گفته شد که رشوه از گناهان بزرگ محسوب می شود، به حدی که صاحب آن ملعون خدا و پیامبر است. اکنون باید پرسید: چرا برخورد اسلام با رشوه این قدر شدید است؟ در پاسخ باید گفت: علت آن مفاسد اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اخلاقی و اقتصادی است که بر رشوه مترتب می شود. کارکرد رشوه برای نظام آفت بزرگ و آسیبی است که در همه شئون زندگی یک اجتماعی تأثیر سوء نهاده و نظم عمومی را مختل می سازد. بزرگترین زیان رشوه این است که اجرای قوانین را متزلزل ساخته و نظم عمومی را برهم می زند.
 
همه می دانیم که وجود قانون از نیازهای اولیه زندگی انسان هاست و آنان بدون قانون نمی توانند زندگی کنند. به برکت قانون نظم اجتماعی برقرار می شود، برای افراد امنیت جانی و مالی و آبرویی پدید می آید، حقوق اشخاص تضمین می گردد و از تعدیات جلوگیری می شود، همچنین پیش رفت و بهبود زندگی اقتصادی مردم، بودجه و امکانات دولت وامور عمرانی و اقتصادی و سیاسی یک نظام همه و همه به وسیله قانون تأمین و عملی می شود. و مجموعه موارد مذکور در مرحله نخست به تدوین قوانین کامل و حساب شده، و در مرحله بعد به اجرای کامل قوانین بستگی دارد. در کشورهای پیشرفته عمل به قانون ارزش ویژه ای دارد و تخلف از قانون امری زشت و قبیح است، به گونه ای که گاهی یک وزیر یا رئیس جمهوری بر اثر تخلف از قانون به ناچار استعفا می کند و حتی بزرگ ترین شخصیت ها نیز پای میز محاکمه کشیده می شوند.
 
ما خوشبختانه از جهت قوانین خوب و کامل غنی هستیم، اما متأسفانه اجرای قانون و تعهد لازم به آن در میان ما مطلوب نیست. قانون آنگاه نتیجه خوب می دهد که به طور کامل و درباره همه افراد - از بزرگترین شخصیت ها گرفته تا افراد عادی - اجرا شود. با تأسف باید گفت: قانون در بین ما احترام ویژه ای ندارد و به عمل به آن عادت نکرده ایم. هر کس در حد توان و با شیوه های گونه گون از عمل به قانون می گریزد و این را نوعی هنر و زرنگی می پندارد! و این یکی از مشکلات بزرگ اجتماعی ماست که موجب میشود کارها و طرح ها غالبا پیشرفت مناسب نداشته باشد، زیرا قانون بر جامعه حکومت ندارد، بلکه کارها معمولا به شخصیت افراد و میزان تعهد و سلیقه آنان بستگی دارد.
 
اکنون پس از روشن شدن ارزش قانون باید گفت: رشوه یکی از عوامل مهم برای تزلزل قانون و گریز از اجرای آن محسوب می شود. به وسیله رشوه حقوق افراد تضییع می شود، مجرمین از مجازات فرار می کنند، حدود الهی اجرا نمی شود، ناشایستگان به کارها گمارده می شوند و امور اداری مختل می شود، مالیات ها و عوارض شهرداری ها خوب وصول نمی شود، و به درآمد دولت لطمه وارد می گردد. و نیز طرح های عمرانی، کشاورزی، صنعتی و اقتصادی دولت، بر اثر رشوه سامان نمی گیرد. در موافقت های اصولی، اجازه ورود کالاهای تجارتی، صدور کالاهای تجارتی، قرارداد با پیمانکارهای راهسازی، لوله کشی، استخراج و کشف معادن، ساختمان سازی و شهرسازی، و دیگر کارها که باید منافع ملت و دولت در نظر گرفته شود، به وسیله رشوه منافع رشوه دهندگان منظور می گردد. اگر رشوه حاکم شد، طرح مبارزه با گران فروشی و احتکار نیز توفیق کامل و مطلوب را به دست نمی آورد.
 
