انگشتان یک دست
وقتی داعش به حرم حضرت زینب حمله کرد، همه فکر کردند که خون شیعیان به جوش آمده اما وقتی رزمندگانی سنّی از ایران و پاکستان و دیگر نقاط دنیا راهی سوریه شدند و جان خود را بر سر دفاع از مرزهای اسلامی فدا کردند، همه فهمیدند آنچه مسلمانان از هر قوم و قبیله ای را با هم متّحد و هم دل کرده، اسلام و دفاع از مرزهای اسلامی است.
آن قدر مهربان که خدا می گفت: «بیم آن می رود که اگر مشرکان به این قرآن ایمان نیاورند، تو در پی روی گردانی آنان از شدت اندوه به هلاکت بیفتی.»
آن قدر دلسوز که خدا باید آرامَش می کرد و تسلّایش می داد: «...تذکر ده که تو فقط تذکردهنده ای [و] تو بر آنان مسلّط نیستی!»
ولی او سرتاپای وجودش رحمت و مهربانی بود؛ «و ما تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.»
آن قدر وجودش برای خدا عزیز بود که فرمود: «بگو اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خدا نیز دوستتان بدارد.»
می بینید؟ دوست داشتن خدا در گروی دوست داشتن او است. وای که چقدر حسرت برانگیز!
روحش آن قدر لطیف بود که حتّی اسب و شمشیر و لباس هایش هم اسم داشتند. انگار که شمشیر و لباسش زنده بودند، هویّت داشتند، حرف هایش را می فهمیدند.
حالا چه می شود که نام چنین انسان بزرگی که تاب بی چارگی و بدبختی هیچ کس، حتّی کافران را ندارد، با دیدن حالشان غمگین می شود و همه ی دنیا در برابرش زنده است، درست وسط پرچم بی رحم ترین انسان های روی زمین جای می گیرد؟ «محمّد» سرچشمه ی مهربانی و رحمت است و افسوس که شعار پرچم داعش با پس زمینه ی رنگ مشکی «لااله الا الله محمد رسول الله» است.
گاه با خودم فکر می کنم چطور کسانی که ادعای پیروی از چنین پیامبری را دارند می توانند به این راحتی خانه ها را ویران و اموال را غارت کنند، زنان را به اسیری ببرند و بچّه ها را سر ببرند؟! گیرم که زن ها ایزدی باشند و داعشی ها پیروان مذاهب دیگر را کافر بدانند و عجیب نیست که پیروان واقعی محمّد نتوانند با دیدن این همه بی رحمی طاقت بیاورند؛ چه شیعه باشند و چه سنّی.
وقتی داعش به حرم حضرت زینب حمله کرد، همه فکر کردند که خون شیعیان به جوش آمده و برای همین است که هر روز رزمندگان عاشق از ایران و افغانستان و پاکستان راهی سوریه می شوند. می روند تا از مقدّسات شیعه دفاع کنند. حال آن که نمی دانستند حرم تنها بخش بسیار کوچکی از دغدغه های این جوانان است. وقتی رزمندگانی سنّی از آذربایجان، سیستان و بلوچستان ایران و پاکستان و دیگر نقاط دنیا راهی سوریه شدند و جان خود را بر سر دفاع از مرزهای اسلامی فدا کردند، همه ی معادله ها به هم خورد و ابعاد ماجرا از دایره ی دغدغه های مذهبی یک اقلّیت خارج شد. همه فهمیدند آنچه مسلمانان از هر قوم و قبیله ای را با هم متّحد و هم دل کرده، اسلام و دفاع از مرزهای اسلامی است، این که مسلمانان واقعی مثل اسوه و الگوی خود، پیامبر مهربانی نمی توانند هیچ ظلم و تجاوزی را تحمّل کنند. سلمان بامری، عمر ملازهی و مراد عبداللهی در کنار محسن حججی، مرتضی حسین پور و محمّد جنتی به شهادت رسیدند تا اسلام زنده بماند. آن ها فریب ادعاهای پوچ و بی اساس داعشیان را که خود را مسلمان واقعی می دانند، نخوردند و راه رستگاری را در پیش گرفتند. آن ها انگشتان یک دست بودند؛ کوتاه و بلند و متفاوت؛ ولی مثل یک مشت، محکم.
پی نوشت:
1 . سور هی توبه، آیه ی 128.
2 . سوره ی کهف، آیه ی 6.
3. سوره ی غاشیه، آیه ی 21 و 22.
4. سوره ی انبیا، آیه ی 107.
5. سوره ی آل عمران، آیه ی 31.
6. ایزدیها از اقلیتهای مذهبی کُرد هستند که در شمال عراق، سوریه، جنوب شرقی ترکیه و قفقاز زندگی میکنند. عقاید ایزدیها تلفیقی از مذاهب گوناگون است که در این منطقه رواج داشتهاند. ایزدیها هم مثل بسیاری از پیروان ادیان باستانی، اعتقاد دارند که جهان و هرچه در آن است از چهار عنصر اصلی یعنی آب، باد، خاک و آتش ترکیب یافته است.
منبع: مجله باران
منبع: مجله باران
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}