امر به معروف و نهی از منکر، دعوت به وسیله زبان به کارهای خیر و پرهیز از کارهای بد است. یکی از وظایف مسلمانان این است که مردم را دعوت به خوبی و ترک گناه کنند. درباره دعوت به خیر، باید گفت که حکمت به معنای درک واقعیات، شناخت واقعیات و اقامه برهان برای یک مطلب همراه با ذکر منافع یک خیر و ذکر ضررهای یک شر است. مسلمان ها موظفند در این مرحله مردم را با توجیه صحیح و نیز استدلالی چنین که این کار به فلان دلیل حرام است، چرایی آن را باز گویند و نیز بگویند که برای تو یا اجتماع مفسده دارد و به صلاحت نیست که آن را انجام بدهی. یا اگر فلان کار مورد پسند و معروف شرعی است، از این روست که منافعی دارد که هم برای دنیا و هم برای آخرتت خوب و اثربخش است. اگر انسان از این روش استفاده کند و به کسی بگوید: «این فعل حرام را انجام نده، زیرا بد است و برای خود و خانواده یا اجتماعت زیان بخش است» و توجیه صحیحی بکند و ادله اش را باز گوید، یقینا می تواند برای مردم بسیار مؤثر باشد.
 
ما امامیه معتقدیم احکام شرعی تابع مصالح و مفاسد واقعی است. اگر اسلام چیزی را واجب کرده، برای این است که دارای مصلحت و به نفع مردم بوده، و اگر از چیزی نهی کرده، برای ضرر و زیانش است. اگر اسلام گفته «شراب حرام است، از این روی است که شراب برای عقل و سلامت انسان زیان دارد، و اگر گفته «فلان فعل واجب است»، برای این است که آن کار فایده ای برای او داشته است.
 
ما چنین عقیده ای داریم. مخصوصا در امور اجتماعی و آنچه به اصطلاح تعبدی نیست. در آن موارد یادآوری منافع و مصالح آن ها، بسیار کمک می کند به اینکه مردم این مطالب را بپذیرند. لذا، شاید صحیح نباشد که فقط بگوییم شارع مقدس در آیین اسلام فلان چیز را حرام کرده است اما دلیلش را به مردم نگوییم و در این زمینه توجیهشان نکنیم. یا اگر چیزی را شارع اسلام واجب کرده ، ما بدون توجیه و بی اینکه بخواهیم برای مردم مطلب را خوب توضیح بدهیم توقع داشته باشیم آنها  کار حرامی را ترک کنند و کار واجبی را به جا آورند، این، کار دشواری به نظر می رسد، به ویژه در زمان ما که مردم می خواهند به علل واقعی مسائل پی ببرند. باید گفت که شارع آن کار را حرام کرده و نیز افزود که دلیل حرمت شارع چه بوده است. اگر مردم بفهمند، بهتر قبول می کنند. این یک واقعیت است. دین اسلام دین مورد پسند و قابل قبول و باب طبع بشر است. اگر انسان مسائل دینی را خوب درک کند، نوعا می پذیرد.
 
این دین، دین وزین و محکمی است. حق است. هرگز نمی خواهد چشم بندی و به مردم بگوید که این را بپذیرید. دین متین و حق است، واقعیت دار است. وقتی می خواهید واردش شوید و آن را ترویج کنید، با مدارا و نرمی، و بیان مصالح با مردم برخورد کنید. عبادت خدا را بر مردم تحمیل نکنید. توجیهشان کنید که عبادت را بپذیرند، چون اگر بخواهید وادار و مجبورشان بکنید، مثل سواری خواهید شد که حیوانی دارد که در بیابان راه می رود. وقتی حیوانش از کار می افتد و دیگر نمی تواند راه برود، اگر بخواهد به آن حیوان فشار بیاورد، حتما از بین می رود. پس بهتر است با نرمی و مدارا رفتار کند، تا حیوان جانی گرفته و بتواند حرکت کند. وگر نه، در آن شرایط نه سوار خودش می تواند راهی برود و نه می تواند حیوانی داشته باشد. بلکه حیوانش را از بین می برد و باز می ماند. شما نیز در فراخوانی به دین اسلام که دین متین و قابل قبولی است، باید خوب عرضه کنید تا مردم هم آن را بپذیرند.
 
