مقدمه

تو را با کدامین پدیده هستی می توان سنجید و با کدام انسان، همانند دانست؛ آنجا که «أم ابیها» لقب گرفتی و اشرف آدمیان بر دستانت بوسه زد؟!
 
چه زیبا پدرت اوج تو را به تصویر کشید؛ آنگه که فرمود: داها أبوها؛ پدرش به فدایش باد.» تو آن «خیر کثیر» و «کوثر» زلالی، که «آب حیات ولایت» از دامان تو تا گستره جاوادنگی و فراسوی زمان، جاری است و نغمه خطبه هایت در تاریخ، طنین - انداز است. تو به دنیا نیامدهای، که این دنیا بود که به حضرتت . رسیده، و شایستگی دیدارت، تنها هجده بهار بهره او شد؛ و تو از تبار ملکوتی، و باید که جهان ملکوت به مجلس انست راه می۔ یافت، و به او اجازه دیداری جاودانه می دادی.
 
صد تبارک گفت نقاش ازل چون برنگاشت
طلعت زیبا و خوی مشگبار حضرت فاطمه
ایزد یکتا به طاق عرش اعلی بر نگاشت
نام پاک و عزت و شأن وقار حضرت فاطمه
پیش سرو قامتش شرمنده طوبای بهشت
عرشیان تکبیر گویان بر شعار حضرت فاطمه
زد «الهی» چنگ در دامان عصمت کز نشاط
مست ناب کوثر است از جویبار حضرت فاطمه
«آیت الله الهی قمشه ای»

 آنان که تأثیر کیمیاگون سلسله سخنان انسان ساز پیشوایان معصوم ا را در جلوه های اخلاقی، دریافته اند، خود را نیازمند دستورالعمل ها، سفارش ها و یا وردها و ذکرهای بیگانگان نمی۔ بینند و از آن سو هرچه بیشتر جرعه های حیات بخش معرفت از اینان می نویسند، عطشی بیشتر می یابند و پس از چندی خود را چونان واصلان به آب حیات می بینند که سراب نام های مختلف و قیافه های گوناگون، هیچ گاه از آنان دلبری نمی کند. و این ارمغان الهی بدان خاطر است که شخصیت هایی چون حضرت فاطمه (سلام الله علیها) انسانهایی خودساخته و خداساخته ای بودند که یکایک سخنان آنان برخاسته از ژرفای وجود و عشقی بی کران نسبت به خداوند است. و پیش از آنکه نسخه های هدایت بخش دهند، گفته هایشان بسان دارویی می ماند که از آسمان عصمت فرو باریده و دردهای روحی روانی را به گونه ای شایسته و بایسته درمان می کند. گرچه یاس یاسین؛ حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) خود بیش از هجده بهار از زندگی زمینی پشت سر نگذاشته بود، اما سیره و سخن آسمانی او اصول، ملاکها و معیارهای ثابت و پایداری برای زندگانی سعادت آمیز بیان می کند که برای تمامی قشرها، جنس ها و سنها همانند نوجوانان، جوانان میانسالان و کهنسالان، با هر اعتقاد و باوری هدایت بخش خواهد بود.
 
حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بانویی آگاه به مبانی اسلام و آشنا به اصول اخلاقی بود. او که با آیات قرآن و حلاوت آن در تلاوت، تفکر و تأمل خویش مأنوس بود و از سیره و سخن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)  نسبت به اخلاق الهی و پسندیده آگاهی داشت، از آغاز طفولیت نمونه ای کامل و اسوهای برجسته برای همگان بود. اطلاعات بیکران آن بانو نسبت به ارزش های اصیل اخلاق و آداب و شناخت ژرف اخلاقیات به عنوان بخش عظیمی از معارف دین در چهره ها و نمودهای گوناگون، نگاهی همه سویه و پر وسعت در این باره به وی بخشیده بود، به گونه ای که در سیره و سخن او، دهها نکته درس آموز و معرفت آفرین دیده می شود که برای شیفتگان تهذیب و تربیت ره توشه هایی ارزشمند و جاودان خواهد بود. با هم برخی از این گلواژه های معرفت را می نگریم:

 

اخلاق اجتماعی حضرت زهرا علیها السلام

گستره پروسعت جامعه گرچه همانند اقیانوسی بی کران می نماید و از ابهتی چشم گیر و خیره کننده برخوردار است، اما مناسبات اجتماعی و نیازهای افراد به همدیگر، این اقیانوس را به صورت دریاها، نهرها، جویبارها و برکه ها می سازد و ضرورت نشست و برخاست ها و رفت و آمد انسانها را بیشتر و بیشتر می سازد. آنچه تراکم بسیار این شیوه را با نسیم سلامت و شیرینی و حلاوت همراه می سازد؛ اخلاق اجتماعی است. بی شک این اخلاق چون از بارش آسمان عصمت فرو بارد و در آغوش جان انسان ها نشیند، تأثیری بسیار والا - و حتی مقدس - بر جای خواهد گذارد.
 
سیمای منبسط یا چهره گشاده که «خوش رویی» نام دارد، کیمیایی بس گرانبهاست که در صحنه های گوناگون زندگی و در بین انسانهای مختلف - با هر سلیقه و مذهب و مکتب - کارآمدی فراوان دارد و در سخنان معصومان به طور پی در پی بدان تأکید شده است.
 
دخت آفتاب، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در سخنی کوتاه، بلندای این حقیقت را این گونه ترسیم نموده است که: «بشر فی وجه المؤمن یوجب لصاحبه الجنة و بشر فی وجه المعاند المعادى یقى صاحبه عذاب النار»(1)؛ پاداش خوشرویی در برابر مؤمن بهشت است و خوشرویی با دشمن انسان های ستیزه جو انسان را از عذاب آتش باز می دارد.
 
بیان معیار بنیادین در گشادگی چهره - و گاه لبخند زیبا - به هنگام روبه رو شدن با افراد در سخن آن بانو، نشانگر هدفمند بودن گفتگوها و دید و بازدیدهای انسان های دین باور است. از این رو به کارگیری این شیوه برای گروهی پاداشی چون بهشت به دنبال دارد و برای پارهای آتش دوزخ فراهم می سازد. بی شک چنین ملاک - که در اصول مکتب و ارزش های مذهب برای خداجویان ترسیم شده است . ما را از واژگونی اهداف که ثمری جز خوش بودن و شاد گشتن - با هر کس و به هر صورت - می رهاند و احترام و بزرگداشت افراد را در چارچوب پای بندی آنان به مذهب ارایه می دهد.
 

اخلاق زناشویی و خانوادگی زندگی

کانونی است که با فرازها و نشیب های بسیاری همراه است و شادی ها و شیونها در کنار هم دیده می شود. نوع نگاه و بینش زن و شوهر و اهداف آن دو، سختی ها را سهل و ناهمواری ها را هموار می سازد، به گونه ای که هر یک به استقبال حوادث می روند و با تمام تلاش در پی. آرامش، صفا، صمیمیت و مهربانی در زندگانی خواهند بود. به یقین آنچه به جلوه های تلخ و شیرین زندگی رنگ دیگری می بخشد و ظرفیت فراوان نسبت به رفاه و غنا و شکیبایی لازم در فقر و اندوه به ما میدهد . به گونه ای که با روحیه ای سرشار و به دور از یأس و نومیدی و یا بی هویتی و از خودباختگی به حیات خود ادامه می دهیم - ارزشهای اخلاقی و صفات روحی روانی است.
 
روابط عاطفی و منطقی انبیا با مردم و نقش کیمیاگون حسن خلق و احسان رسولان و رهبران فکری - فرهنگی در جلوۂ اخلاق انبیا مطرح شده است، که حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)  اسوهای تمام عیار در این میدان است.
 
