انذار و اندرز در قرآن (مروري بر شيوه هاي تربيتي قرآن کريم )

نويسنده:حميد رحماني




1. معرفي الگو

روش الگويي از مهم ترين و رايج ترين روش هاي تريتي است که در قرآن کريم بارها به آن اشاره شده است . الگو يا همان اسوه ، به معناي پيشوا و نمونه و سرمشق است. برخي از اين آيه ها چنين است:
1. لقد کان لکم في رسول الله اسوه حسنه لمن کان يرجوا لقاء الله و اليوم الاخر(احزاب: 21)
بدون شک، براي شما در (اقتدا به) رسول خدا سرمشقي نيکوست ، براي آن که به خدا و روز بازپسين اميد دارد .
2. قد کانت لکم اسوه حسنه في ابراهيم والذين معه (ممتحنه :4)
بي گمان براي شما در (پيروي از) ابراهيم و کساني که با اويند ، سرمشقي نيکوست .
3. لقد کان لکم فيهم اسوه حسنه؛ قطعاً براي شما در (پيروي از) آنان سرمشقي نيکوست» .(ممتحنه: 6)
وجود الگو هاي بزرگ و راستين ، همواره عاملي موثر در تربيت انسان است. هم از اين روست که پاکي و عصمت، در همه پيامبران و امامان شرط است تا سخن ، عمل و سکوتشان همه راهنما و حجت باشد و الگوهايي در همه زمينه ها باشند.(1)
همچنين در قرآن کريم به جز پيامبران الهي، مؤمنان نيز در رديف الگو معرفي شده اند. براي نمونه، درباره کساني که نمونه کامل عبادت و بندگي اند چنين آمده است:
کانوا قليلاً من الليل ما يهجعون و بالاسحارهم يستغفرون و في اموالهم حق للسائل و المحروم (ذاريات: 17-19)
از شب اندکي را مي غنودند و در سحرگاهان از خدا آمرزش مي خواستند و در اموالشان براي سائل و محروم حقي معين بود.
يا آنکه نمونه ايثار و انفاق در راه خدايند، چنين توصيف شده اند:
ويؤثرون علي انفسهم و لو کان بهم خصاصه. (حشر9)
و ديگران را بر خويش مقدم مي دارند ، هر چند خود بدان نيازمند باشند.
پيام متن:
شناساندن الگوهاي شايسته ديني ، يکي از مهم ترين و مؤثر ترين شيوه هاي تربيت عملي است که راه دست يابي به هدف هاي والا را نزديک تر و آسان تر مي کند.

