معرفت شناسی رجزهای یاران ابا عبدالله الحسین(علیه السلام)
نگاهی به معارف رجزی اصحاب سیّدالشّهدا(علیه السلام)
در این یادداشت با بررسی رجزهایی که اصحاب امام حسین(علیه السلام) در میدان جنگ و نبرد با کوفیان و شامیان داشته اند بدنبال کشف معارف نهفته در کلام ایشان هستیم تا با بهره گیری از این معرفت ها، خود را به مقام یاری امام زمان(عج الله تعالی فرجه) نزدیک و خود را همرنگ اصحاب امام حسین(علیه السلام) بنمائیم.
اصحاب امام حسین(علیه السلام) دارای سطح بالایی از معرفت و بصیرت دینی بوده اند. برای شناخت و آگاهی پیدا کردن از معرفت آنان روش های متعدّدی وجود دارد؛ یکی از ابزارهای شناخت سطح معرفت ایشان بررسی کلمات و گفتارشان است، مخصوصاً کلمات و رفتارهایی که در لحظات حسّاس و بحرانی و سرنوشت ساز بر زبان رانده اند.
در این یادداشت با بررسی رجزهایی که اصحاب امام حسین(علیه السلام) در میدان جنگ و نبرد با کوفیان و شامیان داشته اند بدنبال کشف معارف نهفته در کلام ایشان هستیم تا با بهره گیری از این معرفت ها، خود را به مقام یاری امام زمان(عج الله تعالی فرجه) نزدیک و خود را همرنگ اصحاب امام حسین(علیه السلام) بنمائیم.
رجز شناسی
رَجَزخوانی غالباً در میدان جنگ و نبرد صورت می گرفته است. رجزخوان قبل از آنکه شروع به جنگیدن نماید، جملاتی حماسی و پر معنی با مضامینی که مشتمل بر اوصاف و ویژگی های خویش بود که غالباً در قالب شعر صورت می گرفت بدنبال به رخ کشاندن نسب و نژاد و توانایی های خویش بود تا با این کار دشمن خویش را بترساند و کمر دشمن را به لرزه در بیاورد. با این کار دشمن روحیه خویش را از دست می داده است و شکست می خورد و یا در نهایت تسلیم می شد و از جنگیدن صرفِ نظر می کرد.از آنجایی که در میدان جنگ و نبرد فرصت بسیاری وجود نداشته، رجز خوان با کلماتی کوتاه، معانی بسیاری را به مخاطب خویش القاء می نموده است. معارفی که غالباً مشتمل بر مباحث اعتقادی و تبیین دلایلی بر اثبات حقّانیّت خویش بوده است.[1]
معارف رجزی در کلام اصحاب امام حسین(علیه السلام)
در این بخش با کنکاش در رجزهای اصحاب امام حسین(علیه السلام)، به بررسی معارف نهفته در کلام ایشان می پردازیم.1- توجّه به والدین
در بین دشمنان اهل بیت(علیه السلام) امری که قریب به اتّفاق در آنان مشترک هستند، این است که معمولابنا به دلایلی نمیتوانند به اصل و نسب خود افتخار کنند چه آن دلیل نداشتن افتخارات واقعی باشد و یا عدم طهارت نسل. مطلبی که راجع به اصحاب و یاران حضرات معصومین(علیه السلام) بالعکس است؛ یعنی همگی دارای نسلی پاک و به دور از هرگونه رجس و پلیدی هستند. از همین رو در رجز های خویش با افتخار نام پدر خویش را می آوردند و خود را معرّفی می نمودند.از جهتی دیگر به یاد پدر و مادر بودن، آن هم در همه حال چه در زمان حیات و بعد از آن از توصیه های همیشگی متولّیان هدایت بشری بوده است؛ اینکه شخصی در زمان جهاد و لحظات قبل از شهادتش به یاد والدینش باشد و خود را مدیون آنان بداند نشان دهنده مقام بالای معرفتی ایشان است. بعنوان مثال زهیر بن قین که سید التجار عراق عرب بود در رجز خویش می فرماید: أنا زُهَیرٌ وَ أنا ابن القَینِ.[2]
2- توجّه به طایفه خووش نام خویش
خداوند متعال در قرآن و اهل بیت(علیه السلام) در روایات بارها تأکید بر صله رحم و توجّه به خاندان و قبیله خویش داشته اند و اینکه انسان به درجه ای برسد که از انتساب خویش به خانواده اش، ولو آنکه اهل روستایی دور افتاده و یا غیر معروف باشد، احساس شرمندگی نکند، نشان دهنده وسعت وجودی و معرفت والای آن شخص است.از جمله این افراد ابو وهب، یکی از اصحاب امام حسین(علیه السلام) و دوّمین شهید دشت کربلا است[3] که هنگام رجز خوانی علیه دشمن کافر خویش می فرماید: حَسبی بِبَیتی فی عُلیمِ حَسبی. یعنی من را همین سرافرازی کفایت می کند که خانواده ام جزو قبیله عُلیم هستند.[4]عُلیم نام قبیله ابو وهب است که جزء قبایل غیر معروف بوده و همه کس آن را نمی شناختند. از همین رو دشمنان گفتند تو کیستی؟ ما تو را نمی شناسیم و خواستند تا حبیب بن مظاهر یا زهیر بن قین یا بریر بن خُضَیر که معروف و مشهور بودند و جزء قبایل معروف بودند به جنگ آنان بیایند.[5] امّا ابو وهب بدون آنکه خجالت زده باشد با افتخار خاندان و قبیله خود را معرّفی می نماید و خود را نماینده آنان برمی شمارد و به نبرد با آنان می پردازد.
