پانزدهمین روز از ماه مبارک رمضان، سالروز تولد امام حسن مجتبی علیه السلام است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) صلى الله علیه وسلم در مناسبت‌های مختلف از فضیلت و عظمت ایشان سخن به میان می‌آورد چنان که می‌فرمود: هرکه حسن و حسین علیهما السلام را دوست داشته باشد مرا دوست دارد و هر که با آن دو، دشمنی کند با من دشمنی کرده است. امام حسن علیه السلام نه تنها از نظر علم، تقوا، زهد و عبادت، مقامی‌ برگزیده و ممتاز داشت، بلکه از لحاظ بذل و بخشش و دستگیری از بیچارگان و درماندگان نیز در عصر خود زبانزد خاص و عام بود. هیچ فقیری از در خانه آن حضرت، دست خالی بر نمی‌گشت. هیچ آزرده دلی شرح پریشانی خود را نزد آن بزرگوار بازگو نمی‌کرد جز آنکه مرهمی‌ بر دل آزرده او نهاده می‌شد.(1)
 
تاریخ نگاران و دانشمندان در شرح زندگانی پرافتخار آن حضرت، نوشته‌اند که آن بزرگوار دوبار تمام اموال و دارایی خود را در راه خدا خرج کرد و سه بار ثروت خود را به دو نیم تقسیم کرده و نصف آن را برای خود نگه داشت و نصف دیگر را در راه خدا بخشید.(2) 
 
آن بزرگوار گاه مبالغ قابل توجهی پول را یکجا به مستمندان می‌بخشید، به طوری که مایه شگفتی واقع می‌شد. نکته قابل توجه این است که آن حضرت با این کار، برای همیشه شخص فقیر را بی نیاز می‌ساخت و او می‌توانست با این مبلغ، تمام نیازهای خود را برطرف نموده و زندگی آبرومندانه ای تشکیل دهد و احیانا سرمایه ای برای خود تهیه نماید.(3)
 
از خصوصیات اخلاقی ایشان آن بود که اجازه نمی‌داد کسی از در خانه او ناامید برگردد و اگر کمک مستقیم مقدور نبود، به طور غیر مستقیم در رفع نیازمندی‌های افراد کوشش می‌فرمود. به بهانه مصادف شدن سالروز ولادت آن بزرگوار با پانزدهمین روز از ماه رمضان، به چند نکته مهم اشاره می‌کنیم:
 
اول: امیر مؤمنان می‌فرماید: خداوند متعال به دنیا توجه فرمود: و از میان آن‌ها ما را برگزید و بعد برای ما شیعیان را برگزید که ما را یاری می‌کنند، در خوشحالی ما خوشحال هستند و در حزن ما محزون می‌شوند، مال و جان خود را در راه ما فدا می‌کنند آن‌ها از ما هستند و ما هم از آن‌هاییم. یکی از زمان‌های شادی اهل بیت و نیمه ماه مبارک رمضان است و مناسب است مؤمنان با برپا نمودن سفره‌های ساده افطاری در خیابآن‌ها و پخش شیرینی در شب تولد این امام همام، عشق و ارادت خویش را به خاندان رسالت ابراز دارند.
 
دوم: به شهادت تاریخ، امام حسن علیه السلام فردی شجاع و با شهامت بود و در راه پیشرفت اسلام از هیچگونه جانبازی دریغ نمی‌ورزید. آمادگی ایشان برای جانبازی در راه حق به قدری بود که امیر مؤمنان در جنگ صفین از یاران خود خواست که او و برادرش حسین بن علی را از ادامه جنگ با دشمن باز دارند تا نسل پیامبر با شهادت این دو شخصیت از بین نرود.
 

[ترجیح صلح بر قیام]

اما با چنین شجاعتی، چرا امام حسن علیه السلام صلح را بر قیام ترجیح داد؟ سؤالی است که پاسخ آن در کتاب‌های بسیاری به تفصیل ذکر شده است و در این مختصر تنها به این نکته بسنده می‌کنیم که شرایط داخلی و خارجی، فرصتی را به وجود آورد که معاویه بتواند با استفاده از این فرصت، صلح را بر حضرت تحمیل نماید. به یقین همانگونه که اگر امام حسین علیه السلام قیام نمی‌نمود، اسلام برای همیشه به فراموشی سپرده می‌شد، صلح امام حسن علیه السلام نیز صفحه ای از نگهبانی دین خدا بود. توضیح آنکه شرایط به گونه ای بود که اگر امام حسن علیه السلام لا صلح نمی‌کرد و جنگ را انتخاب می‌نمود، دیگر اسلامی ‌وجود نداشت که توسط امام حسین به قیام منجر شود. به یقین در آن شرایط اگر امام حسین نیز به جای امام حسن علیه السلام بود، کاری به جز صلح انجام نمی‌داد، چنانکه امام امام حسین علیه السلام نیز تا زمانی که معاویه در رأس حکومت بود اقدام نظامی‌ انجام نداد و تنها به سخنرانی کوبنده و افشاگرانه و نامه‌های اعتراض آمیز به معاویه بسنده می‌فرمود. از همین روست که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره این دو بزرگوار می‌فرمود: الحسن و الحسین علیهما السلام إمامان قاما أو قعدا؛حسن و حسین علیهما السلام امام‌اند چه قیام کنند و چه بنشینند [ قیام نکنند]
 
