الگوي مصرف در اسارت
الگوي مصرف در اسارت
الگوي مصرف در اسارت
خاطراتي از عليرضا محمودي مظفر
الگوي مصرف اسراي ما از آنجا که در اوج محدوديت امکانات و سختي و فشار شکل گرفته، باعث بروز خلاقيت هاي بسيار جالبي شده که نشان مي دهد مي توان از امکانات معمولي، استفاده هاي متعددي کردکه امروز هيچ کدام از ما به آن سطح فکر نمي کنيم! خاطرات زير بخشي از ناگفته هاي علي رضا محمودي مظفر ، معلم اهل بجنورد است که بيش از پنجاه ماه در بند رژيم بعثي عراق بود.خمير نان
کاغذ
ازديگردفترچه هاي دست ساخت دوستان، پاکت هاي سيگار بود که به خاطر مرغوبيت جنس کاغذش، به محض اين که يک عراقي پاکتش را دور مي انداخت، اولين نفربرمي داشت واين طوري استفاده مي کرد.
حاشيه سفيد روزنامه، يکي ديگر از دفترچه هاي کوچکي بود که بچه ها به دور از چشم عراقي ها آنها را برش زده، به شکل آکاردوئين درآورده و بين دو دست قرار مي دادند. بهترين کاربرد آنها هم نوشتن لغات بود.
دوخت و دوز
در بدو ورود اسرا به اردوگاه و تحويل لباس ها، بايد بر روي بلوزها، نام و نام خانوادگي، شماره آسايشگاه، رتبه نظامي و بعداً شماره صليب سرخ مان را مي نوشتيم و مي دوختيم. اين در حالي بود که تهيه نخ هم کار سختي بود.لذا باندهاي تعويضي مجروحين را مي شستيم و نخ کشي مي کرده و با همان نخ ها نوشته ها را مي دوختيم.
روزي هم پنبه لازم داشتيم که به دست آوردنش غيرممکن بود. ناگهان يکي ازبچه ها فرياد زنان گفت: يافتم! همه شگفت زده بوديم. او به طرف محمد باقر رفت که پايش را گچ گرفته بود و به سختي پنبه هاي حايل بين گچ و ساق پاي او را بيرون کشيد و از آن پس مشکل کمبود پنبه هم نداشتيم!
وقت
ميوه
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}