داستانی در مورد «کالای ایرانی» به قلم سیده افروز ارزه گر
داستان زیر درباره حمایت از کالاهای ایرانی است که سیده افروز ارزهگر، نویسنده آن است.
بالاخره یک روز مینا خبر قبولی سفرشان را برایمان آورد. خوشحال بود؛ امّا میگفت پدرم برایمان شرط گذاشته است که تمام وقت را باید از طبیعت و دیدنیهای آنجا استفاده کنیم. پدر مینا گفته است، اکثر جنسهای بازارهای آنجا از کشورهایی مثل چین میآید، با قیمت خیلیکم و کیفیّت معمولی. هرکس چیزی نیاز دارد، قبل یا بعد سفر از شهر خودمان و از یک شرکت یا تولیدکنندهی داخلی باید بخرد. از جایی که کیفیّتش بهترین است و زمان کمی برای گشتن و خرید نیاز است. در سفر باید تمام استفاده را از چیزهایی ببریم که در شهر خودمان نیست. پدر مینا گفته بود هر کس میتواند یک سوغاتی بخرد که دستساز مردم همانجاست؛ مثل صنایع دستی یا خوراکیها یا لباسها و دوختهای سنّتیشان. مینا از همین الان در جستوجوی صنایع دستی و سوغاتهای قشم و جاهای دیدنی آنجا است که مبادا چیزی از دستش در برود. خلاصه که مینا دست پدرش را بوسید و همهی شرطها را قبول کرد. به نظرم مریم هم یک قشم دیگر باید برود. این بار با خاطرههای مینا از آنجا.
منبع: مجله باران
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}