نام های دخترانه با حرف ر
نامگذاری یکی از بزرگترین دغدغه پدران و مادران قبل از تولد فرزندشان است. راحت تلفظ شدن، با مفهوم و معنا بودن، هماهنگی با دیگر اسامی اعضای خانواده، سازگار با عرف جامعه و محل زندگی، از جمله عوامل تاثیر گذار در انتخاب اسامی دخترانه است. با توجه به این موضوع و علاقه والدین به انتخاب اسمی شایسته برای فرزندان، گلچینی از زیباترین اسامی دخترانه که با حرف ر آغاز میشوند را جمع آوری کردهایم.
معرفی اسامی زیبای دخترانه با حرف ر
نامها در تکوین شخصیت انسان تأثیری شگرف و انکار ناپذیر دارند. نام نیکو می تواند انگیزه ی نیکوکاری و گرایش به سمت الگوهای مطلوب را در فرد ایجاد کند و نام گذاری های تحقیر آمیز و نکوهیده ممکن است منجر به گرایشهای منفی ، انزوا ، انتقام و پرخاشگری شود.اسامی فارسی دخترانه که با (ر) شروع میشوند
ردیف | اسم | معنی |
1 | روشنا | روشن، جای روشن، روشنایی؛ (در کردی) روشن، آشنا |
2 | روشندخت | دختر تابنده و شاد؛ (به مجاز) زیبارو |
3 | روشنک | روشن، نام گیاهی است، در روایات ایرانی نام دختر دارا (داریوش سوم) که اسکندر با او ازدواج کرد |
4 | رُومینا | زدوده و صیقل کرده شده و جلا داده؛ پاک و پاکیزه کرده |
5 | رَها | (دخترانه و پسرانه) معنی: نجات یافته و آزاد، با آزادی، آزادانه، رهایی |
6 | رونیکا | روی زیبا، زیباروی |
7 | رُونیا | آن که چهرهاش مثل نیاکان است؛ (به مجاز) اصیل |
8 | روشن | دارای نور، تابنده، درخشان، (به مجاز) آگاه با بصیرت، بینا، شاد، مسرور، درستکار، معتمد |
9 | روشان | روشن |
10 | روشا | روشاد، دارای چهرهی شاد، شاداب |
11 | روسانا | مانند روی و چهره |
12 | روزانا | منسوب به روز؛ روشنا؛ (به مجاز) تابنده و زیبا |
13 | روزا | منسوب به روز؛ (به مجاز) تابنده و زیبا |
14 | رودابه | دختر مهراب پادشاه کابل، همسر زال و مادر رستم دستان |
15 | روبیتا | روشنک، رکسانابینظیر؛ (به مجاز) زیباروی |
16 | رَسادخت | دختر برگزیده و بلند بالا |
17 | رَستا | رَستن، رهیدن + ا (پسوند)، رستگار شده، رهایی یافته و خلاص شده |
18 | رَسپینا | فصل پاییز |
19 | رُکسان | «رُکسان» یا «راکسان» (به انگلیسی: Roxanne) ترانهای مشهور از گروه راک پلیس است |
20 | رَسابانو | بانوی برگزیده و بلند بالا |
21 | رسا | بالغ، بلند |
22 | ردیمه | نام زن کمبوجیه و دختر هوتن |
23 | رَخشنده | درخشنده؛ (به مجاز) دارای عظمت و شکوه |
24 | رَخشان | درخشان |
25 | رخشا | رخشان، درخشان |
26 | رخسانه | رخ + سان (پسوند شباهت) + ه (پسوند نسبت)، رخسانا |
27 | رخ افروز | روشن کننده چهره، شادی آور |
28 | رخساره | چهره، صورت، گونه |
29 | رخسار | چهره، صورت، گونه |
30 | رخسانا | مانند رخ، مانند رو؛ (به مجاز) زیبارو |
31 | رایومند | دارنده فروغ و شکوه |
32 | رایکا | محبوب، مطلوب |
33 | راویس | صاحب جاه و جلال |
34 | راویز | خارشتر |
35 | راوش | مصحف زاوش، نام ستاره مشتری |
