مقدمه

 امنیت، فوری ترین، ابتدایی ترین و ضروری ترین نیاز انسان، در سطوح مختلف است. چه آن زمان که به عنوان فرد مطرح است و تعلق و تحقق اراده اش در تحقق افعال و امور، نیازمند ضمیمه شدن اراده های دیگران نباشد، مثل اینکه بخواهد به راز و نیاز با خدای خویش بپردازد و چه آن زمان که نیازمند ضمیمه شدن ارادههای دیگران باشد، مثل اینکه بخواهد دولت سازی یا امتسازی نماید یا استقلال سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشورش را پاس دارد و یا در سطح وسیعتر، جهانی امن و ارام داشته باشد. از نظر امام خمینی(رحمه الله)، انسان معاصر، در همه این زمینه ها دچار انحطاط امنیتی است. چه در سطح خرد، چه در سطح متوسط و چه در سطح کلان. ریشه این انحطاط در «قیام للنفس» به جای «قیام لله» است.
 
ایشان با استناد به آیه «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَ فُرَادَى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ»(1)، می فرمایند: «خدای تعالی، در این کلام شریف، از سرمنزل تاریک طبیعت تا منتهای سیر انسانیت را بیان کرده است. بهترین موعظه یی است که خدای عالم به بشر فرموده است. این کلمه تنها راه اصلاح در جهان است» (2).
 
امام (رحمه الله)، پیروزی انبیای الهی را ناشی از عمل به این موعظه دانسته است. به اعتقاد ایشان: «قیام برای خداست که ابراهیم خلیل الرحمن را به منزل خلت رسانده و از جلوه های گوناگون عالم طبیعت رهانده است. قیام الله است که موسی کلیم را با یک عصا بر فرعونیان چیره کرد و تمام تخت و تاج آنها را به باد فنا داد. قیام برای خداست که خاتم النبیین - صلى الله علیه و آله را یک تنه بر تمام عادات و عقاید جاهلیت غلبه داد و بتها را از خانه خدا برانداخت و به جای آن توحید و تقوا را گذاشت». و در تحلیل انحطاط امنیتی ایران و جهان اسلام می گوید: «خودخواهی و ترک قیام برای خدا ما را به این روزگار سیاه رسانده و همه جهانیان را بر ما چیره کرده و کشورهای اسلامی را زیر نفوذ دیگران درآورده. قیام برای منافع شخصی است که روح وحدت و برادری را در ملت اسلامی خفه کرده است».(3)
 
عزیمتگاه امام خمینی(رحمه الله)، در تمامی مباحث، اعم از عرفانی، فلسفی، اخلاقی، کلامی و فقهی، مباحث امنیتی است. بر همین اساس است که گستره مباحث امنیتی در آثار ایشان بسیار وسیع است و از فلسفه امنیت تا فقه امنیت، از مدیریت مسائل امنیتی تا اخلاق امنیتی و از مباحث امنیتی در قرآن تا نگاه عرفانی به امنیت را شامل میشود. در آثار بسیار اندکی که تا کنون درباره دیدگاه های امنیتی امام خمینی (رحمه الله) ارائه شده، به فلسفه امنیت در آثار ایشان با رویکرد مقاله حاضر توجه نشده است (4).
 
در عین حال، در هیچ یک از آثار امام خمینی(رحمه الله)، فصل مستقلی به امنیت اختصاص نیافته است، اما در همه آثار ایشان می توان مباحث امنیتی را ردیابی کرد. همین مسئله، انجام پژوهشهای امنیتی از دیدگاه امام را با مشکلاتی مواجه می کند. در واقع، «امنیت»، هم علم است و هم مکتب و به عبارت دیگر، هم وجوه تجربی دارد و هم وجوه هنجاری، فلسفی و ارزشی. از این رو، پژوهشگر باید مشخص کند در آثار امام (رحمه الله)، به دنبال کدام وجه می باشد؟ مفروض نگارنده این است که ایشان، پرسش های مربوط به «امنیت به مثابه مکتب» را پاسخ داده اند، هرچند این تفکیک با نگرش های جدید سازگار است و در نگاه معرفت شناختی امام(رحمه الله)، به رسمیت شناخته نشده است. از این رو، لازم است در استنباط مکتب امنیتی امام به مکتب عرفانی، فلسفی، کلامی، اخلاقی و فقهی ایشان اشراف و توجه داشته باشیم.
 
فرضیه مقاله حاضر این است که مکتب امنیتی امام (رحمه الله)، به تبع مکتب فلسفی ایشان، مکتب امنیتی متعالیه است. در برابر مکاتب امنیتی موجود که تماما ذیل الگوی امنیتی متدانیه قرار می گیرند. تمایزات فراوانی میان این دو الگوی امنیتی وجود دارد. در اینجا، نگارنده تلاش خواهد کرد با تکیه بر پرسش های مطرح در حوزه فلسفه امنیت، به تبیین الگوی مورد نظر امام بپردازد.
 
روش نگارنده در این مقاله، استنباطی و استنادی و تحلیل محتوای متون با تکیه بر مکتب فلسفی امام(رحمه الله)، یعنی حکمت متعالیه و در پیوند با منطق روش شناختی حاکم بر متون دینی ، به ویژه از منظر امام خواهد بود.

 

چارچوب نظری فلسفه امنیت

فلسفه امنیت ابعاد گسترده ای دارد. در این مقاله، فلسفه امنیت در یک معنا مورد بررسی قرار می گیرد. تبیین این معنا مقارن با ارائه چارچوب نظری بحث نیز خواهد بود. به نظر فلاسفه، هر امر حادثی نیازمند چهار علت است: علت مادی، صوری، فاعلی و غایی (5). به یک معنا، وقتی از فلسفه پدیده ای که نبوده و به وجود آمده است، پرسش می کنیم، در واقع، از این چهار علت سوال کرده ایم. از این منظر، هرگاه از فلسفه امنیت پرس و جو کنیم، چهار پرسش زیر مد نظر است: ۱. علت مادی امنیت چیست؟ ۲. علت صوری امنیت چیست؟ 3. علت فاعلی امنیت چیست؟ و ۴. علت غایی امنیت چیست؟
 
برای اینکه، پرسش های فلسفی مذکور، به ادبیات رایج در متون امنیتی نزدیک شود، می توانیم این پرسش ها را به این شکل نیز مطرح کنیم: الف: پرسشهای علت مادی: ۱. مبانی امنیت چیست؟ ۲. منابع تولید امنیت چیست؟ ب: پرسش های علت صوری: ۱. سطوح امنیت چیست؟ ۲. انواع امنیت چیست؟
 
 ج: پرسش های علت فاعلی: ۱. افراد و کارگزارانی که شایستگی دارند تولید و حفاظت از امنیت به آنها سپرده شود، چه شرایطی دارند؟ ۲. نهادها و سازمان هایی که شایستگی دارند تولید و حفاظت از امنیت به آنها سپرده شود، چه شرایطی دارند؟ د: پرسشهای علت غایی: ۱. مرجع امنیت چیست؟ ۲. هدف از تولید امنیت چیست؟ در مباحث آتی، با بهره گیری از چارچوب نظری فوق که برگرفته از فلسفه اسلامی است، دیدگاه امام خمینی (رحمه الله) درباره فلسفه امنیت را ارائه می کنیم.
 
