آخرين جنايت آل ابوسفيان

نويسنده:علي اکبرمهدي پور




اشاره: در طول تاريخ بيشترين، گسترده ترين و فاجعه آميزترين تهاجم به سرزمين وحي توسط آل ابي سفيان تحقق يافته است. خاندان ابوسفيان که در آيات نوراني قرآن از آن به «شجره معلونه»(1) تعبير شده، پليدترين خاندان در تاريخ اسلام است که براي بررسي جنايت هاي آن ها به تدوين دايرة المعارف بزرگي در ده ها مجلّد نياز است.دراين نوشتار فقط به يک حديث از رئيس مذهب،حضرت امام صادق (ع) بسنده مي کنيم که فرمود:«ما و آل ابي سفيان براي خدا با يک ديگر دشمني ورزيدم، ما گفتيم: خدا راست گفته، آن ها گفتند: خدا دروغ گفته.ابوسفيان با رسول خدا (ص) جنگيد؛ معاويه با اميرمؤمنان (ع) جنگيد؛ يزيد با امام حسين (ع) جنگيد؛ يزيد با امام حسين (ع) جنگيد؛ و سفياني با قائم (ع) مي جنگيد».(2) و اينک درآغاز به سپاهياني که از سوي خاندان ابي سفيان به سوي سرزمين وحي گسيل خواهند شد، اشاره اي مي کنيم و سپس به کارنامه سياه سپاه سفياني مي پردازيم.

1.پيشينه مقابله آل ابوسفيان با اسلام

الف)جنگ بدر:

نخستين سپاهي که با رسول اکرم (ص) رسماً وارد جنگ شد، سپاه قريش است که ابوسفيان آن را رهبري کرد. اين سپاه از مکه معظمه براي نبرد با پيامبر (ص) حرکت کرد، در سرزمين بدر با مسلمانان جنگيد و متحمّل هفتاد کشته و هفتاد اسير شد و به مکه بازگشت.(3)

ب) جنگ احد

دومين سپاه را نيز ابوسفيان رهبري کرده است.اين اين سپاه در سرزمين احد نبرد سختي با مسلمانان نمود که طي آن حضرت حمزه سيّدالشهدا به شهادت رسيد و هند (همسرابوسفيان) پيکر پاکش را مثله کرد، جگرش را در آورد، به دندان گرفت و به اين سبب به هند جگر خواره شهرت يافت.(4)

ج)جنگ احزاب:

رهبري سومين سپاه نيز به دست ابوسفيان بود.وي با يک سپاه ده هزارنفري از مکه حرکت کرد، با يهود هم پيمان شد و جنگ احزاب را به وجود آورد. آيات نوراني سوره احزاب در همين زمينه نازل گرديد. اين جنگ به جهت حفرخندق به فرمان پيامبر، در اطراف مدينه، به «جنگ خندق» مشهور شد.(5 )درفتح مکه ابوسفيان علي الظاهر اسلام را پذيرفت ولي همواره سخنان کفرآميز بر زبانش جاري مي شد و همواره بت هايش را در جعبه اي محافظت مي کرد.(6)
اينها سپاهياني بودند که ابوسفيان شخصاً آن ها را رهبري کرده، اما از سپاهياني که فرزندش معاويه رهبري نمود، نيز يک نمونه ذکر مي کنيم.

