ادیان الهی از مسیحیت گرفته تا اسلام همه از ریشه واحد یعنی خدا به وجود آمده اند و در هر برهه و با توجه به شرایط هر امتی پیامبری فرستاده شده است و بنا بر آچه قرآن می فرماید هیچ امتی بدون پیامبر منذر رها نشده و هر گوشه جامعه ای انسانی تشکیل شده است پیامبری برای آن ها ارسال شده است.[1]
 
در این میان آنچه مهم است این است که تمام این ادیان قبل ازآنکه به آتش تحریف بسوزند در ارکان و اصول چه در اعتقادات و چه در اخلاق و بخش معظمی از شرعیات شریعت یا همان فقه مشترک بوده اند و اختلافات بسیار جزئی داشتند و شاید اگر مسئله تحریف وجود نداشت امروز بشر در ذیل امت واحده الهی قرار داشت و چیزی به اسم تشتت ادیان به چشم نمی خورد؛ ‌تشتتی که ثمره آن جنگ های صلیبی در اروپا؛ کشتار ارامنه در ارمنستان و بخشی از اروپا و قتل عام مسلمان در ادوار مختلف تاریخی بوده است.
 
در این میان وقتی به قرآن منابع حدیثی شیعه مراجعه می کنیم به نکته بسیار جالب و جذابی می رسیم و آن اینکه قرآن کریم، پیامبر اسلام و ائمه شیعه بر خلاف بزرگان برخی از ادیان و یا مذاهب دیگر هیچ گاردی در مقابل پیامبران الهی پیش از اسلام نداشته بلکه با کمال احترام از آن ها یاد و از آن ها مطالب گوهر بار مختلفی را نقل می فرمودند.
 

 

مسیح در قرآن

قرآن کریم بخش های قابل توجهی از زندگی حضرت عیسی(علیه السلام)  را نقل کرده است و در همه این نقل قول ها در کمال احترام در مورد این پیامبر الهی صحبت نموده است؛ در حالی که در انجیل های تحریف شده گاه نسبت های غیر قابل قبولی به مسیح(علیه السلام)  داده شده و شان آن پیامبر الهی در نظر گرفته نشده است. به عنوان مثال خدا در قرآن از بشارت های زیبای خود به حضرت مریم، مادر حضرت عیسی اشاره کرده و م یفرماید: یا مَریمُ إنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِنهُ اسمُهُ المَسیحُ عِیسَی ابنُ مَریمَ وَجیِهاً فِی الدُّنیا وَ الآخِرَةِ و مِنَ المُقَرَّبینَ؛( آل عمران/ آیه 45) ای مریم! خدا تو را به کلمه‏ای از جانب خودش بشارت می‏دهد که نامش مسیح ، عیسی بن مریم است ؛ در حالی که در دنیا و آخرت آبرومند و از مقرّبان الهی است.
 
ذکر این نکته ضروری است که از منظر اعتقاد اسلامی تمام پیامبرن الهی محترم و دارای مقام عصمت هستند و از نظر فقه شیعی احترام به آن ها واجب و هتک حرمت پیامبران حرام و مستحق عقوبت است. تمسک به کلامشان که علم به صدور از آن ها داشته باشیم ممدوح و خوانش سرگذشتشان موجب رشد و تکامل است.
 

نقل های اخلاقی از حضرت مسیح

بیشتر نقل قول هایی که از حضرت عیسی(علیه السلام) از طرق معتبر به خصوص طریق اهل بیت(علیهم السلام) به دست ما رسیده است نقل قول های اخلاقی است و این شاید به آن علت بوده است که اعتقادات و فقه باید مستقیما به شریعت منتسب باشد تا راه ورود اعتقادات و احکام تحریف شده بسته شود؛ اما اخلاقیات چیزی هایی هستند که معمولا صحت و سقم آن ها را فطرت های سالم درک می کنند و به همین دلیل نقل آن از مکاتب الهی دیگر موجب انحراف نخواهد شد.
 