36 | رامینه | رامین |
37 | رامینا | رامین + الف (نسبت)، منسوب به رامین؛ دخترِ طربناک |
38 | رامی | رام + ی (پسوند نسبت)، منسوب به رام |
39 | رامونا | مظهر عشق، لاتین نگهبان عاقل |
40 | رامک | رام، اهلی، آرامش دهنده |
41 | رامشین | نام روستایی در نزدیکی سبزوار |
42 | راز | آنچه از دیگران پنهان نگاه داشته می شود، سِر |
43 | رادنوش | (پسرانه و دخترانه) مرکب از راد (جوانمرد، بخشنده) + نوش (نیوشنده) |
44 | رادا | راد + ا (پسوند نسبت)، منسوب به راد |
45 | رابیا | مشهور، نامدار |
46 | رابو | نام گلی از گلهای بهاری |
47 | راتا | نام فرشته ای است |
48 | راددخت | دختر بخشنده یا خردمند |
49 | رازان | نام روستایی در نزدیکی خرم آباد |
50 | رازک | گیاهی علفی از خانواده شاهدانه که معطر، تلخ، و دارویی است |
51 | رافونه | پونه |
52 | رام افزا | افزون کننده آرامش |
53 | رام افزون | رام افزا، افزون کننده آرامش |
54 بانوی آرام یا بانوی شاد | رام بانو | بانوی آرام یا بانوی شاد |
55 | رامدخت | دختر آرام |
56 | رامش | شادی، خوشی، لذت، حظ ، آسودگی، آسایش، سرود، نغمه |
اسامی دخترانه عربی با اول حرف ر
ردیف | اسم | معنی |
1 | ریحانه | ریحان، نام مادر امام رضا (علیه السلام) |
2 | ریحان | گیاهی خوشبو از خانوادهی نعناع که مصرف خوراکی و دارویی دارد |
3 | رویا | رویا، مجموعهای از تصاویر، افکار و احساسات که در حالت خواب بطور غیرارادی از ذهن میگذرد، آنچه واقعیت ندارد و فقط در عالم خیال مییابد |
4 | روحبخش | روح افزا |
5 | روح انگیز | روح افزا ، افزاننده روح |
6 | روحافزا | آنچه به روان انسان شادابی و طراوت میبخشد، جانبخش، مفرح؛ گوشهای در موسیقی ایرانی |
7 | روحا | منسوب به جان و روان |
8 | رَنا | شادمان گردیدن، شاد شدن، چیزی که در وی نگرند از جهت خوبی و حسن آن؛ جمال |
9 | رُمَیصا | نام یکی از زنان فداکار صدر اسلام با کنیه ام سلم . وی از شخصیتهای اجتماعی دوران صدر اسلام به دور پیامبر حلقه زدند و جنگیدند تا همگی به شهادت |
10 | رقیه | دعا، تعویذ، یکی از چهار دختر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله)، دختر امام حسین(علیه السلام) |
11 | رفیعه | مؤنث رفیع |
12 | رفعت | (به مجاز) برتری مقام و موقعیت، بلند قدری، افراشتگی و بلندی |
13 | رعنا | زیبا و دلفریب؛ زن خویشتن آرا؛ ویژگی آن که یا آنچه به سبب داشتن ظاهر زیبا، قدرت، یا ثروت بسیار، خودخواه و گستاخ شده است؛ (به مجاز) بلند و کشیده؛ گلی که از درون سرخ و از بیرون زرد باشد |
14 | رضیه | مونث رضی |
15 | رضوانه | رضوان + ه (پسوند نسبت)، منسوب به رضوان؛ بهشتی؛ (به مجاز) زیبارو |
16 | رَشیده | مؤنث رشید |
17 | رَزان | تاکستان، باغ انگور؛ سنجیده شده، با وقار و آراسته |
18 | رخامین | رخام(عربی) + ین(فارسی) از جنس رخام |
19 | رحیمه | مؤنث رحیم، مهربان |
20 | رحمه | نام همسر ایوب(علیه السلام) |