د)تهاجم گسترده بسرين ارطاة به:

سرزمين وحي :
گذشته ازجنگ صفيّن که بيش از70 هزار نفرازمسلمانان در آن کشته شدند، معاويه بسربن ارطاة را با سپاه خون آشامي
به سوي مکه و مدينه گسيل کرد و به او فرمان داد که به مکه ، مدينه و يمن برود، هر کس را که پيرو امير مؤمنان (ع) باشد از دم تيغ بگذراند. به ويژه در مورد اهالي مکه و مدينه توصيه کرد که آن ها را به شدت بترساند. پس او وارد مدينه شد، خانه ها را طعمه حريق نمود، به نسل کشي شيعيان پرداخت و بيش از 30هزار نفر از مسلمانان و اهل ذمّه را در مسير از دم شمشيرگذرانيد.(7)

هـ)فاجعه حرّه:

بعد از معاويه، پسرش يزيد نيز راه پدر را در پيش گرفت. وي مرد خون آشامي چون مسلم بن عقبه را در رأس يک سپاه دوازده هزار نفري به سوي مدينه گسيل داشت و به او فرمان داد که به کسي رحم نکند و سه روز مدينه را قتل عام کند.(8 )دراين فاجعه جانگدازکه به «واقعه حرّه» معروف است، 44 تن از بزرگان اصحاب(9) و 700 تن از حاملان قرآن کشته شدند و به حريم هزار دوشيزه تجاوزگرديد.(10)

و)تهاجم به حريم کعبه:

سپاهيان يزيد که براي دستگير کردن عبدالله بن زبيربه مکه اعزام شده بودند،با منجنيق کعبه را سنگباران کردند،دراين هنگام کعبه آتش گرفت و آن چه در کعبه بود طعمه حريق شد.(11)

ز)سپاه سفياني:

آخرين تهاجم به سرزمين وحي به فرمان «عثمان بن عنبسه»،خون آشام ترين انسان روي زمين، از تبارابوسفيان، در هنگامه ظهور حضرت ولي عصر (ع) انجام مي شود، و آن يکي ازنشانه هاي حتمي ظهور مي باشد. و اينک شرحي فشرده پيرامون اين جنايت هولناک.

2.فرجام سفياني درحجاز:

واقعه حرّه که يک سال پس از حادثه کربلا به فرمان يزيد در«حرّه»_ يکي ازمحلات مدينه_رخ داد، به قدري فجيع و شرم آور است که هيچ مورخي به خود اجازه نداده که مشروح آن را به تصويربکشد.فاجعه اي که توسط سپاه سفياني در مدينه منّوره رخ خواهد داد، با واقعه حرّه مقايسه شده و چنين آمده است: «در اين فاجعه جناياتي رخ مي دهد که واقعه حرّه در مقايسه با آن، جز يک ضربه شلاق به شمار نمي آيد».(12) سفياني به فرمانده اين سپاه دستور مي دهد که هر فردي از بني هاشم را پيدا کند از دم شمشير بگذراند، حتي کودکان و زنان باردار را.(13)
سپاه سفياني سه شبانه روز مدينه را قتل و غارت مي کنند، حتي يک نفر از خاندان پيامبر را زنده نمي گذارند، آن گاه براي کشتن حجت خدا مدينه را به مقصد مکه ترک مي کنند.(14) آن ها از مدينه بيرون مي روند و وادي «بيدا» مي رسند، در آن جا به قدرت پروردگار زمين دهان باز مي کند، همه آن ها را در کام خود فرو مي برد. اين حادثه در احاديث به :«خسفِ سرزمين بيدا» شهرت يافته و به همين دليل عنوان يکي از علايم حتمي ظهور به شمار آمده است.

الف)واقعه خَسفِ بَيداء :