در دیدگاه امام خمینی (رحمه الله)، امنیت هم بعد سلبی دارد و هم بعد ایجابی. به لحاظ سلبی، امنیت با نفی تهدیدات تعریف می شود. ابعاد سلبی امنیت دارای سطوح مختلفی است. این سطوح از درون فرد شروع می شود و به سطح اجتماع کشیده می شود. بعد ایجابی نیز چنین است. هریک از ابعاد سلبی و ایجابی، ابعاد باطنی و ظاهری دارد. از نظر ایشان، امنیت روحی که از طریق سازندگی روحی ایجاد می شود، مقدم بر همه امنیت هاست. ابزار تأمین امنیت مذکور این است که هر انسانی با شیطان باطنی خود جهاد کند. این جهاد، منشأ همه جهادهایی است که مولد سطوح و لایه های امنیتی بعدی واقع می شود. انسان تا خودش را نسازد، نمی تواند دیگران را بسازد و تا دیگران ساخته نشوند، کشور ساخته نمی شود.
 
جهاد نفس، جهاد اکبر است. برای اینکه همه جهادها اگر بخواهد نتیجه داشته باشد و انسان در آنها پیروز شود، موکول به این است که در جهاد نفس پیروز باشد. اگر انسانها با شیطان باطنی خودشان جهاد نکرده باشند، علاوه بر اینکه نمی توانند در جامعه امنیت برقرار کنند، موجب فساد و ناامنی هم در جامعه می شوند. به نظر ایشان، بشر است که به بشر جنایت می کند: «همه فسادهایی که در عالم واقع می شود، برای این است که جهاد اکبر واقع نشده است. تمام این گرفتاری هایی که بشر دارد از دست خود بشر دارد»(6).
 
«نور» و «ظلمت»، مفاهیم کلیدی امام در این بحث هستند. بر این اساس، مطالعه و بررسی فلسفه امنیت از نظر ایشان، بدون توجه به این مبنا قابل فهم و ارائه نیست. «نور» سازنده «امنیت متعالیه» و «ظلمت» برای آن «تهدید» به حساب می آید. ایشان در این مورد فرموده اند:
 
آن قدر که انسان، در عالم فتنه و فساد می کند هیچ موجود دیگری نمی کند و آن قدری که این حیوان دو پا محتاج به تربیت است، هیچ حیوانی محتاج نیست. تمام انبیا از اول تا حالا، تا خاتم، از آدم تا رسول اکرم برای یک هدف آمدند و آن این است که این حیوانات را انسان کنند.» «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الى الثور» آن طرف را نور می فرماید، این طرف را ظلمات. ظلمتها زیاد است.
 
تاریکی هایی که بشر به آن مبتلاست، چه تاریکی هایی که در نفس خودش هست و چه تاریکی هایی که در جامعه هست. اینها زیادند. نور یک امر واحد است. انبیا آمدند که اینهایی که هیچ نمی بینند الا خودشان را و هیچ نمی خواهند الا برای خودشان، اینها را از این خودخواهی که منشأ همه ظلمت هاست، نجات بدهند و برسانند به خداخواهی که نور است ... اگر تمام انبیا جمع بشوند در یک محلی، هیچ وقت با هم نزاع نمی کنند. برای اینکه نزاع مال خودخواهی است. کسی که خدا را می خواهد نزاع ندارد. همه نزاعها برای این است که این برای خودش یک چیزی می خواهد، آن هم برای خودش یک چیزی می خواهد. این دو «خود» تزاحم می کنند. این قدرت را می خواهد مال اما خودش باشد، آن هم قدرت را می خواهد مال خودش باشد. تزاحم می کنند. جنگ در می آید»(7).
 
از نظر امام (رحمه الله)، ناامنی از ویژگی های دنیای مادی است و کسانی که در مسیر «نور» حرکت می کنند، می توانند آن را کاهش دهند. به نظر ایشان، همه تلاش انبیا برای این بود که عدالت اجتماعی را در سطح جامعه و عدالت باطنی را در سطح فرد برقرار کنند، اما نیروهای باطل می خواهند زحمت های انبیا را هدر بدهند و البته، تا انسان هست همین مسائل هست:
 
انبیا هم دعوت کردند، زحمت کشیدند، اولیا هم دعوت کردند، زحمت کشیدند، جنگها کردند برای همین که این انسانهای فاسد را کنار بزنند، و یک جامعه انسانی درست بکنند. لکن مع الأسف توفیق حاصل نشد. برای ما هم نمی شود. برای شما هم نمی شود. ما مکلفیم هر قدر می توانیم زیر پرچم قرآن برویم»(8).

 

علت مادی امنیت از دیدگاه امام خمینی (رحمه الله)

 منظور از علت مادی، مواد و منابعی است که در تولید امنیت مورد استفاده قرار : می گیرند. از منظر امام خمینی، این مواد و منابع، سطوح مختلفی دارد. در اینجا، به برخی از آنها که از اهمیت بیشتری برخوردار است، مخصوصا در تمایز بخشی میان الگوی امنیتی متعالیه از متدانیه، اشاره می شود. سطح اول از این مواد، به قوای انسان مربوط می شود. در واقع، این همان بحث انسان شناسی در مکاتب امنیتی است. نوع تعریف هر متفکر از انسان، مکتب امنیتی ویژه ای را به دنبال دارد. انسان شناسی هابزی، مکتب امنیتی رئالیستی و انسان شناسی کانتی، مکتب امنیتی ایده آلیستی را به دنبال آورده است. برای توضیح بیشتر، ضروری است به انسان شناسی امام خمینی بپردازیم. پس از ارائه انسان شناسی مد نظر ایشان، که براساس مبانی حکمت متعالیه، صادر شده است، استنباط وجوه امنیتی آن منطقی تر خواهد بود.
 
بر حسب آنکه چه تعریفی از انسان ارائه دهیم و چه استعدادها و نیروهایی برایش قائل شویم، نظریه امنیت هم متفاوت می شود. کسی که انسان را مرکب از جسم و روح میداند با کسی که انسان را فقط موجودی مادی می بیند، دو نوع امنیت را برای انسان قائل می شوند. همچنین، این بحث به تعریف از قوای انسان باز می گردد. اینکه برای انسان چه قوایی و برای هر کدام از قوا، چه تعریفی قائل هستیم، باز در تعریف ما از امنیت نقش دارد.
 
بر این اساس، می توان گفت امنیت دینی، امنیتی است که متوجه شکوفایی استعدادهای انسان با محوریت عقل به عنوان پیامبر باطنی میشود و از آموزه های دینی که پیامبران الهی برای هدایت انسان و تربیت انسان آورده اند، استفاده می کند. در امنیت دینی، انسان در تمام اعمال ، رفتار و گفتار و کردار خویش، نه تنها دنیا را می بیند، بلکه آخرت را هم می بیند. نه تنها تهدیدهایی را که متوجه دنیایش می شود، مد نظر قرار میدهد و برای آنها چاره اندیشی می کند، بلکه تهدیدهایی را هم که متوجه اخرتش می شود، مورد توجه قرار می دهد و برای آنها هم چاره جویی می کند. مراقب است که در این دنیا، آخرتش صدمه نبیند. این انسان، حتی اگر به بدن هم می پردازد، به عنوان تکلیف شرعی می پردازد، زیرا بدن، مرکب روح است. اگر روح بخواهد به تعالی برسد، باید از مرکبی به نام بدن استفاده کند. با توجه به آنچه آمد، امنیت اسلامی، فرآیندی است که در خلال آن، از عوامل بقای عزت مند انسان حفاظت می شود. در الگوی امنیت اسلامی، جایی برای ذلت نیست. البته، اسلامی که امام خمینی (رحمه الله)، آن را اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله می نامید(9).
 
