2) استقلال بحرين از ايران با تأييد سازمان ملل متحد (1349 ش): در بيست و دوم ارديبهشت ماه سال 1349 شمسي شوراي امنيت سازمان ملل متحد با صدور قطعنامه شماره 278، نظرخواهي فرستاده سازمان ملل از مردم بحرين را تأييد كرد و به اين ترتيب، اين كشور جزيرهاي، مستقل شد. فرستاده سازمان ملل به بحرين، در مدت دو هفته، از طريق گفتگو با سران قبايل و افراد صاحب نفوذ در اين كشور، به اين نتيجه رسيده بود كه بحرين مستقل شود. جزيره بحرين در خليج
2) استقلال بحرين از ايران با تأييد سازمان ملل متحد (1349 ش):در بيست و دوم ارديبهشت ماه سال 1349 شمسي شوراي امنيت سازمان ملل متحد با صدور قطعنامه شماره 278، نظرخواهي فرستاده سازمان ملل از مردم بحرين را تأييد كرد و به اين ترتيب، اين كشور جزيرهاي، مستقل شد. فرستاده سازمان ملل به بحرين، در مدت دو هفته، از طريق گفتگو با سران قبايل و افراد صاحب نفوذ در اين كشور، به اين نتيجه رسيده بود كه بحرين مستقل شود. جزيره بحرين در خليج فارس قبل از ظهور اسلام جزو قلمرو ايران بود و با تشكيل حكومت اسلامي، تحت كنترل خلفاي مسلمان درآمد. از اوايل قرن هفتم هجري، بار ديگر به ايران ضميمه شد تا اين كه پس از چندين بار جابجايي قدرت در اين جزيره، بحرين در آستانه جنگ جهاني اول، تحتالحمايه انگلستان گرديد. با اين حال، ايران همواره بر حاكميت خود بر بحرين تأكيد داشت و به انگليس به خاطر اشغال بحرين اعتراض ميكرد. در اوايل دهه 1340 ش انگليس به دليل ناتواني در اداره مستعمراتش، تصميم به عقبنشيني از خليج فارس گرفت، لذا با توافق رژيم شاه، زمينهسازي براي يك نظرخواهي در بحرين، زير نظر سازمان ملل، براي تعيين تكليف اين جزيره فراهم شد كه به استقلال آن انجاميد و حاكميت چند قرني ايران بر بحرين در 24 ارديبهشت 1349 پايان پذيرفت.
3) رحلت عارف زاهد "سيدابوالحسن حافظيان مشهدي" (1360 ش): سيدابوالحسن حافظيان مشهدي از بزرگان عُرفا، استاد مسلم علوم غريب و صاحب مرتبهاي بلند در رياضات شرعي بود. وي نخست به تحصيل ادبيات، رياضي، طب، نجوم، هيئت، فقه و اخلاق پرداخت. سپس وارد رياضت و تزكيه نفس گشت و از مرحوم حاج شيخ حسنعلي اصفهاني بهره برد. پس از چند سال به همراه شيخ مجتبي قزويني به قزوين رفت و به خدمت سيد موسي زرآبادي رسيد و مراتبي فوقالعاده كسب كرد. حافظيان مشهدي از آن پس سالياني چند در حجره فوقاني در صحن عتيق رضوي به عبادات و رياضات اشتغال داشت. سپس به هند رفت و پس از ده سال به مشهد بازگشت و تا اواخر عمر نيمي از سال را در مشهد و نيمي در كراچي بود. شيعيان و اهل سنت آن ديار به حافظيان مشهدي ارادت داشتند و از او بهرهمند ميگشتند. از آثار ايشان ميتوان به "لوح محفوظ" و لوح "جنةالاسماء" كه هر دو مايه حفظ و بركت است، اشاره كرد. همچنين ضريح مبارك پيشين حرم حضرت امام رضا(علیه السلام) از آثار ايشان است. حافظيان مشهدي از سالها پيش به فكر تعويض ضريح فولادي كه فرسوده شده بود، افتاد و پس از اتمام ساخت ضريح به وسيله هنرمندان اصفهاني و مشهدي و انتقال ضريح فولادي به موزه آستان قدس، ضريح مذكور نصب گرديد و در نيمه شعبان 1379ق (1339ق) از آن بهرهبرداري شد. سيدابوالحسن حافظيان مشهدي سرانجام در بيست و دوم ارديبهشت 1360 ش برابر با هفتم رجب 1401 ق در مشهد مقدس درگذشت و رخ در نقاب خاك كشيد.