او از اوان طفولیت با سختی ها و مشکلات همزاد بود. دشواری های سه ساله در شعب ابوطالب و سنگلاخهای مبارزه با سران کفر و نفاق، مردان مرد را از پای در می آورد اما نیروی ایمان و عشق چنان توانی به این نوجوان بخشیده بود، که با نهادی پاک و روانی شفاف یکایک ناهمواری ها را پشت سر می۔ گذاشت و آن هنگام که به خانه همسر پای گذارد، آغازی دیگر با مرحله ای نو در ستیز با سختی ها بود و در این هنگامه های طاقت سوز، «اخلاق زناشویی و خانوادگی» او پدیدار می شد نه آنکه تنها در رفاه، شادی و فراوانی امکانات، اظهار رضایت از همسر و زندگی خویش نماید!! روزی که امام از غذایی از همسر عزیز خود خواست تا بدان گرسنگی خود را برطرف سازد، حضرت فاطمه (علیها السلام) ای در جواب گفت: «سوگند به خدایی که پدرم را به نبوت و شما را به امامت برگزید، دو روز است که در منزل غذای کافی نداریم، آنچه بود به شما و فرزندانم ؛ حسن و حسین علیهما السلام دادم و خود از غذای اندک موجود استفاده نکردم». حضرت با تأسف بسیار فرمود: «حضرت فاطمه (علیها السلام) جان! چرا مرا آگاه نکردی تا به دنبال تهیه غذا بروم؟» و آن بانو در جواب عرض کرد:
 
«ای اباالحسن! من از پرودگار خود حیا می کنم چیزی را که تو بر آن توان و قدرت نداری درخواست نمایم.»(2) و در زمانی دیگر که حضرت فاطمه (علیها السلام) سؤال از غذای روزشان مطرح کرد و پس از آن از انفاق در آمد همسر خود در راه خدا آگاه شد، با اندوه بسیار - از سؤال خود - فرمود:(فانی استغفر الله و لا أعود آبداء )(3) من از خدا آمرزش می طلبم و دیگر مرتکب این رفتار نخواهم شد!

 

اخلاق سیاسی حضرت فاطمه (علیها السلام)

اخلاق سیاسی زهرا مرضیه (سلام الله علیها) را می توان در فصل هایی و چون «دفاع از امام و حجت خدا»، «پیروی کامل از امامت و رهبری علی علیه السلام»، «صحنه های مختلف مبارزه برای فدک» وحضور مشتاقانه و دلسوزانه در عرصه های تدارک جنگ و جهاد» نگریست. که سرانجام صحیفه آخرین این دفتر با سرخی خون آن بانوی شهیده رنگین گشت و مهر شهادت، نشان همیشه از شجاعت و شهامت حضرت فاطمه (علیها السلام) در این میدان گردید. نخست با و گفتگو درخواست حق غصب شده خود را کرد و با استدلال به آیات مختلف قرآن به محاجه پرداخت و سرانجام خلیفه اول را وادار به استرداد فدک نمود.(4)
 
آنجا که از امام زمان خود، علی اقا سخن می گفت، ژرفای نگاه و بینش او، تمامی حیله ها را نظاره می کرد و نقش دشمن را در صحنه های مختلف به صورت پیدا و پنهان می نگریست. از این رو به خوبی جایگاه امامت را در صحنه های سیاسی جامعه ترسیم می کرد و به روشنگری کوته نظران و ساده لوحان می پرداخت. ابتدا امامت اهل بیت علیهم السلام را «عامل وحدت و ایمنی از تفرقه»(5) ترسیم کرد، سپس حضرت علی (علیه السلام) را «بزرگ امامان» لقب داد.(6) در سخنی سیاسی در برابر غاصبان خلافت فرمود: بر خلاف حکم خدا در قرآن و سنت و سفارش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اسلام در تأویل و تفسیر قرآن، حق امامت او را غصب کرده و به دیگران سپردند.»(7)
 
زهرا مرضیه (سلام الله علیها) با اندوهی مشفقانه و مصلحانه، «دوری از عذاب جاویدان» و «فراهم سازی نعمتهای همیشگی خداوندی راه ارمغان رهبری امیر مؤمنان ع برای مردم معرفی می کند و با یادآوری غدیر خم همگان را به پایبندی عهد و پیمان خویش با رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) - درباره رهبری حضرت علی علیه السلام - فرا می خواند، او با درک شرایط حکومت اسلامی و ضرورت دفاع از جامعه، در هنگامههای جنگ و جهاد، نبردی با بصیرت و شناخت در این عرصه می نمود، گاه در میدان جنگ به یاری آسیب دیدگان می شتافت و با فعالیت های فراوان مجروحان را امداد می نمود و گاهی در پشت جبهه، نیازهای رزمندگان و جنگجویان را تأمین می کرد. «جهاد» در نگاه او «عزت اسلام و مسلمانان» تفسیر گردید و از جمله کارهای آن بانو – در پشتیبانی جبهه های جنگ - پخت نان و بردن آن برای مجاهدان بود.
 

اخلاق اقتصادی حضرت فاطمه (علیها السلام)

فقر و غنا، بخشش و ایثار، حالات و مراحل مختلف امتحانات و فراز و فرودهای زندگی مشترک است که گاه از آغاز زندگی با ما همراهند و زمانی در برهه های مختلف مایه سنجش ایمان و باورهای مذهبی ما می گردند. «اخلاق اقتصادی» زن و شوهر بهترین ابزار پیروزی در سنگلاخهای زندگی خواهد بود، به گونه ای که دارایی و ناداری هیچ گونه تغییری در گفتار و رفتار آنان ایجاد نکرده و آنان را همچنان پاک و پیراسته در صحنه های گوناگون نگه می دارد.
 
بخشش پیراهن زیبا و نو در شب عروسی - به هنگام توانمندی - و ایثار دردمندان، مستمندان و در راه ماندگان - در سال های فقر و تنگدستی - نمونه هایی اندک از بی کران صفات و اخلاق اقتصادی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است که هر یک برای ما الگوی شایسته در سالهای بهره مندی از نعمت ها و یا تنگدستی خواهد و بود.
 
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روزی وارد منزل حضرت فاطمه (علیها السلام) شد، فرمود: «دخترم! در چه حالی هستی؟ و چگونه زندگی می کنی؟» او جواب داد: «درد گرسنگی بی تابم کرده و هر لحظه رو به فزونی است و غذایی ندارم تا رفع گرسنگی کنم.» (8)
 
روزی دیگر رو به پدر کرده گفت: «ای رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)! سوگند به پرودگار، در خانه على علیه السلام پنج روز است که صبح کردم بدون غذا و هرگز غذایی را در دهان نگذاشته ایم؛ نه گوسفندی داریم و نه شتری و نه غذایی و نه آبی»(9)
 
گاه در این شرایط دشوار که اندک غذایی برای کودکان داشتند و خود گرسنه بودند، برای آنان میهمان می رسید و چون علی العلی در باره پذیرایی از حضرت فاطمه (علیها السلام) پرسش می کرد، آن پاک بانوی آسمانی می گفت: در خانه ما غذایی نیست مگر به اندازه خوراک دختر بچه، اما امشب ایثار کرده، گرسنگی را تحمل می کنیم و همین مقدار غذا را به میهمان می بخشیم.»(10)
 
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادت
چه گویمت که به میخانه دوش مست شراب
سروش عالم غیبم چه مژده ها دادست
که ای بلندنظر شاهباز سدره نشین
نشیمن تو نه این کنج محنت آبادست
تو را ز کنگره عرش می زنند صفیر
ندانمت که درین دامگه چه افتادست. (11)

 

اخلاص حضرت فاطمه (علیها السلام)

اخلاص؛ صاف کردن عمل از هر ناخالصی(12) و پالایش کارها از هر آلایشی است. به گونه ای که برای غیر خدا هیچ نصیبی در آن نباشد(13) و پاداشی در سرای دنیا و آخرت برای آن طلب نشود.(14)
 
به دیگر سخن، آزادی انسان از ستایش دیگران و شفافیت عمل از غبار هواها و هوسها اخلاص است. همان که ظاهر و باطن و درون و برون را همسان و یکسان می کند و گویی هیچ بیننده ای، نظاره گر اعمال ما نبوده و تنها و تنها خداوند مهربان شاهد سخن و رفتارمان بوده و بس.
 
اخلاص گاه در عمل نگریسته می شود - که دوری آن از خوب و بد و حق و باطل خواهد بود - ، گاهی در نیت تفسیر می شود - که از خوف جهنم و عشق به بهشت به مرحله ای بالاتر که رضایت الهی است گام برداشتن - و زمانی اخلاص در دین دانسته می شود که بیزاری از التقاطی گری در آیین و ایمان به تمامی احکام و قوانین خواهد بود.(15) (مخلصین له الدین و لو کره المشرکون).
 
