آخرين جنايت آل ابوسفيان
1.پيشينه مقابله آل ابوسفيان با اسلام
الف)جنگ بدر:
ب) جنگ احد
ج)جنگ احزاب:
اينها سپاهياني بودند که ابوسفيان شخصاً آن ها را رهبري کرده، اما از سپاهياني که فرزندش معاويه رهبري نمود، نيز يک نمونه ذکر مي کنيم.
د)تهاجم گسترده بسرين ارطاة به:
گذشته ازجنگ صفيّن که بيش از70 هزار نفرازمسلمانان در آن کشته شدند، معاويه بسربن ارطاة را با سپاه خون آشامي
به سوي مکه و مدينه گسيل کرد و به او فرمان داد که به مکه ، مدينه و يمن برود، هر کس را که پيرو امير مؤمنان (ع) باشد از دم تيغ بگذراند. به ويژه در مورد اهالي مکه و مدينه توصيه کرد که آن ها را به شدت بترساند. پس او وارد مدينه شد، خانه ها را طعمه حريق نمود، به نسل کشي شيعيان پرداخت و بيش از 30هزار نفر از مسلمانان و اهل ذمّه را در مسير از دم شمشيرگذرانيد.(7)
هـ)فاجعه حرّه:
و)تهاجم به حريم کعبه:
ز)سپاه سفياني:
2.فرجام سفياني درحجاز:
سپاه سفياني سه شبانه روز مدينه را قتل و غارت مي کنند، حتي يک نفر از خاندان پيامبر را زنده نمي گذارند، آن گاه براي کشتن حجت خدا مدينه را به مقصد مکه ترک مي کنند.(14) آن ها از مدينه بيرون مي روند و وادي «بيدا» مي رسند، در آن جا به قدرت پروردگار زمين دهان باز مي کند، همه آن ها را در کام خود فرو مي برد. اين حادثه در احاديث به :«خسفِ سرزمين بيدا» شهرت يافته و به همين دليل عنوان يکي از علايم حتمي ظهور به شمار آمده است.
الف)واقعه خَسفِ بَيداء :
بيداء نيز در لغت به معناي دشت هموار، بي آب و علف و خالي از سکنه است و نام محلي در ميان مکه و مدينه است.(19)در حديثي از رسول اکرم (ص) آمده است: «چون به سرزمين بيدا، در «ذوالحُلَيفه» رسيدند، در کام زمين فرو مي روند».(20) ذوالحليفه بيشتر به نام «مسجد شجره» يا «آبارعلي (ع)»مشهوراست.ازابن مسعود نقل شده که سپاه سفياني درميان «جَمّاوَين» خسف مي شوند.(21) ياقوت گفته:«جمّاوين» دو رشته کوه کم ارتفاع درسمت راست رهگذري است که از مدينه عازم مکه معظمه مي باشد و فاصله آن ها تا مدينه سه ميل است.(22) هنگامي که حاجيان از مدينه منوّره به سوي مسجد شجره حرکت مي کنند،درمسير خود با تابلوي «البيداء» روبه رو مي شوند و از اين جا معلوم مي شود که اين منطقه درطول زمان به همين نام معروف بوده است.
ب)زمان وقوع خسف :
براين اساس، خروج سفياني و قيام يماني پيش از ظهور؛بانگ آسماني در شب ظهور؛ خسف بيدا و قتل نفس زکيّه بعد از
ظهور،پيش از قيام جهاني آن حضرت رخ خواهد داد. بنابراين، سه نشانه نخستين از نشانه هاي ظهور و دو نشانه آخري از نشانه هاي قيام مي باشد.
ج)حتمي بودن خسف بيدا :
د)جايگاه خسف بيدا در قرآن :
1.«يا ايّهٍا الذّين اُوتو الکتاب آمنوا بما نزّلنــا مصدّقاً لما من قبل أن نطمس وجوهاً فنردّها علي أدبارها؛اي کساني که کتاب داده شده ايد، به آن چه فرو فرستاديم و خود تصديق کننده کتابي است که در نزد شماست ايمان بياوريد،پيش از آن که بر چهره هايي بزنيم و آن ها را به پشت سرشان برگردانيم».(28)دراحاديث فراوان در ذيل اين آيه شريفه آمده است که: چون سپاه سفياني به سرزمين بيدا برسند، منادي آسماني ندا سر مي دهد: «يا بيدا! أبيدي بالقوم؛ اي سرزمين بيدا اين گروه را در کام خود فرو ببر». پس زين دهان باز کرده، آن ها را در کام خود فرو مي برد، به جز سه تن، که از قبيله کلب هستند و خداوند صورت آن ها را به پشت سرشان بر مي گرداند. و اين است معناي آيه شريفه «يا ايّها الذين اُتوا الکتاب...».(29)اين حديث به همين تعبير در کتب عامه نيز آمده است.(30)
ثعلبي از مبّرد نقل کرده که گفت: «اين تهديدالهي تاکنون واقع نشده؛ ولي به حال خود باقي است،پيش از رستاخيز، با مسخ شدن افرادي و برگشتن صورتشان به پشت سرشان تحقّق پيدا مي کند».(31)
2.«ولوتري إذ فزعوا فلا فوت و اُخذوا من مکانٍ قريبٍ؛اگرآنان را مشاهده کني که دچار وحشت شده و رهايي نيابند، بلکه از مکان نزديک گرفتار مي شوند».(32)
پيامبراکرم (ص) در تفسير اين آيه فرمود: «آن گاه به قصد مکه حرکت مي کنند، چون به سرزمين بيدا برسند، خداوند جبرئيل را مي فرستد، جبرئيل با پاي خود بر زمين مي زند،خداوند آن ها را در کام زمين فرو مي برد، دو تن از قبيله جُهَينه براي بشارت و هشدارزنده مي مانند».(33)
اميرمومنان(ع) در همين زمينه فرمود:«آنگاه لشگري جرار به مدينه گسيل مي دارد،چون به سرزمين بيدا مي رسند ،خداوند آنها را در کام زمين فرو مي برد.»(34)
امام باقر(ع) در تفسير «فزعوا »فرمود :«وحشت آنها از بانگ آسماني است.»و در تفسير«اخذوا من مکان قريب»فرمود :«از زير پاهايشان در کام زمين فرو مي روند :(35).