چنانکه گفته شد، هر مکتب امنیتی، بر تعریف خاصی از انسان استوار است. امام خمینی که از صاحب نظران حکمت متعالیه می باشد، با توجه به قوایی که برای انسان برشمرده، هشت نوع انسان را معرفی کرده است. به نظر ایشان، به لحاظ آفرینش، غیر از عقل، سه نیروی دیگر هم در وجود انسان هست: شهوت، غضب، و نیروی وهم و شیطنت. بنابراین، ما در کنار عقل، از سه نفس دیگر هم برخوردار هستیم: نفس بهیمی و حیوانی، نفس سبعی و نفس شیطانی. از این رو، با توجه به نوع تربیت، انسان های مختلفی شکل می گیرند. یکی انسانی است که ریاست وجودش را قوه شهوانی و حیوانی بر عهده گرفته و دیگر قوا در خدمت این قوه قرار می گیرند. به نظر امام (رحمه الله)، این انسان به لحاظ وجودی به نوعی حیوان، مانند گاو تبدیل می شود. گاو، تمام همتش در زندگی صرف خوردن و خوابیدن می شود و صرفا به دنبال تأمین نیازهای حیوانی است؛ یعنی در پی بقای خودش به لحاظ جسمی است.
 
دسته دوم، انسان هایی هستند که پیوسته به دنبال خشونت و صدمه زدن بهدیگران می باشند. در این انسانها، قوه سبعی، ریاست وجود را برعهده می گیرد و قوای دیگر به خدمت این قوه در می آیند. این دسته از انسانها، اگر از عقل هم استفاده می کنند، برای این است که به طرف مقابل خیلی جدی تر بتوانند آسیب برسانند. اینها انسان های درنده خو می شوند. به لحاظ تشبیه، ایشان می فرماید مانند گرگ و پلنگ می شوند.
 
دسته سوم انسان هایی هستند که قوه شیطنت بر آنها حاکم میشود و قوای دیگر در خدمت این قوه قرار می گیرند که می شود انسان شیطانی. یک سری انسان هم از ترکیب این قوا به وجود می آیند. در واقع، انسانی پدید می آید که ریاست وجودش بر عهده دو یا سه قوه از این قوا در می آید. برای مثال، انسانی که قوه شهوانی و درندگی، هر دو بر وجودش ریاست می کند، می شود «گاوپلنگ» یا اگر قوه حیوانی و شیطنت بر او ریاست می کند، می شود «گاوشیطان». همچنین، درنده خویی و شیطنت، با هم، می شود «پلنگ شیطان»، «گرگ شیطان». اگر هر سه قوه با هم ریاست کنند، میشود «گاوپلنگ شیطان». یک انسان هم هست که عقل بر وجود او ریاست می کند که می شود همین موجود عاقل (10).
 
بنابراین، هشت نوع انسان داریم: انسان حیوان صفت، انسان درنده خو، انسان شیطان صفت، انسان حیوان صفت درنده خو، انسان حیوان صفت شیطانی، انسان درنده خوی شیطانی، انسان شهوت گرای درنده خوی شیطانی و انسان عاقل که مدل مطلوب است. هر کدام از اینها، یک نوع امنیت دارند؛ یعنی به تعداد این هشت نوع انسان، هشت مدل امنیت داریم. بعضی از امنیت ها حیوانی است؛ یعنی تمام تلاش مربی صرف پرورش جسم انسان می شود. برخی از امنیت ها، شیطانی است. بعضی دیگر، امنیت های سبعی است. برخی، امنیت های ترکیبی است. تنها یک نوع امنیت هست که امنیت انسان به عنوان موجود عقلانی است.
 
عقل آن قوهای است که به ما می گوید علاوه بر امنیت جسم، باید به امنیت روح هم بپردازیم. بر اساس آموزه های عقل، انسان باید به پرورش روح خودش نیز بپردازد. در واقع، العقل «ما عبد به الرحمن» (11).
 
 عقل آن چیزی است که ما به کمک او خدا را عبادت می کنیم. به همین دلیل، در تعریف و تعبیر امام، دین به کمک عقل در برابر آن سه قوه دیگر آمده است. دین آمده است تا قوه شهوانی، قوه سبعی و قوه شیطنت را کنترل کند. انسان به قوه حیوانی احتیاج دارد، زیرا نیازهای حیوانی دارد. به قوه غضبیه نیز محتاج است تا در برابر دشمنان از خود دفاع کند. قوه وهمیه نیز برای آن است که فریب شیطان را نخورد. بنابراین، همه اینها برای بقای انسان لازمند، ولی به شرط اینکه تحت تدبیر عقل قرار بگیرند. دین برای محدود کردن و کنترل این سه قوه و کمک به عقل آمده است.
 
انسان عاقل، انسانی است که در برابر تهدیداتی که بقای اخرویش را تهدید می کند، از خودش حفاظت می کند. چنین انسانی، متعالیه می شود. انسان متدانیه، اگر عاقل هم باشد، عقلش فقط محدود به دنیا می شود؛ یعنی در همان سه قوه محصور می شود. این انسان، چون از آن سه قوه استفاده می کند، عاقل است، ولی تفاوتش با انسان عاقل متعالیه و متدین، این است که عقلش ریاست وجودش را بر عهده ندارد، بلکه عقل تحت تأثیر آن سه نیرو قرار گرفته است. به عبارت دیگر، عقل دارای تعلق شده است: تعلق شیطانی یا تعلق درنده خویی و یا تعلق شهوانی. بر این اساس، در حکمت متعالیه گفته میشود که انسان باید با چنگ زدن به معارف الهی، سعی کند خودش را در مسیر تعالی قرار بدهد.

 

منابع تأمین امنیت برای  انسان عاقل

منابع تأمین امنیت برای انسان عاقل، در وهله اول، منابع نرم و پس از آن، ابزارهای سخت خواهد بود. در برخی از الگوهای ارائه شده، که مورد تأیید و تأکید امام نیز بوده است، تولید امنیت نرم مشتمل بر صد مرحله است. این مراحل، با «یقظه» آغاز و با توحید پایان می یابد.
 
در منازل السائرین، که مدتی متن درس اخلاق امام خمینی (رحمه الله) بود، این صد مرحله تبیین شده است (12). در الگوی جنود عقل و جهل، هفتاد و پنج شاخص برای امنیت و هفتاد و پنج شاخص برای تهدیدسنجی ذکر شده است (13).
 
همانطور که ملاحظه می شود، نزاع اصلی میان الگوی امنیتی متعالیه و متدانیه، در این است که در اولی، افق تهدیدات وسیعتر و فراگیرتر از دومی است. در مکتب امنیتی امام خمینی (رحمه الله)، هر آنچه بقای ابدی انسان را به خطر اندازد، تهدید به حساب می آید، در حالی که در الگوی متدانیه، چیزهایی که بقای دنیوی و این جهانی انسان را به خطر اندازد، تهدید قلمداد می شوند. بدیهی است همین مسئله باعث تمایز این دو الگو در حوزه تهدیدشناسی است.
 
سطح دوم از مواد تولید کننده امنیت، مواد دانشی است که با عنوان مبانی معرفت شناختی و روش شناختی نیز از آن یاد می شود. در حکمت متعالیه، چهار منبع معرفتی به رسمیت شناخته شده است: وحی، شهود، عقل و تجربه. این در حالی است که در الگوهای امنیتی سکولاریستی، که در این مقاله از آنها با عنوان متدانیه یاد شد، منابع معرفتی، به هر شکلی که تعریف شوند، از منبع وحی خالی خواهند بود.
 
