مقدمه:
وقف کردن از جمله رفتارهای پسندیده ای است که شریعت زنده و پویای اسلام به آن تشویق کرده است. این رفتار اقتصادی از چنان ارزشی برخوردار است که آن را در شمار مهم ترین منابع درآمد برای امور شایسته و نیک قرار داده است. منبعی که همیشه جوشان بوده و از برکاتش بازار اعمال صالح رونق می یابد. همان گونه که خداوند متعال می فرماید:

تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا ۗ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ(1) و آن درخت پاک و زیبا به اذن خدا همه اوقات میوه‌های مأکول و خوش دهد (مثل جان پاک با دانش و معرفت و افکار و کردار نیکو در منفعت دائم برای خود و دیگران بدان درخت زیبای پر ثمر ماند). و خدا (این گونه) مثل‌های واضح برای تذکر مردم می‌آورد. 


ستایش نیکوکاری از منظر عقل و شرع

احسان یا نیکی کردن به بندگان خدا از جمله رفتارهایی است که عقل آدمی آن را می ستاید و به حسن و خوبی آن، حکم می کند. انسان، سرشتی کمالجوی دارد که به اقتضای آن، خواهان رأفت و رحمت است.

رحمت و مهربانی از جمله کمالاتی است که آدمی دوستدار و جویای آن است و هم از این رو به احسان و نیکوکاری، رغبت و تمایل دارد؛ چرا که رحمت و مهربانی را در نیکوکاری احساس کرده و می یابد، ممکن است بپنداریم که انسان فقط در نیکی دیدن از سوی دیگران رحمت و مهربانی را می یابد و احساس می کند؛ بنابراین فقط خواهان آن است که به او نیکی شود نه آنکه به دیگران نیکی کند؛

ولی باید دقت داشت که فرد نیکوکار هم از مهرورزی خویش، لذت می برد که این لذت معنوی ریشه در گرایش فطری او به رحمت دارد. نیکوکار با احسان به همنوعانش، رحمت، رأفت و محبت ایشان را به سوی خود جلب می سازد.

و بالاتر از آن، خود را به رحمت و رأفت خداوند رحمن نزدیک می کند که همین نزدیکی به نام رحمن خدا است که او را لبریز از احساس مهربانی و رحمت می سازد؛ هم از این رو می توان ادعا کرد که نیکوکاران پیش از نیکویی شدگان از احساس مهربانی و رحمت برخوردار می شوند و به خواهش فطری خویش، پاسخی بهتر و کامل‌ تر می دهند.

این زیاده خواهی های نفسانی است که همچون غباری بر فطرت پاک آدمی نشسته و او را از احسان به دیگران باز می دارد. او می پندارد با جمع ثروت به همه خواسته هایش دست می یابد و بر هر چیز و هر کس چیره می شود،

غافل از آنکه رأفت و رحمت بندگان خدا و خدای بندگان از آن کسی خواهد بود که رحمتش شامل حال بندگان خدا شود؛ چنانکه امیر مؤمنان به نوف بحالی که از یارانش بود، فرمود:

یَا نَوْفُ أَحْسِنْ یُحْسَنْ إِلَیْکَ فَقُلْتُ زِدْنِی یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ یَا نَوْفُ اِرْحَمْ تُرْحَمْ(2) ای نوف! نیکی کن تا به تو نیکی شود. نوف می گوید، عرض کردم بیشتر موعظه ام کنید و حضرت فرمود: رحم کن تا به تو رحم شود.
 
کسی رأفت و مهربانیش شامل حال دیگران نشود، از رحمت دیگران بی نصیب می ماند؛ همان گونه که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:مَنْ لاَ یَرْحَمْ لاَ یُرْحَمْ(3) کسی که رحم نکند به او رحم نمی شود.
 
اکنون از آنجا که انسان در معرض خطر ابتلا به امیال نفسانی بوده و چه بسا از گرایش قطریش باز ماند، نیازمند سفارش و توصیه می گردد. خداوند تعالی که آفریدگار عقل بوده و آدمی را بر فطرتی کمالجو سرشته است، به نیکوکاری سفارش کرده، می فرماید:

وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ(4) نیکی کنید که خداوند، نیکوکاران را دوست دارد.
 
حضرتش جل و علا اعلام می دارد که نیکوکاران را دوست دارد که این، افزون بر آنکه از ارزش بسیار نیکوکاری، و مرتبت والای نیکوکاران حکایت دارد، میل و رغبت به نیکوکاری را شدت می بخشد.

جلب محبت خدا خواهش دل و جان هر فرد با ایمانی است، پس نیکوکاران بدانند به هر اندازه که احسان کنند، محبت آفریدگارشان را به سوی خود جلب می کنند؛ چنانکه امام صادق علیه السلام فرمود:

قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اَلْخَلْقُ عِیَالِی فَأَحَبُّهُمْ إِلَیَّ أَلْطَفُهُمْ بِهِمْ وَ أَسْعَاهُمْ فِی حَوَائِجِهِمْ (5) خداوند عزوجل فرموده: مخلوقات، خانواده من هستند، پیس محبوب ترینشان نزد من کسی است که به آنها لطف بیشتر داشته باشد و در رفع نیازهایشان کوشاتر باشد.
 
