«وَ الْجِبالَ أَوْتاداً»؛  [آیا] کوه‌ها را مانند میخ‌ها قرار ندادیم؟ ( سوره‌ی نبأ، آیه‌ی7)
غروب است و کوهنوردان نزدیک قلّه رسیده‌‌اند. پنج شش ساعت دیگر به قلّه‌‌ می‌رسند. به شدّت خسته‌‌اند و نیازمند استراحت.

همگی دست به کار‌‌ می‌شوند و بر سینه‌‌‌ی کوه، چادری را برپا‌‌ می‌کنند. چادر را با میخ‌های محکم از همه‌سو مهار‌‌ می‌کنند تا طعمه‌‌‌ی توفان نشود! برای استراحت به داخل چادر‌‌ می‌روند. زوزه‌‌‌ی باد و گرگ درهم‌‌ می‌آمیزد و هارمونی هراسناک و هیجان‌انگیزی ایجاد می‌کند. باد شدیدی که پیش‌قراول توفان است نگرانی کوهنوردان را لحظه‌لحظه بیش‌تر‌‌ می‌کند.

تُندر و توفان دست به دست هم‌‌ می‌دهند و هم‌زمان به کوه شبیخون‌‌ می‌زنند. چادر به شدّت‌‌ می‌لرزد و قلب کوهنوردان هم!!

میخ‌های دورتا دور چادر با چنگ و دندان در برابر توفان مقاومت‌‌ می‌کنند. حمله‌های بی‌امان توفان لحظه‌به‌لحظه بیش‌تر‌‌ می‌شود؛ امّا میخ‌ها بیدی نیستند که با این بادها بلرزند!

ساعتی بعد، توفان از قدرت‌نمایی‌اش دست‌‌ می‌کشد و کم‌کم فروکِش‌‌ می‌کند.

کوهنوردان لبخندزنان از چادر بیرون‌‌ می‌آیند و خدا راشکر‌‌ می‌کنند. یکی از کوهنوردان دست‌هایش را آرام روی یکی از صخره‌ها می‌زند و‌‌ می‌گوید: «آفرین ای کوه باشکوه! ای سرو سنگی سربلند! تو هم مثل میخ‌های این چادر، میخ زمین ما هستی!»

اگر ریشه‌های بلند و محکم تو که در زمین فرورفته است نبود، کُره‌‌‌ی زمین همیشه دچار لرزش‌‌ می‌شد.

یکی دیگر از کوهنوردان‌‌ می‌گوید: «کوه یکی از عجیب‌ترین نشانه‌های خداست. هم سربلند است و بهترین جا برای تماشای زیبایی‌های عالم آفرینش و هم ریشه‌دار است و بهترین چیز برای استوار نگاه داشتن زمین.» 

منبع: مجله باران