مفهوم عقل از ديدگاه دو شارح اصول كافي (2)

نویسنده : عبدالحسين كافي




كلمات كليدي : مفهوم عقل، ديدگاه ملاصدرا، ديدگاه علامه مجلسي، حمل روايات بر معاني عقل

1 ـ 6 ـ اعتبار روايات عقل از ديدگاه علامه مجلسى و ملا صدرا

به كمك دلايل، قرائن و شواهد مى‏توان معتبر بودن برخى از رواياتى را كه در صدد تعريف عقل برآمده‏اند، از نظر علامه مجلسى و ملا صدرا اثبات كرد. برخى از تصريحات و قرائنى كه در عبارات علامه مجلسى مى‏توان ديد، عبارتند از:
1 ـ در مقدمه مرآة العقول درباره اعتبار روايات الكافى تصريح شده است:
خلاصه مطلب در اين باره و آنچه در نزد من، حق است، اين است كه وجود خبر در امثال اين اصول معتبر، جواز عمل به آن را در پى دارد، اما چاره‏اى از رجوع به سندها نيست تا در هنگام تعارض، بعضى از آنها بر بعضى ديگر ترجيح داده شود؛ زيرا معتبر بودن همه اين اسناد منافاتى با قوى‏تر بودن بعضى از آنها ندارد. و بطلان سخن گزافه‏گويان كه گفته‏اند: «همه كتاب الكافى بر حضرت قائم(علیه السّلام) عرضه شده، چون شيخ كلينى در شهر سفرا بوده است» بر هيچ عاقلى پوشيده نيست. آرى، انكار نكردن آن حضرت و پدرانش ـ صلوات الله عليه و عليهم ـ كلينى و امثال او را در تأليفات و رواياتشان، از چيزهايى خواهد بود كه «ظن قريب به يقين» را به همراه دارد كه ايشان(علیه السّلام) به كار آنان رضايت داشته‏اند و عمل به اخبار آنان را تجويز نموده‏اند.[29]
2 ـ وى در «كتاب العقل و الجهل»، روايات يكم و دهم و هجدهم را «صحيح» و روايات چهارم و پنجم و سى و دوم را «موثق» مى‏داند.[30] البته هر يك از اين روايات، يك جنبه از ابعاد حقيقت عقل را نزد معصومين(علیهم السّلام) تبيين مى‏كند.
3 ـ بيشترين روايات پيرامون عقل در كتاب گرانسنگ بحارالانوار گرد آمده است. بر اساس ديدگاه كسانى كه بر اين باورند علامه مجلسى در اين دايرة المعارف حديثى فقط در صدد جمع آورى احاديث نبوده؛ بلكه روايات و احاديثى را كه داراى ارزش و اعتبارند ثبت، تدوين و ضبط نموده است، مى‏توان ادعا كرد روايات عقل داراى اعتبارند؛ مگر مواردى كه ايشان تصريح به خلاف نموده باشد.[31]
يادآورى مى‏كنم كه بر اساس بررسى انجام شده، مرحوم علامه در «كتاب العقل و الجهل» بحار، جز در يك مورد از احاديث عقل، روايتى را تضعيف نكرده است.[32]
در اين باره دلايل و قرائنى را نيز مى‏توان در كلام ملا صدرا ديد:
1 ـ ايشان پس از نقل حديث دوم مى‏فرمايد:
سند اين حديث ضعيف به نظر مى‏رسد ـ زيرا راويان ضعيفى نظير سهل بن زياد و مفضّل بن صالح و جز آنان در طريق آن وجود دارد ـ ليكن اين ضعف، زيانى به صحت مضمون آن نمى‏رساند، چون با «برهان عقلى» تقويت مى‏شود. بسيارى از احاديث رسيده درباره اصول معارف و مسائل توحيد و جز آن نيز چنين است.[33]
2 ـ ملا صدرا در بررسى تعدادى از روايات «كتاب العقل و الجهل» بر موثق بودن راويان آنها تأكيد مى‏ورزد.[34]

بخش دوم: حمل روايات بر معانى عقل

2 ـ 1 ـ ديدگاه ملا صدرا

2 ـ1 ـ1 ـ معناى اول

معناى اول عبارت است از «غريزه‏اى كه انسان به وسيله آن از حيوانات امتياز مى‏يابد و آماده پذيرش دانشهاى نظرى و انديشيدن در صنعتهاى فكرى مى‏شود و كودن و هوشمند در آن يكسان هستند. حكما اين معناى عقل را در كتاب برهان مورد استفاده قرار مى‏دهند و مقصودشان از آن، نيرويى است كه نفس به وسيله آن بدون قياس و فكر و به صورت فطرى به مقدمات بديهى دست مى‏يابد و به علوم آغازين مى‏رسد.»

2 ـ1 ـ2 ـ معناى دوم

معناى دوم «اصطلاح متكلمان است كه مى‏گويند: عقل اين را اثبات و آن را نفى مى‏كند و مقصود ايشان، معانى ضرورى نزد همگان يا بيشتر مردم مى‏باشد؛ مانند اين كه عدد دو، دو برابر عدد يك است.»
بررسى شرح «كتاب العقل و الجهل» نشان مى‏دهد كه ملا صدرا هيچ يك از روايات اين كتاب را مصداق معناى اول و دوم نشمرده است.

