هنگام هجوم به خانه وحی، حضرت زهرا (سلام الله علیها) در پشت در قرار گرفت و با مهاجمینی که قصد آتش زدن درب خانه را داشتند به محاجّه پرداخت،‌ آنچنان که برخی از منابع اهل سنت نقل کرده اند یکی از مهاجمین به فرمانده مهاجمان گفت فاطمه(سلام الله علیها)  پشت در است، وی گفت درب را بزنید اگر چه فاطمه است.(1) با توجه به این نص صریح و دیگر نصوص تاریخی در مورد واقعیت هجوم، که انکار آن را با مشکل روبرو می کند معاندین را در تنگنا قرار داده و چاره ای برای آن ها نمانده جز اینکه به عوام فریبی روی آورند. بر همین اساس مطرح می کنند و می گویند  مگر حضرت علی (علیه السلام) غیورترین شخص نیست چرا خودشان برای باز کردن درب خانه نیامدند و حضرت زهرا (سلام الله علیها) را فرستادند؟ آن ها به خیال خود روی نقطه حساس اعتقاد شیعه دست گذاشته اند غافل از اینکه این سوال های کودکانه جواب های آماده ای در آستین اندیشمندان و مدافعان حریم ولایت اهل بیت(علیه السلام) دارد.
 
جای بسی سوال و تعجب فراوان است که بر اساس کدام سند به چنین نتیجه ای رسیده اند. در کدام منبع تاریخی آمده حضرت علی (علیه السلام) در خانه نشسته و هنگامی که مهاجمین پشت در قرار گرفته اند همسر خود را به پشت در فرستاده اند؟ مگر آمدن حضرت زهرا (سلام الله علیها) پشت درب خانه منحصر به فرستادن توسط حضرت علی(علیه السلام) است؟ از کجا مشخص است که حضرت علی (علیه السلام) در خانه بوده؟ و سوال های بسیار دیگر.
 
 
 

چرایی حضور حضرت زهرا(سلام الله علیها) پشت در

می توان برای حضور حضرت زهرا(سلام الله علیها) در پشت علل و وجوه دیگری را تصور کرد  و با اندک توجهی می توان فهمید چنین انحصاری وجود ندارد که حضرت علی(علیه السلام) در خانه نشسته و دستور داده باشند «ای فاطمه درب را باز کن» بلکه حداقل دو احتمال دیگر نیز مطرح است. اتفاقا برخی گزارش های تاریخی مؤید این دو احتمال است.
 
این دو عبارتند از:
احتمال اول: حضرت زهرا(سلام الله علیها) پشت در نیامده بلکه از ابتدا پشت درب ورودی بود. گزارش هایی بر تأیید این مطلب در منابع دیده می شود. تفسیر عیاشی به مکالمه افراد آتش به دست،  اشاره دارد و از یکی از مهاجمین گزارشی نقل می کند که به  صراحت می گوید«فلما انتهینا الی الباب فراتهم فاطمه صلوات الله علیها أَغْلَقَتِ الْبَابَ فِی وُجُوهِهِمْ، وَ هِیَ لَا تَشُکُّ أَنْ لَا یُدْخَلَ عَلَیْهَا إِلَّا بِإِذْنِهَا» هنگامی که به درب خانه رسیدیم فاطمه (سلام الله علیها) آن ها را دید و درب را به روی آن ها بست و حضرت شک نداشت آن ها داخل خانه نمی شوند مگر به اذن.(2) در کتاب سلیم بن قیس نیز بیان شده، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) پشت در نشسته بود که مهاجمین رسیدند(3)
 