بر این اساس، منطقی است که وحی متجلی شده در قالب قرآن و سنت، از منابع اصلی مکتب امنیتی امام خمینی(رحمه الله) باشد. به عنوان نمونه، می توان به آیه ۸۲ سوره انعام اشاره کرد. الگوی مطرح شده در این آیه، چنین است: ایمان + پرهیز از ظلم = امنیت:
 
«الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إِیمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ». «کسانی که ایمان آوردند و ایمان خود را با ظلم نپوشانیدند، أمن از آن ایشان است و راه یافتگان ایشانند».دامنه ظلم وسیع است و آیات و روایات فراوانی به تبین آن پرداخته اند و در آثار و عملکرد امام (رحمه الله) نیز فراوان نسبت به آن هشدار داده شده است (14).
 
آنچه گفته شد، در حوزه امنیت نرم قرار دارد. در عین حال، بخشی از مواد تولید کننده امنیت نیز در حوزه سخت افزار معنا می یابد. آیه شریفه 60 از سوره انفال آمده «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ» «در برابر آنها (دشمنان) آنچه توانایی دارید از نیرو آماده سازید و همچنین اسبهای ورزیده (برای میدان نبرد) تا به وسیله آن دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید»، به این مواد و منابع اشاره دارد.

 

علت صوری امنیت از دیدگاه امام خمینی(رحمه الله)

 در مقوله علت صوری، دو بحث سطوح یا لایه های امنیت و انواع امنیت مطرح می شود. چنانچه باز هم از مبانی انسان شناسانه آغاز کنیم، باید گفت امام خمینی (رحمه الله)، برای انسان سه شأن و مرتبه قائل بوده است که عبارتند از عقلی، قلبی و ظاهری (15).
 
 در امنیت باید این سه بعد به طور همزمان مورد توجه قرار گیرد. به لحاظ عقلی، باورها و اعتقادات فرد مورد توجه قرار می گیرد. در بعد قلبی، امنیت اخلاقی و گرایش ها و منش های انسان و در بعد ظاهری، رفتارهایش مطالعه می شود. اصول دین و اعتقادات که بخشی از دین اسلام را تشکیل میدهد، عهده دار امنیت اعتقادی انسان است. در آنجا، انسان با مبدأ و معاد و رهبری الهی آشنا می شود. در حوزه قلبی، با مسائل اخلاقی و فضائل و رذائل آشنا می شود و یاد می گیرد باید از رذائل بپرهیزد و آنها را از وجود خویش و جامعه بیرون بریزد و به فضائل آراسته شود. امام خمینی (رحمه الله)، همین بحث را در ضمن روایتی از امام صادق علیه السلام - با عنوان جنود عقل و جهل شرح کرده اند. در روایت مذکور، هفتاد و پنج شاخص برای عقل و انسان عاقل و توسعه یافته و هفتاد و پنج شاخص برای جهل و انسان غیر عاقل و عقب مانده ذکر شده است(16).
 
 در بعد رفتارهای ظاهری انسان، فقه موضوعیت می یابد. فقیه به مکلف می گوید چه چیز واجب است و باید انجام دهد و چه چیز حرام است و نباید مرتکب شود. دیگر علوم انسانی نیز هر کدام در ساحت یکی از این حوزه ها قرار می گیرد.
 
این بحث را امام خمینی(رحمه الله)، ذیل روایتی از پیامبر گرامی اسلام - صلى الله علیه و آله - نقل کرده است که مطابق آن حضرت فرموده اند: «انما العلم ثلاثه آیه محکمة او فریضة عادلة او ممن قائمة». به نظر امام (رحمه الله)، علم اول که آیه محکمه است، به اعتقادات انسان مربوط می شود که در نتیجه آن، انسان به هر چیزی که در عالم طبیعت نگاه می کند، آن را نشانه ای از نشانه های الهی می بیند و در این صورت، اعتقاداتش محکم می شود. این مربوط به عقل است. فریضه عادله نیز به اخلاق، و سنت قائمه به فقه و حقوق و سیاست و امثال اینها مربوط می شود.
 
بنابراین، امنیت اسلامی از دیدگاه امام خمینی (رحمه الله)، سه شاخص دارد. نخست اینکه، انسان به لحاظ تربیت عقلی، معتقد موحد مؤمن معتقد به قیامت و پیرو دستورات رهبران الهی شود. دوم اینکه، به لحاظ اخلاقی، آراسته به فضائل و جنود عقل گردد و از جنود جهل پرهیز کند و سوم اینکه، به لحاظ رفتاری، مقید به شریعت باشد. این انسان، انسانی است که به انجام دادن دستورهای فقهی اسلام مقید است و از آنچه خدا نهی کرده است، اجتناب و دوری می کند. کسی که دارای تربیت به این معنا شده باشد، انسان متعادل می شود، انسانی که در وجودش تعادل و عدالت را برقرار کرده و مدیر مملکت وجود خود است و بر وجودش ولایت دارد و می تواند خود، عقل، قلب و حواسش را اداره کند. در این صورت، چنین انسانی می تواند جامعه را هم اداره کند. تمام عبادات برای تأمین امنیت انسان در شئون سه گانه مذکور است.
 
به نظر امام خمینی(رحمه الله):«عباداتی که انبیا آورده اند و ما را به آن دعوت کرده اند؛ مثل نماز و حج، اینها نسخه هایی هستند از طبیبهای واقعی که آمدند ما را برسانند به یک مرتبه های کمالی که وقتی که نفوس ما از این عالم طبیعت بیرون رفت آنجا هم با یک تربیت صحیح رفته باشد و یک زندگانی کاملا سعادتمند داشته باشیم. یعنی امنیت ابدی انسان در نظر است» (17).
 
 از مجموعه زندگی امام خمینی (رحمه الله)، می توان استنباط کرد که ایشان در مراحل مختلف، بر هر سه نوع تربیت و امنیت تأکید داشت و خود نیز آن را پیگیری می کرد. چنانکه میدانیم، امام خمینی استاد عرفان، فلسفه، اخلاق و فقه بود. تأکید ایشان این بود که اخلاق باید اخلاق عملی باشد. از نظر امام خمینی (رحمه الله)، موضوع اخلاق تربیت انسان کامل است. برای نیل به کمال، که امنیت یکی از مصادیق آن است، باید با موانع کمال مبارزه کرد. موانع کمال دو دسته یا درون انسان و یا در جامعه است. آنچه درون انسان است و مانع به کمال رسیدن می شود، رذائل و هواهای نفسانی است. این موانع را باید کنترل کرد و در اختیار مدیریت عقل و مدیریت وحی قرار داد. از دیدگاه امام(رحمه الله)، استبداد و استکبار در شمار موانع بیرونی کمال است. بنابراین، اگر انسان بخواهد به کمال برسد، باید هم با استبداد و هم با استکبار و سلطه طلبان و طاغوتها مبارزه کند.
 
در نگاه امام خمینی، پیام همه انبیای الهی همین است که به مردم می گفتند «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلَالَةُ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ»(18). بنابراین، حتی مبارزه امام خمینی رحمه الله با نظام سلطه جهانی نیز منشأ اعتقادی دارد، زیرا اصل توحید متضمن مبارزه با شرک و طاغوت است. این مبارزه، هم بعد قلبی دارد، چون نیل به کمال و شکل گیری انسان کامل مستلزم مبارزه با موانع کمال است؛ و هم بعد فقهی دارد، چون فقه می گوید باید از خدا ، رسول او ، امام معصوم و فقیه جامع شرایط اطاعت کرد. این چنین است که فکر امام (رحمه الله)، به مثابه چارچوب سیستمی، در درون خودش اجزای نظام امنیتی را دارد.
 
با توجه به آنچه آمد، امنیت در دیدگاه امام خمینی (رحمه الله)، سه سطح و لایه دارد: یک. سطح عقلی، اعتقادی، فلسفی و کلامی که از آن با عنوان حوزه باورها یاد می کنیم.
 
