تولد پنهانی
متن زیر که نوشته مرضیه نفری است به تولد امام زمان (عج) و ماجرای غیبت ایشان اشاره دارد. با هم آن را می خوانیم.
سارا: ما که کاری نمیکنیم، داداشم و بابام بیرون میرن و کوچهمون رو تزئین میکنن.
صبا: سارا! چرا فکر میکنی ما نمیتونیم کاری کنیم؟ من و مامانم همیشه شیرینی میپزیم.
سارا: علامت تعجّب، تو و مامانت؟ شاید هم مامانت میپزه تو میخوری!
صبا: علامت عصبانیّت، تو که باور نمیکنی؛ ولی من خودم تنهایی هم بلدم، ما هیئت داریم و همیشه از این کارا میکنیم. الان تو هیئتمون در مورد تولّد امام زمان هم سؤال پرسیدن، شمام میتونید جواب بدید.
زهره: یعنی امام زمان کجا دنیا اومدن؟
سارا: آره! آخه امام حسن عسگری(ع) سامرا بوده؛ اما با اون همه مراقبت چطوری امام زمان را ندیدن!
صبا: من شنیدم که امام حسن(ع) همیشه تحت نظر بوده، حتّی به اسم دکتر خیلیا رو فرستاده بودن خونهی امام، تا حواسشون به همه چیز باشه.
زهره: اگه یادتون باشه تو انیمیشن شاهزاده روم هم نشون داد که تولّد امام از چشمها پنهون مونده.
سارا: مگه میشه، هرکس بچّهدار میشه، همه بهش تبریک میگن، همه میفهمن، به خصوص اگه معروف باشه.
صبا: این خواست خدا بوده، همون طور که تولّد حضرت ابراهیم و حضرت موسی از چشما پنهون موند.
زهره: عمّهی حضرت مهدی(ع) حکیمه خاتون هم نقش مهمّی داشتهها.
صبا: وقتی امام حسن(ع) به شهادت میرسه، امام زمان(ع) خودش نماز پدرش رو میخونه و دوباره از چشما غایب میشه.
سارا: یعنی دوستان و نزدیکان امام حسن(ع) خبر داشتن؟
صبا :بله! اونا خبر داشتن، بعضیها هم حضرت مهدی(ع) رو دیده بودن. میدونستن که خدا بندههاش رو بدون امام رها نمیکنه.
سارا: چقدر اطّلاعات خوبی داشتین. ممنون که کمکم کردین. شیرینی که پختم حتماً برای شما نگه میدارم.
منبع: مجله باران
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}