در زمان بعثت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) سه نوع حکومت در کشورهای مختلف رایج بود. در ایران پادشاهان حکومت می کردند و پادشاه بعدی کسی بود که بخت یاری اش کرده و فرزند شاه شده است. حکومت روم بر لولای وراثت نمی چرخید. در این مدل قیصر کسی است که منتخب مجلس سنا باشد؛ و قیصر بعدی نیز می تواند قیصر زاده باشد یا فرزند رعیتی ساده. برخلاف دو نوع حکومت بالا حکومت در شبه جزیره عربستان مبنا و قاعده خاصی نداشت. گاهی ثروت، گاهی وراثت، گاهی محبوبیت، گاهی عشیره قدرتمند، گاهی ریش سفید بودن و هوای چهار ریش سفید دیگر را داشتن و گاهی هزاران عوامل دیگر باعث می شد فردی رئیس قبیله شود.
 
چنین شیوه هایی از زمامداری جامعه را به سوی معارف صحیح حرکت نمی داد چراکه حاکم جامعه بر اساس معیارهای صحیح انتخاب نشده بود.
 

شیوه انتخاب حاکم پس از اسلام

ظهور پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) در مکه خط بطلانی بود بر چنین شیوه هایی از زمام داری. در روش حکمرانی پیامبر(صلی الله علیه و آله)، حاکم کسی بود که خدا او را معین کرده؛ و ازآنجا که خدا عالم ترین و کامل ترین است بهترین را بر حکومت می گمارد. حکومت کسی که بهترین بود باعث می شد سیاست های خرد و کلان به سمت هدف اصلی خلقت انسان باشد نه معیارهای پوشالی فضیلت. در این شیوه، دیگرکسانی که کوزه های پر از طلا داشتند فضیلتی نداشتند، یا کسانی که نسبشان به عبد مناف می رسد شریف نبودند بلکه فضیلت و شرافت از آن کسی بود که بتواند کوهی از طلا را انفاق کند و یا پدرانش ان اکرمکم عند الله اتقاکم[1] بوده باشند.
 
 

بیست و سه سال زحمت پیامبر برای این بود که مفاهیم انسانی و اخلاقی جایگزین معیارهای نادرست فضیلت قرار گیرد. این بیست و سه سال ولایت را فقط ولایت می توانست پیش براند اما جریانی مرموز در دل تاریخ مهره های بازی را جابجا کرد. این جریان که جریان نفاق است نه از جنس ابوسفیان ها بود که عداوت خود را آشکار کند و نه نفاق بعضی دیگر را داشت که نشانه هایی از نفاق خود بر جا گذارد[2]. این جریان به اسلام کمک نکرده و به دشمن نیز آسیبی نزده است. در جنگ ها می چرخیدند، هم عنوان مجاهد را به دست می آوردند و هم به کسی ضربه ای نزده بودند تا تخم کینه خود را در دل آن ها بکارند. عدم حضور فعال ایشان در جنگ باعث شد تا عداوتی نسبت به آن ها در دل مشرکینی که بعداً مسلمان شدند نباشد؛ و شوربختانه از قریش و مهاجرین اولیه اسلام بودند. سن بالا و ریش سفیدی ایشان هم عامل دیگری از موفقیت ایشان برای به دست آوردن خلافت پس از پیامبر(ص) بود.
 