در ضمیر ما نمی گنجد به غیر دوست کس
هر دو عالم را به دشمن ده که ما را دوست بس
 
زهرا مرضیه (سلام الله علیها) در اوج قله اخلاص بود و این ویژگی ممتاز آن حضرت، ریشه در اعتقادات بنیادین و عشق دیرین وی نسبت به باورهای دینی و عبودیت فراوان وی داشت. او چون خود را در محضر پروردگار می دید، نیازی به دیدن دیگران و تعریف افراد نمیدید چرا که خورشید خلقت، بینایان را از چراغهای کم۔ نور و خاموش بی نیاز می کند. بدین خاطر در مراحل مختلف زندگی با گفتار و رفتار خود بر این نکته تأکید می کرد که خداوند را - نه برای ترس از دوزخ و یا عشق به بهشت بلکه به تنها به خاطر خداوندی اش دوست دارم و هیچ آرزویی غیر از خود او در سر ندارم.
 
روزی رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) رو به زهرا (سلام الله علیها)کرده فرمود: «دخترم! اکنون جبرئیل نزد من است و از سوی پروردگارم پیام آورده که هر چه بخواهی تحقق می یابد؛ چه می خواهی؟» حضرت فاطمه (علیها السلام) پاسخ داد: «شغلنی عن مسألته لذة خدمته، لا حاجة لى غیر النظر الى وجهه الکریم)(16)؛ لذتی که از خدمت حضرت حق می برم مرا از هر خواهشی باز داشته است؛ حاجتی جز این ندارم که پیوسته ناظر به جمال زیبا و والای خداوند باشم.
 
چنین بینش روشن و شفافی موجب گردید در سخنی کوتاه، بلندای معرفت خویش را درباره اخلاص بیان کند که (من أصعد الى الله خالص عبادته أهبط الله عز و جل الیه افضل مصلحته)(17)؛ حضرت فاطمه (علیها السلام) : لذتی که از خدمت حضرت حق میبرم مرا از هر خواهشی باز داشته است؛ حاجتی جز این ندارم که پیوسته ناظر به جمال زیبا و والای خداوند باشم. «کسی که عبادت خالصانه خود را به سوی خداوند فرستد، پروردگار بزرگ برترین مصلحت او را به سوی او خواهد فرستاد»
 
و در گفته ای دیگر با اشاره ای به عبادات، «روزه را مایه تثبیت و فرود اخلاص در سرای دل» بیان می کند. او از کسانی بود که به سخنان خود عمل می کرد و در مراحل مختلف زندگی اندوخته - های اخروی بسیاری از این طریق برای خود فراهم می نمود. سائلی که از مسجد با دستی تهی برگشته و در کوچه ها امدادگری نمی یابد، چون به در خانه دخت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) می رسد، یگانه فریادرس مستمندان را می بیند، از این رو از وی کمک می طلبد. و زهرا (سلام الله علیها)عزیز که سه روز خود و فرزندانش گرسنه بودند، چون با استمداد مستمند روبه رو می شود و از سوی دیگر شیوه همیشه او کمک به نیازمندان بوده است، پیراهن خود را نزد یک یهودی گرو می گذارد تا قدری نان و خرما گرفته به سائل ایثار کند. هنگامی که سلمان اصرار می کند که اندکی از نان و خرما برداشته، برای رفع گرسنگی خود و فرزندان استفاده کند، حضرت فاطمه (علیها السلام) می گوید: «سلمان! این کار را فقط برای خدا انجام دادم، از این رو هیچ از آن برنخواهم داشت!» (18)
 
حسین بن روح - از نایبان امام عصر (عجل الله فرجه الشریف) - در پاسخ پرسش شخصی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) چند دختر داشت فرمود: چهار دختر و چون او سؤال می کند: کدام یک از همه بافضیلت ترند؟ جواب داد: حضرت فاطمه (علیها السلام). وی با تعجب بسیاری باز می گوید: حضرت زهرا (سلام الله علیها) از همه فرزندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کوچکتر بوده و از سوی دیگر کمتر مصاحبت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) را درک کرده است، چگونه او بافضیلت تر است؟!
 
حسین بن روح فرمود: حضرت فاطمه (علیها السلام) دارای دو ویژگی برجسته بود: نخست آنکه وارث رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بود و دیگر اینکه نسل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خاتم و از ذریه او است. و خداوند متعال این صفات را به او ارزانی نداشت مگر به خاطر «اخلاص در نیت زهرا (سلام الله علیها) مرضیه»(19)

 

ادب حضرت فاطمه (علیها السلام)

 
از خدا جوییم توفیق ادب
بی ادب محروم ماند از لطف رب
بی ادب تنها نه خود را داشت بد
بلکه آتش در همه آفاق زد
از ادب پر نور گشته این فلک
وز ادب معصوم و پاک آمد ملک(20)
 
زیرکی، نگاهداشتن حد هر چیز و آراستگی به ادبی که انسان را از اشتباه در گفتار و رفتار مصون می دارد؛ «ادب» است. عرصه - های ادب، گاه نسبت به خداوند و سخنان او است که «... وَ الْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ»(21) کسانی اند که فرامین الهی را به هنگام عمل پذیرفته و نگاهبان آنها هستند؛ گاهی مربوط به پیشگامان دینی و پیشوایان مذهبی است که پیروی و اطاعت نام دارد که «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا»(22): کسی که از پیام آور وحی اطاعت کند، همانا از پروردگار خویش اطاعت نموده است. و موقعی نسبت به مردم است که «من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق» (23) کسی که از مردم سپاسگزاری نکند، خداوند را ناسپاسی کرده است. حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)  در تمامی صحنه ها موفق به حفظ ادب و احترام نسبت به سخنان خداوند، اطاعت از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)  و امام زمان خود و سپاس از مردم گردید. روزی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رو به دخت عزیز خود کرد و فرمود:
 
«دخترم حضرت فاطمه (علیها السلام)! پسر عمویت حضرت علی (علیه السلام) از تو خواستگاری کرده است، پاسخ تو چیست؟» او با احترام شایسته ای لب به سخن می گشاید که: پدر جان نظر شما چیست؟
 
و چون رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: «آذن الله فیه من السماء» (خداوند از آسمان اجازه فرمود) زهرا (سلام الله علیها) ی مرضیه - در حالی که تبسم بر لب دارد – خواسته خداوند را پذیرفته و با ادب خاصی می گوید: «رضیت بما رضی الله لی و رسوله»(24) (خشنودم به آنچه که خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) او برای من رضایت دادند و در سخنی دیگر گستره احترام خود را افزون بر خداوند به رسول او و امام زمان خود، گسترش داده می فرماید: «رضیت بالله ربا و بک یا ابتاه نبیا و بابن عمى بعلا و ولیا»(25) راضی ام! که خدا پروردگار من است و تو ای پدر، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) من و پسرعمویم علی، شوهر و امام من است. اوج ادب واحترام او آنگاه پدیدار می شد که چون على علیه السلام خود را به دوازده هزار درهم فروخت و تمامی آن را بین فقیران و مستمندان تقسیم نمود و به منزل بازگشت، حضرت فاطمه (علیها السلام) پس از آگاهی نسبت به اتفاق همسر خود تنها پرسشی که مطرح می کند آن است که: غذای امروز ما کو؟ و این پرسشی است بسیار ساده و حتی طبیعی نیز به نظر می رسد که همسری با شوهر خود مطرح کند. اما اندکی بعد چون و دخت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) عمل شوى خود را افزون بر «سخاوت»، نوعی «ایثار» می بیند، از گفته خویش پشیمان گشته و می فرماید:(فانی استغفر الله و لا اعود أبدا)(26) من از خدا آمرزش می طلبم و دیگر تکرار نخواهم کرد.
 
سختی ها و ناهمواری های زندگی، گاه بدان حد می رسد که تسلیم، اطاعت و ادب همسر را در برابر همسر خویش دشوار و حتى غیر ممکن می نمایاند. در چنین صحنه های اندوهباری، احترام و تبعیت، ارزشی بس والا و ارجمند داشته و نوعی چشم - پوشی از تمامی خواسته های خود تلقی می شود. بیشک و سرافرازان چنین عرصه های سخت، انسانهای وارسته، پرهیزکار و دین باور خواهند بود.
 
پس از ماجرای جانکاه و تلخ سقیفه و غصب حکومت و پشتوانه مالی بنی هاشم، فدک، سران سقیفه برای جلب افکار عمومی و تغییر دیدگاههای مردم، به فکر چاره افتادند تا با دلجویی از حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)  تظاهر به جبران گذشته خود کرده و نگاه مردم را تغییر دهند. هنگامی که موضوع ملاقات خود را با آن حضرت مطرح کردند، آن بانو، برای استمرار مبارزه منفی همه جانبه، هرگونه پیشنهادی در این باره را، با قاطعیت فراوان رد کرد و نسبت به دیدار و گفتگوی با آنان اعلان بیزاری نمود.
 
