آشنایی با مفهوم دموکراسی

دموکراسی به ظاهر یک کلمه است اما مفهومی گسترده دارد. این مفهوم شاید چیزی شبیه به مفهوم انسانیت باشد. با این تفاوت که انسانیت با ظهور انسان بر روی کره خاکی شکل گرفت و از آن روز تاکنون با سعی، آزمون، خطا و نظریات و... بشر سعی کرد مفهومی واقعی از انسانیت کشف کند.

دموکراسی مفهومی است که به نسبت انسانیت، جدید است و در بهترین حالت، تاریخچه آن از اولین تمدن ایجاد شده روی کره خاکی فراتر نمی رود. از این رو این عنوان راه بسیار دارد تا درست درک شود، درست گفته شود و درست اجرا شود.

دموکراسی در تعریف از ویژگی های حکومت و دولتی است که از مردم باشد، همراه مردم باشد و برای مردم باشد. این تعریف بعدها به شکل مجمل‌تر به این شکل درآمد که: حکومتی که از مردم شکل بگیرد را دموکراسی می گوییم. مهم ترین ابهامی که در این تعریف وجود دارد عنوان " مردم " است.

کدام مردم؟ چگونه مردمی؟ همه مردم؟ عده ای خاص از آن ها؟ ثروتمندان؟ فقرا؟ زنان؟ مردان؟ اما با وجود این‌ها می توان گفت جهان از زمان سخنرانی پریکسل در آتن باستان سعی کرد انواع دموکراسی و مفاهیم آن را درک کند و نیاز خود را به این واژه حس کرد. گرچه آن چیزی که در جهان شاهد آن هستیم تنها نقاشی زیبا از دموکراسی است. (1)

انواع دموکراسی و از گذشته تا امروز

دموکراسی از زمانی که متولد شد تا امروز انواع مختلفی را به خود دیده است و احتمالا هنوز نتوانسته جایگاهی مناسب برای خود پیدا کند.

اولین نوع دموکراسی که به جهان معرفی شد، ، حاکمان و شاهان مکلف بودند در برخی از مسائلی که مستقیم با زندگی مردم درگیر هستند با کسانی که به ظاهر دیدگاه مردم را می دانستند و از زبان آن سخن می گفتند، مشورت کنند. امروزی به طور مشخصی نمی توان همچین نوع از انواع دموکراسی را پیدا کرد، اما در تاریخ پر فراز و نشیبی که این مفهوم داشته این اولین قدم مهم برای به وجود آمدم یک حکومت دولتی و مردمی بوده است. (2)

نوع دوم دموکراسی یعنی ایجاد یک نظام نماینده محور که نمایندگان به طور مستقیم از طرف مردم انتخاب می شدند و این منتخبین توانایی کنترل حکومت را داشتند، ازین به بعد داستان اصلی نظام های دموکراتیک جهان شروع شد. (3)

در اصل شاید بتوان گفت بهترین نوع دموکراسی، آن است که مردم همیشه به طور مستقیم در جریان همه مراحل حکومتی قرار بگیرند. این اتفاق می تواند در ساده ترین حالت آن به شکل یک انتخابات باشد.  (4) این سخن به این معنی است که نظام های نمایندگی، خود یک واسطه ای میان مردم و حکومت هستند.

از این رو نمایندگان، زبان مردمی هستند که به آن‌ها رای دادنده اند و مردم به واسطه ی نمایندگان در تصمیم گیری‌ها شرکت دارند. با وجود این که به نوعی همه بهترین نمونه از دموکراسی و اوج آن را می دانند اما هنوز کشوری موفق به پیاده سازی کامل آن نشده است.

انواع نظام دموکراتیک در جهان

اما سوال اصلی که مطرح می شود این است که نظام های امروز در جهان بر کدام نوع از دموکراسی بنا شده اند؟ کارشناسان امور سیاسی معتقد هستند که می توان تمام نظام های دموکراتیک جهان را به چهار دسته اساسی تقسیم کرد. این چهار دسته بر اساس نیرویی است مردم بین ریاست جمهوری و پارلمان (مجلس) تقسیم می کنند. بر این اساس می توان گفت:

نظام دموکراتیک ریاست جمهوری یا ریاستی، نظامی است که در آن رییس جمهور به عنوان نماینده اصلی مردم و بر اساس انتخاب آن‌ها در راس حکومت قرار دارد و شخص اول کشور از نظر قدرت محسوب می شود. نظام آمریکا و کره جنوبی و ... این چنین است. (5)