آنگاه که محبوب ترین مردمان نزد خداوند تعالی نیکوکار ترین آنها باشد، پس محبوب ترین رفتار نزد حضرتش جل و علا نیکوکاری خواهد بود؛ چنانکه امام باقر علیه السلام فرمود:

سُئِلَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَیُّ اَلْأَعْمَالِ أَحَبُّ إِلَى اَللَّهِ تَعَالَى قَالَ اِتِّبَاعُ سُرُورِ اَلْمُسْلِمِ قِیلَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ مَا اِتِّبَاعُ سُرُورِ اَلْمُسْلِمِ قَالَ شِبَعُ جَوْعَتِهِ وَ تَنْفِیسُ کُرْبَتِهِ وَ قَضَاءُ دَیْنِهِ. (6)

از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسش شد که کدام رفتار تزد خدا محبوب تر است؟ حضرت فرمود: پیگیری شادی مسلمان. گفته شد: ای رسول خدا! پیگیری شادی مسلمان چیست؟ فرمود: سیر کردن (رفع کردن) گرسنگی او و برطرف ساختن سختی و رنج او و پرداخت بدهی او است.
 
خداوند تعالی افزون بر آنکه نیکوکاران را محبوب خویش معرفی می کند، همچنین با دادن وعده رحمت به نیکوکاران، بر سفارش خویش تأکید کرده و بندگانش را به نیکوکاری مشتاق می سازد، آنجا که می فرماید:

إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ(7) به راستی رحمت خداوند به نیکوکاران نزدیک است.او به بندگانش اطمینان می بخشد که پاداش نیکوکاری ایشان محفوظ بوده و از بین نخواهد رفت؛ چنان که می فرماید:

إِنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ(8) به راستی که خداوند، پاداش نیکوکاران را ضایع نمی سازد.

 

وقف، از ارزنده ترین شیوه های نیکوکاری

احسان و نیکوکاری به شکل ها و صورت های گوناگون انجام پذیر است که همه ارزشمند بوده و پیامدهای شایسته در پی دارد. سفارش خداوند تعالی در آیات قرآن کریم و توصیه های حضرات معصوم علیهم السلام به نیکوکاری نیز محدود به نوع خاصی از آن نبوده و شامل همه انواع احسان می شود،

سفارش های خداوند و اولیای او به هر یک از انواع احسان به شکل خاص، و به همه آنها به شکل عام، گواهی بر پسندیده بودن همه آنها از منظر شریعت است.

اطعام، اسکان، نوشاندن، پوشاندن و ... همه از شکل های سفارش شده احسان است که عناوین مستقلی در مجموعه های روایی به آنها اختصاص یافته است. امام صادق علیه السلام در ستایش شکل های گوناگون نیکوکاری، به برخی موارد اشاره و به مفضل که از یارانش می باشد، می فرماید:

إِنَّ اَلْمُؤْمِنَ لَیُتْحِفُ أَخَاهُ اَلتُّحْفَةَ قُلْتُ وَ أَیُّ شَیْءٍ اَلتُّحْفَةُ قَالَ مِنْ مَجْلِسٍ وَ مُتَّکَإٍ وَ طَعَامٍ وَ کِسْوَةٍ وَ سَلاَمٍ فَتَطَاوَلُ اَلْجَنَّةُ مُکَافَأَةً لَهُ ...(9) همانا مؤمن به برادرش تحفه می دهد، گفتم: تحفه چیست؟ فرمود: مانند جای نشستن، محل تکیه دادن، خوراک، پوشاک و سلام کردن، پس بهشت برای جبران (آن تحفه) گردن می کشد...؛

ولیکن سفارش فراگیر عقل و شرع به نیکوکاری منافاتی با تفاوت انواع گوناگون نیکوکاری در میزان ارزشمندی ندارد، برخی از انواع نیکوکاری از ارزش بالاتری نسبت به انواع دیگر احسان برخوردار است که این به سبب وجود ویژگی هایی در آنها است که مؤثر در اندازه ارزندگی است. ، یکی از ارزنده ترین و آشکار ترین انواع نیکوکاری، احسان مالی است.

چمحبت کردن به دیگران حتی اگر در قالب سلام کردن یا دادن جرعه ای آب با رساندن نابینا و ناتوانی به مقصدش باشد نیز از مصادیق احسان به شمار می رود؛ ولی آنچه به شکل شایع و معمول احسان نامیده می شود، احسان مالی است.

احسان مالی نیز به صورت های مختلفی امکان پذیر است که هر یک در مرتبه ای از ارزش قرار دارد. هدیه کردن و صدقه دادن از نمونه های معروف احسان مالی است. فرض دادن و عاریه دادن را نیز می توان از مصادیق نیکوکاری به شمار آورد.
 
یکی از مصادیق احسان مالی، وقف کردن است که در بین سایر انواع احسان مالی از ارزش ویژه ای برخوردار است، از ارزندگی این رفتار همین بس که به گفته صحابی بزرگ رسول خدا صلى الله علیه و آله جابر بن عبدالله انصاری قدس سره: هیچ صحابی توانگری نبود جز آنکه چیزی را وقف کرد.(10) یعنی هر کسی از صحابه رسول خدا صلى الله علیه و آله که مکنت و ثروتی داشت

به این نوع از نیکوکاری اقدام کرد. به نظر می رسد که گفته جابر رحمه الله حکایت از سفارش ها و توصیه های مؤکد و مکرر رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره وقف دارد؛ زیرا در غیر این صورت، وقف کردن به این اندازه شایع نمی شد و گسترش می یافت.