2 ـ1 ـ3 ـ معناى سوم

معناى سوم، عقلى است كه در كتب اخلاق به كار مى‏رود و مقصود از آن، بخشى از نفس است كه به سبب مواظبت بر اعتقاد، به تدريج و در طول تجربه، حاصل مى‏شود و به وسيله آن به قضايايى دست مى‏يابيم كه با آن، اعمالى كه بايد انجام يا ترك شود، استنباط مى‏گردد.
الف ـ ملا صدرا حديث سوم را به معناى سوم عقل دانسته است.[35]

متن حديث:

«عن بعض أصحابنا رفعه إلى أبى عبدالله(علیه السّلام) قال: قلت له: ما العقل؟ قال: «ما عُبِد به الرحمن و اكتُسِب به الجنان». قال: قلت: فالذى كان فى معاوية؟ فقال: تلك النَكْرأ، تلك الشَيْطَنة و هى شبيهة بالعقل و ليست بالعقل»
«شخصى از امام ششم(علیه السّلام) پرسيد: عقل چيست؟ فرمود: «چيزى است كه به وسيله آن، خدا پرستش شود و بهشت به دست آيد». آن شخص گويد: گفتم: پس آنچه معاويه داشت چه بود؟ فرمود: آن نيرنگ است. آن شيطنت است. آن نمايش عقل را دارد، ولى عقل نيست»[36]
وى در اين باره مى‏گويد:
ريشه معناى اين حديث، تعقل امور و قضاياى به كار گرفته شده در كتب اخلاق است كه آنها مبادى آرا و دانشهايى هستند كه ما مى‏توانيم آنها را درك كنيم تا آنها را انجام داده؛ و يا از آنها دورى گزينيم. نسبت اين قضايا با عقل به كار رفته در كتب اخلاق، مانند نسبت علوم ضرورى با عقل به كار رفته در كتاب برهان است.
پس اين دو عقل، دو جزء نفس آدمى هستند، يكى جزئى انفعالى و علمى كه از مبادى عاليه به وسيله علوم و معارفى كه غايت آنها خودشان هستند، منفعل مى‏شوند (ايمان به خدا و روز قيامت) و دومى، جزئى فعلى و عملى كه به سبب آرا و علومى كه غايت آنها عمل به مقتضاى آنها مى‏باشد، يعنى انجام طاعات و پرهيز از معاصى و تخلّق به اخلاق حسنه و رهايى از اخلاق ناپسند، در طبقات زيرين اثر مى‏كند و اين همان دين و شريعت است، پس هنگامى كه اين دو هدف حاصل شوند، تقرب به خدا و بريدن از غير او حاصل خواهد شد.[37]
وى در ادامه برداشت خود را تكرار مى‏كند:
وقتى اين مقدمات و احكام بر تو روشن شد و اين معانى و بخشها در ذهنت صورت يافت و جاى گرفت، خواهى دانست كه به چه معناهايى بين عقل و بين بد انديشى و شيطنت، خطا رخ مى‏دهد، واصل اشتباه از آنجا سرچشمه مى‏گيرد كه هر دو در انديشيدن و سرعت تعقل در امور و قضايايى كه مبادى آرا و اعتقادات است، يعنى در آنچه كه اگر خواهيم آنها را برگزينيم و يا رها نماييم، مشتركند، خواه درباره خير و آينده باشد و يا درباره شر و حال، و آنچه از تعقلات و حركات فكرى كه تعلق به دنيا دارد، خالى از زياده روى و كوتاهى و كجروى و آشفتگى و سرگشتگى و شتاب نيست، چون از افعال شياطين و پيروان طاغوت است.
و اما آنچه از بندگان حقيقى خدا صادر مى‏شود و تعلق به امور دين و عرفان دارد، به صورت اطمينان و آرامش و استوارى و پايدارى خواهد بود.
پس اين، برترين اخلاق نيكو، و آن، بدترين ملكات پست نفسانى است كه «جربزه» نام دارد و بلاهت و كودنى از آن بهتر مى‏باشد، زيرا همان‏گونه كه گفته‏اند به رهايى و خلاص از زيركى موذيانه نزديك‏تر است.
بنابراين، تعريف امام(علیه السّلام) از عقل (آنچه با آن خداوند پرستش گرديده و بهشت به دست آورده شود) به همين معناى سوم بوده، از جهتى مقابل شيطنت و از سوى ديگر در برابر كودنى خواهد بود.[38]
ب ـ ملا صدرا حديث چهارم را حاوى معناى سوم يا چهارم عقل مى‏داند.[39]

حديث چهارم:

«الحسن بن جهم قال: سمعت الرضا(علیه السّلام) يقول: صديق كل امرء عقله و عدوه جهله»[40]
«دوست هر آدمى، خرد اوست و دشمن او بى‏خردى‏اش»
به توضيح ملا صدرا درباره مقصود از عقل در اين حديث توجه كنيد:
مقصود امام از اين عقل، معناى سوم يا چهارم از معانى عقل كه نزديك به هم‏اند مى‏باشد، زيرا مقصود از آن، غريزؤ مشترك انسانى و علوم ضرورى كه مبادى نظريات‏اند و آراى مشهور و عقل كلى هم كه نخستين مخلوق است، نيست.
عقل از آن رو دوست انسان و جهل دشمن او گرديده كه به واسطه عقل، انسان دوست را به دست مى‏آورد و به خيرات و نيكوييها راهنمايى مى‏شود، و به واسطه آن دشمنان را دفع مى‏نمايد و از شرور و بديها دورى مى‏گزيند و به اشاره آن طاعات و كارهاى نيك را انجام مى‏دهد و گناهان و كارهاى زشت را ترك مى‏كند و راه خشنودى خداوند و عبادت پروردگار را مى‏پويد.
و به واسطه جهل، تمامى اين امور، عكس مى‏شود و اضداد آن به وجود مى‏آيد، يعنى انسان با جهل براى خود دشمن مى‏تراشد، دوستانش از او مى‏گريزند، از راه خير و نيكى به راه شر و بدى رفته، مرتكب گناه شده، از فرمان خدا سرپيچى مى‏كند.
معنايى براى دوست جز آنچه مبدأ و اصل اين امور باشد و معنايى نيز براى دشمن جز آنچه مبدأ و اصل اضداد آن باشد نيست، خواه آن دوست و دشمن جوهر باشند و يا عرض، جسم باشند و يا غير جسم، درون نفس انسان باشند و يا بيرون آن، چون تمامى خصوصيات اين اشيا از حقيقت دوستى و دشمنى بيرون است، بلكه حقيقت دوست و دوستى و آنچه كه دوستى به آن تحقق مى‏يابد و روح معناى آن، عبارت از چيزى است كه انسان از آن بهره‏مند شود و به آنچه خير و سلامت است، راهنمايى گردد.
حقيقت دشمنى و روح معناى آن، چيزى است كه انسان از آن زيان ببيند و از آن شر و بدى و شقاوت برويد و عقل و جهل نيز چنين است پس سزاوار خواهد بود كه عقل، دوست انسان و جهل، دشمن او ناميده شود.[41]

2 ـ1 ـ4 ـ معناى چهارم

معناى چهارم در نظر ملا صدرا «چيزى است كه با وجود آن در انسانى، مردم مى‏گويند: او عاقل است، و بازگشت آن به خوب فهميدن و سرعت ادراك در استنباط آنچه سزاوار بوده كه برگزيده و يا اجتناب شود مى‏باشد، گرچه در زمينؤ غرضهاى دنيايى و هواى نفس باشد.» وى معناى چهارم را يكى از احتمالات عقلى مى‏داند كه در حديث چهارم به كار رفته است.[42] متن حديث، ترجمه، برداشت ملا صدرا و نيز نقد و بررسى آن در قسمت ب معناى سوم گذشت.
حضرت رضا(علیه السّلام) در اين حديث مى‏فرمايد: «دوست هر انسانى عقل او و دشمنش جهل اوست»
ملا صدرا بر آن است كه مراد از عقل در اين حديث، معناى سوم يا چهارم است.

پی نوشت ها :

[29] . مرآة العقول، ج 1 ،ص 22 .
[30] . همان، ذيل روايات مذكور.
[31] . آشنايى با بحارالانوار، ص 124 . آقاى احمد عابدى در فصل پنجم اين كتاب، تحت عنوان «ميزان اعتبار روايات بحارالانوار» (ص 121 ـ 132) به اين بحث پرداخته و شواهد بسيارى بر اين مدّعا اقامه كرده است كه به دليل مفصل بودن از نقل آن چشم مى‏پوشيم.
[32] . «أول ما خلق الله العقل»؛ بحارالانوار، ج 1 ،ص 102 .
[33] . شرح اصول الكافى، ج 1، ص 220 .
[34] . براى آگاهى بيشتر به اسناد احاديث يكم (ص 215) و چهارم (ص 229 ـ 231) و پنجم (ص 232) رجوع كنيد. شايسته توضيح است كه ملا صدرا حال راويان را فقط يك بار بررسى مى‏كند؛ از اين رو براى اطلاع از نظر ايشان بايد به اولين روايتى كه نام راوى در آن آمده است مراجعه كرد.
[35] . شرح اصول الكافى، ج 1، ص 225 و 228 و 229.
[36] . اصول كافى ، ابوجعفر محمدبن يعقوب كلينى رازى ، با ترجمه سيد جواد مصطفوى، ج 1، ص 11، ح 3 .
[37] . شرح اصول الكافى، ج 1 ، ص 225 .
[38] . همان، ج 1 ، ص 228 ـ 229 .
[39] . همان، ص 231 .
[40] .همان.
[41] . همان، ص 231.
[42] . همان، ص 231 .