دو. سطح قلبی- اخلاقی که با عنوان حوزه گرایش ها می شناسیم. سه. سطح ظاهری، فقهی و مادی که حوزه رفتارها نامیده می شود. ناامنی ها و تهدیدات نیز با همین سه سطح تعریف و سطح بندی می شود: 1.تهدیدات مربوط به حوزه باورها؛ ۲. تهدیدات مربوط به حوزه گرایش ها؛ و ۳. تهدیدات مربوط به حوزه رفتارها.

 

انواع امنیت

انواع امنیت، بحث دوم علت صوری است و شاید پرتکرارترین و متنوعترین مباحث امنیتی مورد توجه امام خمینی، در همین حوزه قابل شناسایی است. مطالعه مراحل و موارد مبارزاتی و مدیریتی امام نیز مؤید همین مسأله است . در واقع، بخش عمده مبارزات امام (رحمه الله)، صرف خارج کردن جهان اسلام و به ویژه ایران از انحطاط امنیتی گرفتار در آن بوده است. در اینجا، برای نمونه، به چند مورد اشاره می شود:
 
۱. امنیت سیاسی
 بخشی از مبارزات امام خمینی(رحمه الله)، در جهت تأمین امنیت سیاسی ایرانیان و حتی غیر ایرانیان بوده است. ایشان، بخشی از عمر خود را صرف مبارزه با استبداد، دیکتاتوری، طاغوت، حاکمان جائر، نظام سلطنتی، حکومتهای وابسته و وابستگی کرد. موارد مذکور، همگی از جنس تهدیدات سیاسی هستند که امام (رحمه الله) با آنها مبارزه کرده و به جای آنها از ارزش هایی چون آزادی، مشارکت مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، انتخابات آزاد، تأسیس نظام سیاسی جمهوری اسلامی و حمایت از استقلال نظام های سیاسی دفاع کرده است.
 
٢. امنیت فرهنگی
 از نظر امام خمینی (رحمه الله)، «اسلام»، محور تعریف امنیت و تهدیدات فرهنگی است. در واقع، شناخت اسلام و عمل به آن، امنیت فرهنگی را به ارمغان می آورد. اسلامی شدن صدا و سیما، آموزش و پرورش و دانشگاهها در این جهت، همواره مورد تأکید بوده است. همچنانکه معرفی اسلام، به مثابه مکتب زندگی توسط حوزه های علمیه، همواره مورد تأکید ایشان بوده است.
 
٣. امنیت اجتماعی
 حفاظت از نهاد خانواده، تأکید بر عدالت اجتماعی، لزوم امر به معروف و نهی از منکر، مبارزه با ظلم و مبارزه با موانع کمال، از محورهای مورد توجه امام (رحمه الله)، در این قسمت است.
 
۴. امنیت اقتصادی
عقب ماندگی اقتصادی، عدم استفاده از ثروت ها و منابع ملی و وابستگی اقتصادی کشورهای اسلامی به کشورهای سلطه گر و استعماری، مهمترین تهدید اقتصادی از نظر امام خمینی است.
 
۵. امنیت جهان اسلام
وابستگی کشورهای اسلامی به نظام سلطه، تأسیس رژیم غاصب صهیونیستی در قلب جهان اسلام، اشغال سرزمین های اسلامی، حکومت های وابسته و غیر مردمی و تفرقه امت اسلامی، که در اثر قرائت آمریکایی از اسلام پدید آمده، مهمترین تهدیدات رویاروی جهان اسلام است که از جمله علل و عوامل انحطاط امنیتی آن به شمار می رود. یگانه راه خروج از این انحطاط امنیتی نیز بازگشت به اسلام می باشد. بازگشت به اسلام، در خود، مبارزه با وابستگی و استبداد و تفرقه و اشغالگری را دارد. بازگشت به اسلام ناب محمدی، یعنی مبارزه با همه موانع کمال.
 
۶. امنیت جهانی
به نظر امام خمینی (رحمه الله)، نظام سلطه به رهبری شیطان بزرگ، مهمترین تهدید برای امنیت جهانی است. راه حل این تهدید نیز آگاهی مستضعفان جهان، گسترش اسلام ناب محمدی در میان مسلمانان، اتحاد مسلمانان و مستضعفان، تشکیل بسیج جهانی مستضعفان و مبارزه با ظلم نظام سلطه است. به هرحال، یقظه و بیداری، نقطه آغاز در مبارزه با تهدیدات در تمامی سطوح و ساخت هاست و پس از آن، نود و نه گام دیگر تا برسیم به توحید که قرین امنیت واقعی است. در منازل السائرین، که مدتی متن درس اخلاق امام خمینی بود، این صد مرحله تبیین شده است. (19).

 

علت فاعلی امنیت از دیدگاه امام خمینی (رحمه الله)

 علت فاعلی به دو بخش تقسیم می شود. بخشی از آن، افراد هستند که در نقش کارگزاران سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و قضایی انجام وظیفه می کنند و بخش دیگر، نهادها و سازمانهایی هستند که برای تولید امنیت و یا حفاظت از آن فعالیت می کنند.
 
ما امام خمینی(رحمه الله)، باتوجه به دیدگاهی که در حوزه توحید افعالی دارد، یگانه علت مؤثر در وجود را خداوند تبارک و تعالی میدانند. به نظر ایشان، انسان مؤمن، نظام وجود را صورت فاعلیت حق تعالی می بیند و لا مؤثر فی الوجود را یا از روی برهان یا از روی عین یافته و با چشم بصیرت و قلب نورانی، حصر استعانت را نیز حصر حقیقی میداند و کمک دیگر موجودات را صورت کمک حضرت حق در نظر می گیرد. ایاک نعبد و ایاک نستعین نیز از متفرعات الحمدلله است که اشاره به توحید حقیقی است و کسی که حقیقت توحید در قلب او جلوه ننموده و قلب را از مطلق شرک پاک ننموده، ایاک نعبد او حقیقت ندارد و حصر عبادت و استعانت را به حق نمی تواند بکند و خدابین و خداخواه نخواهد بود و چون توحید در قلب جلوه نمود، به اندازه جلوه آن، از موجودات منصرف و به عز قدس حق متعلق میشود تا آنجا که مشاهده می کند که به اسم الله ایاک نعبد و ایاک نستعین واقع میشود (20).
 
بر این اساس، تا خدا نخواهد هیچ امنیتی به تهدید و بر عکس تبدیل نخواهد شد. بنابراین، سررشته تمامی امور به دست خداست. «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لَکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَ مَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لَکِنَّ اللَّهَ رَمَى وَ لِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ». شما با (نیروی خود)، آنان (کفار) را نکشتید، بلکه خداوند (با امدادهای غیبی) آنها را به قتل رساند. (ای پیامبر) آنگاه که تیر افکندی، تو نیفکندی، بلکه خدا افکند تا مؤمنان را از سوی خویش به آزمونی نیکو بیازماید، زیرا خداوند، بسیار شنوا و داناست»(21).
 