زهد و عدم دلبستگی به دنیا
زهد و عدم وابستگی به دنیا یکی از مفاهیم بلندی است که در تمام مکاتب الهی و حتی بسیاری از مکاتب اخلاقی بشری به عنوان یک رکن مهم شناخته می شود، زهد باعث می شود تا انسان ها به خاطر زیاده خواهی در دنیا به یکدیگر ظلم نکرده و حریم و حدود یکدیگر را نقض نکنند؛ یکی از سفارش هایی که از حضرت عیسی(علیه السلام) نقل شده است سفارش به زهد است؛ این پیامبر اولوالعزم قبل از آنکه از در نصیحت صرف به مسئله زهد اشاره کنند نمایی از زندگی خود را بیان فرموده و می فرماید: خادِمی یَدایَ و دابَّتی رِجلای و فِراشِی الأرضُ و وِسادِی الحَجَرُ و دِفئی فِی الشِّتاءِ مَشارِقُ الأرضِ أبیتُ و لَیسَ لی شَی‏ءٌ و أصبِحُ و لَیس لی شَی‏ءٌ و لَیسَ عَلی وَجهِ الأرضِ أحَدٌ أغنی مِنّی؛[2]خدمت کار من دو دست من است و مرکبم دو پای من و بسترم زمین و بالشم سنگ و گرمابخشم در زمستان مکان‏های آفتابگیر . شب و روز خود را با ناداری سپری می‏کنم و با این حال روی زمین ، هیچ کس توانگرتر و بی‏نیازتر از من نیست.
 
 
 
نکته جالب اینجاست که امیر المومنین علی (علیه السلام) که خود زاهد دهر بود و هیچ گاه با شکم کاملا سیر نخوابیده بود، او که ذره ای وابستگی به دنیا نداشت به توصیف زهد حضرت مسیح(علیه السلام)  پرداخته و می فرماید: وَلامالٌ یَلفِتُهُ و لا طَمَعٌ یُذِلُّهُ ، دابَّتُهُ رِجلاهُ و خادِمُهُ یَداهُ[3] نه مال و ثروتی داشت که او را به خود مشغول گرداند و نه طمعی که به خواری‏اش اندازد ، مرکب او دو پایش بود و خدمت کارش دو دستش.
 
نگاه به دنیا
در نگاه ربانی و الهی دنیا فقط گذرگاهی است که قرار است از آن به سمت جایگاهی ابدی عبور کنیم و یا دنیا مزرعه ای است که تا به دست آوردن حاصل در آن قرار داریم و چون زمان چیدن محصول رسید باید از آن گذر کرد و در جهانی دیگر محصول را چید و ثمره را دید؛ این نگاه در میان تمامی مکاتب الهی مشترک است و همانگونه که پیامبر اسلام دنیا را مزرعه آخرت می داند در معارف نقل شده از حضرت مسیح(علیه السلام)  توسط اهل بیت(علیهم السلام)  دنیا جز گذرگاهی نیست حضرت مسیح(علیه السلام)  ر این باره می فرماید: الدُّنیا قَنطَرَةٌ فاَعبُروها و لا تَعمُرُوها؛[4] دنیا پل است ؛ از آن بگذرید و آبادش مسازید.
 
مشابه این تعابیر از پیامبران دیگر و از اهل بیت(علیهم السلام)  و نیز بزرگان شریعت وجود دارد که نشان از منشاء مشترک و جهان بینی همسان است؛ به عنوان مثال از نوح پیامبر سوال کردند که دنیا را چگونه دیدی فرمود اتاقی بود که از دری وارد و از دیگر در حال خروجم.
 
ثمره این نگاه در عمل بسیار زیاد است کسانی که دنیا را معبر خود به سمت آخرت جاودان می بینند از حرص و طمع دور می شوند و از آنجا که به اندازه نیازشان از دنیا استفاده می کنند به دارائی های دیگران دست اندازی نمی کنند در نگاه آخرت گرا قدرت در دنیا از آب بینی بز مریض بی ارزش تر است و شهرت جز وزر و وبال و اسباب زحمت چیز دیگری نیست.
 