بی‌شک آن رفتار که دامنه ای به گستردگی همه اصحاب توانگر داشته، مورد توجه اصحاب بوده و به آن اهمیت می داده اند، درباره آن دسته از اصحابی که از این احسان محروم مانده اند نیز می توان گفت که ایشان چیزی برای وقف کردن نداشته اند وگرنه چه بسا هیچ یک از صحابه از این رفتار باز نمی ماند و همگان به آن همت می گماشتند.

امیر مؤمنان علی علیه السلام را می توان برترین مرد این میدان دانست. حضرتش با وجود آنکه بزرگترین تولید کننده ثروت در محیط زندگی خویش بود، اما زهد اختیار می فرمود و از دست رنج خویش جز بهره ای بسیار ناچیز که به حکم ضرورت برمی گرفت؛ همه را در راه خدا وقف می کرد.

امام صادق علیه السلام از جد بزرگوارش امیرمؤمنان علی علیه السلام باد کرد و فرمود: 
کَانَ عَبْداً لِلَّهِ قَدْ أَوْجَبَ اَللَّهُ لَهُ اَلْجَنَّةَ عَمَدَ إِلَى مَالِهِ فَجَعَلَهُ صَدَقَةً مَبْتُولَةً تَجْرِی بَعْدَهُ لِلْفُقَرَاءِ وَ قَالَ اَللَّهُمَّ إِنَّمَا جَعَلْتُ هَذَا لِتَصْرِفَ اَلنَّارَ عَنْ وَجْهِی وَ لِتَصْرِفَ وَجْهِی عَنِ اَلنَّارِ (11)

او بنده خدا بود که خداوند بهشت را بر او واجب کرد، عزم مال خویش کرد و آن را صدقه ای قطعی قرار داد تا پس از او برای فقیران ادامه یابد درحالی که می گفت: خداوندا این را قرار دادم برای آنکه آتش از من روی بگرداند و من روی از آتش برگردانم.
 
چه بسیار چاه های آب که حضرت پس از حفر آنها و رسیدن به آب، بی درنگ وقف فرمود و چه فراوان درختان نخلی که به دست مبارکش کاشت و به ثمر رساند و در راه خدا وقف کرد. شهرهای کوفه و بصره و عبادان نیز خاطره مساجدی که حضرت به دست خویش ساخت و آنگاه وقفشان کرد را برای همیشه در سینه نگاه می دارند.(12)
 
امام صادق علیه السلام درباره یکی از وقف های امیر مؤمنان علی علیه السلام چنین حکایت فرمود که:قَسَمَ نَبِیُّ اَللَّهِ اَلْفَیْءَ فَأَصَابَ عَلِیّاً أَرْضٌ فَاحْتَفَرَ فِیهَا عَیْناً فَخَرَجَ مَاءٌ یَنْبُعُ فِی اَلسَّمَاءِ کَهَیْئَةِ عُنُقِ اَلْبَعِیرِ فَسَمَّاهَا یَنْبُعَ فَجَاءَ اَلْبَشِیرُ یُبَشِّرُ فَقَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ بَشِّرِ اَلْوَارِثَ هِیَ صَدَقَةٌ بَتَّةً بَتْلاً فِی حَجِیجِ بَیْتِ اَللَّهِ وَ عَابِرِ سَبِیلِ اَللَّهِ لاَ تُبَاعُ وَ لاَ تُوهَبُ وَ لاَ تُورَثُ فَمَنْ بَاعَهَا أَوْ وَهَبَهَا فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اَللّهِ وَ اَلْمَلائِکَةِ وَ اَلنّاسِ أَجْمَعِینَ وَ لاَ یَقْبَلُ اَللَّهُ مِنْهُ صَرْفاً وَ لاَ عَدْلاً(13)

رسول خدا صلی الله علیه و آله فیئی را تقسیم کرد و به علی علیه السلام زمینی رسید، حضرت در آن زمین چاهی حفر کرد که از آن آبی همچون گردن شتر (برافراشته) فواره می زد. حضرت آن را چاه ینبع نامید، پس کسی مژده آورد و حضرت فرمود:

وارث را مژده بده! این (چاه) صدقه ای قطعی برای حجاج خانه خدا و روندگان راه بیت الله است که فروخته نمی شود، بخشیده نمی شود و به ارث نمی رسد، پس هر کس آن را بفروشد یا ببخشد، لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر او باد و خداوند هیچ عمل نیکی را از او نپذیرد.
 