5) انفجار بمب در خيابان ناصرخسرو تهران و شهادت عابرين بيپناه توسط منافقين (1364ش):در ادامه بمبگذاري توسط منافقين و گروهكهاي ضد انقلاب به منظور تضعيف نظام اسلامي و ناامن جلوه دادن جامعه ، گروهگ منافقين اين بار در خيابان ناصرخسرو تهران كه محلي پر تردد در مركز شهر بود، اقدام به عمل جنايتكارانه بمبگذاري نمودند. اين بمب كه از نوع زماني و با قدرت تخريبي پنجاه پوند تي.ان.تي بود، باعث ويراني و آتشسوزي يك ساختمان دو طبقه و يك كارگاه توليدي پوشاك گرديد. در اين حادثه 9 نفر از هموطنان بيگناه به شهادت رسيدند و 45 نفر ديگر مجروح شدند. همچنين 15 دستگاه اتومبيل در آتش سوخت و به 25 مغازه آسيب وارد آمد. اين عمليات جنايتكارانه، سرآغازي بر روند گسترش بمبگذاريها در سال 1364 بود كه با قصد ايجاد رعب در مردم و مسؤولان و ناامني جامعه صورت ميگرفت. گروهك منافقين عليرغم سردادن شعارهاي پوچ نجات خلق و آزاديبخشي به ملت ايران، مرتكب چنين جنايات هولناكي ميشدند و اين اعمال، دروغ بودن اهداف آنان را بيش از پيش به همگان اثبات نمود.
6) جلوس "شاه اسماعيل دوم" در قزوين(984 ق): شاه طهماسب صفوي يازده پسر داشت كه بزرگترين آنها، موسوم به محمد خدابنده بود. وي در هنگام مرگ پدر 45 سال داشت و هر چند يكسال بعد به تخت سلطنت نشست، اما در هنگام مرگ پدر به جهت ضعفي كه در چشم داشت، از پادشاهي استعفا كرد. اما اسماعيل ميرزا كه مورد خشم پدر بود و در زندان به سر ميبرد توسط هواخواهانش رهايى يافت و بر تخت قدرت تكيه زد. وي تمام برادران خود را يكي پس از ديگري به قتل رساند و هر كه را گمان ميكرد، در فكر پادشاهي باشد، از سرِ راه برداشت. شاه اسماعيل دوم مردي عياش و خونخوار و سفيه بود و چون در جواني در هرات به دست معلّمي سني مذهب تربيت يافته بود، بر آن شد كه چون به شاهي برسد، مذهب شيعه را كه توسط پدرانش ترويج شده بود، براندازد. او همين كار را هم كرد و خطبه و سكّه را به نام خلفاي راشدين جاري ساخت.
7) درگذشت "عبدالكريم بن احمد حَلَبي" محدث مسلمان(1178 ق): عبدالكريم ابن احمد حَلَبي از مشهورترين محدثان عصر خود در شهر حَلَب - واقع در سوريهي امروزي - بود. حَلَبي، فقه، اصول فقه، تفسير، حديث وديگر علوم متداول زمانش را نزد پدر و ديگر بزرگان آن عصر فرا گرفت. او پس از چندي نابينا شد، اما اميد و روحيهي خود را از دست نداد و بيش از پيش به علم حديث، اشتغال يافت. از حَلَبي آثار و تاليفات متعددي بر جاي مانده است كه از بين آنها ميتوان به كتاب "ادعيةُ السَّفَر" اشاره كرد.