نقطه مقابل نظام ریاستی، نظام پارلمانی قرار دارد. این نظام چیزی شبیه به اولین دموکراسی است که در آتن شکل گرفت. نظام مشروطه پادشاهی تحت نظارت و کنترل نمایندگان مردم. البته رئیس جمهور نیز در این داستان حضور دارد که بیشتر یک نماد تشریفاتی برای انجام برخی امور سیاسی است. آلمان و انگلستان از این نوع هستند. (5)

آن چیزی که میان این دو قرار می گیرد، دو نظام نیمه ریاستی و نیمه پارلمانی است که شباهت بسیاری به یکدیگر دارند و بیشتر در جزئیات با یک دیگر فرق می کنند. در هر دو آن‌ها نخست وزیر شخص اول دولت محسوب می شود.

یکی از تفاوت‌ها در این است که در نظام نیمه پارلمانی ریاست جمهوری گرچه انتخابی است اما مقامی محدودتر و تشریفاتی‌تر نسبت به نظام نیمه ریاستی دارد. (5)

دموکراسی که ایران به جهان معرفی کرد

ایران بعد از انقلاب اسلامی، مفهومی جدید از دموکراسی را به جهان معرفی کرد. در این مفهوم، نظام دموکراتیک به نام مردم سالاری معرفی شده است. اما این تمام ماجرا نیست. ایران با استفاده از یک دوربین، دید فراتری نسبت به دموکراسی ایجاد کرد، و علت ایجاد این دید متمایز بهره برداری از آموزه های دین و اسلام بوده است.

در کلام بهتر امام خمینی ایدئولوژی اصلی که در طی انقلاب ایران به آن پرداخت این بود که دموکراسی یک مفهوم درست و منطقی است، اما کامل نیست و هیچگاه نمی تواند کامل شود. علتش هم کاملا مشخص است، چرا که خود انسان نمی تواند بر خود اشرافیت داشته باشد و لزوما نیروی بالاتری برای کنترل درست آن لازم است.

این نیروی بالاتر همان خدا و دین است که به سبب اشرافیت بر مخلوق، می تواند قوانین درست؛ همه جانبه و کاملی را تبیین کند و اگر انسان می خواهد به دموکراسی و حکومت عادلانه برسد باید از این دستورات پیروی کند. چرا که یکی از صفات خداوندی، عدالت است و این یعنی وقتی تشنه هستیم به جای این که آب درست کنیم، بیاییم از سرچشمه آب بخوریم. (6)

این ایدئولوژی در نهایت تبدیل به مفهوم کلی مردم سالاری دینی شد. بر سر این مفهوم در دنیا اختلاف نظر وجود دارد و این اختلاف نظرها بیشتر از تعصب ناشی می‌شود. اما اگر کمی با دقت بیشتری به این موضوع نگاه کنیم و کلاهمان را قاضی کنیم تقریبا می توانیم به درستی این ایدئولوژی برای دموکراسی اعتراف کنیم.


سخن آخر
دموکراسی یک مفهوم نیست. یک نیاز است که مردم جهان برای داشتن یک زندگی سالم و درست به آن نیاز دارند. اما این مفهوم درست به تعداد انسان های روی کره زمین گسترده و پیچیده است. اصل هدف دموکراسی این است که همه مردم راضی باشند و این اتفاقی است غیر ممکن. از طرف دیگر، انسان از نظر روانشناختی نمی تواند فراتر از خود را تصور کند و برای آن طرح و برنامه ای آماده کند.

نهایت قدرت عمل انسان این است که بتواند خود را کنترل، تغییر و بهبود ببخشید. اما مفاهیمی مانند جامعه و اجتماع از حیطه قدرت او خارج است. گرچه برخی اوقات، برخی نظریات این توهم را به انسان القا می کند که او می تواند با چند طرح و برنامه این کارها را صورت دهد، که اگر این هم اتفاق بیفتد اصل داستان دموکراسی زیر سوال میرود. به نظر مفهومی مانند  مردم سالاری دینی  به واقعیت بیشتر می تواند نزدیک باشد تا یک رویای شیرین به نام  دموکراسی
.

پی نوشتها
  1. www.web-archive-2017.ait.org.tw
  2. www.ukessays.com
  3. www.newvote.org
  4. www.examples.yourdictionary.com
  5. www.coe.int
  6. www.mesdaq.ir