اقبال جامعه به علی(علیه السلام)

اکنون این افراد معیارهای یک شیخ قبیله را داشتند و مترصد فرصتی بودند تا پیامبر(ص) از دنیا برود. به محض وفات پیامبر(ص) با داشتن معیارهای شیخ قبیله حکومت را به دست گرفتند. دیگر جای تعجبی نیست که چرا علی(ع) به حکومت نرسید؛ هم چنان که خودشان به او گفتند او جوان بود. همچنین علی(ع) محبوبیتی نداشت چراکه پدران نو مسلمان ها را در جنگ ها کشته بود؛ و اگر هم علی(ع) پس از بیست و پنج سال حاکم شد باز با توجه به همان معیارها بود. چراکه او بیست و پنج سال از کار اجرایی به دور بود و درنتیجه محبوبیتش بالا رفت؛ و معیار ریش سفیدی را نیز در دهه شصتم زندگی اش داشت؛ افرادی هم که در کنار علی(ع) در جمل و صفین می جنگیدند یک مشت شیعیان سیاسی بودند نه ولایی. همین هم بود که علی(ع) از حکومت بر آن ها امتناع می کرد.[3] وگرنه امام(ع) نمی تواند بیعت بر پایه ولایت را قبول نکند. عدم انتخاب بر اساس ولایت باعث می شد که دم دمی مزاج باشند، باعث می شد نظر خود را بهتر بدانند تا جایی که هزاران نفر به امام(ع) بگویند یا مالک برگردد یا تو را می کشیم![4]
 

شروع جاهلیت نوین

 بالاخره این جریان توانست با استفاده از روحیات جاهلی مسلمین و به خصوص مسلمین بعد از سال هشتم هجری افسار حکومت را در دست گیرد. اکنون که حاکمیت چنین جامعه ای بر اساس معیارهای جاهلی بود حرکت به سوی جاهلیت نوین آغاز شد. خطر این بازگشت به معیارهای جاهلی خیلی بیشتر از عصر جاهلیت بود. چراکه اگر همان جاهلیت برمی گشت باطل آشکار بود و حق نیز آشکار اما این بار جاهلیت خود را زیر نقاب اسلام مخفی کرد.[5] همین است که پیامبر(ص) فرمود: «من بر شما از مشرک و مؤمن نمی ترسم. ترس من از منافق است.»[6]
 

فرایند جاهلیت نوین

جاهلیت نوین تمام معیارهای نظام حکومتی ولایت را به دور انداخت. ایجاد اختلاف طبقاتی در جامعه از مهم ترین اقدامات حاکمیت جاهلی بود. سهمیه بیت المال حاضرین در بدر بیشتر از حاضرین در احد بود؛ و مجاهدان جنگ احد نیز بر دیگران برتری داشتند. اگر مردم در صدر اسلام برای شهادت می جنگیدند اکنون جهاد هدفی شده بود برای کسب غنیمت. حاکمیت جاهلی نه تنها برنامه ای برای تربیت مردم جامعه نداشت بلکه با جداسازی دو ثقل قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) مردم را از معارف اسلامی دورنگه داشت. دراین بین گسترش ناگهانی فتوحات و پمپاژ ثروت در جامعه ای کوچک، مردم تربیت نشده را درگیر پول و مقام کرد. پس از فتوحات حاکمیت با خیل عظیم مردمی روبرو بود که هیچ تدبیری برای تربیت آن ها نداشت. اگر هم برنامه ای بود اجراکننده ای برای آن پیدا نمی شد؛ و اگر اجراکننده ای بود یا تبعید می شد[7] یا چنان کتک می خورد که اسمش را فراموش کند[8].
 
 

وضعیت مکه و مدینه که مشخص شد. شامیان هم که از همان ابتدا به اسلام معاویه ایمان آورده بودند نه اسلام محمد. در دو پادگان کوفه و بصره هم که در آن از هر نوع مردمی بود هیچ نوع دستورالعملی برای تربیت اسلامی آن ها وجود نداشت.