امام سجاد (ع) نيز در همين رابطه فرمود:«منظور سپاه بيدا است که از زير پاهايشان گرفته مي شوند:(36).
هـ)ويژگي هاي سپاه سفياني :
ازبررسي روايات به اين نتيجه مي رسيم که اين رويداد تاريخي به فرمان حق تعالي و به صورت اعجازآميز تحقق مي يابد، ولي اگر کسي بگويد که اين حادثه در اثر زلزله، طوفان، رانش زمين، بمباران و موشک باران رخ مي دهد،باز هم اين ويژگي که گزارشگران آن صورتشان به پشت سرشان برمي گردد، آن را از همه حوادث طبيعي ممتاز مي کند و آن را بشارت ظهور قريب الوقوع حضرت بقية الله _ارواحنا فداه_ قرار مي دهد، چنان که در حديث شريف آمده است: «إذا خسف بجيش البيداء فهو علامة خروج المهدي؛ هنگامي که سپاه بيدا در زمين فرو روند، آن نشانه خروج حضرت مهدي(ع) است».(49) در پايان يادآوري اين نکته لازم است که داستان خسف سپاه سفياني ريشه قرآني دارد، احاديث صحيحه بر آن دلالت مي کند و احاديث مربوط به آن به حد تواتر مي رسد، چنان که برخي از محدّثان عامه نيز به آن تصريح کرده اند.(50)
پي نوشت ها:
1.سوره اسراء (17)، آيه 60.
2.شيخ صدوق، معاني الأخبار، ص346.
3.واقدي،المغازي، ج1، صص 19 و 172.
4.همان، صص 199 و 334.
5.همان، ج2، صص 440 و 531.
6.اين هشام، السيرة النبوية ، ج5، ص112.
7.ثقفي، الغارات، ج2 ، صص 591و663.
8.ذهبي،تاريخ الاسلام، ج 5، ص25.
9.عصفري، تاريخ خليفة بن خياط، ص 192.
10.ذهبي، همان.
11.همان، ص 34.
12.نعيم بن حماد،الفتن، ج1 ، ص326، ح 932.
13.همان، ح931.
14.حاکم، مستدرک الصحيحين، ج 4، ص 429.
15.ابن منظور، لسان العرب، ج 4، ص91.
16.ابن فارس، معجم مقاييس اللغة ، ج 2، ص 180.
17.سوره قصص (28)، آيه 81.
18.نگارنده، روزگار رهايي، ج 2، ص 854.
19.ابن منظور، لسان العرب، ج 1، ص 548.
20.متقي هندي، البرهان، ص 116، ح17.
21.نعيم بن حماد، الفتن، ج 1، ص 229، ح940.
22.ياقوت، معجم البلدان، ج 2، ص 158.
23.شيخ طوسي، الغيبة، ص 452.
24.نعماني، الغيبة، صص 299و306.
25.کليني، الکافي، ج 8، ص 258.
26.شيخ صدوق، کمال الدين، ج 2، ص 650، ب57، ح7.
27.شيخ مفيد، الارشاد، ج 2، ص 368.
28.سوره نساء (4)، آيه 48.
29.عياشي ، التفسير، ج 1، ص 402، ح 990.
30.سلمي، عقدالدرر، ص 89.
31.ثعلبي، الکشف و البيان، ج 3، ص 324.
32.سوره سبا(34)، آيه 51.
33.طبري، جامع البيان، ج 22، ص 73.
34.نعماني، الغيبة، ص 305، ب 18، ح 14.
35.علي بن ابراهيم، تفسير قمي، ج 2، ص 205.
36.ابوحمزه ثمالي، تفسير قرآن کريم، ص 274.
37.زمخشري، تفسير کشاف، ج 3، ص 592.
38.سلمي،عقدالدرر، ص 79.
39.همان، ص 81.
40.حاکم، مستدرک الصحيحين، ج 4، ص 429.
41.زمخشري، همان.
42.سليم بن قيس، کتاب سليم، ص 159.
43.عياشي، التفسير، ج 2، ص 195.
44.نعماني، الغيبة، ص 280.
45.سيوطي، الحادي للفتاوي، ج 2، ص 67.
46.عياشي، همان.
47.نعيم بن حماد، الفتن، ج 1، ص 329، ح 941.
48.همان، صص 329 ، 331، ح 941 و 949.
49.سيد ابن طاووس،التشريف بالمنن، ص 161، ح 210.
50.متقي هندي، البرهان، ص 112.