8) واگذاري امتياز تأسيس بانك شاهي ايران به "رويتر" سرمايهدار انگليسي(1306 ق):پس از لغوِ امتياز فوق العادهي بارون رويتر مبني بر انحصار ساختمان راه آهن، استخراج معادن و تاسيس بانك ملي به يك تبعهي انگليسي توسط دولت ايران، به زودي هردو طرف به علّت عظمت امتياز، دريافتند كه اين كار بدون مطالعه صورت گرفته شده است، بنابراين در سال 1306 ق دولت ايران به بارون دو رويتر پسر بارون جوليوس دو رويتر مذكور، به عنوان غرامتِ لغو امتياز پدرش، امتياز محدودتري اعطا كرد كه به موجب آن ميتوانست بانكي تاسيس نموده و از بعضي معادن ايران بهره برداري كند. اين امتياز سرانجام به تاسيس بانك شاهي و بانك صنايع و معادن ايران منتهي گشت.
9) تقسيم برلين پايتخت آلمان به دو قسمت شرقي و غربي (1949م):به موجب توافقهايى كه پس از جنگ جهاني دوم بين چهار دولت اشغال كننده آلمان صورت گرفت، آلمان بين اين چهار دولت تقسيم شد و برلين پايتخت آلمان نيز با اينكه در وسط منطقه اشغالي شوروي واقع بود، در اختيار چهار دولت شوروي، فرانسه، انگلستان و امريكا قرار گرفت. اما پس از چندي، اتحاد جماهير شوروي با هدف خارج كردن نيروهاي نظامي غرب از آلمان شرقي، شهر برلين را محاصره كرد و كليه راههاي زميني و آبي منتهي به آن را بست. استدلال استالين اين بود كه اگر غرب خواستار تشكيل كشور آلمان غربي است، لازم نيست به حضور خود در آلمان شرقي ادامه دهد. اما استدلال ميكرد كه چون چكسلواكي در دست شوروي است و نروژ نيز در معرض خطر قرار دارد، بنابراين اگر سه دولت ديگر، از آلمان شرقي و برلين عقبنشيني كنند، به معناي سقوط آلمان غربي خواهد بود. لذا هاري ترومن، رئيس جمهور وقت امريكا تصميم گرفت محاصره برلين را بشكند. در اين ميان، شوراي امنيت ملي امريكا نيز با هدف جنگ مقابله با شوروي، دو گروه از بمبافكنهاي خود را كه حامل بمبهاي هستهاي بودند، به انگلستان اعزام كرد. در اين ميان، پيمان آتلانتيك شمالي، ناتو در چهارم آوريل 1949م تشكيل شد و امريكا با شكستن محاصره برلين، تا آستانه جنگ با شوروي پيش رفت. ادامه اين بحران در نهايت به تقسيم برلين به دو قسمت شرقي و غربي در دوازدهم مه 1949م انجاميد. از ديگر پيامدهاي اين بحران، تقسيم آلمان به دو كشور آلمان غربي در 23 مه و آلمان شرقي در 7 اكتبر آن سال بود. در اين ميان هر چند برلين بين شوروي و سه دولت ديگر به دو قسمت تقسيم گرديد ولي با ساخت ديوار معروف برلين در 17 اوت 1961م، جدايي شرق و غرب بيش از پيش شدت گرفت. برلين تا سال 1989م همچنان دو نيمه بود و در نهايت در نهم نوامبر اين سال، باتخريب ديوار برلين، پايتخت آلمان يكپارچگي خود را به دست آورد.
10) اعلام آتشبس ميان جمهوري آذربايجان و ارمنستان (1994م)
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.