احتمال دوم: بر فرض که حضرت زهرا (سلام الله علیها) جلو درب خانه نبوده و از داخل اتاقها به پشت درب آمدند باز هم نمی توان آمدن ایشان را منحصر به دستور حضرت علی (علیه السلام) کرد، چه بسا حضرت علی(علیه السلام) در یکی از اتاق های دور از درب ورودی بوده و حضرت زهرا (سلام الله علیها) که صدای مهاجمین را شنید به پشت درب آمدند تا آن ها را از عمل خود باز دارند. برخی تصور می کنند خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) همان یک حجره کنار مسجد بوده و با این تصور اشتباه خیال دیگری در ذهنشان پدید می آید که از درب خانه تا آخر حجره چند متری بیشتر نیست؛ اگر دق البابی شود همه اعضای خانه فورا خواهند شنید! در صورتیکه تصور اولشان اشتباه است؛ چون محل زندگی اصلی حضرت علی (علیه السلام) و حضرت زهرا (سلام الله علیها) خانه ای بود متعلق به "حارثه بن نعمان انصاری" که خانه ای نسبتا بزرگ بود او خانه خود را در اختیار این دو بزرگوار قرار داد تا به خانه حضرت رسول خدا(صلی الله علیه و اله) نزدیک باشند.(4) و از آنجا که وی شخصتی متمکن و صاحب ثروتی بود بدیهی است خانه، خانه بزرگی بوده و دارای چند اتاق و... لذا ممکن است حضرت زهرا(سلام الله علیها) نزدیک درب ورودی بوده و صدای مهاجمین را شنیده اما حضرت علی (علیه السلام) داخل اتاق ها بوده و صدای دق الباب را نشینیده است.
 
 
 
اگر کسی بپرسد در صورت صحت این دو احتمال چرا حضرت زهرا (سلام الله علیها) به حضرت علی(علیه السلام) خبر نداده و خود برای باز کردن پشت در حاضر شدند پاسخ های متفاوتی می توان داد از جمله:
 
یک: حضرت فاطمه(سلام الله علیها) برای باز کردن درب نرفتند بلکه برای صحبت کردن و منصرف کردن مهاجمین اقدام کردند؛ اتفاقا در گزارش عیاشی گذشت که حضرت تا مهاجمین را دید درب را بست، گزارش های دیگر در منابع اهل سنت نیز همین را تأیید می کند. ابن قتیبه دینوری نقل می کند، زهرا(سلام الله علیها) پشت درب بود حاضرین به خلیفه دوم گفتند فاطمه(سلام الله علیها) پشت درب هست، وی گفت بزنید اگر چه فاطمه هست.( ابن قتیبه دینوری،  الامامة و السیاسة، ص12.) این گزارش به خوبی مؤید ادعای ماست، زیرا اولا: حضرت درب را باز نکرده، ثانیا برای نصیحت و منصرف کردن با آن ها مشغول به صحبت شدند و این هم یک احتمال عقلایی بود و نیز انتظار عرفی که مهاجمین با وجود حضرت زهرا (سلام الله علیها) و سفارش های بیش از حد پیامبر(صلی الله علیه و آله) نسبت به ایشان منصرف شوند و طبق گزارش ابن قتیبه چنین هم شد یعنی برخی برگشتند(5) البته برخی بی حیایی را به اوج رسانده و با این وجود بر خواسته خود اصرار کردند.
 
دو: امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) امام و حضرت زهرا(سلام الله علیها) مأموم بود. در آن زمان که هیچ کس الا چند نفر حاضر به دفاع از حضرت علی(علیه السلام) نبودند و دفاع آن چند نفر نیز تأثر چندانی بر قضیه نداشت، حضرت زهرا (سلام الله علیها) از موقعیت خود که تنها یادگار رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و مورد سفارش مؤکد ایشان بودند به دفاع از امام زمان خود اقدام کردند و این تکلیفی بود که بر دوش ایشان بود و هیچ کس جز ایشان نمی توانست عهده دار آن شود. زیرا اگر سلمان، ابوذر، مقدار و عمار پشت در می رفتند دشمن ابایی از شکستن در نداشت،‌حتی اگر امیرالمؤمنین(علیه السلام) خود در پشت درب حاضر می شدند نیز مهاجمین شرمی نمی کردند؛ شاید حضور حضرت زهرا (سلام الله علیها) باعث خجالت آن ها می شد.
 
