پسربچّه‌ای که صبر نداشت، آرزوی داشتن یک درخت سیب بزرگ و پرمیوه را در سر می‌پروراند. پسربچّه به درخت سیب‌های باغ نگاه می‌کرد و با خودش می‌گفت: «یعنی می‌شود من هم از این درخت‌ها و سیب‌هایش داشته باشم؟» بعد یک سیب کند و خورد و دانه‌اش را در زمین کاشت. یک نگاه به درخت کرد، یک نگاه به برآمدگی خاکی جایی که سیب در آن پنهان شده بود.
 
  • - «فردا درخت سیب درمی‌آید؟ پس فردا چطور؟ کی می‌توانم سیب‌های درختم را بکنم و بخورم و برای دوست‌هایم هم ببرم؟»
 پنج روز که گذشت، عصبانی شد.
 
  • - «پس این درخت سیب کجا رفته است؟ شاید راهش را گم کرده و اشتباهی رو به زمین رفته تا آسمان؟»
 پس تصمیم گرفت خاک را کنار بزند و نگاهی به دانه سیب بکند و اگر درخت سیب راهش را اشتباه رفته بود، کمکش کند. دانه‌ای که زیر خاک بود فقط پوسته نازک سفید و کوچکی درآورده بود که هیچ شبیه درخت سیب نبود. فردا و پس فردا و روزهای بعدش هم به دانه سر زد. همان پوسته‌ی نازک هم قهوه‌ای شده بود و کم‌کم دانه پودر شد و توی دستش خرد شد. عصبانیّت مثل تبر تیزی شده بود که دوست داشت همه‌ی درخت‌های سیب را نابود کند.
 
  • - «این همه دانه درخت سیب شده‌اند، چرا دانه‌ی من با این همه سرکشی و مراقبت درخت نشد؟»

بذر اتّفاق‌هایی که کاشته می‌شوند

1. وقتی تصمیمی می‌گیریم باید درباره‌ی زمان رسیدن به هدف یا منظورمان تحقیق کنیم. بعضی هدف‌ها چند ساعته به دست می‌آیند و بعضی‌ها چند ساله. اگر شما به شکوفه‌ای کمک کنید که زودتر باز شود یا پیله‌ای را باز کنید که زودتر پروانه شود و حتّی شعله‌ای را زیاد کنید که غذا زودتر پخته شود... شما به از بین رفتن میوه و پروانه و غذا کمک کرده‌اید. هر اتّفاقی زمان طلایی‌اش باید بگذرد تا به ثمر بنشیند.

2. وقتی تصمیمی می‌گیریم باید درباره‌ی روش رسیدن به هدف یا منظورمان تحقیق کنیم. هر هدفی مراقبت خاصّی می‌خواهد. نباید انتظار داشته باشیم بدون مراقبت یا با مراقبت اشتباه، صحیح و سالم به مقصد برسیم. وقتی دانه‌ی کاشته‌شده را آب ندهید، وقتی تخم مرغ گرمای لازم برای جوجه شدن نداشته باشد، وقتی کودکی به درستی غذا نخورد، هیچ وقت درخت و جوجه و یک کودک سالم نخواهیم داشت. هر چقدر هم زمان بگذرد و ما صبر داشته باشیم.

3. با تصمیم‌های ما، بذر یک اتّفاق کاشته می‌شود. هیچ بذری با عجله و بی‌صبری به درخت تبدیل نمی‌شود. زمان لازم است که هر مرحله از درخت شدن طی شود. یک روز دانه می‌شکند و جوانه سر می‌زند. روز دیگری جوانه قد می‎‌کشد و نهال می‌شود. وظیفه‌ی ما مراقبت است و صبر. دانه‌ای که با بی‌صبری از توی خاک دربیاید، هیچ وقت درخت نمی‌شود.
 

هنر به انجام رساندن

1. هر کس مسئول تصمیم‌ها و انتخاب‌های‌شان است. شما می‌توانید بارها و ساعت‌ها از افراد متخصّص و معتمدتان پرس‌وجو کنید و از آن‌ها مشورت بگیرید؛ امّا کسی که به انتظار می‌نشیند، مراقبت می‌کند و می‌داند چه درختی از بذری که کاشته درخواهد آمد، شمایید. کسانی که دیگران را برای شکست‌های‌شان مقصّر می‌دانند، باید حواس‌شان به وظیفه‌های خودشان باشد. آیا آن‌ها به درستی کارهای لازم را انجام داده‌اند؟

2. حتماً شنیده‌اید که حادثه هیچ وقت خبر نمی‌کند. اگر حادثه یک بلندگو داشت و آمدنش را خبر می‌داد، آن وقت دیگر اسمش حادثه نبود. بعضی از حادثه‌ها را می‌شود فقط پیش‌بینی کرد و کارهایی برای جلوگیری از آن انجام داد؛ ولی برای بعضی حادثه‌ها هم اگر پیش‌آمدند نباید تا حدّی غصّه خورد که دیگر شروع دوباره یا ترمیم کردن را از یاد ببریم. برای هر درختی سرمای شدید و توفان و آفت پیش‌ می‌آید. اگر بخواهیم با یکی از این حادثه‌ها دیگر درختی نکاریم، نسل این زیباهای سرسبز از بین خواهد رفت.

3. با همه‌ی تلاش‌ها و آگاهی‌هایی که دارید، حتماً کاری را که شروع کرده‌اید به پایان برسانید. داشتن یک عالمه پروژه و کار ناتمام شما را خسته‌تر از به انجام رساندن آن‌ها می‌کند. کاری را شروع کنید که آن‌قدر اعتقاد و علاقه به آن دارید که بدون تمام کردنش، دست از آن برندارید.

عکاس: علی خوشجام

منبع: مجله باران