سیر تربیتی انسان جهت رسیدن به کمالات و لقاء الله در سیر تفکری قرآن و مکتب ائمه علیهم السلام از کودکی و حتّی از زمان انعقاد نطفه آغاز می گردد. مجموعه رفتارهای والدین هنگام انعقاد نطفه، هنگام بارداری، هنگام شیرخواری تأثیر مستقیمی در هدایت و رشد معنوی کودک دارد. امّا یکی از مراحل بسیار مهمّ و حسّاس و سرنوشت ساز برای هر انسان، دوران نوجوانی او است. دورانی که انسان یک پای علایقش در دوران کودکی و پای دیگر خواسته هایش در دوران جوانی بسر می برد.  نوجوان دائماً مشغول درگیری های فکری است. او بدنبال تثبیت و تحکیم شخصیّت خویش است و تا به ثبات رسیدن شخصیّتش رنج های بسیاری را هم خود و هم اطرافیانش متحمّل می گردند.
 
از همی نرو شناخت روحیه های شخص نوجوان هم برای خود او و هم برای والدین و اطرافیانش امری بسیار مهمّ بنظر می آید، تا بتوانند چالش های این دوره سنّی را با آمادگی و آگاهی بیشتر بگذرانند و در این برهه زمانی با موفّقیّت و سربلندی مسیر بندگی و لقاء الله را طیّ نمایند.
 

بررسی معنای نوجوان در لغت

در زبان عربی به نوجوان، غلام می گویند. [1]ریشه اصلی غلام از مادّه غلم می باشد. یعنی خروج از اعتدال در مطلق شهوت داشتن و این معنی متجلّی می یابد در کودک تا زمانی که محتلم گردد و عقل او به بلوغ فکری برسد و بعد از آنکه شهوت جنسیّ او فعّال گردد.کلمه غلام در اصل صفتی است بر وزن شُجاع. به کسی غلام می گویند که در او مطلق شهوت در لهو و لعب و کلام و غیر این ها متجلّی می گردد، در حالی که در طفل این موارد متجلّی نمی گردد. مصداق اتمّ این معنا آنجایی است که او زندگی می کند بر اساس شهوت در هر جهتی که می خواهد باشد.[2] گاهی نوجوان را به زبان عربی فَتی می خوانند و علّت آن را تازگی جسم و روح آن می دانند. همان گونه که استفتاء در اصل به معنای مطالبه اخبار جدید هست.[3] در زبان عربی دختر نوجوان را جاریة می خوانند، زیرا که نشاط جوانى در تمام وجودش جریان دارد.[4]
 
از تعبیرات مختلفى که در لغت عرب آمده مى توان استفاده کرد که کلمه غلام حدّ فاصل میان طفل (کودک) و شابّ (جوان) است که در زبان فارسى از آن تعبیر به نوجوان می شود.[5]
 

بررسی واژه غلام در قرآن

در قرآن کریم 13 مرتبه از کلمه غلام و هم خانواده هایش استفاده شده است.
 
1. گاهی مراد از غلام فرزندی است که تازه بدنیا می آید:
« قالَ رَبِّ أَنَّى یَکُونُ لی غُلامٌ وَ کانَتِ امْرَأَتی عاقِراً وَ قَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْکِبَرِ عِتِیّاً».[6]
گفت: پروردگارا، چگونه براى من فرزندى خواهد بود در حالى که زن من از ابتدا نازا بوده و خودم هم از پیرى به فرتوتى رسیده   ام.
 
2. گاهی مراد از غلام کودکی غیر بالغ است:
   «وَ أَمَّا الْجِدارُ فَکانَ لِغُلامَیْنِ    یَتیمَیْنِ فِی الْمَدینَةِ ....».[7]
و اما آن دیوار از آن دو پسر نوجوان یتیم در شهر بود و ....

البته باید توجه داشت که  غالباً کلمه غلام در خصوص طفل غیر بالغ استعمال می گردد.
 
3. گاهی از غلام بشارت الهی اراده می شود.
یکی دیگر از نکاتی که در قرآن به آن اشاره شده است این است که غلام و فرزند نوجوان از طرف خدا نعمتی است که به آن بشارت داده شده است.
 
« فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خیفَةً قالُوا لا تَخَفْ وَ بَشَّرُوهُ بِغُلامٍ    عَلیمٍ».[8]
پس از آنها احساس وحشت کرد، گفتند: مترس؛ و او را به پسرى بس دانا مژده دادند.
 