2. تشويق

از ديگر روش هاي اثرگذاري تربيتي ، تشويق است که در قرآن کريم از آن با لفظ « تبشيرو بشارت» ياد شده است . درعلم روان شناسي امروز نيز اين بر شيوه ، بسيار تأکيد مي شود.
روش تشويق، عبارست است از ارائه يک محرک مطلوب پس از انجام دادن رفتار مطلوب ، براي افزايش ، تکرار و تثبيت آن رفتار، براي نمونه، پس از سلام کردن متربي ، هديه اي به او تقديم يا او را با کلامي تشويق مي کنيم .(2)
تشويق ، رغبت هاي دروني فرد را براي انجام دادن کار مورد نظر بي مي انگيرد و روحيه او را براي در پيش گرفتن رفتار شايسته تقويت مي کند.
پيامبران الهي و معصومين عليهم السلام براي اساسي ترين هدف خود، يعني شکوفا ساختن فطرت الهي در انسان ها ، از عامل مهم تشويق بهره مي بردند.
در قرآن نيز خداوند بارها انسان ها را به دادن پاداش در مقابل نيکي ها بشارت داده است .
اميرالمؤمنين علي عليه السلام درباره نقش تشويق و تنبيه الهي در تربيت آدمي مي فرمايد:
خداي مهربان پاداش را بر طاعت و کيفر را بر گناه خود قرار داده است تا بندگانش را از عذاب خويش باز دارد و به سوي بهشت روانه سازد.(3)
برخي از نمونه هاي ظاهري تشويق بنا بر آنچه در قرآن آمده است عبارتند از شکل گفتاري و کلامي، مالي، عاطفي و رواني ، معنوي و ارزشي ، علمي و فعلي.
در سيره پيامبر خدا و معصومين عليهم السلام استفاده از شيوه تربيتي تشويق بسيار به چشم مي خورد .
براي نمونه ، در روايت است : نوجواني که هنوز به سن بلوغ نرسيده بود، عطسه زد و پس از آن بنا بر سيره و سنت مسلمان گفت : «الحمد لله رب العالمين» در اين هنگام که پيامبر شاهد اين جريان بود ، به او فرمود : «بارک الله فيک؛ آفرين بر تو باد » و با اين گفتار خويش ، او را تشويق کرد.(4)
همچنين نقل مي کنند : روزي کميت بن زيد اسدي، شاعر بزرگ شيعي به حضور امام باقر عليه السلام شرف ياب شد و اشعاري را برايشان خواند. امام باقر عليه السلام هديه اي به همراه جامه اي به او داد . کميت گفت : به خدا سوگند ، من شما را براي مسائل دنيوي برنگزيدم . اگر چنين مي خواستم، به کساني روي مي آوردم که دنيا را در چنگ خود دارند. شما را براي ارزش هاي عالي انساني و ديني برگزيده ام . از اين رو، لباس هاي شما را که نمونه اي از معيار انتخاب شماست ، برمي گزينم .(5)
پيام متن:
اگر با نيکوکار و بدکار يکسان رفتار شود، نظام تربيت ناکار آمد و ميل به بدي و بي ميلي به خوبي افزون مي شود. بنابراين بايد نيکوکار را تشويق کرد تا زمينه براي انجام دادن کارهاي شايسته ، آماده تر و از تمايل او به انجام دادن کارهاي ناروا کاسته شود.

3. هشدار(انذار)

انسان همواره در معرض خطا و اشتباه است و نفس سرکش، همواره او را به سوي بدي ها فرا مي خواند، همان گونه که در قرآن کريم مي خوانيم « ان النفس لاماره بالسوء؛ آدمي را به گناه و بدي فرمان مي دهد » (يوسف 53)
به سبب خطرناک بودن نفس اماره ، خداوند گاهي شيوه انذار و هشدار را در پيش مي گيرد تا بدين گونه خواسته هاي او را تعديل و از طغيانش کاسته شود .
بر اين اساس در برخي شرايط ، انذار، بهترين راه نجات آدمي از تباهي و مايه حيات بخشي وي است .
خداوند همان گونه که بارها از شيوه تربيتي تشويق براي انگيزه دادن به بندگانش در راه عمل تبه دستورهاي ديني استفاده کرده ، انذار را نيز براي بيداري و تربيت انسان ها لازم دانسته است . به تعبير زيباي سعدي:
درشتي و نرمي به هم در ، به است
چو رگ زن که جراح و مرهم نه است
از نمونه هاي تنبيه و ترساندن در قرآن ، رفتار نادرست و ناپسند قوم يهود و واکنش تنبيه گونه خداوند در برابر رفتار ناشايست آنهاست . خداوند در قرآن مي فرمايد:
فبظلم من الذين هادو حرمنا عليهم طيبات احلت لهم و بصدهم عن سبيل اله کثيرا.(نسا 160)
پس به سزاي ستمي که از يهوديان سر زد و به سبب آنکه مردم بسياري را از راه خدا باز داشتند چيزهاي پاکيزه اي که بر آنان حلال شده بود ، حرام کرد.
علي عليه السلام نيز نسبت دهندگان ناروا را تنبيه مي گرد، بدين گونه که نقل مي کنند، روزي دو مرد با هم نزاع مي کردند . يکي از آنان به فرد مقابل دشنام داد و گفت: پدرت ديوانه است . ديگري نيز همان نسبت را به او داد. آنان را نزد علي عليه السلام آوردند . حضرت تازيانه اي به دست اولي داد و گفت : بيست ضربه به او بزن . سپس تازيانه را از دستش گرفت و به دومي داد و گفت : تو نيز بيست ضربه به او بزن و بدين ترتيب ، هر دو را تنبيه کرد.(6)
پيام متن:
براي اصلاح کساني که با مدارا و رفتار نرم اصلاح نمي شوند ، شيوه انذاز، مجازاتي نيکو است .
لطف حق با تو مداراها کند
چون که از حد بگذرد، رسوا کند
(مولوي)

