غافلاند اين خلق از خود، اي پدر!
غافلاند اين خلق از خود، اي پدر!
غافلاند اين خلق از خود، اي پدر!
يکي از عوامل سلامت روان نقد و تماشاي خويشتن است، يعني کساني که قادرند به ارزيابي خود بپردازند و با حريم دروني خويش خلوت کنند و صحنه و ميدان روحي خود را تماشا کنند، ميتوانند از سلامت و بهداشت روان در حد مطلوبي برخوردار باشند. اعتقاد بسياري از روانشناسان بر اين است که ما از پشت پنجره روحمان و ساحت دروني خويش به جهان و ساير آدميان مينگريم و در صورتي که روح از تيرگي و تاريکي برخوردار باشد ديدن حقايق عالم و درک صحيح از آدم برايمان بسيار دشوار خواهد بود.
قبل از آنکه به صورت تفصيلي به اين بحث بپردازيم، اشاره ميکنم که قضاوتهاي نادرست، کاربرد غلط عواطف مثل خشم و تنفر بيمورد و يا دلبستگي و علاقه بياساس به برخي امور و نيز تحقق بعضي تمايلات ناصواب سبب تيرگي روح و کدورت روان آدمي ميگردد. همان مفهومي که در لسان ديني و کلام الهي از آن تعبير به گناه ميشود. گناه نامهاي مختلفي در قرآنکريم داراست. گاهي بهعنوان «جرح» از آن ياد ميشود، يعني رفتار يا قضاوت و يا تمايلاتي که روح آدمي را مجروح ميکند و به شخصيت انسان لطمه وارد ميکند، گاه از آن به «ذنب» ياد ميشود، يعني آن نوع از اعمال و رفتاري که پيامدهاي دردناکي به دنبال خود ميآورد و آدمي را نابهسامان و درمانده ميسازد. گاهي نيز بهعنوان «اثم» از آن ياد ميشود، يعني تمايلات و اعمالي که تزلزل و سقوط شخصيت انسان را مهيا ميسازد، اين نيز گناه است. در يک کلام گناه آدمي را از حالت طبيعي و رشد و تعالي باز ميدارد و احساس سردي و تيرگي را به آدمي تحميل ميکند و پس از آن درک و معرفت صحيح از زندگي به تدريج از کف انسان ربوده ميشود و رنج و درد بسياري سر راه آدمي قرار ميگيرد. از اين روي است که وقتي کسي در آستانه خانه دل خود مينشيند و رفت و آمدهاي آن را کنترل ميکند و از ورود بيگانگان روحشکاف يعني همان انديشههاي منفي، رفتار ناشايست و قضاوتهاي ناروا جلوگيري ميکند، از سلامت روان بيشتري برخوردار است. خلوت با خويشتن و ارزيابي خود و حتي در مواقعي اعتراض به خود و قبول برخي اشتباهات صورت گرفته، علامت آزادگي و سلامت و سربلندي آدمي است.
کرکس هرگز خود را سزاوار ملامت نميشمارد، کوسه ماهي از آنچه ميکند شرم ندارد، پلنگ را از زوزه وجدان، چه باک است و شغالان از پشيماني سردرنميآورند. شير و شپش در راهي که ميروند استوارند، انسان تنها موجودي است که ميتواند از خود ناراضي باشد و ندامت، امکاني است که همواره در مقابل انسانهاي آزاد گشوده است (پرسشهاي زندگي- 1386)
آري، آدمي وقتي بر سر ترازوي نقد و ارزيابي خود بنشيند، آن گاه ميتواند کاستي و عيب خود را بشناسد و در تلطيف روح خود سهيم شود و شرايط تغيير و بهبود روحي خود را فراهم آورد و شايد به همين جهت است که خداوند بزرگ، توبهکنندگان را دوست دارد زيرا فردي که توبه ميکند در حقيقت در برابر ظلمت و تيرگي و آلودگي روح خود مقاومت ميکند و در پي حذف اوصاف ناروا از خود و تغيير در جهت سازنده برميآيد و حريم انسانيت خود را پاس ميدارد و خداوند انسانهايي را که از انسانيت خود دفاع ميکنند و آن را آلوده هوسهاي تلخ نمينمايند، دوست دارد.
وقتي کسي از خود غافل است و تمام نگاه او به رفتار ديگران دوخته شده و در پي عيبجويي سايرين برآمده است در حقيقت از محبت خداوند دور شده يعني علامت محروميت از لطف خداوند عيبجويي و ريختن آبروي ديگران است.