در آیات و روایات اسلامی خصوصیت مختلفی برای نوجوان بیان شده است که از جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:
 

1. عاری بودن از زشتی ها

در زبان عربی گاهی از نوجوان تعبیر به أمرَد می شود. وقتی درختی برگ و بار ندارد به آن شجر أمرَد می گویند و وقتی زمینی خاکی و بیابانی که در آن هیچ گونه گیاهی نمی روید به آن رملة مَرداء می گویند. از همین باب است که نوجوان را أمرَد می گویند، زیرا آن ها از شائبه   ها و زشتى   ها عارى هستند. چنانکه میگویند «مَرَدَ فلان عن القبائح» او از زشتى   ها دورى کرد.[9] البتّه از ویژگی های ظاهری نوجوان نیز بدون ریش بودن ایشان است و از همین باب هم به ایشان امرد می گویند.
 

2. قابل مؤاخذه بودن

در گفتار عرب آمده است: بَلَغَ الغَلامُ الحَنَثَ. یعنی نوجوان    به سنّ بلوغ و مؤاخذه به گناهان رسیده است.[10] حَنَث به معناى گناه است. پس یکی دیگر از خصوصیّات نوجوانان این است که با توجّه به رشد ایشان در فهم و شعور و احتمال ارتکاب معاصی، می توان ایشان را مؤاخذه نمود، برخلاف اطفال و کودکان.
 

 

3. افراط داشتن در محبّت

بعد از آنکه حضرت یوسف(ع) به فرمانروایی و قدرت می رسد، وقتی حضرت زلیخا را می یابد، از او علّت رفتارها و نامهربانی هایی که با او داشته است را می پرسد. حضرت زلیخا که در این زمان زنی مؤمنه و پاکدامن گشته بود، علّت این امر را نوجوان بودن خویش می داند و اینکه نتوانسته است محبّت خویش را نسبت به یوسفی که سرآمد همگان در زیبایی بوده است را بگیرد. [11]
 

4. داشتن ظرفیّت بالای معنوی

در زمان حضرت ابراهیم(ع) ستاره   پرستى رایج بود و مردم ستاره را در تدبیر هستى مؤثّر مى    دانستند. از همینرو ایشان به محاجّه با آنان پرداخته بودند. طبق تفاسیر متعدّد، حضرت ابراهیم(ع) در آن زمان نوجوان بودند.[12] و این نشان دهنده قدرتی است که یک نوجوان در پذیرش حقیقت و شناخت آن دارد و وقتی شخصی حقیقت را شناخت و به آن عمل کرد و از کسی یا چیزی نترسید، خداوند دید ملکوتی به ایشان عنایت می نماید.
 
« وَ کَذلِکَ نُرِی إِبْراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ».[13]
و همان گونه (که به ابراهیم گمراهى پدر و قومش را مى   آموختیم) به ابراهیم مالکیت و ربوبیت تامّه (خود) بر آسمان   ها و زمین را نشان مى   دادیم (براى آنکه دانا و توانا در استدلال شود) و براى آنکه از باورکنندگان باشد.
 
آرى، یک نوجوان هم می    تواند با رشد معنوى، به دید ملکوتى دست یابد. در دوران دفاع مقدّس بسیاری از نوجوانان وجود داشتند که عارفانه مشق عشق می کردند و عاشقانه به استقبال شهادت می رفتند. که یکی از این افراد شهید حسین فهمیده می باشد که به تعبیر امام خمینی(ره) همچون یک رهبر رفتار نمود و جان خویش را نثار مسیر انقلاب و اسلام نمود. گاهى در نوجوان ها، استعدادى یافت می شود که سایر بزرگترها را به تواضع وا مى دارد.[14]در رسیدن به کمالات معنوى، یک نوجوان هم مى   تواند خود را به مرز اولیاى  پیر برساند.[15]
 

 

5. استقلال طلبی نوجوانان

یکی از دلایلی که حضرت یعقوب(ع) فرزند دلبند خویش را همراه برادرانش راهی بیابان کرد، حسّ استقلال طلبی ای بود که حضرت یوسف(ع) در آن سنّ نوجوانی بدنبال آن بود. فلذا با وجود عشق پدرى به فرزند و دفاع از او در برابر احتمال خطر، راضی به رفتن ایشان شد، هر چند به قیمت تحمّل مشکلات و اندوه شد.[16]
 