آنان که از تأثیر آموزه های آسمانی اسلام آگاه بوده و از احترام شایسته حضرت فاطمه (علیها السلام) نسبت به همسرش خبر داشتند، موضوع ملاقات را با حضرت علی  علیه السلام مطرح کردند. زمانی که امام علیه السلام وارد منزل شد و فرمود: «حضرت فاطمه (علیها السلام)! خلیفه و عمر پشت در خانه، منتظر اجازه ورود می باشند، نظرتان چیست؟» زهرا مرضیه (سلام الله علیها) با ادب خاص و احترام چشم گیری- که ناشی از شناخت همسر خود و خیراندیشی وی نسبت به این ملاقات برای جامعه مسلمانان بود- عرض کرد:«البیت بیتک و الحرة زوجتک»؛ خانه، خانه توست و من همسر شما هستم، هر آنچه می۔ خواهی انجام بده.
 
ام سلمه – همسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) - می گوید: پس از ازدواج با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) من عهده دار دخترش شدم اما به خدا قسم، او با ادب تر و آگاه تر از من به همه مسائل بود.
 
آری، این شیوه زیبا و ارزشمند، روش همیشه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)  بود و بدان حد رسید که در لحظه های واپسین زندگانی آن پاک۔ بانو - که پس از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) همراه با سختی های بسیار و اندوه فراوان بود- لحظه ای از آن دور نگردید و در وصیت خویش به همسر غمدیده اش زیباترین شیوه ادب را پیش گرفت و گفت: «یا اباالحسن! جزاک الله عنی خیر الجزاء یابن عم رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم»(27) ای اباالحسن! خداوند سبحان تو را پاداش دهد برترین پاداش - ها؛ ای پسر عموی رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)!
 
شیوه دیرینه عرب - که مرسوم بوده و هست - آن است که بیان کنیه افراد، نشان از احترام خاص و ادب قابل توجه گوینده خواهد بود. بدیهی است که این ویژگی در بیان، در زمانهای عادی، گرچه عملی پسندیده است ولی چشمگیر نخواهد بود اما حضرت فاطمه (علیها السلام) در شرایطی این گونه سخن می گفت که وضعیت وی هنوز دل و دیدۂ پاکان را می آزرد و تحمل از آنان می ربود، ولی چنین حالت شایسته، ریشه در اعماق وجود آن سلاله یاسین داشت، بدین خاطر افزون بر بیان کنیه و ذکر دعا به شوی عزیز خود، در فرازهای دیگر با واژه هایی دلربا و آهنگین و همراه با شور و عشقی معرفت آموز وصایای خود را مطرح می نماید.
 
به راستی آیا این صفات ارزنده و جاودان برای امروز و هر روز ما و برای تمامی نسل ها الگوی زنده و پویا نخواهد بود؟ و آیا شایسته نیست که تمامی جوانان ما هنگام ازدواج این شیوه را در برخورد با همسران خود، برگزیده و افزون بر زینت خویش به ادب، شخصیتی برتر، ارزشی افزون تر و از آن سو آرامش و برکات بیشتر نصیب خود سازدند و در این حال طاعت و اطاعت، نمود عملی یابد.

 

انفاق و ایثار حضرت فاطمه (علیها السلام)

روزهای زندگانی، لحظه هایی گرانبها و طلایی با خود دارد که انسان های زیرک و دانا از آن استفاده می کنند و ره توشه های جاودان نصیب خود می سازند. اگر فقیران و مستمندان، «سفیران و فرستادگان خداوند» لقب یافته اند و دستان آنان چونان «دست الهی» در قبول نیکی ها قلمداد شده است، افزون بر رفع نیاز نیازمندان، فرصتی ویژه برای رشد، تکامل و پویایی ما، در عرصه های مختلف اجتماع فراهم می شود و تنها خردمندان والا گوهر و بلند نظر توفیق بهره گیری از آن را می یابند.
 
انفاق و سخاوت، ایثار و بخل آینه هایی است که هر یک از ما بخوبی شخصیت پنهان خود را در عرصه های مختلف اجتماع در و آن می بینیم و نسبت به میزان ارزش ها و ضد ارزش ها در خویشتن آگاه می شویم:
 
انفاق، «پر کردن سوراخها و خلأهای ناپیدای فقر در جامعه» بوده و سخاوتمندان و انفاق کنندگان، انسان هایی شایسته و بلند همت معرفی شده اند که از داده ها و نعمت های الهی دیگران را بهره مند می سازند. و ایثار، برتری بخشیدن و ترجیح دیگران بر خود در هنگامه های فقر و ناداری است؛ ارزشی بس والا و چشمگیر که خود را محروم از نعمتی می سازیم تا دیگران را از فقر بی نیاز کنیم! از آن سو بخل، محروم ساختن مستمندان از داده های الهی است و بخیلان افرادی هستند که هماره دستان عطایشان بسته و محکم است و نگاه بصیرتشان به دنیا، دیدهای هدف گونه بوده، از این رو کمک به دیگران را همیشه نوعی ضرر و از دست دادن مال تلقی می کنند و با «دنیاداری، حرص، طمع و تنگ چشمی» به اطراف خود می نگرند.
 
آنگاه که نگاه انسان ها به هستی دگرگون شود از «خل» رها شده، بخشنده، انفاق گر و سخی می شوند و چون بصیرتی بیشتر و بینشی روشن یابند و خود را از مالکیت نعمت های الهی دور سازند، ایثارگر و فداکار می شوند و هماره دیگران را امانتهای الهی دانسته که بار سنگین رسیدگی به آنها بر دوششان سنگینی می کند.
 
از آغازین لحظه های زندگی کوثر آفرینش؛ حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ، این رهایی، بالندگی و تابندگی بخوبی مشاهده می شود. او بخوبی عمق معنای « لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ»(28) را درک کرده بود و نسبت به انفاق در راه خدا از آنچه دوست میداشت کوتاهی نمی کرد. بدین خاطر «پیراهن عروسی»، «گلوبند» و یا حتى «قرص نان مورد نیاز خود را کریمانه می بخشید و دلهای - بسیاری را به آیین اسلام و سیره مسلمانان پیوند می داد.
 
شور و عشق زهرا (سلام الله علیها) به این شیوه عرشی چنان بود که هیچ گاه نیازمندی را از خانه خود رد نمی کرد، گر چه مجبور شود برای جواب گویی او، پیراهن خویش را نزد یک یهودی گرو گذاشته، مقداری خرما و جو برای وی تهیه کند. زیرا سخن همیشه او این بود که: «لا ارد الخیر اذا نزل الخیر ببابی»(29)  هیچ گاه نیکی و نیکوکاری را که در منزل مرا کوبیده است، رد نمی کنم.
 
از این رو آنچه از دست وی خارج می شد و در زندگی نبود آن احساس می شد، «از دست رفته» نمی دید بلکه به دست آمده»، ماندنی و جاودان می دانست.
 
روزی که شوهر بزرگوار او، دو دستبند نقره، گوشواره و پرده - ای که سهم وی از غنایم شده بود همراه خود به منزل آورد و تقدیم حضرت فاطمه (علیها السلام) از کرد، او بدون اندکی تأمل و تردید - و در زمانی که احتیاج بسیاری به هر یک داشت - تمامی غنائم را برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرستاد و این گونه پیام داد: (تقرأ علیک إبنتک السلام و تقول: اجعل هذا فی سبیل الله) ای رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)! دخترت به تو سلام می رساند و می گوید اینها را نیز در راه خدا انفاق کن. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از مشاهده بخشش دخت عزیز خود سه بار فرمود: «فداها ابوها»(30)؛ پدرش فدایش شود!
 
سخاوت و بخشش چنان موجی در بیکران صفات زهرا (سلام الله علیها) می زد که در وصیت خود از علی علیه السلام می خواهد که اموالی از او را بین زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و زنان بنی هاشم تقسیم کند!
 
ایثار آن پاکبانو بدان حد بود که گاه اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) دچار شگفتی می شدند و لب به سخن گشوده، درخواست استفاده برخی از اموال برای خود و فرزندانش می نمودند. اما حضرت فاطمه (علیها السلام) تنها خدا را در نظر داشت و برای خود سهمی نمی دید، از این رو پروردگار بزرگ نیز با نزول آیه ای بر ایثار او درود فرستاد و صلای با صلابت زهرا (سلام الله علیها)  را در خدا محوری و دین باوری به گوش همگان رسانید و فرمود: «... وَ یُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(31)
 
هرچند خود نیازمند متاعی باشند اما باز هم ایثار کرده، دیگران را ترجیح می دهند و کسانی که بخل خویش را حفظ کنند، همانا آنان رستگار خواهند بود.
 