خسف درلغت به معناي فرو ريختن چيزي درزمين مي باشد، اگر چيزي در زمين فرود رود و درآن ناپديد شود، از آن به عنوان خسف تعبيرمي کنند.(15)اگرچاهي فرو ريزد و آبش ناپديد شود،به آن نيز خسف گويند.(16)قرآن کريم در مورد قارون و گنج اوکه به فرمان خدا در زمين فرو رفت، واژه «خسف» را به کار برده است.(17) اگرچيزي در اثر زلزله، سيل، طوفان، موشک، بمباران و مانند آن ها در زمين فرو رود،يا زير آوار بماند، به آن نيز خسف گويند.(18)
بيداء نيز در لغت به معناي دشت هموار، بي آب و علف و خالي از سکنه است و نام محلي در ميان مکه و مدينه است.(19)در حديثي از رسول اکرم (ص) آمده است: «چون به سرزمين بيدا، در «ذوالحُلَيفه» رسيدند، در کام زمين فرو مي روند».(20) ذوالحليفه بيشتر به نام «مسجد شجره» يا «آبارعلي (ع)»مشهوراست.ازابن مسعود نقل شده که سپاه سفياني درميان «جَمّاوَين» خسف مي شوند.(21) ياقوت گفته:«جمّاوين» دو رشته کوه کم ارتفاع درسمت راست رهگذري است که از مدينه عازم مکه معظمه مي باشد و فاصله آن ها تا مدينه سه ميل است.(22) هنگامي که حاجيان از مدينه منوّره به سوي مسجد شجره حرکت مي کنند،درمسير خود با تابلوي «البيداء» روبه رو مي شوند و از اين جا معلوم مي شود که اين منطقه درطول زمان به همين نام معروف بوده است.

ب)زمان وقوع خسف :

ازنکات مهمي که کمتر به آن توجه مي شود فرق ظهوربا قيام است، به اين معني: بر اساس روايات فراوان در شب 23 رمضان نداي آسماني از ظهور موفورالسرور حضرت بقيةالله(ع) خبر مي دهد و در روز دهم محرم قيام جهاني آن حضرت آغاز مي شود.(23)بنابراين، بين ظهور و قيام حضرت سه ماه و هفده روز فاصله است که در اين فاصله حضرت دست به شمشير نمي برد، بلکه فقط اطلاع رساني مي کند. بر اساس روايات فراوان، خروج سفياني پيش از ظهوراست،هنگامي که او بر سه کشور سوريه، اردن و فلسطين سيطره پيدا مي کند، دقيقاً هشت ماه بعد، حضرت ظهور مي کند ولي مدت حکومت او را در احاديث نه ماه بيان فرموده اند.(24)از بررسي روايات به اين نتيجه مي رسيم که خسف بيدا حدوداً يک ماه بعد از ظهور اتفاق خواهد افتاد.
براين اساس، خروج سفياني و قيام يماني پيش از ظهور؛بانگ آسماني در شب ظهور؛ خسف بيدا و قتل نفس زکيّه بعد از
ظهور،پيش از قيام جهاني آن حضرت رخ خواهد داد. بنابراين، سه نشانه نخستين از نشانه هاي ظهور و دو نشانه آخري از نشانه هاي قيام مي باشد.

ج)حتمي بودن خسف بيدا :

مرحوم کليني با سند معتبر از امام صادق(ع) روايت کرده که فرمود: «پيش از قيام قائم (ع) پنج نشانه است: بانگ آسماني، خروج سفياني، خسف بيدا، قتل نفس زکيه و قيام يماني». عمربن حنظله پرسيد: اگر پيش از پديدارشدن اين نشانه ها، يکي از اهل بيت شما خروج کند، آيا ما نيز همراه او خروج کنيم؟ امام (ع) فرمود: «نه».(25) شيخ صدوق با سند صحيح اين پنج مورد را ازامام صادق (ع) روايت کرده که بر حتمي بودن آن ها تأکيد فرموده است.(26) شيخ مفيد علاوه بر خسف بيدا، از دو خسف ديگر در شرق و غرب سخن گفته(27) جز اين که تنها خسف بيدا از نشانه هاي حتمي مي باشد.

