موضوع ربای بانکی و ربای در بازار و سایر ارکان اقتصادی از جمله مسائلی است که سالیان درازی است موردبحث و نقد و نظر قرار گرفته است و این بحث بعد از انقلاب نیز از چالشی‌ترین مباحث در حوزه‌های اقتصادی به شمار می‌رود؛ تا آنجا که واکنش‌ها در سطح مرجعیت به موضوعی مثل ربای بانکی به یک مسئله مداوم تبدیل شده است که تازه‌ترین این واکنش‌ها فتوای به حرمت سود 12 درصدی وام حمایتی دولت در ایام کرونا بود که به واسطه آن  دولت پرداخت این سود را خود برعهده گرفت تا مشکل ربوی بودن مدنظر مراجع را برطرف نماید.
 
به مسئله ربا از زوایای مختلفی میشود  نگاه کرد اما یکی از اصلی ترین زوایایی که باید به آن توجه شود ابعاد اجتماعی ربا مخصوصا تاثیر آن بر عفت عمومی است.
 

توجه اسلام به اقتصاد

در دین مقدّس اسلام، توجه خاصی به مسائل اقتصادی و تجارت نموده است و جوانی که حرفه و یا هنر خاصی جهت امرار معاش نداشته باشد را مذمّت می‌نماید.[1]
 
سفارش همیشگی دین اسلام به تقسیم ساعات روزانه به سه دسته است.[2]
 
  1. عبادت با خداوند متعال و تفکر و تفقّه در اندیشه‌های دینی.
  2. پرداختن به امور خانواده و استراحت و استفاده حلال از نعمت‌های دنیوی دنیا.
  3. کار و فعّالیّت اقتصادی. تا با آن امرار معاش نموده و در مواقع ضرورت در راه خدا آن‌ها را انفاق نماید و اگر نیاز بود در برابر دشمنان خدا، جامعه را تجهیز نظامی و امنیّتی و غذایی نماید و جلوی سلطه‌ی اقتصادی و نظامی و سیاسی دشمن را بگیرد.
 
همان‌گونه که مشاهده می‌فرمایید، شریعت اهمیت خاصی به کسب‌وکار می‌دهد. امّا در اسلام همه چیز بر روی حساب‌وکتاب است و این‌گونه نیست که هرکس به هر نحوی که دوست داشت معاملات و دادوستد نماید.
 
در عقود اسلامی شروطی برای طرفین عقد و قرارداد وجود دارد از جمله آنان سفیه و صبی و مجنون نبودن طرفین معامله است. این که معلوم باشد فروشنده و مشتری چه کسانی هستند.[3]
 
همچنین شروطی در مورد خود کالا و ثمنی که مورد معامله قرار می‌گیرند وجود دارد. از جمله آنان مجهول نبودن مقدار و میزان ثمن و مثمن است؛ یعنی مشخص باشد که چه مقدار و چه تعداد ثمن یا مثمن در عقد وجود دارد؛ و بین ثمن و مثمن تعادل و تساوی بر قرار باشد.
 

علت حرمت ربا

در زمان ظهور اسلام، در تجارت بین مردم، ربا رایج بود و آنان گمان می‌کردند که ربا نیز همچون بیع عقدی حلال است. امّا خداوند متعال به صورت قاطع آن را حرام اعلام نمودند و رباخوار و ربا گیر و هرآنکس را که دراین‌باره مشارکتی دارد، دشمن خدا معرّفی می‌نماید و آنان را از این عمل قبیح بازمی‌دارد.[4]
 
در کتاب علل الشرائع راجع به علّت حرمت ربا روایتی آمده است به این مضمون که: «اگر ربا حلال باشد، مردم دیگر تجارت را رها مى‏کنند». چون وقتی لذّت و شیرینی حرام را بچشند و در ظاهر، بدون زحمت سودی نصیبشان شود، دیگر به دنبال سختی‌های تجارت نمی‌روند و اگر چنین اتّفاقی بی‌افتد، به زودی شاهد فقر و گرفتاری در جامعه اسلامی خواهیم بود و دشمن توانایی چیرگی بر امّت مسلمان را خواهد یافت.
 

فراگیری ربا در جامعه

رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: «خورنده ربا و خوراننده آن و نویسنده قبض آن و شاهدانش در گناه یکسانند».[5]
 
این روایت دالّ بر گستردگی و عمومیّت این گناه دارد و این که این عمل زشت طوری سرایت می‌کند که همه را آلوده می‌نماید.
 
زیرا افراد ضعیف‌النفس به محض بروز سختی و دشواری در زندگی مادّی‌شان، با توجّه به مشاهده موفقیت ظاهری و موقّت بعضی از هم کیشانشان در ربا، آنان نیز رو به این عمل قبیح و خانمان‌سوز می‌آورند؛ و وقتی مزه گناه به مذاق کسی بنشیند فقط باید از مسیر تقوای الهی او را درمان کرد.
 

اثرات مخرّب ربا

برای ربا اثرات مخرّب فردی و اجتماعی می‌توان نام برد.
 
اثرات مخرّب فردی:
  1. عدم تحرّک اقتصادی رباخوار.
  2. عدم پیشرفت اقتصادی ربا گیر.
  3. تضعیف و بیچاره شدن مادّی و اخروی ربا گیر و رباخوار.
  4. بی‌ایمانی و بی‌دینی و عدم پیشرفت در معنویات ربا گیر و رباخوار.
 
