در سال ۱۹۸۰ آرام و نیشن گروه نمونه اولیه خود را با این انگیزه اصلی که دریابند آیا میان زبان پیش دبستانی و دشواری‌های تحصیلی در مراحل بعد رابطه وجود دارد، دوباره مورد مطالعه قرار دادند. نتایج نشان داد که نمرات ۲۰ درصد از گروه نمونه در WISC در محدوده عقب ماندگی ذهنی قرار داشت و ۶۹ درصد بقیه از نوعی آموزش ویژه مخصوص مبتلایان به ناتوانی‌های یادگیری استفاده می‌کردند. از آن جا که تنها کمتر از نیمی از آزمونی های مطالعه اول در مطالعه پیگیرانه بعدی پژوهشگران شرکت کرده بودند، مطالعه تاثیر لازم را به دست نیاورد. با این حال، هنگامی که نتایج حاصل با یافته‌های طبقه‌بندی اولیه که در بالا آمد مطابقت داده شد، مشخص گردید نیمرخ‌های کودکان گروه یک تقریبا ثابت مانده است. در کودکان گروه دوم که تحول یافتگان لقب گرفتند تغییرات زیادی مشاهده شد. این تغییرات هم در نقاط ضعف و هم در نقاط قوت بود. دو سوم دانش آموزان این گروه دچار مسائل آموزشی بودند. کودکان گروه سوم همچنان دچار دشواری های زبان بودند. با توجه به سطح کلی تحصیلی آنان، این عده در میان افرادی جای می‌گرفتند که بطور معمول در کلاس های ویژه معمولان ذهنی تحصیل می‌کنند.
 
با توجه به تقلیل نفرات مطالعه دوم تعجب‌آور نیست که نتوان یکنواختی الگوهای اولیه را در طی زمان به اثبات رساند. آرام و نیشن در مقاله اول خود اظهار می‌دارند طبقه بندی آن‌ها که بر اساس کاستی های افتراقی کودکان تهیه شده معنی‌دار، و برای خود آن‌ها از نظر بالینی مفید بوده است. با این حال، برای تثبیت این ۶ الگو لازم است آن‌ها را بصورت عملی و در حد گسترده‌ای با کودکان دیگر نیز آزمایش کرد. اگر می بینیم این الگوها تنها در مورد کودکان مطالعه اول آرام و نیشن مطابقت دارد شاید بتوان دلیل آن را مجموعه آزمون‌هایی دانست که در این مطالعه به کار گرفته شده است. افزون بر آن این طرح به منزله یک طبقه بندی بالینی با برخی از معیارهای ترسیم شده بالا همخوانی ندارد. لذا، تعجبی ندارد که بغیر از آن‌هایی که با کتاب‌های درسی یا مقاله‌های علمی سروکار دارند، کمتر کسی از گروهبندی آرام و نیشن آگاهی دارد.
 

تقسیم بندی اختلال‌های رشد زبان به زیر گروه‌های مختلف

این بخش به برخی از مطالعه هایی می‌پردازد که از سال ۱۹۸۰ به بعد منتشر شده‌اند. پژوهشگران این مطالعه‌ها کوشیده‌اند زیر گروه‌های خاص اختلال‌های رشد زبان را شناسایی کنند. روند کنونی طبقه بندی اختلال‌های زبان ما را از توجه به کل جمعیت کودکان مبتلا به این اختلال‌ها بازداشته است و بیشتر به سوی تقسیم بندی مبتنی بر تحلیل مشخصی در چارچوب ماهیت بالینی قابل شناسایی، برای مثال، آسیب زبان بیان، سوق داده است. راپین و آلن با برگزیدن نام "طبقه بندی بیماری‌ها" (نورولوژی) کارشان را از منظر پزشکی آغاز کردند. نورولوژی اصطلاحی پزشکی است که به روند توضیح و تشریح ماهیت بیماری‌ها اشاره دارد. با این حال، داده‌های این دو از چندین منبع مختلف گرفته شده است. از آن جمله می‌توان به این موارد اشاره کرد. داده های بالینی از نمودارهای تقریبا ۱۰۰ کودک گرفته شده بود که به علت تاخیر یا ناهنجاری گفتاری برای مشاوره به متخصص اعصاب کودکان مراجعه کرده بودند؛ دیگری فیلم‌های ویدئویی بود که از حدود ۲۰ کودک پیش دبستانی طی یک دوره ۳ ساله به دست آمده بود، و برخی دیگر حاصل تحلیل رسمی از زبان ۲۰ کودک دبستانی مبتلا به اختلال‌های جدی رشدی زبان بود.
 