د)جايگاه خسف بيدا در قرآن :

درقرآن کريم در دو مورد از خسف بيدا گفت و گو شده:
1.«يا ايّهٍا الذّين اُوتو الکتاب آمنوا بما نزّلنــا مصدّقاً لما من قبل أن نطمس وجوهاً فنردّها علي أدبارها؛اي کساني که کتاب داده شده ايد، به آن چه فرو فرستاديم و خود تصديق کننده کتابي است که در نزد شماست ايمان بياوريد،پيش از آن که بر چهره هايي بزنيم و آن ها را به پشت سرشان برگردانيم».(28)دراحاديث فراوان در ذيل اين آيه شريفه آمده است که: چون سپاه سفياني به سرزمين بيدا برسند، منادي آسماني ندا سر مي دهد: «يا بيدا! أبيدي بالقوم؛ اي سرزمين بيدا اين گروه را در کام خود فرو ببر». پس زين دهان باز کرده، آن ها را در کام خود فرو مي برد، به جز سه تن، که از قبيله کلب هستند و خداوند صورت آن ها را به پشت سرشان بر مي گرداند. و اين است معناي آيه شريفه «يا ايّها الذين اُتوا الکتاب...».(29)اين حديث به همين تعبير در کتب عامه نيز آمده است.(30)
ثعلبي از مبّرد نقل کرده که گفت: «اين تهديدالهي تاکنون واقع نشده؛ ولي به حال خود باقي است،پيش از رستاخيز، با مسخ شدن افرادي و برگشتن صورتشان به پشت سرشان تحقّق پيدا مي کند».(31)
2.«ولوتري إذ فزعوا فلا فوت و اُخذوا من مکانٍ قريبٍ؛اگرآنان را مشاهده کني که دچار وحشت شده و رهايي نيابند، بلکه از مکان نزديک گرفتار مي شوند».(32)
پيامبراکرم (ص) در تفسير اين آيه فرمود: «آن گاه به قصد مکه حرکت مي کنند، چون به سرزمين بيدا برسند، خداوند جبرئيل را مي فرستد، جبرئيل با پاي خود بر زمين مي زند،خداوند آن ها را در کام زمين فرو مي برد، دو تن از قبيله جُهَينه براي بشارت و هشدارزنده مي مانند».(33)
اميرمومنان(ع) در همين زمينه فرمود:«آنگاه لشگري جرار به مدينه گسيل مي دارد،چون به سرزمين بيدا مي رسند ،خداوند آنها را در کام زمين فرو مي برد.»(34)
امام باقر(ع) در تفسير «فزعوا »فرمود :«وحشت آنها از بانگ آسماني است.»و در تفسير«اخذوا من مکان قريب»فرمود :«از زير پاهايشان در کام زمين فرو مي روند :(35).
امام سجاد (ع) نيز در همين رابطه فرمود:«منظور سپاه بيدا است که از زير پاهايشان گرفته مي شوند:(36).

هـ)ويژگي هاي سپاه سفياني :

شمارسپاه سفياني به اختلاف نقل شده: در حديثي 80 هزار نفر،(37) در حديثي 70 هزارنفر(38) و درحديثي 30 هزار نفرنقل شده است.(39) درغالب روايات هدف از اين لشکرکشي را پيکار با حجّت پرودگار بيان فرموده اند،(40) ولي در حديثي از ابن عباس تخريب خانه خدا روايت شده است.(41) تعداد کساني که در اين حادثه زنده مي مانند و گزارش مي دهند، در احاديث يک نفر،(42) دو نفر(43) و سه نفر ذکر شده است.(44) و اسامي آن ها: بشير و نذير،(45) وترو وتَير،(46) وبرو وبير آمده است.(47) به هرتقديرصورتشان به پشت سرشان بر مي گردد و گزارش اين صحنه تاريخي را به همگان مي رسانند.(48)
ازبررسي روايات به اين نتيجه مي رسيم که اين رويداد تاريخي به فرمان حق تعالي و به صورت اعجازآميز تحقق مي يابد، ولي اگر کسي بگويد که اين حادثه در اثر زلزله، طوفان، رانش زمين، بمباران و موشک باران رخ مي دهد،باز هم اين ويژگي که گزارشگران آن صورتشان به پشت سرشان برمي گردد، آن را از همه حوادث طبيعي ممتاز مي کند و آن را بشارت ظهور قريب الوقوع حضرت بقية الله _ارواحنا فداه_ قرار مي دهد، چنان که در حديث شريف آمده است: «إذا خسف بجيش البيداء فهو علامة خروج المهدي؛ هنگامي که سپاه بيدا در زمين فرو روند، آن نشانه خروج حضرت مهدي(ع) است».(49) در پايان يادآوري اين نکته لازم است که داستان خسف سپاه سفياني ريشه قرآني دارد، احاديث صحيحه بر آن دلالت مي کند و احاديث مربوط به آن به حد تواتر مي رسد، چنان که برخي از محدّثان عامه نيز به آن تصريح کرده اند.(50)

