22 اردیبهشت 1389 / 27 جمادی الاولی 1431 / 12 می 2010
22 اردیبهشت 1389 / 27 جمادی الاولی 1431 / 12 می 2010
22 اردیبهشت 1389 / 27 جمادی الاولی 1431 / 12 می 2010 |
|
|
|
در ادامه بمبگذاري توسط منافقين و گروهكهاي ضد انقلاب به منظور تضعيف نظام اسلامي و ناامن جلوه دادن جامعه ، گروهگ منافقين اين بار در خيابان ناصرخسرو تهران كه محلي پر تردد در مركز شهر بود، اقدام به عمل جنايتكارانه بمبگذاري نمودند. اين بمب كه از نوع زماني و با قدرت تخريبي پنجاه پوند تي.ان.تي بود، باعث ويراني و آتشسوزي يك ساختمان دو طبقه و يك كارگاه توليدي پوشاك گرديد. در اين حادثه 9 نفر از هموطنان بيگناه به شهادت رسيدند و 45 نفر ديگر مجروح شدند. همچنين 15 دستگاه اتومبيل در آتش سوخت و به 25 مغازه آسيب وارد آمد. اين عمليات جنايتكارانه، سرآغازي بر روند گسترش بمبگذاريها در سال 1364 بود كه با قصد ايجاد رعب در مردم و مسؤولان و ناامني جامعه صورت ميگرفت. گروهك منافقين عليرغم سردادن شعارهاي پوچ نجات خلق و آزاديبخشي به ملت ايران، مرتكب چنين جنايات هولناكي ميشدند و اين اعمال، دروغ بودن اهداف آنان را بيش از پيش به همگان اثبات نمود. |
شاه طهماسب صفوي يازده پسر داشت كه بزرگترين آنها، موسوم به محمد خدابنده بود. وي در هنگام مرگ پدر 45 سال داشت و هر چند يكسال بعد به تخت سلطنت نشست، اما در هنگام مرگ پدر به جهت ضعفي كه در چشم داشت، از پادشاهي استعفا كرد. اما اسماعيل ميرزا كه مورد خشم پدر بود و در زندان به سر ميبرد توسط هواخواهانش رهايى يافت و بر تخت قدرت تكيه زد. وي تمام برادران خود را يكي پس از ديگري به قتل رساند و هر كه را گمان ميكرد، در فكر پادشاهي باشد، از سرِ راه برداشت. شاه اسماعيل دوم مردي عياش و خونخوار و سفيه بود و چون در جواني در هرات به دست معلّمي سني مذهب تربيت يافته بود، بر آن شد كه چون به شاهي برسد، مذهب شيعه را كه توسط پدرانش ترويج شده بود، براندازد. او همين كار را هم كرد و خطبه و سكّه را به نام خلفاي راشدين جاري ساخت. |
عبدالكريم ابن احمد حَلَبي از مشهورترين محدثان عصر خود در شهر حَلَب - واقع در سوريهي امروزي - بود. حَلَبي، فقه، اصول فقه، تفسير، حديث وديگر علوم متداول زمانش را نزد پدر و ديگر بزرگان آن عصر فرا گرفت. او پس از چندي نابينا شد، اما اميد و روحيهي خود را از دست نداد و بيش از پيش به علم حديث، اشتغال يافت. از حَلَبي آثار و تاليفات متعددي بر جاي مانده است كه از بين آنها ميتوان به كتاب "ادعيةُ السَّفَر" اشاره كرد. |
|
به موجب توافقهايى كه پس از جنگ جهاني دوم بين چهار دولت اشغال كننده آلمان صورت گرفت، آلمان بين اين چهار دولت تقسيم شد و برلين پايتخت آلمان نيز با اينكه در وسط منطقه اشغالي شوروي واقع بود، در اختيار چهار دولت شوروي، فرانسه، انگلستان و امريكا قرار گرفت. اما پس از چندي، اتحاد جماهير شوروي با هدف خارج كردن نيروهاي نظامي غرب از آلمان شرقي، شهر برلين را محاصره كرد و كليه راههاي زميني و آبي منتهي به آن را بست. استدلال استالين اين بود كه اگر غرب خواستار تشكيل كشور آلمان غربي است، لازم نيست به حضور خود در آلمان شرقي ادامه دهد. اما استدلال ميكرد كه چون چكسلواكي در دست شوروي است و نروژ نيز در معرض خطر قرار دارد، بنابراين اگر سه دولت ديگر، از آلمان شرقي و برلين عقبنشيني كنند، به معناي سقوط آلمان غربي خواهد بود. لذا هاري ترومن، رئيس جمهور وقت امريكا تصميم گرفت محاصره برلين را بشكند. در اين ميان، شوراي امنيت ملي امريكا نيز با هدف جنگ مقابله با شوروي، دو گروه از بمبافكنهاي خود را كه حامل بمبهاي هستهاي بودند، به انگلستان اعزام كرد. در اين ميان، پيمان آتلانتيك شمالي، ناتو در چهارم آوريل 1949م تشكيل شد و امريكا با شكستن محاصره برلين، تا آستانه جنگ با شوروي پيش رفت. ادامه اين بحران در نهايت به تقسيم برلين به دو قسمت شرقي و غربي در دوازدهم مه 1949م انجاميد. از ديگر پيامدهاي اين بحران، تقسيم آلمان به دو كشور آلمان غربي در 23 مه و آلمان شرقي در 7 اكتبر آن سال بود. در اين ميان هر چند برلين بين شوروي و سه دولت ديگر به دو قسمت تقسيم گرديد ولي با ساخت ديوار معروف برلين در 17 اوت 1961م، جدايي شرق و غرب بيش از پيش شدت گرفت. برلين تا سال 1989م همچنان دو نيمه بود و در نهايت در نهم نوامبر اين سال، باتخريب ديوار برلين، پايتخت آلمان يكپارچگي خود را به دست آورد. |
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}