همچنین حضرت صادق علیه السلام از وقف نخلستانی بزرگ به دست جد بزرگوارش امیر مؤمنان علی علیه السلام یاد کرده، فرمود:قَالَ لَهُ رَجُلٌ وَ رَأَى عِنْدَهُ وَسْقَ نَوًى مَا هَذَا یَا أَبَا اَلْحَسَنِ قَالَ مِائَةُ أَلْفِ نَخْلٍ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ فَغَرَسَهُ فَلَمْ یُغَادَرْ مِنْهُ نَوَاةٌ وَاحِدَةٌ فَهُوَ مِنْ أَوْقَافِهِ(14)

مردی نزد علی علیه السلام کیسه ای از هسته خرما دید و پرسید: ای اباالحسن این چیست؟ حضرت فرمود: یکصد هزار نخل است ان‌شاءالله، پس آنها را کاشت و حتی یک هسته را هم نگاه نداشت و این از وقف های حضرت بود.
 


تعریف وقف

وقف به قراردادی گویند که در آن، اصل مالی که وقف شده است از انتقال به هر کسی بازداشته شده و منفعت آن برای بهره‌برداری کسانی که وقف برای آنها صورت گرفته است، آزاد گذارده می شود(15)؛ و چنانکه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: حَبِّسِ اَلْأَصْلَ وَ سَبِّلِ اَلثَّمَرَةَ(16)؛

برای مثال با وقف زمینی زراعی برای فقرا، بدون آنکه اصل زمین به آنها منتقل شود، منافع زمین، از آن ایشان می شود؛ چنانکه رسول خدا صلی الله علیه و آله در پاسخ به یکی از صحابه درباره کیفیت احسان قطعه زمینی که در منطقه خیبر، نصیبش شده بود، فرمود:

أن شئت تصدقت بها و حبست اصلها فجعلها صدقة لا تباع و لا توهب و لا تورث و تصدق بها على الفقراء و المساکین و ابن السبیل و الغزاة فی سبیل الله ...(17)

اگر خواستی اصلش را نگه داشته و صدقه اش دهی، پس آن را صدقه ای قرار ده که فروخته نشود، بخشیده نشود و به ارث نرسد و با آن به فقیران، بیچارگان، در راه ماندگان و رزمندگان راه خدا تفضل نما ...
 
بدیهی است که با چنین قراردادی اصل مال برای استفاده همیشگی از منافع آن، حفظ می شود. منافع مالی که وقف شده است تا زمانی که اصل مال باقی بوده و قابل استفاده باشد، از آن کسانی است که وقف برای آنها صورت گرفته است و هم از این رو، وقف را صدقه ای پیوسته دانسته اند. بازداشت اصل مال، تضمینی بر پیوستگی جریان منافع آن است؛

زیرا با انتقال اصل مال، دیگر هیچ تضمین شرعی بر حفظ و نگاهداری آن وجود نخواهد داشت و کسانی که مال به آنها منتقل می شود، می توانند بدون هیچ منع شرعی مال را به دیگری منتقل سازند، در حالی که با بازداشت اصل مال، انتقالی نسبت به اصل مال رخ نمی دهد و فقط منافع مال است که نصیب نامبردگان می شود و این سبب جریان پیوسته منافع می شود.
 

پایداری و پیوستگی؛ ملاک برتری وقف

سرشت کمالجوی آدمی همان گونه که به خود کمال گرایش داشته و آن را دوست دارد، خواهان ماندگاری آن نیز می باشد. جاودانگی از مهم ترین آرزوهای بشر است که ریشه در همین امر فطری دارد؛ هم از این رو ماندگاری از مهم ترین معیارهای ارزشگذاری نزد همه آحاد بشر است .

تا آنجا که آدمی وقتی در معرض انتخاب چیزی در بین امور متعدد قرار می گیرد، به میزان ماندگاری آنها توجه می کند و در صورت برابری آن امور در معیارهای دیگر ارزشمندی، چیزی را بر می گزیند که ماندگارتر است.

بی‌شک آنکه انسان را بر این ویژگی سرشته و سرشت او را سرشت الاهی خوانده است، پذیرای این معیار بوده و بر آن صحه می گذارد. خداوند تعالی در قرآن کریم به این حقیقت تصریح کرده، می فرماید:

الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ أَمَلًا(18) مال و فرزندان، زیور زندگی دنیا است و کارهای ماندگار شایسته، پاداش و امید بهتری نزد پروردگارت دارند.
 
حکم خداوند تعالی به بهتر بودن کارهای ماندگار شایسته گویای آن است که ماندگاری، معیاری برای ارزندگی است و مظاهر دنیا همچون مال و فرزند به علت ناماندگاری، ارزش آن را ندارند که انگیزه انسان برای زندگی شوند.

البته ماندگاری تنها معیار حسن عمل نیست، بلکه ماندنی های شایسته است که از زینت های ناماندگار دنیا بهتر است؛ زینت های دنیا اگرچه نیکو هستند؛ ولی در برابر شایسته های آخرت، رنگ می بازند و این به علت ماندگاری اموری است که خداوند آنها را باقیات صالحات نامیده است.

اکنون می توان به علت و دلیل برتری وقف از سایر بخشایش های مالی پی برد. وقف، احسانی پیوسته است که با مرگ واقف هم پایان نمی پذیرد، اگر در سایر انفاق ها، آغاز احسان، قرین پایان آن است؛ ولی آغاز وقف، آغاز احسانی پایدار و پیوسته است.

