چنانکه علم با نظر به معلوم، دارای سطوح مختلفی از مطابقت با واقعیت بود، با نظر به عالم و نیازهای او نیز دارای سطوح مختلفی از سودمندی است. سطوح مختلف سودمندی علم، متناظر با سطوح مختلف نیازهای عالم است؛ هر علمی که به نیازی اساسی تر پاسخ می گوید، از سودمندی بیشتری برخوردار است.
 
اما مفهوم «نیاز اساسی» به چه معناست؟ به طور مجمل، مشخص است که نیاز اساسی، نیازی است که برآوردن آن در موجودیت آدمی تعیین کننده است. اما تعیین کنندگی، خود، دوگونه متفاوت دارد: برخی نیازها چنانند که برآوردن آنها تعیین کننده «بقا» (به جای ماندن) آدمی است، در حالی که نیازهای دیگری وجود دارند که برآوردن آنها تعیین کننده «رقاء» (از جای برآمدن) وی است. تعمد بر به کارگیری اصل واژه «رقاء» در این جا از آن روست که این واژه در متون اسلامی برای اشاره به سودمندی علم در رابطه با نیازهای متعالی انسان به کار رفته است، چنان که در حدیثی آمده است: بخوان و برتر آی».بنابراین آدمی دو گونه نیاز اساسی دارد: نیازهایی که حیات وی را دوام می بخشند و نیازهایی که آن را به ثمر می نشانند.
 
در دیدگاه اسلام، وضع این دو دسته نیاز اساسی، در مقایسه با یکدیگر، چنین بیان شده است: نیازهای متعالی نسبت به نیازهای حیاتی اولویت رتبی دارند، درحالی که نیازهای حیاتی نسبت به نیازهای متعالی اولویت زمانی دارند. بنابراین برآوردن نیازهای حیاتی انسان، شرط لازم و مقدم برای برآوردن نیازهای متعالی وی است. به عبارت دیگر، تأمین نیازهای متعالی در گرو تأمین نیازهای حیاتی است. با این حال، تأمین نیازهای حیاتی، شرط لازم و کافی برآوردن نیازهای متعالی نیست. به عبارت دیگر، چنین نیست که اگر نیازهای حیاتی انسان تأمین شد، به ضرورت، نیازهای متعالی وی نیز برآورده شود بلکه تأمین نیازهای متعالی، مستلزم بذل تلاش هایی علاوه بر تأمین نیازهای حیاتی است.
 
بجز نیازهای اساسی، پاره ای نیازهای جانبی یا کاذب نیز در آدمی بروز می کند. این نیازها نیز منجر به پیدایش علومی می گردد. اما ویژگی این علوم چنان است که یا بی فایده اند یا مضر؛ زیرا خاستگاه آنها نیازهای جانبی یا کاذب بوده است. در متون اسلامی نمونه علوم بی فایده، علم به آباء و اجداد افراد (علم انساب) و نمونه علوم مضر، کهانت و سحر است.
 
حال، با توجه به وضع و مراتب نیازهای انسان در دیدگاه اسلام، مراتب سودمندی علوم تأمین کننده آنها نیز مشخص می شود. علومی که به نیازهای جانبی یا کاذب عالم پاسخ می گویند، از نازل ترین سطح برخوردارند. علومی که به نیازهای اساسی از نوع حیاتی پاسخ می گویند، از سطح متوسط و اولویت زمانی نسبت به نیازهای متعالی برخوردارند. سرانجام، علومی که به نیازهای اساسی از نوع متعالی پاسخ می گویند، از سطح عالی و اولویت رتبی نسبت به سایر نیازها برخوردارند.
 