عدم حرکت به سوی معارف اسلامی در کنار دنیازدگی مردم باعث شد اموال حرام و شبهه ناک سرتاسر زندگی مردم را بگیرد و همین هم باعث شد تا امام حسین (ع) یکی از علل رویارویی مردم با ایشان را خوردن مال حرام بداند.[9]
 

دنیا زدگی آغاز انحطاط

اصولاً سرنوشت هر ملتی را خدای آن جامعه رقم می زند اگر خدای جامعه الله باشد سرنوشت مردم نیز سرنوشتی الهی است؛ اما اگر خدای جامعه دنیا باشد عاقبت جامعه نیز دنیازدگی ست. مردم پس از پیامبر(صلی الله علیه و آله) روز بروز به دنیا نزدیک تر می شدند و مصداق اتمی برای حدیث «الناس عبید الدنیا»[10] شده بودند. دنیازدگی مردم و دوری از دین به جایی رسید که شخصی مثل یزید آشکارا مقدسات را زیر پا می گذاشت و از کسی هم صدایی در نمی آمد.
 
اکنون مردمانی که حاکمانشان را بر اساس معیارهای جاهلی انتخاب می کنند و به شدت به فکر دنیای خویش هستند از امام حسین (ع) دعوت می کنند که بیا و بر ما حکومت کن. این سبک از انتخاب بیدی است که با کوچکترین بادها می لرزد و اگر ابن زیادی پیدا شود که دنیای این جماعت را تأمین کند، همچنان که برادر حسین(علیه السلام) را تنها گذاشتند خود او را نیز تنها می گذارند.
 
حتی اگر فرض کنیم که امام(علیه السلام) به کوفه می رسید اما باز بعید نبود که مردم او را همراهی نکنند؛ چرا که برادرش در کوفه و با مردم بود و حتی برای جنگ آماده شد اما به خیمه اش حمله کرده و پایش را نیز بعدا مجروح ساختند. امام نیز مجبور شد حکومتی را که بر اساس معیارهای جاهلی به او داده بودند صلح کند و به سمت مدینه حرکت کند.
 
بنابراین تغییر نظام حکومتی پس از پیامبر(صلی الله علیه و آله) باعث شد مردم روز بروز از معارف عمیق اسلام دور شده و لحظه به لحظه دنیازده تر شوند. گسترش فتوحات نیز این شعله کوچک دنیازدگی را به آتشی بزرگ تبدیل کرد و مسابقه ثروت اندوزی و سهم خواهی را افزایش داد. همه این ها باعث شد تا عده ای در سال 61 هجری در کربلا جمع شوند و کاری را انجام دهند که نباید روی می داد.
 

سخن آخر

سیر قهقرایی امت آنجا شروع شد که پول خدای آن جامعه شد و ابن زیاد بر کرسی پیامبری دنیازدگان نشست و با اندک علفی به ارضای حس پول پرستی آنان پرداخت در چنین جامعه ای فقط باید یزید باشی تا بتوانی حکومت کنی.
 
 
 
پی‌نوشت:
[1] حجرات/13.
[2] تا جایی که شان نزول آیاتی از سوره منافقین درباره عبدالله بن ابی است. آیات 5 تا 8 سوره منافقین. ر.ک: تفسیر نمونه، ج 24، ص 156 تا 159.
[3] اشاره به: أَمَا وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ ... نهج البلاغة (للصبحی صالح)؛ ص 50.
[4] اشاره به جنگ صفین ر.ک: رسول جعفریان، تاریخ خلفاء، ص 298 به نقل از: وقعه الصفین، 494-490
[5] اشاره به حدیث امام علی (ع): فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ‏ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ ... نهج البلاغة (للصبحی صالح)؛ ص 88
[6] وَ لَقَدْ قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ ص إِنِّی لَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِی مُؤْمِناً وَ لَا مُشْرِکاً ... نهج البلاغة (للصبحی صالح)؛ ص 385
[7] ر.ک: رسول جعفریان، تاریخ خلفاء، ص 168-167
[8] ر.ک: رسول جعفریان، تاریخ خلفاء، ص 169.
[9] فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ وَ طُبِعَ عَلَى قُلُوبِکُم‏ بحارالأنوار (ط - بیروت)؛ ج‏45؛ ص 8.
[10] بحار الانوار، ج 44، ص 383.