 سوم: در کتاب‌های پرشماری از منابع اهل سنت درباره دو نوه رسول اعظم و از مقام و مرتبه آنان در نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سخن به میان آمده است که به چند نمونه اشاره می‌شود: رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)که با علاقه هر چه تمام‌تر، امام حسن و امام حسین و حضرت زهرا و حضرت علی (علیهم السلام) را در زیر کساء قرار داد و فرمود:  خدایا! اینان اهل بیت من و مقوبان من اند. خدایا! هر گونه پلیدی را از آنان دور بدار و با پاک «ام سلمه» گفت: یا رسول الله! آیا من هم، از ایشانم؟ فرمود: (سرانجام و عاقبت تو به خیر و سعادت است اما از این جمع نیستی). 
 
این چند سخن گهربار، تنها گوشه ای از فرمایشات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) است، اما سخن این است که چه اتفاقی روی داد که پس از اندک زمانی دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، و سپس امیر مؤمنان داماد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و پس از آن، دو نوه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به شهادت رسیدند، اما مسلمانان سکوت کردند. مگر نه این است که شیعه و سنی بر این اعتراف دارند که این چهار نفر اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) بودند و آیه تطهیر در شأن این بزرگواران نازل شد، او مگر یکی از دستورهای خداوند متعال، محبت و دوستی اهل بیت پیامبر نبود، چنانکه زمخشری (از مفسران اهل سنت) در تفسیر آیه: «قل لا أسألکم علیه أجرا إلا المودة فی القربی ؛ می‌نویسد: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) صلى الله علیه وسلم پرسیدند: ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)! نزدیکان شما چه کسانی هستند که دوستی آنان بر ما واجب است؟ فرمود: «علی، فاطمه و پسران آن دو علیهم السلام».
 
مرور این وقایع درسی است برای همه مسلمانان که مراقب تبلیغات دشمن باشیم، چرا که دشمنان به گونه ای جوسازی می‌کنند و باطل را به صورت حق جلوه گر می‌نمایند که سکوت و گاه همراهی جهان اسلام را نیز به همراه دارد.
 
امروزه نیز تمام تلاش دشمنان، بر دور نمودن مردم و به خصوص نسل نو از جانشینان امامان معصوم لا متمرکز شده است. جانشینان امامان معصوم طل، همان کسانی هستند که حضرت مهدی بر رجوع به آنان سفارش فرموده است: در حوادث گوناگونی که در دوران غیبت کبری پیش می‌آید به راویان احادیث ما مراجعه نمایید، زیرا آنان حجت من در میان شما هستند، و من هم حجت خداوند می‌باشم.ا و امام حسن عسکری علیه السلام در بیان شرایط چنین جانشینانی می‌فرماید: اما فقیهانی که پاکی روح خود را حفظ کنند، و دین  خود را نگه دارند، مخالف هوا و هوس و مطیع فرمان مولای خویش باشند، مردم می‌توانند از آن‌ها پیروی کنند..
 
 خلاصه آنکه دشمنان در تلاش اند تا ما را از دین و عالمان دینی دور کنند؛ به همین خاطر یا به واسطه شایعه و توهین عالمان دین را مورد اهانت و تحقیر قرار می‌دهند و یا دین را به گونه ای تغییر می‌دهند که همانند زمان امام مجتبی صلى الله علیه وسلم حق از باطل شناخته نشود. در چنین زمانی تنها راه شناخت حق از باطل، پیروی از علما و فقیهانی است که شرایط آنان در روایت یادشده آمده است.
 
آگاهی از زوایای مختلف زندگی امام حسن علیه السلام فرصتی است تا بهتر بیندیشیم و با مرور تاریخ، مراقب باشیم تا تاریخ تکرار نشود. پس مسیر زندگی خود را به گونه ترسیم کنیم، که از راه ولایت دور نشویم و به بیراهه کشیده نشویم.
 
پی‌نوشت‌ها:
١. مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص ۸۸.
2. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۲۶.
٣. مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص ۸۹.
 
منبع: فرصت‌های از ماه خدا، محمدمهدی فجری،صص177-170، مؤسسه بوستان کتاب، قم، چاپ أول، 1393