بسیاری از افراد بر این باورند که هر شخص می‌تواند از ضمیر خودآگاه خود برای ایجاد تغییر در ضمیر ناخودآگاهش استفاده کند، و آن را به تغییرات قابل ملاحظه‌ای در زندگی شخصی خود تبدیل نماید. به بیان ساده‌تر، اگر می‌خواهید دستاوردهای بیشتری داشته باشید (پول، چشم‌انداز شغلی یا فرصت‌های دیگر) باید خودتان را ارتقا دهید. زمانی که یاد بگیرید چطور طرز تفکر خود را تغییر داده و به قدرت ضمیر ناخودآگاه‌تان متصل شوید، زندگی شادتر و موفق‌تری خواهید داشت.


بخش اول: تغییر ضمیر خودآگاه


اندیشه‌های اکتسابی شک و تردید نسبت به خود را شناسایی کنید
مطالعات نشان داده‌اند، داشتن تردید نسبت به خود یا افکار خود توانایی عملکرد مناسب شما را محدود کرده و بر رسیدن به آنچه که قادر به انجام آن هستید اثر می‌گذارد. به عبارت دیگر، اگر به خودتان، قابلیت‌ها و شانس‌تان برای موفقیت تردید دارید، خودتان را آماده‌ی شکست کرده‌اید. به یاد داشته باشید افکار منفی نسبت به خودتان، بازتاب‌دهنده‌ی خود واقعی شما نیست، حتی اگر با گذشت زمان، این رفتارهای اجتماعیِ کسب شده و الگوهای فکری، واقعی به نظر برسند.

هر زمان که دیدید نسبت به خود یا توانایی‌های‌تان احساس منفی دارید، یک گام به عقب برگشته و درباره این موضوع فکر کنید. از خود بپرسید چه دلیلی وجود دارد که باعث شود در این کار موفق نشوید، و به زودی متوجه این امر خواهید شد که داشتن این افکار مشکوک و شبهه‌برانگیز نسبت به خودتان هیچ پایه و اساس واقعی ندارد.

تا زمانی که تلاش نکرده‌اید، هرگز متوجه موفقیت یا عدم آن نخواهید شد. به چشم یک تجربه به آن نگاه کنید (بدون جمع‌آوری اطلاعات به نتیجه‌ای قطعی نخواهید رسید)، و هر موقعیت به تحقیق و بررسی مخصوص به خود نیاز دارد.

مثبت‌تر فکر کنید
به عبارت ساده، هر چقدر بیشتر به خودتان و توانایی‌های‌تان ایمان داشته باشید، احتمال تلاش و موفقیت شما بیشتر خواهد بود. وقتی افکار منفی و پُر از تردید درباره‌ی خود را از بین ببرید، باید آنها را با افکار سازنده‌تر و مفیدتر جایگزین کنید. برای این کار استعدادها و قابلیت‌های‌تان را باور داشته باشید، و یاد بگیرید که تعریف و تمجیدهای مثبت دیگران را بپذیرید.

نقاط قوت، استعدادها و توانایی‌های هر فرد را به رسمیت بشناسید، از جمله خودتان را.

به جای انگشت گذاشتن روی خطاها یا نقاط ضعف‌تان تلاش کنید تا آنچه را که قابل تغییر است، شناسایی کنید.

یاد بگیرید که وقتی با خودتان صحبت می‌کنید، مثبت باشید. یک روش خوب برای شروع تفکر مثبت‌تر این است که، چیزهایی را که در مورد خودتان به هیچکس نمی‌گویید، به خودتان هم نگویید.

هر زمان که یک فکر منفی به ذهن‌تان وارد می‌شود، تلاش کنید تا با قدردانی از یک نکته‌ی خوب درباره‌ی خودتان به آن پاسخ دهید.


روش رسیدن به اهداف‌تان را تغییر دهید
پیش از تلاش برای به‌کارگیری توانایی‌های ذهن ناخودآگاه‌تان، بهتر است طرز تفکر آگاهانه‌ی خود نسبت به اهداف و آرزوهای‌تان را تغییر دهید. حتی اگر رؤیاهای بزرگی دارید، واقع‌بین بودن و انتخاب اهداف قابل کنترل و دست‌یافتنی اهمیت زیادی دارند. بهترین اهداف، اغلب به عنوان اهداف هوشمندانه (S.M.A.R.T) خوانده می‌شوند که دارای این خصوصیات هستند: مشخص (Specific)، قابل اندازه‌گیری (Measurable)، دست‌یافتنی (Achievable)، نتیجه‌گرا (Results-focused)، و مقید به زمان (Time-bound).