3- برخورداری از روحیّه مقاومت
از ویژگی اصحاب پیامبر(صلی الله علیه و آله) که در قرآن بدان اشاره شده است، رُحَماءُ بَینَهُم وَ أشِدّاءُ عَلَی الکُفّار[6] است. این که بین مؤمنان مهربان و متواضع باشیم و در برابر دشمنان خدا سخت و خشن، ما را به یاران نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) شبیه می کند. امری که در بین اصحاب امام حسین(علیه السلام) بوضوح دیده می شد و آنان را ملکوتی نمود.لازمه رسیدن به این مقام داشتن روحیه مقاومت است؛ اینکه در برابر سختی ها کم نیاوریم و پای امام معصوم(علیه السلام) سختی ها را تحمّل نماییم. امام حسین(علیه السلام) فرمودند: «النّاس عبیدُ الدُّنیا و الدّینُ لَعِقٌ عَلی اَلسِنتهُم یَحوطونَه مادَرَّت مَعایِشهم فاذا مُحّصوا بالبلاء قَلَّ الدّیّانون».[7] مردم بنده دنیا هستند و دین داریشان فقط لقلقه زبانشان هست و وقتی زندگیشان بر وفق مراد است دیندار هستند اما وقتی مبتلا به سختی و گرفتاری می شوند، دینداران واقعی کم هستند. ابو وهب از شهدای کربلا در رجز خویش می فرماید: وَ لَستُ بالخَوّارِ عِندَالنِکَبِ. یعنی هنگام مصیبت و سختی اهل گلایه کردن نیستم.[8]
4- توجّه به پروردگار
اولیاء الله دائم الذّکر بودند و توصیه همیشگی شان توجّه به خداوند در تمامی حالات می باشد.یکی از معارف والای اصحاب امام حسین(علیه السلام) توجّه داشتن آنان به خداوند متعال است، آن هم در همه حالات، حتّی در زمان جنگ و نبرد. یزید بن زیاد که از قبیله بنی بَهدَلَه که کنیه اش ابی الشعثاء بود، جزو تیراندازان ماهری بود که هنگام رجز می فرمود:یا رَبِّ اِنّی لِلحُسَینِ ناصِرٌ. وَلابنِ سَعدٍ تارکٌ و هاجِرٌ.[9] ای خدا همانا من برای هسین یار و یاور هستم از ابن سعد دوری می کنم. همچنین عبدالله بن عمیر کلبی در رجزی که قبل از نبرد خویش می خواند، خشم و قتال و جنگ و کشتار خویش را برای خدا می داند و خود را به غلامی که به پروردگارش ایمان دارد، تشبیه می کند و میفرماید بِالطَّعنِ فیه مُقدِماً و الضَّربِ. ضًربَ غلامٍ مؤمنٍ بالرَّبِّ، یعنی نیزه و تیغ شجاعانه به دشمن فرو می برم مانند جوانی که به پروردگارش ایمان دارد.[10]5- امام شناسی
پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) می فرمایند: هرکس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهلیّت مرده است.[11] این شناخت مدّنظر روایت متفاوت از شناخت نسبی و قیافه ای است. زیرا که در کربلا کوفیان و شامیان می دانستند که حسین(علیه السلام) نوه پیامبر(صلی الله علیه و آله) است و اعتراف داشتند که علی اکبر(علیه السلام) شبیه ترین مردم به پیامبر(صلی الله علیه و آله) هست، ولی امام زمان خویش را به بهای اندک دنیا فروختند و آنچه کردند که نباید می کردند.امّا در بین یاران امام حسین(علیه السلام) افرادی نیز بودند که حفظ جان امام حسین(علیه السلام) را وظیفه خویش می دانستند و خود را فدایی حسین(علیه السلام) در رجزهایشان معرّفی می نمودند. از جمله آنان عمرو بن قَرظه انصاری است که در رجز خویش می فرماید: اَنّی سَاَحمی حَوزَة الذّمار. یعنی من نگهبانی می کنم از کسی که حفظ جان او بر من واجب است. و می فرماید: دُونَ حُسینٍ مُهجَتِی وداری. یعنی جان من و سرای من فدای حسین(علیه السلام).[12] همچنین زُهیر بن قین در رجز خویش می فرماید: اِنَّ حُسَیناً اَحَدُ السِّبطَینِ. مِن عِترَةِ البَرِّ التَّقی الزَّینِ...[13] همانا حسین(علیه السلام) یکی از دو فرزند رسول خداست و از خاندانی پاک و پرهیزکار و نیکو کار است...