4. اندرزهاي شايسته

از ديگر روش هاي مهم تربيت در قرآن ، موعظه است و در اسلام نيز به آن بسيار سفارش شده است . انسان فطرتي خدا آشنا و آگاه به خوب و بد دارد . با اين حال ، مسير پرفراز و نشيب زندگي و سرگرمي هاي روزانه زندگي، آدمي را از اين آگاهي و شناخت دور مي سازد و گاه در دام وسوسه هاي نفساني گرفتار مي کند.
موعظه ، غبار هاي نشسته بر چهره فطرت را مي زدايد و حس خداجويي آن را همواره بيدار نگه مي دارد . امام خميني رحمه الله در اين باره مي فرمايد : « انسان بايد هم خودش را موعظه کند و هم در معرض موعظه واقع شود. هيچ انساني نيست که محتاج به موعظه نباشد.»(7) در اين ميان ، بهترين موعظه ها قرآن کريم است زيرا موعظه خداوند براي مردم است . در قرآن کريم در اين باره آمده است :
يا ايها الناس قد جاءتکم موعظه من ربکم و شفاء لما في الصدور و هدي و رحمه للمؤمنين .
اي مردم به يقين براي شما از سوي پروردگارتان اندرزي و درماني براي آنچه در سينه هاست و رهنمود و رحمتي براي گروندگان به خدا آمده است .(يونس 57)
قرآن کريم سرشار از موعظه هايي است که جان هاي خفته را بيدار مي کند و غبار فراموشي را از جان ها مي زدايد . مواعظ قرآن گاه بر محور سرگذشت پيشينيان شکل مي گيرد که جنبه عبرت آموزي دارد، چنان که خداوند در قرآن مي فرمايد:
و کلا نقص عليک من انباء الرسل ما نثبت به فؤادک و جاءک في هذا الحق و موعظه و ذکري للمؤمنين .(هود 120)
ما حکايت و اخبار پيامبران را بر تو بيان مي کنيم تا قلب تو را به آن قوي و استوار داريم و در اين اخبار، راه حق و ثواب بر تو روش شود و اهل ايمان را موعظه و تذکر باشد.
گاه نيز خداوند در قرآن با يادآوري نعمت ها موعظه مي کند و غفلت فرد يا جمع را در پرتو نعمت هايي که در گذشته بخشيده است ، مي زدايد و مخاطب را به سوي شکر گزاري از نعمت ها و در نتيجه، استفاده درست از آنها رهنمون مي شود.
پيام متن:
موعظه، زنگ بيدار باش آدمي از خواب غفلت و سپس به حرکت واداشتن او به سوي هدف هاي والاست .