و بدین گونه است که چون نیازمندی پس از نومیدی از تمامی افراد - و حتی همسران رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) - همراه با على علیه السلام به منزل حضرت می آید، حضرت فاطمه (علیها السلام) در جواب همسر خود می گوید: «در خانه ما هیچ غذایی نیست مگر به اندازه خوراک دختر بچه؛ اما امشب آن را ایثار کرده و گرسنگی را تحمل می کنیم و همین مقدار غذا را هم به میهمان می بخشیم.»
 
صبح هنگام خبر این بزرگواری و ایثار با آیه و «یؤثرون على ..» به گوش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و دیگر مسلمانان رسید و خداوند بر اینهمه ایثار، درود فرستاد و آن را ستود.
 
و روزی دیگر نیز ایثار حضرت فاطمه (علیها السلام)، شوهر و فرزندان او در آینهای آسمانی و آیه ای دیگر از قرآن، این گونه بیان می شود که: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَی َتِیمًا وَ أَسِیرًا* إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَ لَا شُکُورًا»(32)
 
به حب خدا می نمایند سیرت
یتیم و مساکین و شخص اسیر
 بگویند بهر رضای خدا
کنون برنهادیم خوان غذا
نخواهیم پاداش و اجر و سپاس
فقط دین خود را بداریم پاس

 

صبر، بردباری و شکیبایی حضرت فاطمه (علیها السلام)

سنگلاخ ها و سختی های زندگی برای بردباران و شکیبایان آن هنگام لذت خاص و شیرینی فراموش ناشدنی دارد که در مسیر زندگانی «هدفی مقدس و آرمانی آسمانی» وجود داشته باشد؛ بدون آنکه نگاه طمع آمیزی به لذت های دنیوی و ره آوردهای آن پس از این دوره وجود داشته باشد، تنها یاد خدا و هدایت انسانها آرام بخش سوزش ها و دردها بوده و هماره سپاس از توفیق این لطف های پنهان خداوندی در یاد آنان می باشد. در این هنگام پروردگار حکیم به اینان بشارت داده و نسبت به س ختی۔ های زندگی و کمبودهای رفاهی، اقتصادی و یا روحی، روانی و جسمانی، وعده های جاودانی می دهد.
 
در نگاهی درس آموز به زندگانی حضرت زهرا (سلام الله علیها) ی این ویژگی اخلاقی از اوان طفولیت تا واپسین لحظه های حیات در خانه همسر، بخوبی دیده می شود. سال های سخت و دشوار شعب ابی طالب، سوز بی مادری، اندوه فقر مادی در سراسر زندگی و در پی آمد آوار مصیبت رحلت پدر و غصب حقوق و محرومیت های پی در پی، نشان از سختی سالها و تلخی تحملها دارد. اما از آنجا که حضرت فاطمه (علیها السلام)، حضرت فاطمه (علیها السلام) است چون پدر عزیزش او را در حالی می نگرد که روی زمین نشسته، با یک دست فرزند خویش را در آغوش گرفته شیر می دهد و با دستی دیگر با آسیاب دستی، گندمها را آرد می کند، اشک در چشمان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)  حلقه زده می فرماید: «دخترم! تلخیها و مشکلات دنیا را به یاد شیرینی و سعادت بهشت بر خود گوارا ساز.»
 
در این حال، زهرای عزیز و بردبار (سلام الله علیها) ، بدون آنکه سخنی از تلخی های زندگی بر زبان آرد، با نگاهی آسمانی به سختی های زمینی نگریسته می گوید: ای رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) خدا را سپاس می گویم بر نعمت های او و می ستایم به خاطر الطاف بی کران او!»
 
روزی که سلمان (رضی الله عنه) چادر وصله دار و ساده حضرت فاطمه (علیها السلام) را دید، در شگفتی فرو رفت و او را با رفاه و راحتی و زر و زیور دختران پادشاه ایران و قیصر روم بر تخت ها و در کاخها مقایسه کرد و اظهار اندوه و ناراحتی نمود. در این هنگام زهرا (سلام الله علیها) مرضیه رو به پدر کرده، فرمود: ای رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) سلمان از لباس من تعجب کرد، سوگند به خدایی که تو را مبعوث نمود، پنج سال است فرش خانه ما پوست گوسفندی است که روزها بر روی آن شترمان علف می خورد و شب ها بر روی آن می خوابیم و بالش ما چرمی است که از لیف خرما پر شده است!»(33)
 
و روزی دیگر که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای دیدار و گفتگو با دخت دلبند خود به خانه او رفت، پرسش او چنین بود که دخترم! در چه حالی و چگونه زندگی می کنی؟ پاسخ شنید: درد گرسنگی بی تابم کرده و هر لحظه رو به فزونی است و غذایی ندارم تا رفع گرسنگی کنم!» (34)
 
آری؛ حضرت فاطمه (علیها السلام) مصداق کامل سخن خداوندی است که: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ * الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» (35)
 
شما را نماییم گاه امتحان
به ترس و به جوع و به امثال آن
به نقصان نفس و زراعات و مال
بگردید خود امتحان طی سال
بود مژده فتح باصابران
که بردند با صبر بار گران
کسانی که چون محنت آید به پیش
شکیبایی آرند هر لحظه بیش
بگویید مائیم از کردگار
به او باز گردیم فرجام کار (36)
 
گاه محرومیت ها، سختی ها و تلخی های زندگی بدان حد می۔ رسید که حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)  پاسخ پدر را از چگونگی وضع و حال خویش به صورت کوتاه می داد تا واژه ها و عبارات وسعت درد و رنج او را ترسیم کنند. از این رو، در جواب رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)  له که سؤال می کرد: دخترم چگونه ای؟ در چه حالی به سر می بری؟ و . نگرانی؟ می گفت: «قلة الطعم و کثرة الهم و شده السقم».(37) کمی طعام و غذا، فراوانی اندوه و غصه و شدت بیماری و گرفتاری!
 
... براستی ما که خود را از شیفتگان و علاقه مندان آن پاکبانو و میدانیم، در راه حفظ آرمان های مکتب و ارزش های مذهب تا چه حدی حاضر به انفاق و ایثار، بردباری و شکیبایی هستیم؟ آیا حاضریم سخنان رهبر فرزانه خود را بر خواسته ها و علایق خود ترجیح دهیم و برای پاسداری از احکام اسلام، ضمن پیروی کامل، هراز چند گاهی در توان خود مستمندان چشم به راه و نیازمندان آبرومند را از دست لطف و عطای خود بی نیاز کنیم و لبخند پر مهری از سوی پیروان حضرت فاطمه (علیها السلام) بر لبان آنان بنشانیم. بی۔ شک چنین است و با لطف خداوند همیشه چنین باد ان شاء الله.

 

فلسفه بلا، مصیبت و گرفتاری

 پرسشی که با ورود هر یک از ما در جامعه، هماره برابر دیدگانمان قرار دارد . و گاه لغزش های فکری - عقیدتی به دنبال خواهد داشت . آن است که فلسفه بلاها و گرفتاری های افراد چیست؟ چگونه است که انسان های راحت طلب و رها از اعتقادات و باورهای دینی - در ظاهر - دارای رفاه و راحتی بیشتری نسبت به خداجویان و باورمندان بوده و در زندگی خویش خوش ترند؛ اما افرادی که دارای پیوند معنوی بیشتر، اعشق و شور فراوان تر و طاعت و اطاعتی افزون ترند، در تنگناهای اقتصادی، ناهمواری های اجتماعی و بلاهای روحی روانی و جسمانی بیشتری قرار دارند؟! در نگاه نخست فرار از تکلیف و بندگی همراه با خوشی و شادی و حتی فراوانی مال و درخشش موقعیت اجتماعی دیده می شود و شگفت آور آنکه هر چه ارادت و عبودیت و قرب الهی افزایش یابد، آوار بلاها و سختیها نیز افزون تر می گردد!! براستی چگونه می توان بین این دو رابطه ای منطقی و قابل قبول ایجاد کرد و پذیرفت که:
 
هر که در این بزم مقرب تر است
جام بلا بیشترش می دهند
 
 در حالی که آثار و برکات معنویات و عبادات باید انبوه مشکلات و آوار بلاها را از خداجویان دین باور دور سازد و آنان را همراه با آرامش خاطر و راحتی زندگی به عبادت و بندگی دلگرم سازد!!
 