در اشاره به سطح نازل علومی که نیازهای غیر اساسی را برآورده می کنند، در روایتی از امام کاظم (علیه السلام) آمده است: «و خود را به دانستن چیزی مشغول مکن که ندانستن آن، زیانی به تو نمی رساند».همچنین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای نشان دادن مرتبه فروتر این گونه علوم، در خطاب به کسانی که «علم انساب» را پی جویی می کردند، عنوان «علم» را برای آن مناسب ندانست و از آن به «فضل» یاد نمود که دانستن آن، موجب برتری‌های تھی و بی حاصل نسبت به دیگران می شود.اما علوم مضر، همچون کهانت و سحر، اساسا تحریم شده‌اند.
 
در اشاره به اولویت زمانی نیازهای حیاتی نسبت به نیازهای متعالی، در سخنی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ایمان در گرو نان دانسته شده است: «خدایا برای ما در نان برکت قرار ده، زیرا اگر نان نباشد، ما نماز نمی خوانیم و روزه نمی گیریم و احکام واجب پروردگارمان را به انجام نمی رسانیم». نان در این جا چون نمونه بارز نیازهای حیاتی ذکر شده و بنابراین نمی توان آن را تنها محدود به نان دانست. به علاوه، این سخن ناظر به پیچیدگی و گستردگی نیازهای حیاتی در زمان کنونی نیز هست، چنانکه تأمین آنها امروزه مستلزم رویارویی علمی با بحران هایی چون بحران انرژی، آب، آلودگی و نظیر آن است. بر اساس این اولویت زمانی نیازهای حیاتی، آشکار است که پرداختن به علوم ضروری برای تأمین آنها نیز از همین اولویت زمانی برخوردار خواهد بود.
 
سرانجام، در اشاره به اولویت رتبی علوم مربوط به نیازهای متعالی، در سخنی از امام کاظم (علیه السلام) آمده است: «سزاوارترین علم برای تو آن است که عمل تو جز به آن نیکو نگردد و واجب ترین علم برای تو آن است که تو را از عمل نمودن به آن، مورد سؤال قرار خواهند داد و لازم ترین علم برای تو آن است که تو را به سلامت دلت رهنمون گردد و بیماری آن را برای تو آشکار سازد و ستوده ترین علم در فرجام، آن است که به علم کنونی تو بیفزاید، پس خود را به دانستن چیزی مشغول نکن که ندانستن آن، زیانی به تو نمی رساند و از دانستن چیزی که ترک آن به نادانی تو می افزاید، غفلت مکن».در این جا، دست کم سه گونه علم، به منزله علومی با اولویت رتبی معرفی شده است:
 
علومی که تنها به واسطه آنها عمل آدمی در بستر صلاح قرار می گیرد چون شناخت الوهی از هستی، مبدأ و غایت آن؛ علومی که چگونگی اعمال و رفتارهای ضروری در شکل گیری ضمیر انسان را در اختیار قرار می دهد که آداب و احکام عملی دینی ناظر به آنهاست؛ و علومی که سلامت و بیماری دل و حالات درونی را مشخص می سازد که در آموزه های اخلاقی دین و علومی چون اخلاق و روان شناسی آشکار می شود.
 
متفکران مسلمان نیز به تبع آموزه های اسلامی، گاه علوم را بر حسب نفع و ضرری که دارند مورد توجه قرار داده اند. به طور مثال، غزالی در توضیح حدیث «طلب العلم فریضة على کل مسلم» از سه دسته علوم محمود، علوم مذموم، و علوم مباح سخن گفته است. علوم محمود شامل اصول (قرآن، سنت، اجماع و سنت صحابه)، فروع (شاخه‌های جزئی از اصول)، مقدمات (مانند صرف و نحو) و متممات (فقه و تفسیر و علوم دنیایی مانند طب و ریاضیات که در خدمت دین قرار گیرد) است. علوم مذموم شامل علومی چون سحر و طلسمات و شعبده میگردد. علوم مباح نیز شامل علومی چون مقدمات شعر غیر سخیف و مباحث تاریخی است.
 
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران، جلد أول، خسرو باقری، صص185-182، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ دوم، 1389