امّا اثر مخرّبی که ربا در جامعه می‌گذارد بدین شرح است:
ربا علاوه بر آنکه اثرات مخرّب اقتصادی در جامعه به بار می‌آورد، سبب افزایش منکرات و پدیده‌های شوم اجتماعی می‌شود. حضرت ابوجعفر علیه السّلام فرمودند: «خداوند عزّ و جلّ ربا را حرام کرد تا معروف و امر پسندیده از بین نرود».[6]
 
یکی از این پدیده‌های شوم، بی عفّتی در جامعه است، آن هم به صورت گسترده و فراگیر که از مصادیق بی‌تقوایی است.
 

حقیقت عفّت

عفّت در لغت به معنای حفظ و نگهداری نفس از شهوات و تمایلات نفسانی ای است که در خود نفس وجود دارد، چنانکه تقوا عبارت باشد از نگهداری نفس از خلاف و محرّمات خارجی که به واسطه آن جلوگیری می‌شود از خلاف و عصیان.[7] عفت در شخص فقیر با قناعت حاصل می‌شود.[8] عفت در شخص غنی با حفظ و خودداری نفس و شهوت خود از مواردی که به خاطر وسعت مالش ممکن است رخ بدهد حاصل می‌شود.[9] عفت در نکاح از خودداری خود از شهوت به هر وسیله‌ای که ممکن است، حاصل می‌شود. مثل روزه گرفتن، عبادت کردن، ذکر خدا را گفتن و فکر و اندیشه نمودن.[10]
 

بررسی رابطه ربا و بی‌عفتی

در روایتی امام صادق علیه السّلام فرمودند: «گرفتن یک‏ درهم‏ ربا در نزد خداوند عزیز گناهش سخت‏تر است از سى بار زنا که همه با محارم مانند خاله و عمّه صورت گیرد».[11]
 
و در روایت دیگری یک درهم ربا را هفتاد برابر بدتر از زنا با مادر خویش در خانه خدا می‌داند. [12]
 
این روایت میزان و شدت گناه ربا را نشان می‌دهد. اینکه شخصی با مادر خویش در خانه خدا نعوذبالله عمل حرام انجام دهد، امری بسیار قبیح است، حال یک درهم ربا هفتاد برابر بدتر است.
 
انجام دادن زنا یکی از روشن‌ترین مصادیق بی عفّتی است. برای زنا آثار مخرّب اجتماعی بسیاری نقل شده است: 1- فروپاشی بنیان خانواده. 2- تربیت ناصحیح اولاد. 3- افزایش بیماری‌ها. 4- ناسالم شدن اجتماع؛ و... .

حال ربا سی برابر و یا در روایتی دیگر هفتاد برابر گناهش و آثار مخرّبش بیشتر و سخت تر است. این اثرات مخرّب اجتماعی در زنا، برای ربا به صورت بیشتر روی خواهد داد؛ که نتیجه همه آن‌ها بی عفّتی خواهد بود.
 

راه درمان

برای نجات از ربا توصیه به تقوا شده است. برخی از راه‌های تقوا عبارت است از:
 
  1. ایمان پیدا کردن به خدا و رسولش و قرآن و امامان.[13]
  2. توبه واقعی و پشیمانی از عمل اشتباه خویش.
  3. عمل صالح و جبران مافات.
  4. صدقه دادن و کمک به انسان‌های نیازمند.[14]
  5. اقامه نماز.
  6. پرداخت زکات.
  7. بارزترین عمل تقوا گونه دراین‌باره رعایت عفت و پاک‌دامنی است. به این نحو که جلوی نفس خود را از آلوده شدن به شهوت کثرت مال بگیرد و اگر مرتکب ربا شده است توبه واقعی نماید.
 

نتیجه

به تجربه مشاهده شده است که افراد رباخوار هرچه به دست می‌آوردند، در آخر با نهایت گرفتاری و ابتلائات مختلف دار فانی را وداع می‌گویند و هرگز زندگی خوش و موفقیّت آمیزی را به دست نمی‌آورند؛ و علاوه بر آنکه زندگی مادّی و اخروی خود را به جهنّم تبدیل می‌نمایند، سبب سوراخ کردن کشتی جامعه در طوفان‌های حوادث شده که اگر سریعاً به آن رسیدگی نشود، کل جامعه درگیر و آلوده به آن شده و همه جامعه باهم غرق خواهند شد.


پی‌نوشت:
[1] وسائل الشیعه، ج12، ص36.
[2] حکمت 390 نهج البلاغه.
[3] مکاسب شیخ انصاری، بخش شروط بیع.
[4] سوره بقره، آیه 275.
[5] ترجمه من لا یحضره الفقیه ؛ ج‏4 ؛ ص371.
[6] علل الشرائع / ترجمه ذهنى تهرانى، ج‏2، ص: 547
[7] التحقیق فی کلمات القرآن، ج8، ص219
[8] سوره بقره، آیه273.
[9] سوره نساء، آیه6.
[10] سوره نور، آیه33.
[11] ترجمه من لا یحضره الفقیه،  ج‏4،  ص  370، باب ربا.
[12] بحارالانوار، ج77، ص58.
[13] سوره بقره، آیه277.
[14] سوره بقره، آیات276 و 278