مشخص: با خودتان درباره‌ی امیدها و آرزوهای‌تان رُک و صریح باشید.

قابل اندازه‌گیری: اطمینان حاصل کنید که نتایج هدف شما را می‌توان اندازه گرفت. در پایان باید بفهمید که به هدف‌تان رسیده‌اید یا نه.

دست‌یافتنی: با داشتن هدفی که به آسانی قابل دست‌یابی نیست، خود را برای شکست آماده نکنید. اطمینان حاصل کنید که هدف شما چیزی است که از نظر منطقی و با توجه به دانش و مهارت فعلی‌تان، دیر یا زود به آن دست خواهید یافت.

نتیجه‌گرا: مطمئن شوید که هدف شما یک نقطه‌ی پایان دارد و مجموعه‌ای از فعالیت‌های بی‌پایان نیست. باز هم مهم است که بدانید آیا در پایان به هدف‌تان می‌رسید یا نه.

مقید به زمان: ساختار هدف شما باید در یک بازه‌ی زمانیِ واقع‌بینانه باشد. بازه‌ی زمانی باید به اندازه‌ی کافی واقعی بوده تا اجازه‌ی انجام کار لازم را به شما بدهد، هم‌چنین داشتن حس فوریت و ضرورت آن (مانند یک مهلت خودخواسته) مانع به تعویق‌ انداختن‌های بی‌پایان از جانب شما شود.

اتمام نسخه‌ی خطی یک کتاب در طول یک مهلت خودخواسته و ارسال آن به ناشران، می‌تواند نمونه‌ای از یک هدف هوشمندانه باشد، به جای آنکه ساده‌انگارانه امیدوار باشیم که کتاب منتشر شود و هرگز زمانی برای اتمام نوشتن آن پیدا نکنیم.1


بخش دوم: تغییر ذهن ناخودآگاه‌تان



ذهن خود را تغییر دهید تا جهان شما تغییر یابد
ضمیر ناخودآگاه شما می‌تواند تغییرات بزرگی در میزان خشنودی شما از زندگی هر روزتان ایجاد کند. اگر روزتان را با حال بدی شروع کرده‌اید، به احتمال زیادی تا اتمام روز حال شما بدتر خواهد شد.

این موضوع به این خاطر است که الگوهای فکری ضمیر ناخودآگاه شما، تحت تأثیر نحوه‌ تعامل با جهان و همچنین روش پردازش اطلاعات و موقعیت اطراف توسط شما قرار دارد.

اگر ضمیر ناخودآگاه شما را برای داشتن خُلق‌وخوی مثبت آماده کرده باشد، احتمالا ناخوشایندترین اتفاقات را هم صرفا به چشم یک دردسر معمولی می‌بینید.

عادت‌های قدیم خود را کنار بگذارید
ضمیر ناخودآگاه شما به طور قابل توجهی از طریق الگوها و عادت‌های شناخته شده در زندگی روزمره‌ عمل می‌کند. این همان چیزی است که به مغز شما اجازه می‌دهد هنگام رانندگی به سمت محل کار یا رسیدن به مترو، در حالت خودکار قرار بگیرد.

 تغییرات کوچک در روال زندگی روزمره می‌تواند تأثیر زیادی بر تعامل شما با جهان اطراف‌تان داشته باشد. شما ضمیر ناخودآگاه‌تان را وادار به داشتن تعامل بیشتر با محیط می‌کنید، که این کار سرانجام موجب آموزش ذهن برای تمرکز بر اهداف و تعامل با آنها می‌شود.

سعی کنید هر از گاهی از مسیر دیگری به خانه بروید، یا هنگام برگشت به خانه روال کارهای خود را تغییر دهید. تغییرات کوچکی از این قبیل موجب تغییرات بزرگی در نحوه‌ی تعامل ضمیر ناخودآگاه شما با محیط اطراف می‌شود.

پذیرای افکار جدید باشید
هنگامی که فهمیدید ضمیر ناخودآگاه چگونه بر تعامل شما با جهان اثر می‌گذارد، خود را پذیرای افکار و احساسات جدید می‌‌کنید.

این کار نیازمند زمان و تلاش زیادی است، اما در نهایت می‌توانید تشخیص دهید چه زمانی و در چه موقعیتی مغز مخدوش می‌شود و به خودتان آموزش می‌دهید تا مانع تناسب جهان با جهان‌بینی خود شوید.

وقتی به این مهم دست یافتید، شما تواناییِ آموزش ضمیر ناخودآگاه خود، برای ایجاد تغییرات واقعی در ادامه‌ی زندگی‌ را خواهید داشت.