 منبع دیگر مطالعه‌های دراز مدت در مورد کودکانی بود که در یک مرکز مراقبت و درمان ثبت نام کرده بودند و سن آن‌ها بین 3-5 بود و به اختلال‌های گوناگون از جمله درخودماندگی دچار بودند. این پژوهشگران می گویند گرچه مطالعه آرام ونیشن به کارها و فعالیت‌های استاندارد و مشخص محدود می‌شود بین الگوهای آنان و برخی سندروم‌ها که بطور جداگانه از مطالعه عملکرد کودکان در شرایط طبیعی شناخته شده بود، شباهت‌هایی وجود دارد. راپین و آلن میگویند سندرم‌های آنان را نباید جامع و فراگیر دانست. هدف اصلی این دو اثبات این نکته است که هیچ تشخیص واحدی وجود ندارد. آزمون های آنان بر اساس بارزترین ویژگی‌های زبان بیان، رفتارهای تعاملی، و درک ظاهری گروه بندی شدند. سپس با تعیین این که کدام ویژگی زیبایی آسیب دیده یا سالم است، یا در هر زیر گروه تغییر می کند، هر یک از سندرم‌ها تعریف شدند. پژوهشگران همچنین مخالفت خود را با دیدگاهی که معتقد است اختلال‌های زبانی را تنها در صورت وجود هوش طبیعی یا نزدیک به طبیعی می‌توان اختلال به حساب آورد ابراز داشتند.آنان تاکید دارند که ضریب هوشی برای تمیز و شناسایی کودکان بهنجار مفید است، اما به کارگیری آن در مورد کودکانی که عملکردشان در آزمون‌های مختلف یکسان نیست چندان درست نمی نماید. آنان بر این باورند که تلاش برای مطالعه اختلال زبان به شکل خالص آن، بگونه‌ای که به هیچ روی با ضریب هوشی پایین همراه نباشد، بدین معنی است که پژوهشگران اکثریت کودکانی را که به درمانگرها مراجعه می کنند نادیده می‌انگارند. اختلال‌های زبان در کودکانی که دچار سایر تظاهرات اختلال‌های مغزی هستند نیز دیده میشود. این دیدگاه تاییدی است بر یافته های آرام و نیشن. با این حال، راپین و آلن یا دور شدن از آزمون‌های استاندارد، احتمال یافتن و مطالعه کردن کودکان مبتلا به عملکرد کلی ضعیف، مانند کودکان مورد مطالعه آرام و نیشن، یا سیلوا را کاهش می‌دهند.
 
سندروم‌هایی که راپین و آلن در سال ۱۹۸۳ شرح می‌دهند، در ۱۹۸۷ توسط خود آن‌ها بصورتی دیگر ارائه می‌شود. ما برای روشنی بیشتر در اینجا فهرست جدید گروه بندی آنان را ارائه می‌کنیم. برخی از نام‌هایی که آنان در آن زمان به کار بردند اکنون کاربرد وسیعی یافته است. ١- سندروم کاستی واجی - نحوی: وجود مشکل جدی در به کارگیری قواعد نحوی و واجی ۲- سندروم کاستی واژگانی - نحوی: وجود اختلال شدید در صورت بندی و بازیافت کلمات ٣- سندروم کاستی معنایی - کاربردی: دشواری در استفاده از زبان و معانی کلمات ۴- کنش پریشی کلامی: وجود آسیب جدی واجی و ناروانی گفتار ۵- سندروم کاستی به کارگیری صحیح واج‌ها: وجود مشکل دائمی نامفهوم بودن زبان ۶- ادراک پریشی شنیداری کلامی: وجود اختلال جدی در زبان دریافت را پین و آلن همچنین به انواع اختلال‌های رشد زبان اشاره می‌کنند که در کودکان پیش دبستانی مبتلا به درخودماندگی مشاهده می‌شود. روشن است مطالعات فراوان انجام گرفته درباره اختلال‌های زبان، بگونه‌ای خاص، کودکان مبتلا به درخودماندگی را که دچار افت شنوایی و آسیب دیدگی شناختی نیز هستند، استثناء کرده‌اند و آن‌ها را در کل گروهی با ماهیتی جداگانه می‌شناسند. اما پژوهشگران این مطالعه‌ها همه مایل بودند بدانند که گروهبندی‌های تشخیصی پزشکی سنتی، رشد و اختلال‌های زبان را از نظر زبان شناختی بالینی چگونه توصیف می کنند. فرضیه آنان در ۱۹۸۷، که به ادعای آنان نشانه هایی در تایید آن به دست آمده است، این بود که اختلال‌های ارتباطی کودکان مبتلا به درخودماندگی مشابه کودکان زبان پریش است، اما رواج برخی از سندروم‌ها در این دو گروه یکسان نیست. پژوهشگران دیگری چون کانت ول Cantwell، بیکر Baker و راتر Rutter؛ بیشاپ، لیستر بروک Lister Brook و بولر Bowler نیز به موارد اشتراک و افتراق این گروه ها توجه نشان داده‌اند.
 
منبع: اختلال‌های رشد زبان (ویرایش دوّم)، کاترین آدمز، بتی بایرز براون و مارگات ادواردز، ترجمه: دکتر محمدتقی منشی طوسی، دانشگاه امام رضا (علیه السلام)، صص148-145، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، 1385