پیوستگی منافع هم، آثار این صدقه را پایدار می سازد؛ از این رو تا وقتی مال وقف شده باقی مانده و از آن بهره برداری می شود، آثار آن نیز پابرجا است؛ اگر صدقاتی که برای مصرف روزانه فقرا داده می شود آثار نیکی در پی داشته باشد،

وقف مال برای گذران زندگی ایشان، همان آثار را به صورت پیوسته و همیشگی به دنبال خواهد داشت و هر بار که دیگران از این منافع بهره‌مند شوند، پاداش این نیکی نصیب واقف خواهد شد. این آثار با مرگ واقف نیز، پایان نمی پذیرد و پیوسته نصیب او می شود؛ چنانکه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

إِذَا مَاتَ اَلْمُؤْمِنُ اِنْقَطَعَ عَمَلُهُ إِلاَّ مِنْ ثَلاَثٍ صَدَقَةٍ جَارِیَةٍ أَوْ عِلْمٍ یُنْتَفَعُ بِهِ أَوْ وَلَدٍ صَالِحٍ یَدْعُو لَهُ(19) هنگامی که انسان می میرد، عمل او قطع می شود (دستش از عمل کوتاه می شود) مگر از سه چیز: صدقه جاری یا دانشی که از آن بهره برده شود با فرزند شایسته ای که برایش دعا کند.
 
به نظر می رسد وقف را برای این صدقه نامیده اند که تفضل و احسانی در حق دیگران است و توصیف این صدقه به صفت جاریه هم از آن رو است که منافع آن به صورت پیوسته نصیب کسانی می شود که وقف برای آنها صورت گرفته است،

پس اگر چه با مرگ، دست انسان از عمل کوتاه می شود و با پایان عمرش، عملش پایان می پذیرد؛ ولی نصیب او از وقفی که انجام داده پایان نمی پذیرد و گویی عمل او با مرگ او پایان نمی یابد. پیوستگی این عمل، آثار آن را نیز پیوسته می دارد؛

چنانکه امام صادق علیه السلام به هر سه پیوستگی، یعنی پیوستگی منافع، پیوستگی عمل پس از مرگ، و پیوستگی پاداش آن تصریح کرده، می فرماید:
لَیْسَ یَتْبَعُ اَلرَّجُلَ بَعْدَ مَوْتِهِ مِنَ اَلْأَجْرِ إِلاَّ ثَلاَثُ خِصَالٍ صَدَقَةٌ أَجْرَاهَا فِی حَیَاتِهِ فَهِیَ تَجْرِی بَعْدَ مَوْتِهِ وَ صَدَقَةٌ مَبْتُولَةٌ لاَ تُورَثُ أَوْ سُنَّةُ هُدًى یُعْمَلُ بِهَا بَعْدَهُ أَوْ وَلَدٌ صَالِحٌ یَسْتَغْفِرُ لَهُ(20)

پس از مرگ، برای هیچ کس اجر و ثوابی نخواهد بود، مگر از سه چیز: ۱. صدقه ای که در حال حیات جاری ساخته و پس از مرگش تا روز قیامت جریان خواهد داشت، صدقه ای که وقفش ساخته است و به ارثش نیرند؛

۲. رفتار هدایت بخشی که از خود به یادگار گذاشته هم خود به آن عمل می کرده و هم دیگری پس از وی به آن عمل می کند؛ 3. فرزند شایسته ای که برایش طلب مغفرت و آمرزش کند.

جاری ساختن این صدقه در زندگی، حکایتی از پیوستگی نخست، یعنی پیوستگی منافع است که مصداقی جز وقف ندارد؛ زیرا صدقات دیگر اگرچه عطا می شوند ولی جریان ندارند،

این وقف است که با پیوستگی منافعش، جریان پیدا می کند. جریان این صدقه پس از مرگ تا روز قیامت هم، تعبیری از پیوستگی دوم است، و سرانجام، ثبوت اجر و ثواب پس از مرگ، از پیوستگی سوم حکایت دارد.
 
 

پیامدهای نیکوی وقف

نیکوکاری، بیش از آنکه برای کسی که در حقش نیکی شده سودمند باشند، برای فرد نیکوکار مفید و ثمربخش است؛ هم از این رو است که به نیکوکاران سفارش شده است که خداوند را به خاطر توفیق نیکوکاری سپاس گویند و آن را نعمتی از نعمت های الاهی بدانند؛ همان گونه که امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود:

إِنَّ حَوَائِجَ اَلنَّاسِ إِلَیْکُمْ نِعْمَةٌ مِنَ اَللَّهِ عَلَیْکُمْ فَاغْتَنِمُوهَا وَ لاَ تَمَلُّوهَا فَتَتَحَوَّلَ نِقَماً(21) همانا نیازهایی که مردم به شما عرضه می کنند، نعمتی از سوی خدا برای شما است؛ پس آن را غنیمت شمرید و از آن خسته نشوید که به عذاب و انتقام تبدیل می شود.
 
حضرت سید الشهداء امام حسین علیه السلام هم ضمن تأکید بر این معنا هشدار می دهند که بی توجهی به این نعمت، سبب از دست دادن آن می شود؛ آنجا که می فرماید:

اِعْلَمُوا أَنَّ حَوَائِجَ اَلنَّاسِ إِلَیْکُمْ مِنْ نِعَمِ اَللَّهِ عَلَیْکُمْ فَلاَ تَمَلُّوا اَلنِّعَمَ فَتَتَحَوَّلُ إِلَى غَیْرِکُمْ(22) بدانید که نیازهای عرضه شده از سوی مردم به شما، از نعمت های خدا بر شما است، پس از این نعمت ها خسته نشوید که به سوی دیگری خواهد گردید.
 