برخي از آداب اندرز و موعظه

برخي مکتب هاي تربيتي ، گاه پند و موعظه را امري منفي مي دانند، زيرا به گمان آنان، موعظه گاهي وقت ها حس مقاومت و بلکه لجاجت را در شنونده برمي انگيزد . البته درقرآن کريم نيز به هرگونه موعظه اي توصيه نشده، بلکه خداوند موعظه اي را سفارش مي کند که به تعبير قرآن، حسنه باشد ، آنجا که مي فرمايد:
ادع الي سبيل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه (نحل: 125)
مردم را با حکمت و موعظه حسنه به راه خدا دعوت کن.
اگر اندرز دادن به دور از هرگونه خشونت ، تحقير، برتري جويي و تحريک حس لجاجت باشد، اثرمي بخشد و همگان نيز آن را تأييد مي کنند. (8) موسي و هارون وقتي به دستور پروردگار مأمور ارشاد و هدايت فرعون شدند، خداوند به آنان فرمود:
فقولا له قولا لينا لعله يتذکر او يخشي. (طه 44)
با او سخني نرم گوييد ، شايد که پند پذيرد يا بترسد.
نمونه ديگر نيکو و حسنه بودن موعظه آن است که موعظه کننده به آنچه مي گويد: عامل و ، پند او بر گرفته از عمل و اعتقادش باشد.
طبيبي که باشد ورا زرد روي
از او داروي سرخ رويي مجوي
(سعدي)
خداوند در قرآن بالحني سرزنش آميز مي فرمايد:
لم تقولون ما لا تفعلون کبر مقتا عندالله ان تقولوا ما لا تفعلون (صف: 2 و 3)
چراچيزي مي گوييد که انجام نمي دهيد؟ نزد خدا سخت ناپسند است که چيزي را بگوئيد و انجام ندهيد.
محتواي موعظه بايد حقيقت ها و مواقعيت هايي باشد که فطرت انسان به سادگي آن را درک کند. همچنين شيوايي و رواني وعظ و کوتاه بودن آن ، در اثرگذاري پند بسيار مهم است. اگر موعظه در زمان هاي مناسب و سنجيده به کار رود، موثرتر و گيراتر خواهد بود. براي نمونه ، هنگام تجمع گروهي در مراسم تشييع جنازه فردي که زندگي را بدرود گفته است ، بهتر مي توان آنان را به قيامت ، فان بودن دنيا و پي آمدهاي کارها متوجه ساخت.
گاهي سختي کوتاه و رسا با کنايه و اشاره ، قلب و روح انسان را دگرگون مي کند. نقل شده است که روزي حضرت موسي بن جعفر عليه السلام از کنار خانه بشرحافي در بغداد مي گذشت که صداي ساز و آواز از آن بلند بود. در اين هنگام ، کنيزکي از خانه بيرون آمد. حضرت از او پرسيد : صاحب اين خانه آزاد است يا بنده ؟ کنيزک گفت : آزاد است. حضرت فرمود: راست گفتي، چون اگر بنده بود، از مولاي خود مي ترسيد . کنيزک داخل خانه شد و ماجرا را براي بشر نقل کرد. بشر با پاي برهنه دويد و خود را به آن حضرت رساند ، غذرخواست و گريست و توبه کرد....(9)
پيام متن:
1- بيشتر انسان ها موعظه را بهتر از امر و نهي کردن مي پذيرند. زبان موعظه بايد نرم و گيرا باشد تا سبب رفت قلب شود، به گونه اي که موعظه شونده به خيرخواهي موعظه گر ايمان بياورد .
2- موعظه کننده بايد به وضع رواني و روحي مخاطب توجه داشته باشد. از اين رو، گاهي موعظه مستقيم و در جمع موثر است و گاهي غير مستقيم و کنايه آميز.

پي نوشتها:

1- نک : جمعي از نويسندگان ، تفسير نمونه ج 24 ص 24
2- درآمدي بر نظام تربيتي اسلام ، مرکز جهاني علوم اسلامي ص 158
3- نهج البلاغه حکمت 328.
4- درآمدي بر نظام تربيتي اسلام، ص 160
5-داوود حسيني، جايگاه تشويق و تنبيه در اسلام ، ص 39.
6-تشويق و تنبيه در اسلام ، ص 40.
7- صحيفه امام (مجموعه آثار امام خميني ) رحمه الله تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1379، ج 14، ص 395.
8-تفسير نمونه ج 11، ص 456
9- نک: مصطفي دلشاد تهراني ، سيري در تربيت اسلامي، تهران، ذکر 1376 ص 294.

منبع: ماهنامه ي طوبي 25