اهتمام به عبادت
عبادت ریشه عبودیت و بندگی است و مناسک از جمله چیزهایی است که اگر چه شاید در شیوه و جزئیات در ادیان مختلف تفادت داشته باشند اما در کلیات و یا حتی نام یکی هستند، به عنوان مثال آن گونه که قرآن می فرماید روزه بر همه ادیان قبل از اسلام واجب بوده است[5] و یا نماز به عنوان عبادتی منحصر به فرد جزئی از همه شرایع به حساب می آمده است؛ در اسلام تهجد شبانه و عبادت خالصانه و متضرعانه از جمله مناسک بسیار مورد توجه است؛ هرچند این عمل از مستحبات شمرده می شود اما تاکید بیش از حد روی آن، آن را در یک قدمی واجبات قرار داده است؛ این تهجد و عبادت خالصانه در آموزه های مسیح(علیه السلام)  نیز وجود داشته است و آن حضرت در مورد اهمیت عبادت شبانه می فرمایند: طُوبی لِلَّذینَ یَتهَجَّدونَ مِن اللَّیلِ ، اُولئکَ الّذینَ یَرِثونَ النُّورَ الدّائِمَ؛[6] خوشا آنان که پاسی از شب را به عبادت می ‏گذرانند ؛ آنان کسانی‏اند که نوری ماندگار به ارث می ‏برند.
 

 
ناظر دیدن خدا
خدا به عنوان آفرینند و کسی که در آخرت باید به سمت او باز گردیم کسی است که در همه حالات ناظر اعمال ما است به همین دلیل در قرآن و روایات اهل بیت(علیهم السلام)  بارها به این مسئله تذکر داده شده است و از انسان ها خواسته شده است که خدایی را که از رگ گردن به انسان نزدیک تر است حاضر و ناظر اعمال خود بدانند قرآن کریم در لحنی عتاب گونه به انسان ها می گوید: أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَىٰ(علق/14) آیا نمی دانید که خدا شما را می بیند؟! وجود مقدس امیر المومنین(علیه السلام)  نیز با اشاره به اینکه قاضی محکمه عدل الهی نیازی به شاهد ندارد به همین واقعیت اشاره کرده و میفرماید: اِتَّقُوا مَعَاصِیَ اللّهِ فِی الْخَلَوَاتِ، فَإِنَّ الشَّاهِدَ هُوَ الْحَاکِمُ؛[7]از عصیان خداوند در خلوتگاه ها بپرهیزید، چراکه شاهد، همان حاکم و دادرس است. حضرت عیسای مسیح(علیه السلام)  نیز به عنوان کسی که حقیقت عالم را در سطح پیامبران می شناسد به این واقعیت اشاره کرده و می فرماید: اِستَحیُوا اللّه فی سَرائِرِکُم کَما تَستَحیُونَ النّاسَ فی عَلانِیَتِکُم؛[8] همچنان که از مردم در عیان شرم دارید ، از خداوند در نهان شرم بدارید.
 

آموزه های اجتماعی حضرت مسیح

علاوه بر آموزه های اخلاقی آموزه های اجتماعی بسیار زیبایی در کتب شیعی از حضرت مسیح(علیه السلام)  نقل شده است جالب اینکه این آموزه های اجتماعی دقیقا با همان ارزش های اجتماعی اسلام مطابقت دارد و این نیز نشان از منشاء واحد ادیان دارد.
 
ارزشی به اسم کار
کار و تلاش چه برای امور دنیایی و چه برای امور آخرتی اگر در مسیر درست قرار داشته باشد از جمله سفارش های موکد همه ادیان الهی هستند؛ قرآن کریم به صراحت همه داشته های انسان را محصول تلاش و کار او دانسته و می فرماید: وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ(نجم/39) و اینکه برای انسان جز آنچه تلاش کرده [هیچ نصیب و بهره ای] نیست. اسلام و همه شرایع الهی همان قدر که به کار و تلاش توصیه کرده اند از بی کاری و عدم تلاش بیزاری جسته اند و نسسبت به آن اعلام برائت کرده اند عیسای مسیح(علیه السلام)  نیز در روایتی می فرمایند: بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : إنَّ الأجرَ مَحرُوصٌ عَلَیهِ و لایُدرِکُهُ إلاّ مَن عَمِلَ لَهُ؛[9] راست می‏ گویمتان: همه خواهان مزدند، و تنها کسی به آن می‏ رسد که برای آن کار کند.
 