 
 
از آنجا که معصومین (علیهم السلام) امور جاری زندگی را با علم غیب از پیش نمی بردند بنابراین به صورت عادی فاطمه زهرا(سلام الله علیها) تصور می کرد مهاجمین احترام خانه ای را که جبرئیل با اجازه وارد شده نگاه خواهند داشت و با زور و اجبار وارد نخواهند شد. اگر احترام خانه را هم نداشته باشند لااقل خود را به ظاهر مسلمانان و ظاهرا به دستورات قرآن پایبند می دانند لذا با توجه به آیات قرآنی که ورود به خانه افراد را پس از کسب اجازه مشروع می داند(سوره نور، آیه27-28) نمی توانستند وارد شوند زیرا اگر ظاهر اسلام را هم بخواهند عمل کنند از ورودی قهری به خانه صرف نظر خواهند کرد. نیز خدا در قرآن تصریح دارد که بدون اجازه وارد خانه های پیامبر(صلی الله علیه و آله) نشوید(سوره احزاب،‌ص53) اتفاقا در منابع اهل سنت آمده که پیامبر (صلی الله علیه وآله) به ابوبکر فرموده که خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) از خانه های انبیاء است(6) قطعا منظور از این فرمایش خانه حضرت نوح و حضرت ابراهیم و ...نیست بلکه خانه پدربزرگوراشان محسوب می شود لذا شکستن حرمت این خانه به دور از انتظار بود.
 
حضرت زهرا(سلام الله علیها) احساس تکلیف کرده و در زمانی که هیچ کس امام زمان را یاری نمی کرد با تمام توان به دفاع از امام زمانش پرداخت. در این صورت اگر فرض را بر اطلاع از شهادتشان هم بگذاریم باز کار بسیار عقلایی به نظر می رسد.
 

هجوم های متعدد

نکته دیگر اینکه این اولین هجوم نبود بلکه پیش از این نیز هجوم به خانه صورت گرفته بود. در اولین هجوم متحصنین در خانه را پراکنده کرده و از اطراف حضرت علی (علیه السلام) متفرق نمودند.  این همان زمانی بود که خلیفه دوم گفت به خدا قسم خانه را به آتش می کشم مگر اینکه برای بیعت بیرون بیائید(7) زبیر بیرون آمده و شمشیر کشید و بر مهاجمین حمله کرد و گفت«یا معشر بنی عبدالمطلب، ایفعل هذا بعلی  و انتم احیا» ای طایفه بنی عبدالمطلب آیا شما زنده اید و اینگونه با علی برخورد می شود؟! در این بین پایش به سنگی بر خورده کرده و به زمین افتاد و شمشیرش را شکستند.(8)
 
 
 
برخی بعد از این هجوم،‌ حمله دیگری  را نیز احتمال داده اند که آن نیز هنوز هجوم اصلی نبود. اما هجوم اصلی همانی است که درب خانه را آتش زده و حضرت زهرا (سلام الله علیها) در بین در و دیوار قرار داده که منجر به سقط حضرت محسن(علیه السلام) و شهادت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) پس از مدت کوتاهی شد. از آنجا که در هجوم های پیشین مهاجمین از ارتکاب این اندازه بی شرمی خودداری کرده بودند لذا احتمال این که این مرتبه نیز منصرف شوند بسیار بالا بود.
 
اما بر فرض که حضرت علی (علیه السلام) همسرشان را پشت درب فرستاده و گفته باشند ای فاطمه اگر من به شخصه پشت درب قرار گیرم این افراد حیا نخواهند کرد اما اگر شما بروید احتمال حیا کردن این گروه بیشتر است و اصلا برفرض که فرستاده باشند تا حضرت زهرا (سلام الله علیها) درب را باز کند آیا این مسئله ربطی به غیرت دارد؟ کسانی که با پیش کشیدن مسئله غیرت در صدد عوام فریبی در این موضوع هستند خوب است سری به کتاب های تاریخی و گزارش های مندرج در آن بزنند. در گزارشی آمده روزی درب خانه حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) را دق الباب کردند حضرت به همسرشان ام سلمه فرمودند: درب را باز کن(9) در گزارشی بار دیگری که درب خانه دق الباب شد حضرت به عایشه دستور دادند تا درب را باز کند(10) آیا اینجا بحث غیرت نسبت به پیامبر (صلی الله علیه و اله) مطرح می شود؟ پر واضح است که چنین مطلبی را حتی نمی توان از ذهن گذراند.
 