اما نشانه کسي که از بزرگي روح و سلامت روان و محبوبيت در پيشگاه خداوند برخوردار است توجه و خلوت با خويشتن و سنجش و ارزيابي کردار خود است که بيماري و نابهساماني را از دل ميبرد و آرامش و صفا را براي آدمي فراهم ميکند.
منبع:http://salamat.com
قبل از آنکه به صورت تفصيلي به اين بحث بپردازيم، اشاره ميکنم که قضاوتهاي نادرست، کاربرد غلط عواطف مثل خشم و تنفر بيمورد و يا دلبستگي و علاقه بياساس به برخي امور و نيز تحقق بعضي تمايلات ناصواب سبب تيرگي روح و کدورت روان آدمي ميگردد. همان مفهومي که در لسان ديني و کلام الهي از آن تعبير به گناه ميشود. گناه نامهاي مختلفي در قرآنکريم داراست. گاهي بهعنوان «جرح» از آن ياد ميشود، يعني رفتار يا قضاوت و يا تمايلاتي که روح آدمي را مجروح ميکند و به شخصيت انسان لطمه وارد ميکند، گاه از آن به «ذنب» ياد ميشود، يعني آن نوع از اعمال و رفتاري که پيامدهاي دردناکي به دنبال خود ميآورد و آدمي را نابهسامان و درمانده ميسازد. گاهي نيز بهعنوان «اثم» از آن ياد ميشود، يعني تمايلات و اعمالي که تزلزل و سقوط شخصيت انسان را مهيا ميسازد، اين نيز گناه است. در يک کلام گناه آدمي را از حالت طبيعي و رشد و تعالي باز ميدارد و احساس سردي و تيرگي را به آدمي تحميل ميکند و پس از آن درک و معرفت صحيح از زندگي به تدريج از کف انسان ربوده ميشود و رنج و درد بسياري سر راه آدمي قرار ميگيرد. از اين روي است که وقتي کسي در آستانه خانه دل خود مينشيند و رفت و آمدهاي آن را کنترل ميکند و از ورود بيگانگان روحشکاف يعني همان انديشههاي منفي، رفتار ناشايست و قضاوتهاي ناروا جلوگيري ميکند، از سلامت روان بيشتري برخوردار است. خلوت با خويشتن و ارزيابي خود و حتي در مواقعي اعتراض به خود و قبول برخي اشتباهات صورت گرفته، علامت آزادگي و سلامت و سربلندي آدمي است.
کرکس هرگز خود را سزاوار ملامت نميشمارد، کوسه ماهي از آنچه ميکند شرم ندارد، پلنگ را از زوزه وجدان، چه باک است و شغالان از پشيماني سردرنميآورند. شير و شپش در راهي که ميروند استوارند، انسان تنها موجودي است که ميتواند از خود ناراضي باشد و ندامت، امکاني است که همواره در مقابل انسانهاي آزاد گشوده است (پرسشهاي زندگي- 1386)
آري، آدمي وقتي بر سر ترازوي نقد و ارزيابي خود بنشيند، آن گاه ميتواند کاستي و عيب خود را بشناسد و در تلطيف روح خود سهيم شود و شرايط تغيير و بهبود روحي خود را فراهم آورد و شايد به همين جهت است که خداوند بزرگ، توبهکنندگان را دوست دارد زيرا فردي که توبه ميکند در حقيقت در برابر ظلمت و تيرگي و آلودگي روح خود مقاومت ميکند و در پي حذف اوصاف ناروا از خود و تغيير در جهت سازنده برميآيد و حريم انسانيت خود را پاس ميدارد و خداوند انسانهايي را که از انسانيت خود دفاع ميکنند و آن را آلوده هوسهاي تلخ نمينمايند، دوست دارد.
وقتي کسي از خود غافل است و تمام نگاه او به رفتار ديگران دوخته شده و در پي عيبجويي سايرين برآمده است در حقيقت از محبت خداوند دور شده يعني علامت محروميت از لطف خداوند عيبجويي و ريختن آبروي ديگران است.
اما نشانه کسي که از بزرگي روح و سلامت روان و محبوبيت در پيشگاه خداوند برخوردار است توجه و خلوت با خويشتن و سنجش و ارزيابي کردار خود است که بيماري و نابهساماني را از دل ميبرد و آرامش و صفا را براي آدمي فراهم ميکند.
منبع:http://salamat.com
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}