با نگاهی گذرا به معارف ناب دینی در می یابیم فرود بلا و اندوه بر سه دسته از افراد خواهد بود:
 
ظالمان؛ برای بیداری، آگاهی و هشیاری در زندگی؛
مؤمنان؛ به خاطر امتحان و آزمون الهی؛
انبیا و رسولان؛ برای دستیابی به درجات بیشتر و مقام های والاتر.
 
و در گستره ای وسیع تر تمامی داده ها و نداده ها، گشایش ها و تنگناها و راحتی ها و اندوهها برای منت و مشیت و بلا و ابتلاء است و چونان محک تجربه ای است که انسان های باورمند و روشن ضمیر و یا راست قامت و پراستقامت در دو صحنه رفاه و ناکامی خود را بیازمایند و نسبت به وظایف خویش در ص حنه - های مختلف آگاهی کامل یابند. آنچه برای آنان آرمان آسمانی و مقدس است، عمل به وظیفه و تکلیف می باشد نه رسیدن به نتیجه. از این رو صالحان و مؤمنان همچون طلا بوده که در کوره پر آتش دنیا مورد امتحان قرار می گیرند تا عیار آنان آشکار شده و میزان دلدادگی و اطاعتشان در سختی ها و سوزها معلوم گردد . و و الا در فراوانی نعمت ها و ریزش رفاه و راحتی، بسیاری از مردمان دین باور و خدا جویند . در این حال به مقدار نزول بلاها و سختی ها، درجات بهشت بیشتر، و مقدار قرب افزون تر می گردد.
 
چنین بینش عالمانه و هوشمندانه، برخی از وارستگان و پاکان را بر آن داشته که هماره در پی سختی ها و تلخی های دنیوی بوده و یکایک نامرادی ها را «نعمت خدایی»، «لطف پنهان» و «عطیهای الهی» قلمداد کنند. توفان بلاها را موجب آمرزش گناهان، خالص شدن از ناخالصی ها و شائبه ها، استمداد بیشتر از خداوند، یاد و توسل بیشتر به پیشگاه معصومان بدانند و برای پارهای انسانها نشان «محبوبیت نزد خداوند» و «دل نبستن به زر و زیور دنیا» و اخلاص کامل در راه خدا» تفسیر کنند.
 
حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)  اعر، گوهر یگانه ای بود که از آغاز زندگی تا فرجام آن سنگلاخهای بسیاری را پشت سر گذاشت و لحظه ای از یاد خدا، راه خدا و نام خدا غافل نگردید. آن زمان که در کنار پدر و مادر در شعب ابی طالب روزها و شب های سوزانی را گذراند و آن هنگام که سیلی بی مادری گلبرگ وجود لطیف او را داغ درد و مصیبت نهاد و سرانجام در سال های همسرداری که لحظه لحظه آن با ناهمواری ها و تلخ کامی هایی عجین بود، همه را در محضر خدا و برای یاری دین خدا می دانست و بر این باور با آغوش گشاده و قلبی لبریز از عشق و دلدادگی به استقبال حوادث می رفت. گاه که سخن از بلاها و سختی ها به میان می آمد، واژه هایی از معارف و دانشهای خویش بیان می کرد و افزون بر آثار گوناگون هر یک، بلاها را مایه پاکی و طهارت از گناهان دانسته و زمینه ساز حضور قدسی انسان در بهشت می دانست. «و لکن بعد ما یطهرون من ذنوبهم بالبلایا و الرزایا او فی عرصات القیامة بانواع شدائدها ...»(38)
 
هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) حوادث تلخ آینده را برای دخت دلبندش بیان می کرد، سخن به شهادت پاره تن حضرت فاطمه (علیها السلام) ؟ سیدالشهدا ا رسید. زهرا ی عزیز(سلام الله علیها) از پدر پرسید:«یا ابتاه! من یقتل ولدی و قرة عینی و ثمرة فؤادی؟» پدرجان! چه کسی فرزندم و نور چشمم و میوه دلم حسین العلی را شهید می کند؟پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: بدترین افراد امت من. آنگاه حضرت فاطمه (علیها السلام) از محل شهادت فرزند خود پرسش نمود و چون نام کربلا را شنید، این گونه سخن گفت: (یا آبه! سلمت و رضیت و توکلت على الله)(39) ای پدر، در برابر خواسته های خدا تسلیم و راضی ام و به خدا توکل کرده ام.  
 
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه جانانم پسندد
 
 گاه که آوار سختی ها و بلاها، سنگینی بسیاری بر وجود زهرا (سلام الله علیها) می گذارد، بدون آنکه لب به شکایت و شکوه بگشاید و ناسپاسی نماید، تنها سخنان غم آلود خود را به پروردگار خویش بیان می کرد و می گفت: «پروردگارا! به سوی تو شکایت می کنم؛ اندوه از دست دادن. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، فرستاده و برگزیده ات را و به تو شکایت می کنم از برگشت امت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اینکه حق ما را از ما بازداشتند، همان حق را که در قرآن کریم، خود بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و با زبان او نازل فرمودی.»

 

خنده، خوشرویی، خوشحالی

خنده، جلوه ای از هیجان درونی و تبلور احساسات نهفته آدمی است که هنگام روبه رو شدن با سخن و یا رفتار عجیبی در چهره انسان پدیدار می شود، به گونه ای که گاه دندانها نمایان و صدای این پدیده به صورت خنده بلند می شود. خنده از ویژگیهای انسان هاست و جلوه ای زیبا از سلامت روح و جسم خواهد بود، به گونه ای که پژوهشگران بر این باورند که از جمله واکنش های انسان در زندگی که دستاورد ارگانیزم بدن و صفات مختلف است و از ارتباطی بسیار پیچیده و بغرنج برخوردار است، خنده خواهد بود. برخی دیگر، خنده، شوخی و خوشحالی را از ضروریات زندگی شمرده اند که برای صاحبان فکر و فرهنگ، اندیشه و عمل و علاقه مندان به ارزش های مطلوب خود، شیوهای و پرتنوع، طراوت بخش و روحیه آفرین خواهد بود.
 
این ویژگی در وجود افراد، نشان از نشاط روحی و طراوت باطنی بوده و گاهی نوعی وسعت نظر و سعه صدر انسانها را در سختی های زندگی بیان کرده و از آن سو بردباری، شکیبایی و یا آزمودگی آنان را در فراز و نشیب مشکلات ثابت می کند! از این - رو آنان که شیوه ای یک سویه در زندگی داشته و با کمال تأسف - همیشه غم زده، اندوهگین و افسرده هستند، فرسودگی خاطر و پژمردگی درونی با سرعت بسیاری، گلبرگهای به وجودشان را فرا می گیرد و افزون بر آنکه قدرت تصمیم گیری در میدان زندگی را از دست می دهند، زیبایی های خدادادی را در نگاه خود و دیگران همیشه زشت و ماتم افروز نمایان می کنند و محیط خانواده را چون جهنمی سوزان برای کودکان، نوجوانان و جوانان خویش می سازند.
 
حقیقت تلخی که - با اندوه فراوان - باید بدان اعتراف کرد آن است که برداشت، نگاه و قضاوت انبوه بی شماری از افراد جامعه به افراد دین باور، خداجو و شیدای ارزش های دینی و الهی، آن است که اینان همیشه اندوهگین و افسرده بوده و بیشتر اوقات با گریه و غم همراهند تا خنده و خوشحالی! بدین خاطر در بین نوجوانان و جوانان - که دوره ای پر جست و خیز و با هیجان، به همراه انواع شادی ها و شادمانی ها را می گذرانند - آموزه های دینی چونان زنجیری سخت و دشوار می ماند که راه را بر هرگونه نشاط، تفریح، تنوع و خنده و خوشحالی مسدود می کند! بیشک این ذهنیت نادرست فرآورده شیوه برخورد اجتماعی و خانوادگی برخی از مؤمنان و دین باوران است که گاه با افراطهای خود، فضای مذهب و پایبندی به ارزش های دینی را این گونه نامطلوب، غیر قابل تحمل و حتی دردآور معرفی کرده اند.
 