پي نوشت ها:

1.سوره اسراء (17)، آيه 60.
2.شيخ صدوق، معاني الأخبار، ص346.
3.واقدي،المغازي، ج1، صص 19 و 172.
4.همان، صص 199 و 334.
5.همان، ج2، صص 440 و 531.
6.اين هشام، السيرة النبوية ، ج5، ص112.
7.ثقفي، الغارات، ج2 ، صص 591و663.
8.ذهبي،تاريخ الاسلام، ج 5، ص25.
9.عصفري، تاريخ خليفة بن خياط، ص 192.
10.ذهبي، همان.
11.همان، ص 34.
12.نعيم بن حماد،الفتن، ج1 ، ص326، ح 932.
13.همان، ح931.
14.حاکم، مستدرک الصحيحين، ج 4، ص 429.
15.ابن منظور، لسان العرب، ج 4، ص91.
16.ابن فارس، معجم مقاييس اللغة ، ج 2، ص 180.
17.سوره قصص (28)، آيه 81.
18.نگارنده، روزگار رهايي، ج 2، ص 854.
19.ابن منظور، لسان العرب، ج 1، ص 548.
20.متقي هندي، البرهان، ص 116، ح17.
21.نعيم بن حماد، الفتن، ج 1، ص 229، ح940.
22.ياقوت، معجم البلدان، ج 2، ص 158.
23.شيخ طوسي، الغيبة، ص 452.
24.نعماني، الغيبة، صص 299و306.
25.کليني، الکافي، ج 8، ص 258.
26.شيخ صدوق، کمال الدين، ج 2، ص 650، ب57، ح7.
27.شيخ مفيد، الارشاد، ج 2، ص 368.
28.سوره نساء (4)، آيه 48.
29.عياشي ، التفسير، ج 1، ص 402، ح 990.
30.سلمي، عقدالدرر، ص 89.
31.ثعلبي، الکشف و البيان، ج 3، ص 324.
32.سوره سبا(34)، آيه 51.
33.طبري، جامع البيان، ج 22، ص 73.
34.نعماني، الغيبة، ص 305، ب 18، ح 14.
35.علي بن ابراهيم، تفسير قمي، ج 2، ص 205.
36.ابوحمزه ثمالي، تفسير قرآن کريم، ص 274.
37.زمخشري، تفسير کشاف، ج 3، ص 592.
38.سلمي،عقدالدرر، ص 79.
39.همان، ص 81.
40.حاکم، مستدرک الصحيحين، ج 4، ص 429.
41.زمخشري، همان.
42.سليم بن قيس، کتاب سليم، ص 159.
43.عياشي، التفسير، ج 2، ص 195.
44.نعماني، الغيبة، ص 280.
45.سيوطي، الحادي للفتاوي، ج 2، ص 67.
46.عياشي، همان.
47.نعيم بن حماد، الفتن، ج 1، ص 329، ح 941.
48.همان، صص 329 ، 331، ح 941 و 949.
49.سيد ابن طاووس،التشريف بالمنن، ص 161، ح 210.
50.متقي هندي، البرهان، ص 112.

منبع:نشريه موعود ،شماره106