ما در این شرایطی که در جهان زندگی میکنیم، کشوری اسلامی به وجود آورده و می گوییم که احکام اسلام می تواند مردم را به خوبی اداره کند، بنا بر این ما چگونه باید رفتار کنیم؟ آیا فقط باید ادعا کنیم یا اینها را برای مردم توضیح دهیم؟ ما مدعی هستیم می خواهیم جهان را عقیده مند به اسلام کنیم، لذا، باید مردم را توجیه کنیم تا آگاهانه بپذیرند. برای دعوت مردم به کار و موضوعی، تا اندازهای توجیه و تفسیر و بیان واقعیت لازم است. اکنون باید دید که در این موارد چقدر کار کرده ایم؟ مثلا در مورد حدودا و دیات اسلام چقدر کار توجیهی برای جهانیان کرده ایم تا جهان بفهمد که مصلحت واقعی انسان ها در جاری کردن همین حدود و قصاص ، و همین احکام است؟ درباره حقوق بشر چقدر برای مردم جهان و حتی مردم خودمان کار توجیهی کرده ایم، من فکر می کنم بسیار کم کار کرده ایم. در عین حال که کتاب ها و مقالاتی نوشته ایم و در رادیو و تلویزیون صحبت هایی کرده ایم، فکر می کنم آنچه یک توجیه واقعی برای مردم باشد، اندک بوده است. آیا همین گونه که هست، صحیح است یا ابتدا باید این مرحله را طی کنیم تا به مرحله دیگر برسیم؟ ما در این قسمت کوتاهی کرده ایم. به راستی چند کتاب بعد از انقلاب درباره حقوق بشر نوشته ایم که واقعا به صورت توجیهی و هم آهنگ با سبکی باشد که آنان درباره حقوق بشریا هم کار کرده اند؟ بسیار اندک است! در زمینه موضوعات دیگر نیز همین مشکل وجود دارد و این وظیفه ابتدایی ماست.
 

فراخوانی به حجاب و عفاف

یکی از مراتب امر به معروف و نهی از منکر، به بیان قرآن عبارت بود از دعوت به معروف با شیوه ای حکمت آمیز. پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه وآله وسلم نیز مأمور بود به وسیله استدلال و برهان و بیان مصالح کارهای خوب و مفاسد کارهای بد، مردم را آگاه سازد تا آنان به آیین اسلام رغبت یافته و به احکام اسلامی جامه عمل بپوشانند.
 
اکنون به یک محور از فرهنگ دینی می پردازیم و آن مسئله حجاب است که مسئله روز شده و از بدحجابی آه و ناله می کنیم که چرا بعضی خانم ها بدحجابند؟ با توجه مخصوص در این موضوع در می یابیم که بانوان ایران در آغاز پیروزی انقلاب در پرتو موج انقلاب باحجاب شدند به گونه ای که نه اجباری در کار بود و نه آنان را به دادگاهی بردند، اما خودشان حجاب را پذیرفتند. این نشان از خلقت پاک و شرافت ذاتی بانوان ایرانی دارد. آنان علاقه مندان به حضرت زهرا سلام الله علیها هستند و آن صفا و پاکی خودشان سبب شد همه باحجاب شوند. اما پس از آن مقطع، ما چقدر کار کردیم که هم چنان آنان را در زیور زیبنده حجاب نگه داریم؟ جای تأمل است!
 
منبع: مهم ترین واجب فراموش شده: امر به معروف و نهی از منکر، آیة الله ابراهیم امینی، صص110—104، مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)،قم، چاپ دوم، ۱۳۹۲