انسان و طبیعت ظرف تجلی قدرت الهی هستند. بنابراین، کاری بدون اذن خدا نمی کنند. البته، انسان در محدوده اراده و اختیاری که خدا داده است، می تواند مسیر خیر و شر را انتخاب کند، اما همین نیز در چارچوب اراده الهی است. خداوند متعال، با تعیین عناصر و عوامل هدایت و ضلالت، وضعیت و شرایط امنیت و ناامنی را برای انسان تبیین کرده است. علاوه بر این، رهبران الهی نیز آمده اند به انسان کمک کنند تا به امنیت واقعی برسد. از این رو، تنها کسانی می توانند به تولید امنیت واقعی بپردازند که از صفات و شرایط الهی برخوردار باشند. انبیای الهی، ائمه معصومین (علیه السلام)، فقهای جامع الشرایط و مؤمنان آراسته به جنود عقل و صفات متقین، از زمره این کارگزاران هستند. در حدیثی از حضرت امام علی(علیه السلام) آمده است که:
 
(من استحکمت لی فیه خصلة من خصال الخیر اکتملت علیها و افتقرت فقد ما سواها و لا أغتفر فقد عقل و لا دین لأن مفارقة الدین مفارقة الأمن فلا یتهنأ بحیاة مع مخافه و فقد العقل فقد الحیاة و لا یقاس إلا بالأموات.) (کسی را که آگاه شوم بر یکی از صفات خوب استوار است، بپذیرم و از نداشتن صفات دیگرش بگذرم، ولی از نداشتن عقل و دین چشم نمی پوشم، زیرا جدائی از دین، جدائی از امنیت است و زندگی با هراس گوارا نباشد و فقدان عقل، فقدان زندگی است، زیرا بی خردان با مردگان مقایسه شوند و بس)» (22).
 
 از این روست که امام خمینی در مورد افرادی که در مناصب مختلف به کار گمارده می شوند، احراز شرایط ویژه ای را لازم می داند، اما چیستی و چگونگی نهادها و ساختارهایشان را به تجارب بشری موکول می کند. در واقع، اگر تجارب بشری وجود سازمان هایی نظیر ارتش، اطلاعات و پلیس را برای تأمین امنیت لازم می داند، پس باید از آنها بهره گرفت. دین فقط در مورد اصول کلی حاکم بر این سازمانها و شرایط نیروهایی که در آنها به کار گرفته میشوند، نظر دارد. در دیدگاه امام خمینی (رحمه الله)، کارگزاران امنیتی از این قرارند:
 
یک. عوامل ماورایی از قبیل خدا و فرشتگان
دو. عوامل انسانی، یعنی رهبران الهی(نبی، امام و فقیه)، نخبگان (فکری و ابزاری ) و مردم
سه. عوامل سازمانی کارگزاران ناامنی نیز از این قرارند:
یک. عوامل ماورایی مثل ابلیس.
دو. عوامل انسانی از قبیل رهبران طاغوتی، نخبگان فکری و (ابزاری ) وابسته به آن و مردم پیرو هوی و هوس.
سه. عوامل سازمانی مثل دولتهای فرعونی
 
علت فاعلی، از تمایزات بنیادی در الگوی امنیتی متعالیه و متدانیه است. در اولی، خدا و در دومی، بشر همه کاره است. در اولی، بشر، از باب تکلیف و وظیفه، تمام تلاش خود را مصروف تأمین امنیت می کند و نتیجه در دست خداست، اما در دومی، بشر، بی نیاز از خدا و خودسامان است.

 

علت غایی امنیت از دیدگاه امام خمینی(رحمه الله)

 مرجع امنیت، یک بحث و علت غایی امنیت، بحثی دیگر است. مرجع امنیت از نظر امام خمینی، متناسب با نوع امنیت متفاوت است. مرجع امنیت اقتصادی، حفاظت از مالکیت است. مرجع امنیت سیاسی، حفاظت از آزادی و حقوق سیاسی شهروندان و جلوگیری از دیکتاتوری و استبداد است. مرجع امنیت قضایی نیز حفاظت از عدالت و مرجع امنیت فرهنگی، حفاظت از ارزشهای اسلامی است. در عین حال، پرسش مهمتر این است که هدف از اینها چیست؟ این پرسش همان است که با عنوان علت غایی مطرح می شود. در واقع، اگر اسلام و نظام سیاسی اسلامی بر حفاظت از جان، مال، عقل، نسل، خانواده، حق الناس، حق الله، عدالت و ارزشهای دینی تأکید دارند، برای چیست؟ تمام این تلاش های امنیتی برای آن است که زمینه کمال انسان از طریق عبودیت و به منظور قرب الهی فراهم شود. خداوند در قرآن می فرماید: «من جن و انس را نیافریدم جز برای اینکه عبادتم کنند. «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ»(23).
 
مفهوم قرب، معمولا در امور مادی به کار می رود و مقصود از آن، قرب مکانی یا زمانی است، اما قرب و بعد مکانی و زمانی، در مورد خدا بی معنی است، زیرا خداوند نسبتی با زمان و مکان ندارد که بخواهد به زمان و مکانی نزدیکتر و از زمان و مکانی دورتر باشد.
 
تقرب حقیقی به خداوند آن است که انسان کمالات روحی و معنوی و استعدادهای کران ناپذیر وجودی خود را به فعلیت برساند. در این عرصه، هر اندازه مرتبه وجودی موجود بالاتر باشد، به همان نسبت، به ذات الهی نزدیک تر است.
 
انسان که به قرب وجودی و مشاهده ربوبی می رسد، ربط خود و هستی را با خدا در می یابد و با درک حضوری و شهود عرفانی، می یابد که هیچ چیز استقلالی ندارد و جهان و انسان، نه فقط وابسته به حق تعالی، که عین ربط و تعلق به اوست. در این مقام، انسان می بیند که با خدا همه چیز دارد و بی خدا هیچ. چنانکه، امام حسین (علیه السلام)، در دعای عرفه می فرماید: «ماذا وجد من فقد وما الذی فقد من وجدک» «آن که تو را یافت چه از دست داد و آن که تو را از دست داد چه یافت؟» و چون آدمی به این مقام رسد، جز خدا به چیزی توجه نخواهد داشت و در ارتباط و شهود دایمی با خدا به سر می برد. وجود او عین خلوص برای حق تعالی شده و افعال او یکسره در جهت رضای خدا خواهد بود. در این مقام، دیگر اثری از خودخواهی و خودبینی و شرک باقی نمی ماند.
 
تکامل حقیقی انسان عبارت است از سیر عملی که روح در درون ذات خود به سوی خدا می کند تا به مقامی برسد که خود را عین تعلق و ارتباط با او بیاید و برای خود و هیچ موجود دیگر، استقلالی در ذات و صفات و افعال نبیند و هیچ پیشامدی او را از این مشاهده باز ندارد. علوم و مشاهداتی که در این مسیر برای انسان حاصل می شود، بر مرتبه وجودی اش می افزاید و تدریجا، جوهر ذاتش را کامل می سازد.
 
بنابراین، هر قدر انسان نیاز خود را به خدا کمتر احساس کند، از خدا دورتر است و هر قدر خود را نیازمندتر به خدا ببیند و پرده های اسباب را بالاتر بزند و حجابهای ظلمانی و نورانی از جلوی چشم دلش بیشتر برداشته شود، داناتر و کامل تر و به خدا نزدیک می شود تا جایی که نه تنها در افعال و تأثیرات موحد می گردد، بلکه برای صفات و ذوات هم استقلالی نمی بیند و آن مقامی است که بندگان شایسته و مخلص و دوستان برگزیده خدا به آن نائل می شوند و میان ایشان و معبودشان حجابی باقی نمی ماند. پس قرب حقیقی به خدا این است که انسان بیابد که با خدا همه چیز دارد و بی خدا هیچ. کسی که به چنین مقامی می رسد، از همه چیز دست و دل می شوید و دل به جانان می سپارد و با تمام وجود به بندگی و عبودیت حق می پردازد و در جست و جوی آن بر می آید که محبوب محبوب دل شود و در پی آن، چنان طمأنینه می یابد و از چنان بهجت و سرور و لذتی برخوردار میشود که هیچ چیز با آن قیاس پذیر نیست.
 