از آن سو توجه به این حقیقت - که چون گوهری گرانبها در آموزه های دینی به چشم می خورد - نیز ضروری است که خنده خوشرویی، شادی، شادمانی و خوشحالی مرزهای شناخته شده ای دارند که گستره هر یک حفظ ارزش های والای مذهب و پایبندی و به اصول الهی خواهد بود. به دیگر سخن تمامی این شیوه ها وسیله ای برای انجام وظیفه بهتر و بندگی بیشتر است، نه آنکه «هدف» بوده و دیگر وظایف در حاشیه قرار گیرد به طوری که دین باوری و تکالیف آن کم رنگ و بی رنگ گردد و از متن زندگی حذف شود!
 
الگوهای پاک و شایسته ای چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، امیر مؤمنان علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) همیشه از تعادل و همه سو نگری در زندگی برخوردار بودند. آنجا که عرصه عبادت و بندگی در نماز و روزه پدید می آمد از لحظه های زندگی بیشترین استفاده ها را می کردند؛ در میدان جهاد با دشمن بیرونی و درونی هماره سربلند و موفق بودند و در محیط خانه و خانواده با همسر و فرزندان خود با شیوه ای شیرین، لبخندی همیشه بر لب و عبارات ملیح و نمکین زندگی می کردند. وسعت این شیوه ها چنان بود که حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)  و در سخنی کوتاه، آثار بلند خوشرویی را افزون بر شیرینی و روانی زندگی، به سوی بهشت سوق داده، فرموده است:
 
«بشر فی وجه المؤمن یؤجب لصاحبه الجنة و بشر فی وجه المعاند المعادى یقى صاحبه عذاب النار»(40)؛ خوشرویی برابر مؤمنان و دین باوران، پاداشی چون بهشت در ک پی دارد و خوشرویی با دشمن تجاوزگر، انسان را از عذاب آتش باز می دارد.
 
هدفمندی و پویایی زندگی آن بانو، بینش ارزشمندی به وی بخشیده بود که در عرصه های مختلفی که زمینه های عبودیت و پاکدامنی بیشتری فراهم می شد، خوشحالی وی اوج می گرفت، زیرا سرافرازی و خوشبختی پایدار در نگاه حضرت فاطمه (علیها السلام) ، انجام وظایف بندگی در صحنه های گوناگون زندگی بود. از این رو چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به امور منزل داماد و دختر خود را این گونه تقسیم کرد که کارهای داخل منزل را حضرت فاطمه (علیها السلام) کارهای بیرون را على از انجام دهد آن حضرت با تبسمی دلنشین و شادی بسیاری فرمود: «فلایعلم ما داخلنی من السرور الا الله با کفائی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)  تحمل رقاب الرجال»؛ جز خدا کسی آگاه نیست که از این تقسیم کار تا چه اندازه خوشحال شدم، زیرا رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) مرا از انجام کارهایی که مربوط به مردان است، باز داشت.
 
و یا در آخرین لحظات حیات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که بغض غم، گلوی حضرت فاطمه (علیها السلام) را می فشرد و از دیدگان او قطرات اشک ریزان بود، تا رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) خبر لقاء پروردگار و شهادت زود هنگام حضرت فاطمه (علیها السلام) را به وی خبر داد و اولین فرد ملاقات کننده با خود را از خاندان خویش، زهرا (سلام الله علیها)  دانست، آن بانو خوشحال شده، لبان وی با خنده گشوده شد و تعجب اطرافیان را در آن لحظه های حساس برانگیخت.
 
توجه حضرت فاطمه (علیها السلام) به خستگی شوهر و سختی های زندگی در زمانهای گوناگون آنچنان سنجیده و بهنگام بود که گاه برابر نگاه على التین، فرزند دلبند خود را بر دستان خود نوازش می داد و برای نشاندن غنچه لبخند بر صورت شوهر و رفع خستگی از او این : شعر را به حسین خود می گفت:و انت شبیة بابی*** لست شبیها بعلی(41) حسین جان! تو به پدرم رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)  شباهت داری و نه به پدرت على علیه السلام. امام علی علیه السلام از سخنان حضرت فاطمه (علیها السلام) را می شنید، لبخند و تبسمی زیبا می نمود و با سخنان نغز و شیرین حضرت فاطمه (علیها السلام) مشکلات و اندوه زندگی را از یاد می برد.

 

دنیا، دنیاخواهی، دنیاجویی

«دنیا»، «دنیاخواهی» و «دنیاجویی» از موضوعاتی است که در معارف ما دارای دو جلوه متفاوت و حتی متضاد است. در یک۔ سو چهره ای منفی با هشدارهای تند و دافعه های بسیار می یابیم، به گونه ای که افزون بر نهی از نزدیک شدن به دنیا و زینت های خیره کننده آن، «ملعون» نامیده شده و بازاری معرفی شده که تمامی افراد در آن نه تنها سودی نمی برند، بلکه اصل سرمایه خود را نیز از دست داده، دچار خسران می شوند. بدین خاطر«معدن بدیها و آفات» و «محل غرورها و فریب ها» قلمداد شده است که صاحبان بینش و بصیرت دل بدان نمی بندند و از خطرات آن ایمن خواهند بود. چنین متاع زشت و پرخطر، آرمان افراد شقاوتمند معرفی شده و مزرعه ناکامی ها و بدی ها بیان گشته که علاقه بدان، بنیان تمامی بدبختی های انسانها در مسیر زندگی خواهد بود. آثار این علاقه فساد عقل، کوری دیده و کری قلب ترسیم شده و پایان راه پرفراز و نشیب و طمع آلود آنان، ناکامیهای بسیار و اضطراب خاطر و دلبستگی بسیار بیان شده است.
 
گاه که از پیشوایان دین ارزش دنیا سؤال شده، آنان دنیا را پست تر از «عطسه بز»، بی ارزش تر از «لنگه کفش فرسوده و بی۔ بها» و حتى «بی مقدار تر از استخوان خوک در دست شخص جزامی» معرفی کرده اند و با واژه ها و عبارات مختلف، دوستان و اصحاب خویش را از امیدواری به دنیا و تکیه گاه قرار دادن آن برای امروز و فردای خود سخت برحذر داشته اند و برای دین - باوران خردمند، دنیا را چونان زندانی توصیف کرده که هر لحظه آرزوی رهایی از آن را در قلب و اندیشه خود می پرورانند. بدین خاطر دنیا را برای شیفتگان خداوند چونان پلی دانسته که لحظاتی چند قصد عبور از آن را دارند و در این مسیر انواع بلاها و سختی ها بر آنان باریده می شود تا دل بدان نبندند و لذات و شیرینی های زودگذر آن هیچ گاه جایگاهی در وجود اینان نیابد؛ شادی ها و شیونها در نگاهشان یکسان بوده و حتی سختی ها و اندوهها، نعمت های خداوند و ارمغانهای الهی دانسته شود.
 
اما از سوی دیگر، دنیا «خانه پرهیزگاران»؛ «برترین مددکار سرای جاودان»؛ «محل ذخیره اعمال صالحان» و «پلکان صعود به سوی آخرت» معرفی شده است. سرایی دانسته شده که از لذت۔ های شایسته نباید خود را محروم کنیم و چونان «تجارتخانه» بدان بنگریم که با لحظه های آن می توان سودهای سرآمد به دست آورد و تجارت های جاری بیشتری کرد. برتر از آن همانند مسجدی بدانیم که دوستان صالح خداوند در آن به بندگی و عبودیت می پردازند تا فردای نیاز و احتیاج، سرمایه دارانی غنی و سربلند باشند و در پیشگاه خداوند و اولیاء او شرمنده و سرافکنده نگردند.
 
به راستی کدامیک از این دو دیدگاه را باید بپذیریم؟ و آیا دیدگاه سومی که در آن بین این دو نظر نوعی رابطه برقرار شود و فلسفه هر یک بیان شود، وجود دارد؟
 
با نگاهی فراتر از ظاهر الفاظ و واژه ها و پژوهش بیشتر در مجموعه گفته ها به خوبی در می یابیم دنیای منفی، نکوهش شده و پر آفت که در هر گوشه آن خط قرمز وجود دارد و ارزشی آنچنان آزاردهنده به خود گرفته است، دنیایی است که «هدف اصلی زندگی ما باشد و چنان در اعماق وجودمان رخنه کند که نوعی «دلبستگی و وابستگی قلبی» به همراه داشته باشد. به دیگر سخن، حضور در دنیا و لذت بردن از تمامی نعمت های آن با این نگاه که گذرگاهی بیش نخواهد بود و هر لحظه باید آماده کوچ به اقامتگاه اصلی بود، نه تنها ناپسند نیست بلکه پسندیده، شیرین و گوارا خواهد بود. حقیقتی که خداوند بزرگ، خود در قرآن بدان اشاره فرموده است: «وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَأَحْسِنْ کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ...» (42) و به آنچه خدایت داده، سرای آخرت را بجوی و سهم خود را و از دنیا فراموش مکن و همچنان که خدا به تو نیکی کرده، نیکی کن ...
 
