خارجی ها از انگلستان به دلیل خرده فروشی هایش تمجید می ‌کردند. فون آرشنهولز نوشت: «شکوه و جلال فروشگاه ها برجسته ترین نکته در لندن است». دوفو بر نقش توزیعی مهم فروشگاه ها روشنایی، ویترین های شیشه ای و پنجره های کمانی در خدمت به خانوارها با کالاهایی از گوشه و کنار کشور - پرده هایی از کیدرمینسر، جام های زیبا از لندن، پتوهایی از ویتنی ، قالیچه هایی از وست مورلنده - تأکید داشت. او با شور و هیجان از تعداد زیاد آنها سخن می گفت: «کوشیده ام شمار فروشندگان را در این سرزمین حساب کنم. اما متوجه شدم که این کار عملی نیست مثل اینکه بخواهیم تعداد ستارگان را بشماریم» (روح پیوریتنی قدیمی او به هزینه هایی که برای ویترین پر زرق و برق آنها با دست و دلبازی خرج شده بود افسوس میخورد). تبلیغات به ویژه در روزنامه ها بیداد میکرد. بین سال های ۱۷۴۷ تا ۱۷۵۰، مجله بث جورنال بوتلی ۲۷۴۰ آگهی انتشار داده بود. روزنامه های شهرستانی به ویژه خوانندگان را از سلیقه های مردم پایتخت آگاه می ‌کردند. به این گونه، کرست سازی اهل ولز شمالی به بانوان خواننده‌ی نورویچ مرکوری در ۱۷۸۸ گفت که «به تازگی با آخرین مدل کرست، شکم بند و لباس های سواری فرانسوی و ایتالیایی، از شهر بازگشته است... سفارش های آنها با سلیقه ای بالا، که پایین تر از فروشگاه های درجه ‌یک لندن نیست، انجام می ‌شود» (چه کسی می ‌تواند مقاومت کند). یک بانوی اهل نیوکاسل - آن - تاینا از فروشگاه محل خود تقاضای سرویس غذاخوری وجووود با «طرح و نقش اسلیمی» میکرد که هرگز به گوش فروشنده نخورده بود؛ زن دقیقا همین طرح را می خواست، چون شنیده بود که «در حال حاضر در لندن بسیار مرسوم است و هر سرویس دیگری را به جای آن رد می ‌کرد. در سال ۱۷۷۷، ابیگیل گاوترن در خاطرات خود یادداشت کرده بود که برای نخستین بار از چتر آفتابی استفاده کرده است. نخستین چتر آفتابی در ناتینگهام». نقش تبلیغات در رشد تقاضا بر هیچ کس پوشیده نبود. دکتر جانسون نوشت: «وعده، وعده های بزرگ، روح تبلیغات است». او اعتقاد داشت «اکنون کسب و کار تبلیغات چنان کمال یافته است که به آسانی نمی ‌توان هیچ طرح دیگری برای بهبود آن پیشنهاد کرد». جذبهی تبلیغات تقاضا برای خرت و پرت ها و «زلم زیمبوها» و هر نوع تحفه ایی که از سر هوس خریده می ‌شود را برانگیخت و گردش کار را در مدهای جدید افزایش داد. دستمال های دستی با نقش «پنج پیروزی بزرگ» همه جا پخش می شد؛ طرح های دیگر «دکتر ساچورل» یا «صلح اوترخت» را جشن می گرفت. چهرهی جان ویلکسه با چشمان لوچش روی لیوان ها، تنگ ها، فنجان ها، پلاک ها و ظروف رسم شده بود.
 