6. نفوذ کلام نوجوان در والدین

در تاریخ، مواردی همچون پسر زبیر یا پسر عمر سعد، بسیار داریم که با توجّه به نفوذ کلامشان، راه پدرشان را بر سعادت بستند و آنان را جهنّمی نمودند و بالعکس هم وجود دارد که نوجوان مؤمنی با کلامش سبب عاقبت بخیری پدرش گشته است. به یکی از این موارد در ذیل اشاره می نماییم:
 
شأن نزول آیات پنجم تا هشتم سوره منافقون، به طور خلاصه بدین قرار است: بعد از جنگ بنى المُصطَلق که در سال ششم هجرى اتّفاق افتاد، هنگام بازگشت به مدینه، میان دو نفر از مسلمانان که یکى از مهاجران و دیگرى از انصار بود، بر سر گرفتن آب از چاه اختلاف شد و هر کدام براى غلبه بر دیگرى از رفقای خود کمک خواستند.
 
زید بن اَرقَم که نوجوانى بود، این اتّفاق را به پیامبر گزارش داد و منجر به ختم غائله شد و پیامبر آن افراد را مجازات و تنبیه نمود و مسلمانان از اینکه پیامبر به حرف یک نوجوان ترتیب اثر داده است و بزرگان عرب را تنبیه کرده است متعجّب بودند.
 
فرزند عبداللّه بن اُبَىّ که از مؤمنان واقعى بود، با پدر خود سخن می گفت و او را مجاب به عذر خواهی از پیامبر نمود. او به پدر خویش می گفت: آیا تو که عزیزترین شخص مدینه    هستى مى   خواهى پیامبر را خارج    کنى؟ هرگز نمى    گذارم وارد مدینه شوى، مگر آنکه پیامبر اکرم اجازه دهد.
 
یک نمونه دیگر از قدرت نفوذ کلام نوجوان بر والدینش آیه ذیل می باشد:
 
« وَ أَمَّا الْغُلامُ فَکانَ أَبَواهُ مُؤْمِنَیْنِ فَخَشِینا أَنْ یُرْهِقَهُما طُغْیاناً وَ کُفْراً».[17]
و اما آن نوجوان (کافر و سرکش بود و) پدر و مادرش مؤمن بودند، پس ترسیدیم که آن دو را به طغیان (در عمل) و کفر (در اعتقاد) وادار نماید.
 
 

در جریانی که حضرت خضر(ع) به فرمان خداوند آن نوجوان را کشت و حضرت موسی(ع) علّت آن را جویا شد، دلیلی که حضرت خضر(ع) بر حضرت موسی(ع) می آورد این است که این نوجوان در حال فشار آوردن بر والدینش بود تا کافر و طاغوتی شوند، لذا برای حفظ ایمان والدینش این کار را کردم و در عوضش خداوند بدانها فرزندی مؤمن عنایت می فرماید.
 

7. شجاعت نوجوان

با توجّه به رها بودن نوجوان از تعلّقات مادّی و وابستگی کم ایشان به جهان مادّی به راحتی از جان خود می گذرد و خون خود را نثار الله می نماید. یکی از موارد قرآنی اثبات کننده شجاعت نوجوان، جریان حضرت داوود است که در لشکر حضرت طالوت قرار داشت و نوجوانی بیش نبود و پهلوان طاغوت بنام جالوت را شکست می دهد در زمانی که کسی جرأت مقابله با او را نداشته است.[18]
 

8. پذیرش مواعظ

شخصیّت نوجوان بگونه ای است که در برابر کلمات حقّ و مواعظی که رنگ و بوی الهی دارد و در آن هیچگونه تحقیر و سرزنش نمی باشد سر تعظیم فرو می آورد. زیرا که صفحه دل او همچنان پاک می باشد و فطرتش دست نخورده باقی مانده است و دستخوش رذائل و آلودگی های دنیوی نشده است.
 
از همینرو امام  صادق(ع) می فرمایند: «عَلَیْکَ بِالْأَحْدَاثِ، فَإِنَّهُمْ أَسْرَعُ إِلى کُلِّ خَیْرٍ».[19] یعنی شما را سفارش می کنم به پرداختن به نوجوانان. زیرا که ایشان زودتر از سایر افراد به سمت هر خیری روی می آورند.
 
