تئوفراستوس و آریستوکسنوس چه کسانی بودند؟
آریستوکسنوس با دو دیدگاه متضاد درباره موسیقی مواجه بود، یکی معتقد بود که موسیقی قدرتی اخلاقی است، در حالی که دیگری مدعی بود که تنها گوش را غلغلک میدهد.
آریستوکسنوس (Aristoxenus) متولد تارنتوم، شاگرد دیگر ارسطو، به گسترش نظریه موسیقی حتی کمک بیشتری کرده است. در میان آثار متعدد او که سوئیداس(Suidas)۴۵۳ مورد را ذکر میکند، آثاری که در رابطه با نظریه موسیقی هستند والاترین جایگاه را دارند. سه رساله از کتاب علم هارمونیک آریستوکسنوس باقی مانده است که بخش هایی از آن به رساله مقدمهای بر علم هارمونیک نوشته کلئونیدس و رساله ضیافت (Banqueting Miscellanies) نوشته پلوتارک که در رابطه با موسیقی است، میپردازد. کتاب عناصر علم خوش ریتمی آریستوکسنوس (Elements of Eurhythmics) توسط نسخههای بعدی شناخته شد. قدما که از نقش کلیدی او در زمینه موسیقی آگاه بودند، او را «موسیقیدان» مینامیدند. سیسرو دستاوردها و اهمیت او را در تاریخ موسیقی، با اهمیت و دستاوردهای ارشمیدس (Archimedes) در تاریخ ریاضی مقایسه میکرد. دادههای تاریخیای که توسط آریستوکسنوس گردآوری و فراهم آمدهاند، او را درباره موسیقی دوران باستان یکی از منابع عمده میسازد، در حالی که مطالعات و بررسیهای موسیقایی خود او حتی بعد از دو هزار سال نیز قدیمی و کهنه نشدهاند.
او نه تنها شاگرد ارسطو بلکه شاگرد ریاضی دانان و متخصصان صوت شناسی فیثاغورثی بود. آریستوکسنوس پرسشهای فنی و فلسفی مرتبط با موسیقی را مورد بررسی و مطالعه قرار میداد. او موسیقی ساده دورههای گذشته را تأیید میکرد و موسیقیدانانی از آن دورهها را که «موسیقی چند صدایی و تنوع را تحقیر میکردند»، میستود. آریستوکسنوس مخالف مبتکران و مبدعان بود و اعتقاد داشت که «ما مثل ساکنان پایستوم هستیم، کسانی که ابتدا یونانی، سپس بربر و پس از آن رومی شدند». او به آموزههای سنتی درباره قدرت تاثیرگذاری موسیقی و تأثیرات اخلاقی، تربیتی و درمانی آن معتقد بود. همچنین بر این باور بود که «یونانیان قدیم در اهمیت دادن به قدرت تربیتی موسیقی محق بودند».
گرایش فیثاغورثی و آریستوکسنوسی
بداعت اندیشههای آریستوکسنوس و اهمیت تاریخی آنها در جای دیگری است: یعنی مطالعات تجربی درباره موسیقی که مطالعات روانشناختی را نیز در برمیگیرد. او اهمیت این مطالعات را از این فرض دریافت که میبایست به خود نقد و داوری بیشتر از آنچه مورد داوری قرار میگیرد، توجه نشان داد.آریستوکسوس با دو دیدگاه متضاد درباره موسیقی مواجه بود. یکی معتقد بود که موسیقی قدرتی اخلاقی است، در حالی که دیگری مدعی بود که تنها «گوش را غلغلک میدهد». دیدگاه فیثاغورثی میگفت که موسیقی دارای مبانی ریاضی غیرقابل تغییر است؛ در حالی که دموکریتوس و سوفسطائیان معتقد بودند که موسیقی یکی از موضوعات مربوط به حواس است. آریستوکسنوس هیچ یک از این دیدگاهها را در کلیتشان تأیید نمیکرد اما برخی از اندیشههایش را از آنها اخذ کرد.
او نظریههای فیثاغورثی را در درون نظریه خودش گنجاند، اما بر عناصر حسی موسیقی تأکید داشت. او نوشت، در موسیقی، «دقت و صحت ادراک حسی تقریبا یک شرط اساسی است» و درک موسیقی به دو چیز بستگی دارد: احساس و حافظ از این لحظه به بعد است که دو گرایش در موسیقی یعنی گرایش فیثاغورثی و گرایش آریستوکسنوسی در نقطه مقابل هم قرار میگیرند. هر دو گرایش از تفسیر اخلاقی موسیقی جانبداری میکردند ، اما تفاوتشان این بود که گرایش اول متافیزیکی و رمزآلود بود و هارمونی موسیقایی را با هارمونی کیهانی مرتبط میدانست و برای موسیقی قدرتی ویژه و توانایی منحصر به فردی را نسبت میداد که میتوانست بر نفوس تأثیر بگذارد، در حالی که گرایش آریستوکسنوسی تلاش میکرد که از موسیقی تفسیری تجربه گرایانه، روان شناختی و طبی ارائه دهد. عمده تفاوت میان فیثاغورثیان و پیروان آریستوکسنوس در روش درک موسیقی نبود، بلکه بیشتر در روش مطالعه موسیقی بود که به آن عادت کرده بودند.
اکثریت نظریه پردازان و نویسندگان موسیقی از اینجا به بعد، با پیروی از روح حاکم بر آن دوره و روزگار از اندیشههای آریستوکسنوس حمایت کردند، گرچه آنها رویکردی را نیز اتخاذ کردند که با موضع فیثاغورثی توافق و سازگاری داشت. تعدادی از رواقیون نیز شامل اینها می شدند، که در میان شان دیوگنس بابلی بیشترین علاقه را به مطالعه نظریه موسیقی از خود نشان میداد. اثر او تحت عنوان درباره موسیقی که او در آن قدرت موسیقی و سودمندیاش را در ستایش و تربیت، در جنگ و بازیها، در رفتار و اندیشه میستود و بر ارزش اخلاقی و معرفت شناختی آن تأکید میکرد، برای مدتی با اقبال و موفقیت چشمگیری روبه رو بود. مهمترین نویسنده بعدی متعلق به این گرایش، آریستیدس کوئینتیلیان (Aristides Quintilian) بود که سه کتاب درباره موسیقی (Three Books on Music) را نوشت.
منبع: تاریخ زیباشناسی، جلد اول، ووادیسواف تاتارکیوچ، ترجمه: سید جواد فندرسکی، صص458-454، نشر علم، تهران، چاپ أول، 1392
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}