پاداشی که نصیب نیکوکاران می شود چنان ارزشمند است که نیکی شدگان را شایسته تقدیر و تشکر نیکی کنندگان می سازد؛ چرا که ایشان زمینه این توفیق ارزشمند را برای نیکوکاران فراهم ساخته اند. حسین بن نعیم صحاف- از یاران امام صادق علیه السلام- می گوید: امام به من فرمود:

أَ تُحِبُّ إِخْوَانَکَ یَا حُسَیْنُ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ تَنْفَعُ فُقَرَاءَهُمْ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ أَمَا إِنَّهُ یَحِقُّ عَلَیْکَ أَنْ تُحِبَّ مَنْ یُحِبُّ اَللَّهُ أَمَا وَ اَللَّهِ لاَ تَنْفَعُ مِنْهُمْ أَحَداً حَتَّى تُحِبَّهُ أَ تَدْعُوهُمْ إِلَى مَنْزِلِکَ قُلْتُ نَعَمْ مَا آکُلُ إِلاَّ وَ مَعِیَ مِنْهُمُ اَلرَّجُلاَنِ وَ اَلثَّلاَثَةُ وَ اَلْأَقَلُّ وَ اَلْأَکْثَرُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَمَا إِنَّ فَضْلَهُمْ عَلَیْکَ أَعْظَمُ مِنْ فَضْلِکَ عَلَیْهِمْ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أُطْعِمُهُمْ طَعَامِی وَ أُوطِئُهُمْ رَحْلِی وَ یَکُونُ فَضْلُهُمْ عَلَیَّ أَعْظَمَ قَالَ نَعَمْ إِنَّهُمْ إِذَا دَخَلُوا مَنْزِلَکَ دَخَلُوا بِمَغْفِرَتِکَ وَ مَغْفِرَةِ عِیَالِکَ وَ إِذَا خَرَجُوا مِنْ مَنْزِلِکَ خَرَجُوا بِذُنُوبِکَ وَ ذُنُوبِ عِیَالِکَ(23)

ای حسین! برادرانت را دوست داری؟ گفتم: بله. فرمود: به نیازمندانشان سود می رسانی؟ گفتم: بله.

فرمود: البته حقی است بر تو که دوست بداری آن کسی را که خدا دوست می دارد. به خدا سوگند که تا فردی از ایشان را دوست نداشته باشی به او سود نمی رسانی، آیا آنها را به خانه ات دعوت می کنی؟ گفتم: بله، غذا نمی خورم مگر آنکه دو یا سه نفر، کمتر یا بیشتر از آنها همراهم باشند، پس امام علیه السلام فرمود:

البته که تفضل و بخشایش ایشان بر تو، بزرگ‌تر از تفضل تو بر آنها است. گفتم: فدایت شوم غذای خود را به آنها می خورانم و بر روی فرش خویش می نشانم با این حال تفضل ایشان بر من بزرگ‌تر است؟! فرمود:
آری، به راستی هر زمان به خانه ات وارد می شوند، با آمرزش برای تو و خانواده ات وارد می شوند و هر گاه از خانه ات خارج می شوند، با گناهان تو و خانواده ات بیرون می روند.
 
اکنون با توجه به این حقیقت که ثمرات و برکات نیکوکاری بیشتر از آنکه نصیب نیکی شدگان شود، شامل حال نیکوکاران می شود، به برخی از این پیامدها اشاره می شود.
 

تفاوت پیامدها به اعتبار انواع نیکوکاری

نیکوکاری به اعتبار گونه های مختلف نیاز و انواع نیازمندان، متنوع و متفاوت می شود و چنانکه گفته شد، ارزش انواع نیکوکاری به همین اعتبار، متفاوت و گوناگون است؛ هم از این رو، پیامدهای نیکوی انواع مختلف وقف، متفاوت خواهد بود.

هر امر نیک، آثاری مخصوص به خود دارد و وقف اموال در راه انجام آن امر نیک، همان آثار را برای واقف در پی خواهد داشت با این تفاوت که آثار مذکور به صورت پیوسته نصیب واقف می شود، وقف اموال برای رفع نیاز مستمندان آثار صدقه دادن به ایشان را برای واقف به صورت پیوسته به دنبال می آورد،

وقف اموال برای اشاعه و ترویج دستورهای دین، ذکر مصائب سید الشهداء علیه السلام و دیگر امور خیر نیز، پیامدهای ارزنده امور مذکور را به صورت پیوسته نصیب واقف خواهد ساخت.


 

پیامدهای وقف اموال برای نیازمندان

به نظر می رسد همه پیامدهای نیکویی که برای صدقه دادن برشمرده اند، نصیب واقف مال برای رفع نیاز مستمندان بشود برخی از این پیامدها عبارتند از:
 
دفع مرگ های بد و سخت
برخی از مرگ ها در شمار مرگ های بد قرار دارد که از آن جمله می توان به سوختن در آتش و غرق شدن در دریا اشاره کرد. جلوگیری از این گونه مرگ ها را از آثار صدقه شمرده اند؛ چنانکه امام صادق علیه السلام فرمود:
قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه: اَلصَّدَقَةُ تَدْفَعُ مِیتَةَ اَلسَّوْءِ(24) صدقه مرگ بد را دفع می کند.
 