6- دشمن شناسی
شناخت نقشه های دشمن و تفکّرات او و نوع نگاه و بینش او به شما این قدرت را می دهد که او را دقیق تر شناسایی کرده و از حملات و خطرات او آگاه باشید. اگر دشمن شناسی ضعیف باشد و در خواب غفلت فرو رفته باشیم، به ناگاه وقتی از خواب بیدار می شویم که دشمن در درون شهرهای ما حضور دارد و آنگاه باید در درون شهر با او به نبرد بپردازیم.[14]حَبیب بن مظاهر این یار پیر مرد امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا بعد از نماز هنگامی که دشمن خویش را به قتل می رساند رجزی طوفانی می خواند و میگوید اُقسِمُ لَو کُنّا لَکُم اَعداداً. أو شَطرَکُم وَلَّیتُمُ الاَکتادا. یا شَرَّ قَومٍ حَسَباً و آداً. یعنی اگر ما به تعداد نفرات شما بودیم، شما از ترس فرار می کردید و شما بدگوهرترین و بی نیرو ترین مردم هستید. یعنی شما اراده ندارید و ضعیف الایمان و سست اراده هستید و همچون بادی هستید که هر بار به یک سویی می رود.[15]
7- شهادت طلبی
عشق به شهادت و آرزوی شهید شدن خصوصیّت بارز تمامی شهدای مدافع حرم می باشد. در رجزهایی که از اصحاب امام حسین(علیه السلام) بدست ما رسیده است نیز این مطلب بوضوح روشن است. بعنوان مثال نافع بن هلال در رجز خویش می فرماید: اِن اُقتَلَ الیَومَ فَهذا اَمَلی.[16] اگر در این روز کشته شوم به آرزوی خویش رسیده ام. این عشق به شهادت و شهادت طلبی جوانان انقلابی بوده است که اسلام با خون آنان سرزنده و جاویدان خواهد بود.کلام آخر
آنچه که از نگاه سروران بزرگوار گذشت گوشه ای از مباحث معرفتی در رجزهای اصحاب امام حسین(علیه السلام) بود که اگر طالب معرفتی وجود داشته باشد میتواند در مابقی رجزهای حسینی درهای گران بهای بسیاری پیدا نماید.پینوشت:
[1] التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج4، ص58.
[2] دَمعُ السُّجوم، ترجمه کتاب نفس المَهموم، ص236.
[3] انصار الحسین، ص84.
[4] تاریخ طبری، ج5، ص430.
[5] دَمعُ السُّجوم، ترجمه کتاب نفس المَهموم، ص222.
[6] سوره فتح، آیه 29.
[7] بحارالانوار، ج44، ص383.
[8] دَمعُ السُّجوم، ترجمه کتاب نفس المهموم، ص222.
[9] دَمع السُّجوم، ص242.
[10] دَمعُ السُّجوم، ترجمه کتاب نفس المَهموم، ص222.
[11] مناقب ابن شهرآشوب، ج1، ص246.
[12] دَمع السُّجوم، ص225.
[13] دَمع السُّجوم، ص236.
[14] برگرفته از خطبه 27، نهج البلاغه.
[15] دَمع السُّجوم، ص232..
[16] دَمع السُّجوم، ص237..
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}