خوش است خلوت اگر يار يار من باشد

شاعر : حافظ

نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد خوش است خلوت اگر يار يار من باشد
که گاه گاه بر او دست اهرمن باشد من آن نگين سليمان به هيچ نستانم
رقيب محرم و حرمان نصيب من باشد روا مدار خدايا که در حريم وصال
در آن ديار که طوطي کم از زغن باشد هماي گو مفکن سايه شرف هرگز
توان شناخت ز سوزي که در سخن باشد بيان شوق چه حاجت که سوز آتش دل
غريب را دل سرگشته با وطن باشد هواي کوي تو از سر نمي‌رود آري
چو غنچه پيش تواش مهر بر دهن باشد به سان سوسن اگر ده زبان شود حافظ