نابود کننده فقر و فزونی بخش عمر
خداوند تعالی نیاز نیکوکاران را برطرف ساخته و از فقر، دورشان می سازد، همچنین عمرشان را فزونی می بخشد؛ چنانکه امام باقر علیه السلام فرمود:
اَلْبِرُّ وَ اَلصَّدَقَةُ یَنْفِیَانِ اَلْفَقْرَ وَ یَزِیدَانِ فِی اَلْعُمُرِ وَ یَدْفَعَانِ عَنْ صَاحِبِهِمَا سَبْعِینَ مِیتَةَ سَوْءٍ(25) نیکوکاری و صدقه، فقر را نابود کرده و عمر را بلند گرداند و نود نوع مرگ بد را دفع سازد.
وَ فِی خَبَرٍ آخَرَ: وَ یَدْفَعَانِ عَنْ شِیعَتِی مِیتَةَ اَلسَّوْءِ.
 
درمان بیماری
احسان، شفای الاهی را متوجه بیمار می سازد. امام صادق علیه السلام فرمود:
دَاوُوا مَرْضَاکُمْ بِالصَّدَقَةِ(26) بیمارانتان را با صدقه درمان کنید.
 
سایه سار قیامت
سختی های قیامت، گریبانگیر همگان است و صدقه همچون سایه ساری بر سر نیکوکاران است. امام صادق علیه السلام به نقل از رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: أَرْضُ اَلْقِیَامَةِ نَارٌ مَا خَلاَ ظِلَّ اَلْمُؤْمِنِ فَإِنَّ صَدَقَتَهُ تُظِلُّهُ(27) زمین قیامت آتشی است جز سایه مؤمن که صدقه سایه بر او می اندازد.
 
چنانکه گذشت امیر مؤمنان علی علیه السلام هنگام وقف اموال خویش می فرمود:
اَللَّهُمَّ إِنَّی جعَلْتُ هَذَا لِتَصْرِفَ اَلنَّارِ عَن وَ لتَصْرِفَ وَجْهِی عَنِ اَلنَّارِ(28) خداوندا این را قرار دادم برای آنکه آتش از من روی بگرداند و من روی از آتش برگردانم.


پیامدهای وقف اموال برای سایر امور خیر

برای هر یک از امور خیر، پیامدهایی وجود دارد که هر کس مالش را برای هزینه شدن در راه آن امر خیر، وقف کند از پیامدهایش به صورت پیوسته برخوردار خواهد شد؛ برای نمونه ذکر مصائب حضرت سید الشهداء علیه السلام راهگشای روضه رضوان الاهی شمرده شده است که واقفانی که اموال خود را به این منظور وقف کنند، از این اثر متنعم خواهند شد.
 

شرط بهره‌مندی از پیامدهای نیکوی وقف

قبولی وقف از سوی خداوند تعالی و تحقق پیامدهای نیکوی آن، مانند دیگر انواع احسان مالی در گرو وجود برخی شرایط و نبودن موانع است که بدون آن شرایط، هیچ پیامد نیکی نصیب واقف نخواهد شد.

آثار مثبت وقف، نصیب نیکوکارانی می شود که انگیزه ای خداپسندانه داشته و نیت خویش را خالص سازند. ریاکاران را سودی از وقف اموال، حاصل نمی شود اگرچه بنا به حکم فقهی، وقفی درست انجام داده باشند. همچنین منت گذاردن، باعث ویرانی احسان می شود؛ چنانکه خداوند تعالی می فرماید:

یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُبْطِلُواْ صَدَقَتِکُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَی کَالَّذِی یُنْفِقُ مَالَهُ رِئَآءَ النَّاسِ وَلَا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْأَخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَیْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْداً لَا یَقْدِرُونَ عَلَی شَیْ ءٍ مِمَّا کَسَبُواْ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَفِرِینَ * وَمَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَ لَهُمْ ابْتِغَآءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَأَتَتْ أُکُلَهَا ضِعْفَیْنِ فَإِنْ لَمْ یُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ * أَیَوَدُّ أَحَدُکُمْ أَنْ تَکُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِیلٍ وَأَعنَابٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَرُ لَهُ فِیهَا مِنْ کُلِّ الْثَّمَر تِ وَأَصَابَهُ الْکِبَرُ وَلَهُ ذُرِّیَّةٌ ضُعَفَآءُ فَأَصَابَها إِعْصَارٌ فِیهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ کَذَ لِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ الْأَیَتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ(29)

ای کسانی که ایمان آورده اید، صدقه خویش را همانند آن کس که مال خویش را با ریا به مردم انفاق می کند، و به خدا و روز جزا ایمان ندارد، با منت و اذیت باطل نکنید، که حکایت وی حکایت سنگی سفت و صافی است که خاکی روی آن نشسته باشد، و رگباری بر آن باریده، آن را صاف به جای گذاشته باشد،