به نظر امام خمینی (رحمه الله)، تأمل در روایات و آثاری که در آنها برای قرب الى الله ذکر شده، می تواند ما را در درک معنای حقیقی قرب به خداوند و شرائط و کیفیت آن کمک کند. مثال این مورد، روایتی است که ایشان در شرح چهل حدیث آورده اند. متن روایت، که طبق نقل مرحوم کلینی در اصول کافی، امام باقر - علیه السلام - آن را از پیامبر اکرم - صلى الله علیه و آله و سلم - نقل فرموده اند، چنین است:
 
«خدای متعال می فرماید هر کس به یکی از دوستان من بی حرمتی کند، به من اعلان جنگ کرده است و نزدیک نشد بنده ای به من به چیزی که محبوب تر از انجام اعمالی باشد که بر او واجب کرده ام و او با انجام مستحبات، تا آنجا نزد من مقرب می شود که او را دوست میدارم. پس وقتی او را دوست داشتم، گوش او میشوم که با آن میشنود و چشم او می شوم که با آن می بیند و زبان او می شوم که با آن سخن می گوید و دست او می شوم که با آن کار انجام می دهد. اگر مرا بخواند او را اجابت می کنم و اگر از من چیزی بخواهد به او عطا می کنم».
 
بنابراین، انجام واجبات و مستحبات باعث قرب به خدا می شود. هدف از تزکیه نفس، همان قرب خدا و در مرحله عالیترین آن، فناء فی الله است. این قرب به خدا، مرتبه ای است از وجود که در آن، استعدادهای ذاتی شخص با سیر و حرکت اختیاری خود به فعلیت میرسد. تقرب به خداوند، یعنی واقعا مراتب و مراحل هستی را طی کردن و به کانون لایتناهی هستی نزدیک شدن. در حکمت اسلامی، ثابت شده است که هستی دارای درجات و مراتبی است که پایین ترین مرتبه آن، عالم طبیعت و عالیترین درجه آن، ذات اقدس الهی است که همان حقیقت هستی است. انسان، هرچه در نتیجه تحصیل فضایل الهی، در درجات وجود بالاتر رود، به همان نسبت، به ساحت قدس ربوبی نزدیکتر و مقربتر میشود و از آثار معنوی نامتناهی آن برخوردار می گردد.
 
بنابراین، تکامل انسان در «قرب به خدا»ست. اولین مرتبه قرب به خدا، پیدایش ایمان به خداست تا جهت حرکت قلب و روح انسان و جامعه به سوی خدا شود. رسیدن به خدا همان کمال و سعادت نهایی انسان است که در نصوص دینی از آن به «لقاء رب» (24)، «قرب الی الله»(25)، «فلاح و رستگاری»(26)، «فوز عظیم» (27) و «رضوان الهی» (28)، یاد شده است.
 
غایت تولید امنیت، از نظر امام، فراهم کردن زمینه تقرب بندگان خدا به خداست و به همین دلیل است که نام این مکتب امنیتی را متعالیه می گذاریم. باز به همین دلیل است که رهبران الهی از عهده تأمین این نوع امنیت بر می آیند. چنانکه مواد و صورت آن نیز ممیزات خود را دارد.
 
از نظر امام خمینی (رحمه الله)، ریشه اهداف و غایتهای دوگانه انسان و جوامع انسانی، یعنی تعالی طلبی و دنیاطلبی، در سازوکار وجودی انسان که وی از آن با عنوان فطرتهای دوگانه انسان یاد کرده است، می باشد. مقصود امام از فطریات، آن اموری است که جمیع سلسله بشری در آن متفق باشند و هیچ عادتی، مذهبی، محیطی و اخلاقی در آن تأثیر نکند. وحشت و تمدن، بدویت و حضرت، علم و جهل و ایمان و کفر و سایر طبقه بندی های سلسله بشری، امور فطریه را تغییر ندهد و آنچه اختلاف بین آنهاست، در اصل، امر فطری نیست، بلکه اشتباه در مصداق است (29). فطرت الهی، فطرت اصلی است، زیرا کمال حقیقی است و فطرت دوم، تبعی و عرضی است، زیرا کمال توهمی است (30).
 

تبیین علت جنگ در کلام امام (رحمه الله)

از همین منظر صورت گرفته است. به نظر ایشان: «این بیت شعر که می گویند «چون که بی رنگی اسیر رنگ شد» مربوط به جنگی است که بین دو انسان واقع می شود. بحث بر سر تبیین این مساله است که این همه جنگ که در عالم واقع می شود، بر سر چیست و اساسا چرا جنگ واقع می شود؟ چنانکه بعضی شعرای دیگر هم در تعبیراتشان دارند: «از آنچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است»؛ و بی رنگی آن است که تعلق نداشته باشد به یک چیزی از طبیعت. وقتی تعلق نداشته باشد به طبیعت، این نزاع واقع نمی شود. تمام نزاع هایی که در جهان واقع می شود، مال این است که انسان تعلق دارد به طبیعت، و طبیعت را هم به واسطه علقه ای که دارد برای خودش می خواهد. آن دیگری هم تعلق دارد به طبیعت و آن را برای خودش می خواهد. در هر شأنی از شئون، نزاع واقع می شود»(31)
 
این آدم می خواهد بگوید که در فطرت اصلیه که رنگ تعلقی نیست، نزاع إهما نیست. اگر همان طوری که حضرت موسی بیتعلق بود، فرعون هم بی تعلق بود، دعوا نمیشد. اگر در همه عالم، انبیا جمع بودند، هیچ وقت دعوا نمیشد؛ و این دعوا سر تعلقات است. همه دعواهایی که در عالم واقع می شود، سر این تعلقات است. اگر این رنگ برداشته بشود، موسی و فرعون هم آشتی می کنند»(32).
 
نظریه دو فطرت امام(رحمه الله)، از نظریات بسیار مهم و تأثیرگذار در عرصه علوم اسلامی و انسانی است و لازم است در مقاله دیگری بحث شود. در چارچوب مقاله حاضر، به نظر امام، فطرت ثانویه بنیاد تهدید امنیت ملی ایران محسوب می شود، زیرا در جهت عکس تعالی حرکت می کند. به بیان ایشان:
 
«انحراف فرهنگ ما ریشه تاریخی دارد و ما امروز مواجهیم با استادان و معلمانی بر پایه همین تربیت و با فرهنگی غربی که با مصالح اسلام و کشور ما به هیچ وجه وفق نمیدهد... اجانب با فعالیت خود، مدارس و دانشگاههای ما را از محتوا خالی کردند. البته حملات زیادی به روحانیت هم شد. آنها می خواستند روحانیت را هم تغییر بنیادی دهند و عده ای از روحانیون را هم بردند، ولی عده ای مقاوم باقی ماندند، تغییر نکردند. ما باید سالهای طولانی زحمت و مشقت بکشیم تا از فطرت ثانی خود متحول شویم و خود را بیابیم و روی پای خویش بایستیم و مستقل گردیم و دیگر احتیاجی به شرق و غرب نداشته باشیم و باید از همان بچه ها شروع کنیم و تنها مقصدمان تحول انسان غربی به انسانی اسلامی باشد. اگر این مهم را انجام دادیم، مطمئن باشید که هیچ کس و هیچ قدرتی نمی تواند به ما ضربه بزند. اگر ما از نظر فکری مستقل باشیم، آنها چگونه می توانند به ما ضربه بزنند. تنها آنها می توانند از داخل خود ما، به ما ضربه بزنند. در داخل، فردی را درست کنند... و بعد توسط آن هر چهو می خواهند انجام میدهند» (33).
 