این مسئله را در حقیقت فطرت انسان درک می کند اما از آنجا که تدلیس و فریب شیطان همیشه واقعیت ها را برای ساده لوحان وارونه جلوه می دهد این پیامبر الهی برای ارشاد اذهان با تاکید فراوان کار را سرمنشاء همه دارائی ها دانسته و به آن تاکید می کنند.
 

 
اصلاح میان مردم
زندگی جمعی بین انسان ها اقتضائات خاص خود را دارد؛ یکی از این اقتضائات تضاد منافع و تضارب تمایلات است که باعث می شود تا گاه انسان ها به تخاصم و دعوا با یکدیگر بپردازند؛ در این میان همه مکاتب الهی به پیروان خود دستور داده اند تا با اصلاح ذات البین دوستی را به جامعه هدیه بدهند. این مسئله آن قدر مهم است که با آنکه دروغ گناه بسیار بزرگی است اما اگر اصلاح میان دو نفر منوط به گفتن دروغ و یا کتمان حقیقتی باشد از نظر شرع اسلام این دروغ و یا کتمان حقیقت جایز شمرده شده. از این رو قرآن کریم در دستوری صریح که می توان از آن برداشت حکم شرعی وجوب را داشت دستور به اصلاح میان مردم داده و می فرماید: وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ(انفال/1)پس به اصلاح میان خود(مردم) بپردازید.
 
مسیح(علیه السلام)  پیامبر الولعزم خدا نیز در بیانی غبطه وار به کسانی که به اصلاح بین مردم مشغول هستند مژده نزدیکی به خدا را در روز قیامت داده و می فرماید: طُوبی لِلمُصلِحینَ بَینَ النّاسِ ، اُولئکَ هُمُ المُقَرَّبونَ یَومَ القِیامَةِ؛[10]خوشا به حال اصلاح کنندگان میان مردم ؛ اینان در روز قیامت مقرّبان ‏اند.
 
مبارزه با ظلم
یکی از نکاتی که در همه ادیان بر اساس فطرت انسان وجود دارد قیام در برابر ظالم است  در آموزه های اهل بیت(علیهم السلام)  شیعه، مظلوم شریک جرم ظالم خوانده شده است و همراهی با ظالم و یا سکوت در برابر او به عنوان گناه شمرده شده؛ این مسئله تا آن جا مهم است که در منابع فقهی کسی که در مقابل ظلم ایستادگی نموده و جان خود را از دست دهد دارای مقام شهادت دانسته شده این نکته در کلمات حضرت عیسی(علیه السلام)  نیز نمود داشته و ایشان در وجوب دفع ظلم از جامعه فرموده اند:مَن قَدَرَ عَلى أن یُغَیِّرَ الظّالِمَ ثُمَّ لَم یُغَیِّرهُ فَهُوَ کَفاعِلِهِ؛[11]هر که بتواند ستمکارى را از ستم منصرف کند و چنین نکند ، خود نیز چون همان ستمگر است.
 

حرف آخر

نگارنده دها روایت و نقل از حضرت مسیح(علیه السلام) در جستجو های انجام شده دیده است که اگر قرار باشد همه آن ها به صورت دسته بندی ارائه شود خود کتاب مفصلی است که از حد این وجیزه خارج است؛ اما نکته مهمتری که در این میان است این است که وقتی ریشه های عمیق و مشترک در میان ادیان هست و وقتی این همه ادعا در مورد ترقی و تمدن در میان بشر وجود دارد غیر از برنامه استعماری چه چیزی می تواند مانع گفتگوی ادیان شود که اگر این گفتگو رخ دهد زمین جای بهتری برای زندگی می شود و صلح ارمغان اتحاد اعتقادی بشر خواهد شد.


پی‌نوشت:
[1] وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاّ خَلا فِیها نَذِیرٌ (فاطر:24)؛ «و هیچ امتی نبوده، مگر اینکه در آن هشداردهنده‌ای بوده است».
[2] بحار الأنوار، ج 14، ص 239.
[3] نهج البلاغه ، خطبه 160 .
[4] الأمالی ، مفید ، ص 43 .
[5] بقره/183
[6] تحف العقول ، ص 510 .
[7] نهج البلاغه، حکمت 324
[8] گزیده تحف العقول، ج1 ، ص56
[9] میزان الحکمه ، ح 22083
[10] تحف العقول ، ص 501
[11] تحف العقول، حدیث 1923