ریاکاران از آنچه کرده اند ثمری نمی برند، و خدا گروه کافران را هدایت نمی کند * و حکایت آنان که اموال خود را به طلب رضای خدا و استواری دادن به دل های خویش انفاق می کنند، عملشان مانند باغی است بر بالای تپه ای، که رگباری به آن برسد، و دو برابر ثمر داده باشد،

و اگر رگبار نرسیده به جایش باران ملایمی رسیده، خدا به آنچه می کنید بینا است * آیا در میان شما کسی هست که دوست داشته باشد برای او باغی باشد پر از درختان خرما و انگورو همه گونه میوه در آن باشد، و نهرها در دامنه آن جاری باشد، سپس پیری برسد،

در حالی که فرزندانی صغیر دارد، آتشی به باغش بیفتد، و آن را بسوزاند؟ خدا این طور آیه های خود را برای شما بیان می کند، شاید که بیندیشید.
 
پی‌نوشت‌ها:
1. سوره ابراهیم (14): آیه 25.
2. صدوق، الامالی، ص۲۰۹، ح 9.
3. طوسی، التهذیب، ج ۲، ص ۳۲، ح 4۷
4. سوره بقره (2): آیه 195.
5. کلینی، کافی، ج ۲، ص ۱۹۹، ح 10.
6. حر عاملی، وسایل الشیعه، ج ۱۶، ص ۳۵6، ح 21752.
7. سوره اعراف (۷): آیه 2.
8. سوره توبه (9): آیه 120.
9. کلینی، کافی، ج ۲، ص ۲۰۷، ح ۷.
10. محدث نوری، مستدرک الوسایل، ج ۱۴، ص ۲۷، ح ۱۶073 " لَمْ یَکُنْ مِنَ اَلصَّحَابَةِ ذُو مَقْدُرَةٍ إِلاَّ وَقَفَ وَقْفاً."
11. محدث نوری، مستدرک الوسایل، ج ۱۱، ص ۴۵، ح 16069.
12. این شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۲، ص ۱۲۳.
13. کلینی، الکافی، ج ۷، ص 54، ح 9.
14. علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج 41، ص ۳۲، ح ۳.
15. وقف را از نظر حقوقی می توان چنین تعریف کرد: عملی حقوقی است که به موجب آن شخص - اعم از شخص حقیقی یا حقوقی - عین مالی را از مالکیت خود خارج نموده از هر گونه نقل و انتقال - اعم از نقل و انتقال های ارادی مانند اقسام معاملات، و نقل و انتقال های قهری مانند توارث - و سایر تصرفات به طور کامل مصون نگاه می دارد و منافع آن را در راه های خداپسندانه و امور خیریه به طور دائم به جریان می اندازد تا افراد محدود و معین یا نامحدود و غیر معین به صورت بلاعوض از آن منافع بهره‌مند شوند.
16. محدث نوری، مستدرک الوسایل، ج ۱۲، ص ۴۷، ح 16074.
17. المتقی الهدی، کتر العمال ج ۱۶، ص 635، ح 46155.
18. سوره کهف (۱۸): آیه 1.
19. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۲، ص ۲۲، ح 65.
20. صدوق، الخصال، ج ۱، ص ۱۵۱،  ح 184.
21. آمدی، غرر الحکم، ص ۴4۸، ح ۱۰۳۰۱.
22. علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج ۷۵، ص۱۲۷، ح ۱۱.
23. کلینی، کافی، ج ۲، ص 2۰۱، ح ۸.
24. همان، ج 4، ص 2، ح 1.
25. همان، ح 2.
26. همان، ح 5.
27. همان، ح 6.
28. محدث نوری، مستدرک الوسایل، ج ۱۲، ص ۴۵، ح 16069.
29. سوره بقره (۲): آیات 266-264.
 
فهرست منابع:
1. قرآن کریم.
2. آمدی، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۶ شمسی.
3. ابن شهر آشوب، ابو جعفر محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، قم، انتشارات علامه، ۱۳79 شمسی.
4. حر عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعة الى تحصیل مسائل الشریعة، قم، مؤسسة آل البیت (ع)،  ۱۴۰۹ قمری.
5. صدوق. ابو جعفر محمد بن علی، الامالی، بیروت، مؤسسة الأعلمی المطبوعات.
6. صدوق، ابو جعفر محمد بن على، الخصال، قم، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۴۰۳ قمری.
7. طوسی، ابو جعفر محمد بن حسن، التهذیب، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۶۵ شمسی.
8. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۶۵ شمسی.
9. متقى هندی، کنز العمال، بیروت، مؤسسة الرسالة.
10. مجلسی، علامه محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت، مؤسسة الوفاه ۱۴۰۴ قمری.
11. نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسایل، قم، مؤسسة آل البیت (ع)، ۱۴۰۸ قمری.
 
منبع:
وقف؛ سرمایه ماندگار، نویسنده: بهمن شریف زاده، معاونت فرهنگی اجتماعی سازمان اوقاف و امور خیریه، ناشر: انتشارات اسوه، چاپ اول؛ بهمن 1387، صص 32-7.
این مقاله در تاریخ  1403/4/10 بروز رسانی شده است: