاوت میان مهارت‌های کلامی و غیر کلامی، آن گونه که در آزمون‌های هوشی دیده می‌شود، متکی بود. از این منظر، کودکانی که تصور می رفت در محدوده‌های بهنجار رشدی قرار دارند در مقایسه با دیگر همسالان خود عملکرد نسبتا پائین‌تری نشان دادند. این نتایج پرسش‌های بسیاری را مطرح کرد. خود آزمون‌ها در معرض انتقادهای شدید قرار گرفتند، ماهیت زبان در حل مساله مورد بررسی قرار گرفت، و در زمینه عملکرد کودکان مبتلا به اختلال زبان، درباره فرایندهای شناختی بسیاری مطالعه شد. رایس Rice (۱۹۸۳) به مجموعه مطالعات فراوانی اشاره میکند که به عملکرد زبانی کودکانی می پردازد که مبتلا به اختلال زبان هستند و در مقایسه با کودکان غیر مبتلا عملکرد زبانی ضعیفی دارند. وی همچنین در بحث درباره پیچیدگی شناخت و تاثیر آن در آسیب‌های زبان و فرایندهای درمانی از یک حس نومیدی مشخص یاد میکند. چنین حس نومیدی بیشتر به آن‌هایی دست می دهد که در کارهای پژوهشی دست دارند تا آن‌هایی که در کار درمان هستند. چرا که در درمان علاقه و انگیزه در مورد کاوش درباره شناخت بخودی خود بسیار مثبت است. در این مطالعه‌ها تمرکز اصلی بر کودکان بسیار خردسال بود. زبان درمانگرها عملکرد نمادین اولیه زبان را به منزله پیش درآمدی مهم بر عملکرد کلی زبان می دانستند.
 
اگر فعالیت نمادین در یک قلمرو، مثلا بازی، وجود می داشت، آنان این موضوع را تنها دلیلی بر رشد شناختی نمی دانستند. بلکه معتقد بودند این توانایی می‌تواند بر دیگر قلمروها چون نمادهای کلامی نیز سرایت کند. از این رو، بازی ابزار تشخیص و درمانی بسیار مهمی در درمانگاه های زبان در مراحل پیش دبستانی شد. در حالی که فواید چنین کاری در بسیاری زمینه های مرتبط مانند تعامل مادر - فرزند، تمرکز، و سلامتی کلی فراوان بود، دست اندرکاران امور درمانگاهی برای اثبات انتقال از یک فعالیت نمادین به فعالیت دیگر پژوهش های اندکی انجام دادند. لارگو Largo و هاوراد (۱۹۷۹) متذکر میشوند که رابطه میان رفتارهای کودک هنگام بازی و فراگیری زبان از آنچه پیشتر تصور می‌شد بسیار پیچیده تر است. در تایید همانند ساختی، که بر اساس آن برای پیش بینی الگوهای خاص آسیب زبانی از آسیب‌های بخصوص مشاهده شده در بازی استفاده می‌شود، شواهدی از جانب ثال Thal و بیتز Bates ارائه شده است. اما رابطه میان بازی نمادین، بازی کارکردی، و رشد زبان هنوز بخوبی روشن نشده است. شواهدی در دست است که نشانگر رابطه اولیه این دو (بویژه در مرحله تک واژه‌ای) است، اما صرف نظر از آن، به نظر می‌رسد بازی و زبان بصورت موازی رشد می کنند، نه از یک مبنی مشترک؛ و همان گونه که پژوهش داس ول Doswell و همکارانش نشان میدهد رشد این دو ممکن است همواره موازی نباشد و بگونه ای نابرابر صورت گیرد.
 
مقاله رایس کاوشی است درباره شناخت در قلمرو زبان شناسی و حوزه غیر زبان شناسی. وی نشان میدهد گرچه هر یک از این دو حوزه خاصی را در بر می گیرد، در محدوده قابل توجهی با یکدیگر همپوشی دارند و این موضوع است که ارتباط بین آن‌ها را میسر می کند. مساله مهمی که در این مورد مطرح می‌شود این است که آیا بیشترین مشکلات مبتلایان به اختلال زیان به محدوده همپوش مربوط می‌شود یا به قملرو خاص زبانی. بنتون Benton پیشتر در مروری بر مطالعات انجام شده با شواهدی روبرو می‌شود که موید این دیدگاه است که زبان پریشی بطور خاص بیانگر آسیب شناختی است و این آسیب بر رفتارهای کلامی و غیر کلامی تاثیر می گذارد. چنین فرضیه ای به پردازش اطلاعات شنیداری مربوط می‌شود. این کاستی شناختی به حالت های خاص کودک مربوط می‌شود و در واقع به همان اندازه و حجم ادراک شنیداری به آن توجه شده. آزمونهای تشخیص دشواری پردازش شنیداری تنها در مورد کودکانی به کار می رود که عملکرد شناختی آن‌ها تا حد بالایی رشد کرده باشد. بنابراین چنین آزمون هایی برای تشخیص شناختی بخصوص به کار می آید، و فرضیه آسیب توالی شنیداری را که به معنی عام در اختلال‌های زبان کاربرد دارد نمی‌توان تایید یا تکذیب کرد.

منبع: اختلال‌های رشد زبان (ویرایش دوّم)، کاترین آدمز، بتی بایرز براون و مارگات ادواردز، ترجمه: دکتر محمدتقی منشی طوسی، دانشگاه امام رضا (علیه السلام)، صص61-56، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، 1385