تولید پیشامدرن

تا اواخر این سده، تولید تقریبا منحصرا از طریق حرفه های خرد، کارهای خانگی و صنعت کارگاهی انجام میشد. گسترش تولید منوط به نوآوری ها انقلابی در فن آوری نبود بلکه متکی به جذب پیوستهی ثروت انباشته به مدار گردش، استفادهی بهتر از ذخایر کار، و فنون جدیدی بودند که مبادلهی کالاها و خدمات را آسان تر میکردند. قهرمانان این رژهی پیوسته و بی وقفهی سرمایه داری تجاری عمدتأ گمنام بودند توزیع کنندگان عادی، شرکت های حمل و نقل، باربری های دریایی، باربری های زمینی و هزاران ارابه ران دون پایه، بسته بندها، دوره گردها، گاریچی ها و دست فروش ها. تا سال ۱۷۶۰، هیچ دستاورد مهمی در ماشینی کردن سازمان کار، تولید کارگاه و در منابع نیروی صنعتی رخ نداده بود. بخش کشاورزی مسلط مانده بود و قیمت پرنوسان غلات عمدتا ضرب آهنگ فعالیت تجاری و صنعتی را دیکته می ‌کرد. به این گونه، هنگامیکه سودهای کار کشاورزی در دهه‌ی ۱۷۳۰ کاهش یافت، عوارض کمتر شد.

در اواسط این سده، دو سوم از آهن انگلستان هنوز برای مقاصد کشاورزی به کار گرفته میشد. حتی کسب و کارهای گسترده و سودبر، نیروی کار خود را به شیوه های سنتی، و اغلب در خود صنف و یا بر اساس مقررات شرکت، سازمان می ‌دادند. چنین مقرراتی به هر حال ثبات را تضمین می ‌کرد و به ندرت ترمزی بر گسترش بود. تولید عمدتأ کارگاهی باقی مانده و متکی بر واحد کار خانواده بود. انجام کار در خانه برای گسترش نساجی ها ایده آل شمرده می شد. استاد پارچه باف برای کارگران - شانه زن، فتیله پیچ، ریسنده، بافنده - موادی، معمولا برای یک هفته، تهیه میکرد و آنان در محل سکونت خود روی آن کار میکردند و از چرخ ها و دستگاه های ریسندگی و بافندگی خود کار می کشیدند یا آنها را اجاره می ‌کردند. این نظام استفاده‌ی صرفه دار از سرمایه بود. سرمایه دار نیاز داشت سرمایه ثابت اندکی در کارخانه داشته باشد و در اجاره و بیرون کردن کار انعطاف پذیر بود.

قراردادهای دست دوم به عنوان شیوه ای در اشتغال و سازمان صنعتی، مثلا در نظام حاکم در معادن ذغال کم عمق میدلندز، فراگیر بود. سرمایه گذاری و سود در این نوع سازمان با خطر همراه بود و مشکلات مدیریت نیروی کار را به همراه داشت. (انتشار کتاب ها بر اساس دریافت حق اشتراک موردی مشابه است که این نیاز را برای مؤلف و چاپچی از بین می ‌برد که سرمایه‌ی زیادی را در این پروژه حبس کنند). هر جا که استخراج فلزات تحت مقررات حوزه‌ی قضایی قدیمی دربار قرار میگرفت، همانند معادن قلع کورنیش ومعادن سرب ناحیهی پیک ، هر گودال توسط دسته ای که خود سرمایه و تجهیزات خویش را به کار می گرفت کند و کاو میشد و آنها، در عوض، به جای مزد سهمی از فروش کانه را دریافت میکردند. در چنین کسب و کارهایی، «مدیریت میانی» به عنوان یک شغل منظم به دشواری پدید می آمد. بسیاری از رده های میانی در کسب و کارها، مباشران یا «کارگزاران» حقوق بگیر نبودند بلکه بخشی از خانواده و به حق رییس بودند. اشتغال مستقیم، مسئولیت شخصی و پاداش متناسب با موفقیت بود.
 
منبع: درآمدی بر فهم جامعه‌ی مدرن، کتاب یکم: صورت‌بندی‌های مدرنیته، استوارت هال و برم گیبن، مترجمان: محمود متحد، عباس مخبر، حسن مرتضوی، مهران مهاجر و محمد نبوی،صص237-239، نشر آگه، تهران، چاپ چهارم، 1397