حضرت اسماعیل(ع) وقتی پدر با او سخن می گوید و از مأموریت الهی نسبت به ذبح او سخن می گوید نسبت به اوامر الهی تبعیّت می نماید، با وجود آنکه ایشان در آن زمان نوجوانی بیش نبود. ایشان به پدر خویش می فرماید: اى پدر! آن چه را مأمور شده   اى انجام ده که به زودى اگر خدا بخواهد مرا از صبر کنندگان خواهى یافت.[20] با نوجوان باید با زبان موعظه سخن گفت، نه سرزنش. «وَ هُوَ یَعِظُهُ یا بُنَیَّ»[21]
 

9. سادگی و زود باور بودن

در روایتی از امام صادق(ع) می خوانیم که ایشان می فرمایند:
 
« بَادِرُوا أَحْدَاثَکُمْ بِالْحَدِیثِ قَبْلَ أَنْ تَسْبِقَکُمْ إِلَیْهِمُ الْمُرْجِئَةُ».[22]
فرزندان نوجوان خود را با احادیث ما آشنا کنید قبل از آنکه مرجئه(فرق انحرافی) ذهن آنها را بربایند.
 
قبل از آنکه دشمنان و کافران فکر و ذهن نوجوان و جوان را برابیند، وظیفه والدین و معلمین و پرورش دهدنگان دینی و ایمانی هست که آنان را با تفکرات اسلامی و قوانین الهی آشنا نمایند والا از این روحیه زود باوری و سادگی آنان دشمنان استفاده می کنند و آنان در چنگال اغراض پلید شیطانیان قرار خواهند گرفت. همانگونه که دواعش و وهّابیون ملعون با فکر و ذهن جوانان و نوجوانان بیچاره انجام می دهند و آنان را به قربانگاه آتش و دوزخ می افکنند.
 

 

10. علاقه به ورزش و گردش و تفریح

نوجوانان غالباً به ورزش و تفریح علاقه خاصّی دارند و گاهاً دشمنان از این علاقه براى رسیدن به اهداف پلیدشان سوء استفاده می کنند. در دنیاى امروز نیز دستهاى مرموز دشمنان حق و عدالت از مسأله ورزش و تفریح براى مسموم ساختن افکار نسل جوان سوء استفاده فراوان مى   کند، باید به هوش بود که ابر قدرتهاى گرگ صفت در لباس ورزش و تفریح، نقشه   هاى شوم خود را میان جوانان بنام ورزش و مسابقات منطقه اى یا جهانى پیاده نکنند.[23]
 

11. تقلید پذیری

در تحقیقاتى که از جامعه ى دانش آموزى و نوجوان و جوان شده است، درصد بالایى از آنان علّت توجّه به نماز خود را توجّه خانواده   هاى خویش به آن دانسته   اند.[24]پس اگر در خانواده ای اخلاق و تدیّن گرایی موج بزند، نوجوان نیز به این سمت خواهد رفت و اگر در خانواده ای بویی از ایمان و تقوا در کار نباشد، انتظاری از متدیّن شدن نوجوان نباید داشت.
 
از همین رو بر تمامی مسئولین و بالا دستان لازم می آید که از این ولنگاری فضای مجازی و ماهواره ها که در تمامی خانه ها نفوذ نموده است جلوگیری بعمل آورند، تا در آینده نزدیک شاهد جامعه ای آماده جهت درک ظهور منجی عالم بشریّت باشیم.


پی‌نوشت:
[1] التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏6،  ص 188.
[2] التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏7، ص260.
[3] روح المعانی، ذیل آیه مورد بحث. تفسیر نمونه، ج‏19، ص23.
[4] تفسیر نمونه، ج‏22، ص307.
[5] تفسیر نمونه، ج‏19، ص110.
[6] سوره مریم، آیه 8.
[7] سوره کهف، آیه 82.
[8] سوره ذاریات، آیه 28.
[9] ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص216.
[10] ترجمه تفسیر جوامع الجامع، ج‏6، ص 223.
[11] تفسیر خلاصه منهج الصادقین، ج‏2، ص 395.
[12] تفسیر نور، ج‏2، ص 493.
[13] سوره انعام، آیه 75.
[14] تفسیر نور، ج‏4، ص154.
[15] تفسیر نور، ج‏8، ص 52.
[16] تفسیر نور، ج‏4، ص169.
[17] سوره کهف، آیه 80.
[18] تفسیر نمونه، ج‏2، ص229.
[19] کافی (ط - دار الحدیث) ؛ ج‏15 ؛ ص231.
[20] تفسیر نور، ج‏8، 47، سوره الصافات، آیه 102.
[21] تفسیر نور، ج‏7، ص244.
[22] تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ج‏8، ص111.
[23] تفسیر نمونه، ج‏9، ص336.
[24] تفسیر نور، ج‏5، ص413.