با چنین بینشی، چون به دیدگاههای؛ حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در باره دنیا می نگریم، همه باورها، سخنان و تصمیمهای او را، پاک، شفاف و قدسی می یابیم به گونه ای که برای تمامی قشرهای جامعه با تمامی دیدگاههای متفاوت الگویی شایسته و معرفت آموز خواهد بود.
 
آن هنگام که شیوه بسیاری از افراد را «دنیا پرستی» و «شیفتگی و شیدایی به دنیا می بیند، خود را از جمع آنان دور ساخته، با صراحت کامل می فرماید:«انی لا أحب الدنیا»(43) من دنیای «دنیاپرستان» را دوست ندارم.
 
و زمانی که مدینه را دربردارنده از دنیازدگانی می بیند که برای زر و زیور زندگی و رفاه و راحتی خود هر آنچه توان و تدبیر داشتند در حق او ستم کردند، دست به دعا برداشته، بیزاری خود را از دنیایی این گونه بیان می کند و می فرماید: «یا رب! انی قد سئمت الحیاة و تبرمت باهل الدنیا الحقنی بابی. الهی! عجل وفاتی سریعا»(44) پروردگارا! از زندگی خسته و روی گردان شده ام و از دنیازدگان، بلاها و مصیبت های ناگوار دیدم، خدایا مرا به پدرم رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) ملحق کن و مرگ مرا زود برسان.
 
در آخرین روزهای زندگانی حضرت فاطمه (علیها السلام) که با درد و اندوه بیماری لحظات سختی را می گذراند، زنان مهاجرین و انصار به عیادت وی رفته و پرسیدند: ای دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)! چگونه صبح کردی؟ و با بیماری چه می کنی؟ و زهرا ی مرضیه (سلام الله علیها) با تلخ کامی بسیاری، لب به سخن گشود و فرمود: «اصبحت و الله عائفة لدنیاکن ..»(45) صبح کردم در حالی که به خدا سوگند، دنیای شما را دوست نمی دارم ...
 
اما در سخنی دیگر چون سخن از بهره گیری از دنیا برای فردای جاودان به میان می آید، آن حضرت سه راهکار و شیوه را برای این مهم بیان کرده، می گوید: «حبیب الى من دنیاکم ثلاث: تلاوة کتاب الله و النظر فی وجه رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و الانفاق فی سبیل الله» (46) از دنیای شما سه چیز محبوب من است: تلاوت قرآن، نگاه به چهره رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و انفاق در راه خدا.
 
با اندکی تأمل سه شیوه شایسته در گفتار حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) برای تکامل، رشد و پویایی پایدار و زندگی ساز می توان یافت: نخست ارتباط با خداوند - که گاه در سخنان پروردگار با ما تجلی می کند و نام آن «تلاوت قرآن» است و گاه با سخنان ما با خداوند جلوه - گر می شود که «دعا» نامیده می شود. و به تعبیر زیبای حضرت امام (رحمه الله)؛ یکی قرآن نازل است و دیگری قرآن صاعد.(47)
 
دیگری ارتباط با نبوت و ولایت است که ثمربخش خدامحوری و مکمل خداباوری خواهد بود و سومین شیوه، حضور در فضای فکری فرهنگی، اجتماعی اقتصادی و سیاسی جامعه است که از نمودهای ارزشمند آن رسیدگی به نیازمندان مادی خواهد بود.
 
بی شک دنیای محبوب و مطلوب حضرت فاطمه (علیها السلام) و پیروان آن پاک۔ بانو، دنیایی است که سر در آسمان وحی داشته، دستی بر دستان رسالت و امامت گذارد. و با دستی دیگر در بین مردم، حاجتمندان را - با نیازهای گوناگون - دستگیری نماید. زمانی که چنین نگاه همه سویه ای به دنیا وجود داشته باشد، نتیجه آن، گفتار حضرت است که چون رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) او را دید که روی زمین نشسته، با یک دست فرزندش را در آغوش گرفته شیر می دهد و با دست دیگر با آسیاب دستی گندمها را آرد می کند، با دیده ای اشکبار به دخت خود نگریست. ولی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)  با گستره معرفت و جامعیت خود به پدر عزیز خود گفت: «یا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)  ! الحمدلله على نعمائه و الشکر على آلائه،»(48) ای رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)! حمد و سپاس بر نعمت های خداوند و شکر بر تمامی الطاف او.
 
آری! آیه قـرآن که گل دفتـر است
معرفت حضرت فاطمه و کوثر است
نور نداریم چنین قاهره
عالمه و طیـبه و طاهره
عرش خدا، رقعه منشور او
نور على نور على نور او (49)
 
پی‌نوشت‌ها:
١- بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۴۰۱.
2- مناقب ابن شهر آشوب، ج ۲، ص ۲۶..
3- بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۴۶.
4- نهج الحیاة، صص ۲۳۹ - ۲۶۷.
5- تفسیر البرهان، ج ۳، ص ۲۴۵.
6- امالی صدوق، ص ۴۷۵.
7- کتاب عوالم، ج ۱۱، صص ۴۷۵ و ۶۰۵
8- مناقب ابن شهر آشوب، ج ۳، ص ۳۲۳
9- دلائل الامامه، صص ۳ - ۴.
10- وسائل الشیعه، ج ۶، ص ۳۲۳.
11- دیوان حافظ؛ پالایش نفس، ص ۱۱۰،(با تلخیص).
12- منازل السائلین، ص ۳۱، (باب اخلاقص).
13- اربعین حدیث شیخ بهایی، ص ۱۵۹، ح ۳۷.
14- اربعین حدیث امام خمینی (رحمه الله)، ح ۲۰، صص ۳۲۱ - ۳۳۳.
15- چشمه در بستر، ص ۲۰۲.
16- اربعین حدیث امام خمینی (رحمه الله)، ص ۳۳۳.
17- بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۲۴۹.
18- همان، ج ۴۳، ص ۷۳.
19- تفسیر نمونه، ج 1، ص ۳۷۷.
20- دیوان حافظ، غزل ش ۱۵۲ (برگزیده).
21- سوره توبه، آیه ۱۱۲.
22- سوره نساء، آیه ۸۰
23- بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۳۸.
24- مناقب ابن شهر آشوب، ج ۳، ص ۳۴۴
25- بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۴۹.
26- امالی صدوق، ص ۲۸۰.
27- بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۲۱۷.
28- سوره آل عمران، آیه ۹۲
29- بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۲۰.
30- همان
31- سوره حشر، آیه ۹.
32- سوره دهر (انسان)، آیه ۸ -9
33- بحارالانوار، ج ۸، ص۳۰۳.
34-همان، ج ۴۳، ص ۳۷.
35- سوره بقره، آیه ۱۵۵- ۱۵۶.
36- قرآن مجید، ترجمه منظوم امید مجد، ص ۲۴.
37- احقاق الحق، ج ۴، ص ۱۵۲.
38- لالى الأخبار، ج ۵، ص ۱۵۶.
39- بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۶۴
40- همان، ج ۷۲، ص ۴۰۱.
41- مسند احمد، ج ۶ ص ۲۸۳
42- سوره قصص، آیه ۷۷.
43- الغدیر، ج ۲، ص ۳۱۸.
44- احقاق الحق، ج 19، ص ۱۶۰.
45- معانی الأخبار ؛ احتجاج طبرسی، ج ۱، ص ۱۰۸.
46- وقایع الایام خیابانی، جلد صیام، ص ۲۹۵.
47- مجموعه سخنان حضرت امام خمینی (رحمه الله)، درباره «تلاوت قرآن و قرائت دعا».
48- بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۸۶
49- برگزیده ای از قطعه شعر «گل زهرا سلام الله علیها» مجله کوثر، ش۸، ص۹۰
 
منبع: سلسله مقالات فاطمیه، نویسنده: رحمت الله حاجی زاده ، ناشر: معاونت فرهنگی اجتماعی سازمان اوقاف و امور خیریه، سازمان چاپ و انتشارات، صص 395-342