در واقع طرح مسئله غیرت به نوعی فرار به جلو است تا از پاسخگویی بگریزند، درحالی که سوال های بی پاسخ زیادی وجود دارد که با هیچ ترفرندی نمی توان از زیر پاسخ به آن ها گریخت.
 
 
 

سخن پایانی:

از مطالب بالا می توان نتیجه گرفت که:
اولا: حضرت زهرا (سلام الله علیها) پشت در نیامد بلکه پشت در بود و ایشان اولین کسی از اهل خانه بود که متوجه یورش غاصبان ولایت شد و قصد حضرت باز کردن در نبود بلکه قصد منصرف کردن آنان را داشت.
 
ثانیا: با توجه به آیات قرآنی و سفارشات پیامبر(صلی الله علیه وآله) احتمال حرمت شکنی نمی رفت و نیز هجوم های دیگری بود که در آن ها چنین حرمت شکنی نشده بود! لذا احتمال عقلایی و انتظار عرفی می رفت که در این مرتبه نیز چنین اقدام جسورانه ای اتفاق نیفتند.
 
ثالثا: حمایت از ولایت و امام زمان در آن برهه به این روش،‌ تکلیفی بود که از دست هیچ کس دیگری حتی حضرت علی(علیه السلام) بر نمی آمد و واجب تعیینی در حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود.
 
رابعا: بر فرض اینکه حضرت علی(علیه السلام) همسرش را برای باز کردن درب فرستاده باشند باز ربطی به غیرت ندارد، پیامبری که خداوند ایشان را به عنوان اسوه و الگو معرفی کردند بارها همسرانشان را برای باز کردن درب خانه فرستاند.
 
بنابراین مطرح کردن چنین شبهه ای تنها به قصد عوام فریبی صورت گرفته تا لکه ننگ را از پیشانی مهاجمین به خانه وحی پاک نمایند. آنان در این راستا حتی به قیمت اهانت به حضرت علی (علیه السلام) پیش رفته و با این شبهه بی اساس در صدد تحریک احساسات مردم غیور برآمده اند؛ آن ها با پیش کشیدن بحث غیرت بی مورد قصد دارند تا حادثه ای به این بزرگی را زیر غبار جهل و نادانی و تعصب پنهان نمایند؛ اما زهی خیال باطل. حادثه ناگوار شهادت حضرت تنها یادگار پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مسئله ای نیست که به راحتی با این گونه عوام فریبی ها به فراموشی سپرده شود و با آنکه از ابتدا در صدد از بین بردن مدارک آن بودند اما همچنان در لابلایی صحفه های مکتوب تاریخ رسوایی بزرگی برای عاملان آن وجود دارد و این ننگ با هیچ رنگی از تارک تاریک تاریخ پاک نخواهد شد.


پی‌نوشت:
1. ابن قتیبه دینوری،  الامامة و السیاسة، ص12.
2. عایشی،‌ تفسیر عیاشی، ج2،‌ ص67؛‌ علامه مجلسی،‌ بحارالانوار،‌ ج28،‌ ص227
3. سلیم بن قیس، کتاب سلیم،‌ ص864.
4. ابن سعد، طبقات کبری، ج8، ص19.
5. ابن قتیبه دینوری،  الامامة و السیاسة، ص12.
6. سیوطی،‌ درالمنثور، ج6، ص 203.
7. شیخ طبرسی،  احتجاج ، ‌ج1، ‌ص80
8. طبری، تاریخ، ج2،‌ ص443
9. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج42، ص470
10. شیخ طبرسی، احتجاج، ج1، ص292-293