به عنوان مثال، شاید بخواهید وارد زمینه‌ کاریِ جدیدی شوید اما تواناییِ برقراری هیچ‌گونه ارتباطی با رئیس خود را ندارید.

به جای هراس از ارتباط با کسانی که به شما در رسیدن به رویاهای‌تان کمک می‌کنند، خود را وادار به صحبت با آنها کنید. از خانه خارج شوید و در مناسبت‌های جمعی شرکت کنید. این کار موجب فراهم شدن فرصت‌های جدید برای شما می‌شود یا حداقل اینکه طرز فکر شما درباره‌ ارتباطات و نحوه‌ دنبال کردن فرصت‌های شغلی را تغییر می‌دهد.2


بخش سوم: ایجاد تغییرات در زندگی



بدانید که چه می‌خواهید
داشتن یک ایده‌ی مبهم درباره‌ی آن چه که امیدوار به دستیابی به آن هستید به تنهایی کافی نیست. اگر واقعا می‌خواهید از قدرت ضمیر ناخودآگاه خود استفاده کنید، باید به روشنی بدانید که چه می‌خواهید. نتایج دلخواه شما باید بدون ابهام بوده و تا حد امکان مختصر و مفید باشند.

به جای اینکه فقط در آرزوی یک نویسنده‌ی مشهور جهان شدن باشید، خود را وقف نوشتن یک کتاب کنید. سعی کنید بهترین کتابی باشد که می‌توانستید بنویسید، و تمام وقت خود را به اتمام این پروژه اختصاص دهید.

نتایج مورد نظر را برای خود به شکل یک شعار یا سرود درآورده و مرتبا تکرار کنید تا در مسیر رسیدن به هدف خود باقی بمانید. هر زمان که نسبت به خودتان یا توانایی‌های‌تان دچار شک و تردید شدید، شعار خود را تکرار کنید تا توجه شما به سمت اهداف‌تان بازگردد.

انرژی خود را متمرکز کنید
آگاه بودن نسبت به آنچه که خواستار آن هستید اهمیت زیادی دارد، و حتی بسیار مهم است که بخش قابل توجهی از انرژی احساسی خود را معطوف به هدف‌تان کنید. هنگامی که دقیقا بدانید که چه می‌خواهید، نیاز خواهید داشت آن هدف را تصور کرده و طوری درباره‌ی آن فکر کنید که گویا همین حالا به آن دست یافته‌اید.

بعضی از کارشناسان اظهار می‌کنند ضمیر ناخودآگاه تنها در صورتی می‌تواند رفتارها و الگوهای رفتاری مشکل‌ساز را از بین ببرد که شما اشتیاق لازم برای هدف‌تان را داشته باشید و بخش اعظم زمان و انرژی خود را صرف اندیشیدن درباره‌ی توانایی‌تان برای رسیدن به آن هدف کنید.

با مثال انتشار یک کتاب ادامه می‌دهیم، کتاب خود را در دستان یک خواننده تجسم کنید، یا نسخه‌ی خطی کتاب را در دستان یک ناشر که تحت تأثیر آن قرار گرفته تصور کنید. تصور کردن موفقیت به شما اطمینان لازم را می‌دهد تا صرف نظر از زمینه‌ای که در آن مشغول به کار هستید، عملکرد بهتری داشته باشید.

برای رسیدن به هدف تلاش کنید
تغییر طرز فکر و تمرکز انرژی‌ بر روی نتایج هدف، دو گام ضروری بوده اما تنها بخشی از این معادله هستند. بخش دیگر نیازمند تلاش برای دست‌یابی به اهداف است. حال که بر شک و تردیدهای درونی خود غلبه کرده‌ و طرز تفکر و تعامل خود نسبت به جهان را تغییر داده‌اید، به احتمال زیاد اعتماد به نفس بیشتری خواهید داشت و از خودتان مطمئن هستید، اما هنوز به تلاش برای دست‌یابی به هر آنچه که رؤیای آن را می‌بینید نیاز دارید.

به عنوان مثال، به جای شک و تردید درباره‌ی این موضوع، که آیا اصلا کتاب شما منتشر خواهد شد یا نه، منتقد درونی خود را ساکت کرده و حس اعتماد به نفس خود را تقویت کنید. حال شما نیاز دارید تا واقعا نسخه‌ی خطی کتاب خود را نوشته، بازنویسی کرده و برای ناشر ارسال کنید. بدون اقدام و عمل تنها با افکار پوچ و واهی خود باقی خواهید ماند -درست است که اهمیت دارد- اما تا زمانی که با تلاش و عمل ترکیب نشود کافی نیست.3


پی نوشت:
1.www.chetor.com
2.www.metafekr.com
3.www.vista.ir