در نقاط گوناگون و شغل های مختلف افراد متعهد و دلسوز و کاردان و پایبند به قانون وجود دارند و ما از این نکته غافل نیستیم، اما اگر در همه جا و تمام وزارت خانه ها و سایر مشاغل، اشخاص براساس تخصص و تعهد و میزان پایبندی به اجرای قانون گزینش شده و به کار گرفته می شدند، بسیاری از مشکلات و نابسامانی ها و قانون شکنی ها وجود نداشت.
 
تبعیض ها و دوگانه عمل کردن ها و نادیده گرفتن قوانین نسبت به افراد جامعه و خود محوری ها، و مشکلات دستگاه های گوناگون، از چه چیزی حکایت دارد؟ این است که برای سر و سامان دادن به امور مردم و توجه جدی تر به اجرای قانون برای همه افراد جامعه و جلوگیری از تبعیض های ناروا، باید فکری کرد و مردم را قانونمند بار آورد! 
 
گویا بهترین بلکه تنها راه مبارزه با بلای قانون شکن رشوه، انجام وظیفه نهی از منکر باشد. همه کسانی که در موردی از رشوه گیری خبردار می شوند، باید مراتب را به مسئولان مربوط گزارش دهند و تا حصول نتیجه آن را پیگیری کنند. اگر نتیجه نداد، موضوع را علنی و در رسانه های جمعی مطرح سازند، تا رشوه دهندگان و رشوه گیران جرئت ارتکاب این منکر بزرگ را پیدا نکنند.
 

عالمان دینی و بدعت در دین

یکی از موارد مهم برای نهی از منکر موضوع بدعت در دین است. فقها فرموده اند: اگر بدعتی در دین واقع شود، یعنی چیزی را که جزء دین نیست به عنوان دین معرفی کنند، مثلا امر واجبی را بگویند مباح است، یا امر حرامی را بگویند اسلام این را مباح کرده است. یا بگویند فلان کار عبادت است در حالی که نه در روایتی هست و نه درآیه ای و هیچ دلیل دینی برای اثبات آن نیست، واجب است کسانی که توجهی به این مطلب دارند و آگاهند به ویژه علما که علم خودشان را ظاهر کنند و بگویند این حرام نیست، بلکه مباح است. دانشمندان دینی پاسداران دین اند. مگر یک عالم دینی می تواند بگوید من پاسدار دینم ولی اگر حرفی بزنم فلانی بدش می آید یا ضرر مالی می بیند، یا اگر بگویم، مورد توهین قرار می گیرم؟ البته در مواردی که قابل تحمل باشد، باید گفت. در روایتی آمده است: وصیت امیرالمؤمنین علیه السلام به اصحابش آمده است: وقتی بلایی بر شما نازل شد، اگر می توانید آن را به وسیله اموال دفع کنید، واجب است دفع کنید. همچنین اگر می توانید مالتان را صرف کنید، این کار را بکنید. چنین نباشد که به بهانه نگه داری از اموال خود، آن بلا را تحمل کنید، که صحیح نیست! اگر خطری متوجه دین و احکام یا موضوعاتش شد یا خود دین تهدید گردید، نفوس خودتان را در برابر دین فدا کنید. یعنی اگر حتی کار به جایی رسید که برای دفاع از دین ناچار شدید جانتان را بدهید باید بدهید. و فرمود: بدانید هالک کسی است که دینش هلاک شود. انسانی که دینش در معرض خطر قرار گیرد، هالک واقعی است. و غارت زده کسی است که دینش را غارت کنند.» این قبیل احادیث فراوان است و مسلمانان موظفند از دین خود دفاع کنند، مخصوصا علما که وظیفه سنگین تری دارند و باید علمشان را ظاهر کنند.
 
منبع: مهم ترین واجب فراموش شده: امر به معروف و نهی از منکر، آیة الله ابراهیم امینی، صص76-71، مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)،قم، چاپ دوم، ۱۳۹۲