21 | ربیعه | مرغزار، نام خواهر صلاح الدین ایوبی |
22 | ربابه | نام سازی است |
23 | رباب | نام سازی است، ابرهای سفید |
24 | رایحه | بوی خوش |
25 | راغده | (مؤنث راغد)، راغد به معنی زندگی خوش و وسیع است، راغده به معنی زنی که زندگانی |
26 | راضیه | پسندیده، خوش، خشنود، از القاب فاطمه زهرا(سلام الله علیها) |
27 | راشده | راهنمایی شده، از گمراهی درآمده |
28 | راحله | مؤنث راحل |
29 | راحل | مهاجر، کوچ فرما، کوچ کننده؛ (اَعلام) نام مادر حضرت یوسف (علیه السلام) |
30 | رابعه | نام دختر اسماعیل بصری از زنان عارف و بسطار مشهور در قرن دوم که از او حکایتها و سخنان زیادی نقل شده است |
31 | راحمه | (مؤنث راحم) به معنی رحمت آورنده و دل سوزاننده |
32 | رأفت | نرم خوئی، مهربانی، شفقت |
33 | راویه | بسیار روایت کننده، راویبسیار روایت کننده، راویبسیار روایت کننده، راوی |
34 | رازقی | گیاهی بوته ای از خانواده زیتون با گلهای درشت و سفید و معطر شبیه گل یاس |
35 | رافعه | مؤنث رافع بالا برنده، اوج دهنده |
36 | راوک | راوق صاف، لطیف و پالوده هر چیز |
37 | رایان | (پسرانه ودخترانه) نام کوهی در حجاز در زبان سانسکریت به معنی شاهزادهٔ کوچک است، در هند قدیم به معنای دارای قدرت و در خاورمیانه قدیم به مردان رایان گفته میشد، بسیار باهوش |
اسامی کردی دخترانه با ر
ردیف | اسم | معنی |
1 | روژیا | روز و روشنایی |
2 | روژیار | روزگار |
3 | روژین | منسوب به روز، تابناک و درخشنده؛ (به مجاز) زیبا |
4 | روژینا | منسوب به روز |
5 | روناک | روشن، تابناک |
6 | روژدا | عمر و زندگی مادر؛ (به مجاز) فرزند عزیز و گرانمایه برای مادر |
7 | روژان | روزها |
8 | روژا | روزها، آفتاب |
9 | راژان | خوابیدن، جنبیدن گهواره؛ روستایی در بخش سلوانا، شهرستان ارومیه |
10 | روجا | منسوب به روج (روز،آفتاب)؛ 2- (به مجاز) زیباروی و آفتاب چهره؛ روجا نام دهی در تنکابن |
اسامی دخترانه فرانسوی با حرف ر
ردیف | اسم | معنی |
1 | رُزا | رز |
2 | رزی | منسوب به رُز |
3 | رُزیتا | مانند رُز و رُزا |
4 | رُزگلی | از خانواده گل سرخ دارای گلهایی به رنگهای متفاوت |
5 | راشل | راحیل |
اسامی یونانی دختر با ر
ردیف | اسم | معنی |
1 | رانا | مصحف رایای انار |
2 | رُکسانا | شکل یونانی رکسان، روشنک، نام دختر دارا که اسکندر به موجب وصیت دارا او را به ازدواج خود در آورد |
اسامی آشوری دخترانه با حرف (ر)
ردیف | اسم | معنی |
1 | رامینا | بالا |
2 | رامیلا | خدای بزرگ |
3 | رامسینا | نام یکی از خدایان آشور |
اسامی عبری دخترانه با حرف ر
ردیف | اسم | معنی |
1 | راحیل | نام یک فرشته، بی گناه، نام همسر یعقوب علیه السلام و مادر یوسف علیه السلام |
2 | رایا | اسم دخترانه و پسرانه به معنی آنکه مورد توجه خداوند است، فکر و اندیشه |
منبع: سایت آکا
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}