دل من در هواي روي فرخ

شاعر : حافظ

بود آشفته همچون موي فرخ دل من در هواي روي فرخ
که برخوردار شد از روي فرخ بجز هندوي زلفش هيچ کس نيست
بود همراز و هم زانوي فرخ سياهي نيکبخت است آن که دايم
اگر بيند قد دلجوي فرخ شود چون بيد لرزان سرو آزاد
به ياد نرگس جادوي فرخ بده ساقي شراب ارغواني
ز غم پيوسته چون ابروي فرخ دوتا شد قامتم همچون کماني
شميم زلف عنبربوي فرخ نسيم مشک تاتاري خجل کرد
بود ميل دل من سوي فرخ اگر ميل دل هر کس به جايست
چو حافظ بنده و هندوي فرخ غلام همت آنم که باشد