مطابق این منطق، بنیاد امنیت و تهدید در درون ماست. خودباوری و استقلال فرهنگی، با جهت گیری تربیت انسان اسلامی، به جای انسان غربی، باید جهت گیری دولت اسلامی باشد. این سخن، روی دیگر «قرب الهی» است که غایت امنیت متعالیه است. بر این اساس، امام (رحمه الله)، تأکید کرده اند که سعی کنید از متخصصین متدین و متعهد استفاده کنید:
 
«خلاصه مطلب، ما باید این را بفهمیم که همه چیز هستیم و از هیچ کس کم نداریم. ما که خودمان را گم کرده بودیم باید این «خود» گم کرده را پیدا کنیم و این فکر که بر ما تحمیل شده بود که «اگر دست خارج کوتاه شود، می میریم» را با تمام قدرت از بین ببریم. و دیدید که ملتی با دست خالی در مقابل ابرقدرتها وقدرتها ایستاد و این حرکت موجی برداشت که به امید خدا، به این زودیها نمی ایستد» (34).
 

نتیجه گیری

 مکاتب امنیتی، در دو الگو قابل طبقه بندی هستند: متعالیه و متدانیه. مکتب امنیتی متعالیه، مکتبی است که به بقای ابدی انسان می اندیشد. مکتب امنیتی متدانیه، فقط بقای دنیوی را در کانون توجه خود دارد. مکتب امنیتی امام خمینی (رحمه الله)، که از آن با عنوان مکتب امنیت متعالیه یاد کردیم، ابعاد مختلفی دارد. یکی از این ابعاد، که در مقاله حاضر مورد بحث و بررسی قرار گرفت، فلسفه امنیت است. فلسفه امنیت متعالیه در محورهای چهارگانه ذیل با الگوی امنیت متدانیه متفاوت است:
 
1. علت مادی امنیت: در دو مکتب مورد نظر، مواد تأمین کننده امنیت، در بخش نرم افزاری متفاوت هستند، زیرا قرآن و سنت، از مواد اصلی مکتب امنیت متعالیه امام خمینی می باشند. این در حالی است که در مکتب امنیت متدانیه، نه تنها مورد توجه نیستند، بلکه در برخی موارد، عمل به ضد دستورالعمل های دینی مورد تأکید است. در عین حال، به لحاظ سخت افزاری هر دو مکتب مشترک هستند، چون معرفت تجربی در هر دو مکتب به رسمیت شناخته میشود. از این رو، مکتب امنیتی متدانیه از نظر طرفداران مکتب امنیتی متعالیه، به لحاظ معرفتی، ناقص است.
 
۲. علت صوری امنیت: در انواع و سطوح امنیت، هرچند به لحاظ صوری هر دو مشابهند، یعنی هر دو مکتب از مشتقاتی نظیر امنیت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و مانند آن سخن می گویند، اما تعریف هر کدام از این دو مکتب، نسبت به این مشتقات و انواع متفاوت است.
 
3. علت فاعلی امنیت: در این بخش، تفاوت ها بسیار زیاد است. می توانیم بگوییم دو مکتب، رو در روی یکدیگر قرار دارند.
 
 ۴. علت غایی امنیت: در این بخش نیز تفاوت دو مکتب بسیار زیاد است. در حالی که علت غایی امنیت متعالیه، قرب به خداست، در نظریه های مختلف مکتب امنیت متدانیه، یا اساسا از غایت صحبت نمی شود و فقط مرجع امنیت مطرح است و یا اگر هم مطرح می شود، صرف دنیوی است.
 
پی‌نوشت‌ها:
1- سوره سبا، آیه ۴۶
2- صحیفه امام، ج ۱ ص ۲۲
3- همان، ص ۲۳
4- نک. کریمی، ۱۳۸۳؛ لک زایی، ۱۳۸۵؛ افتخاری، ۱۳۷۹؛ اسلامی، ۱۳۸۸ و عطارزاده، ۱۳۸۷
5- مصباح یزدی، ۱۳۶۶ ، ص۲۰
6- صحیفه امام، ج ۱۱ ص۳۸۰
7- همان، ص ۳۸۱
8- همان، ص ۳۸۸
9- همان، ج 20 ص90
10- امام خمینی، ۱۳۷۸، ص ۱۴۹
11- کلینی، ج ۱، حدیث ۳
12- صحیفه امام، ج ۱۰ص ۲۴۳
13- امام خمینی، ۱۳۷۸
14- صحیفه امام، ج ۳ ص ۳۴۴
15- امام خمینی ۱۳۷۸، ص ۳۸۶
16- کلینی، ج ۱ص ۲۱
17- صحیفه امام، ج ۴ ص ۱۷۷
18- سوره نحل، آیه ۳۶
19- صحیفه امام، ج ۱۰ص۲۴۳
20- امام خمینی، ۱۳۶۶
21- سوره انفال، آیه ۱۷
22- کلینی، صص ۲۸- ۲۷
23- سوره ذاریات، آیه ۵۶
24- سوره کهف، آیه ۱۱۰
25- سوره توبه، آیه ۹۹
26- سوره بقره، آیه ۵
27- سوره احزاب، آیه ۷۱
28- سوره آل عمران، آیه ۱۵
29- امام خمینی ۱۳۷۸، ص ۹۹
30- امام خمینی 1366، ص ۱۱۷
31- امام خمینی 1373، ص ۱۷۹
32- همان، ص ۱۸۰
33- صحیفه امام، ج ۱۵ص۳۱۰
34- همان، ص 311
 
منابع:
1- امام خمینی، روح الله (۱۳۷۸)؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(رحمه الله)
2- امام خمینی، روح الله (۱۳۷۷)؛ شرح چهل حدیث، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(رحمه الله)
3- امام خمینی (۱۳۶۶)؛ آداب الصلوه، به اهتمام سیداحمد فهری، مشهد: آستان قدس رضوی، چ دوم
4- افتخاری، اصغر(۱۳۷۹)؛ انتظام ملی، جامعه شناسی سیاسی نظم از دیدگاه امام خمینی، تهران: سازمان عقیدتی سیاسی نیروی انتظامی
5- انصاری، خواجه عبدالله (۱۴۱۷)؛ منازل السائرین، تصحیح محمد خواجوی، تهران: دار العلم.
6- لکینی(۱۳۶۵)؛ الکافی، تهران: دار الکتب الاسلامیه.
7- اسلامی، علیرضا(۱۳۸۸)؛ جنگ تحمیلی از دیدگاه امام خمینی قدس سره با رویکرد امنیت اجتماعی شده، تهران
8- لک زایی، شریف (۱۳۸۵)؛ «مناسبات آزادی و امنیت از دیدگاه امام خمینی(رحمه الله)»، علوم سیاسی، ش۳۶، تابستان، صص ۱۵۲ - ۱۳۱.
9- عطارزاده، مجتبی (۱۳۸۷)؛ «امنیت مداری در رویکرد سیاست خارجی امام خمینی(رحمه الله)»، دانش سیاسی، شماره ۸، پائیز و زمستان، صص ۱۲۸ – ۹۳.
10- کریمی مله، على (۱۳۸۳)؛ «تأملی معرفت شناسانه در مسأله امنیت ملی از نگاه امام خمینی (رحمه الله)»، فصلنامه مطالعات راهبردی، شماره ۲۶، زمستان، صص ۷۱۸ - ۶۹۷.
11- مصباح، محمد تقی (۱۳۶۶)؛ آموزش فلسفه، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی
12- مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(۱۳۷۳)؛ آئین انقلاب اسلامی
 
منبع: امام خمینی(رضی الله عنه) و بنیان‌های نظری امنیت در جمهوری اسلامی ایران، به اهتمام: فزراد پور سعید، نویسنده: نجف لک زایی، ناشر: پژوهشکده مطالعات راهبردی، تهران، 1390ش، صص 69-41