شناسنامه تفسیر

نام معروف: تفسیر البیان فی تفسیر القرآن
مؤلف: سید ابوالقاسم خویی
تولد: متولد ۱۳۱۷ ق/۱۲۸۶ ش
وفات: ۱۴۱۳ق/ ۱۳۷۱ش
مذهب: شیعه اثنی عشری
مشخصات نشر: چاپ اول نجف اشرف، ۱۳۸۶ق، چاپ دوم تا پنجم، بیروت، الزهراء، ۱۴۰۸ق، قم، مؤسسة احیاء آثار الامام الخوئی، در مجموعة موسوعه الامام الخوئی، (۳۵) و همچنین انتشارات جامعه مدرسین، با ترجمه صادق نجمی و هاشم زاده هریسی، ۱۴۰۹ق.
 

معرفی مفسر و تفسیر

حضرت آیت الله سید ابوالقاسم خویی (متولد ۱۳۱۷ ق، متوفای ۱۴۱۳ ق /۱۲۸۶- ۱۳۷۱ ش) دانشمند سترگ و از مراجع بزرگ شیعه معاصر است که افزون بر آثار گوناگون فقهی، اصولی، رجالی، سنت شکنی کرد و از میان فقیهان معاصر به دانش تفسیر و علوم قرآن روی آورد، و هر چند بر اثر گفته های این و آن به نگارش آن ادامه نداد و به تعبیر ناصحان آن زمان خود را فدا نکرد، اما همین اندازه از نگارش تفسیر البیان، فضا و بیان جدیدی از مکتب اجتهادی علوم قرآن و تفسیر را نمایان ساخت و به این دانش رونق ویژه بخشید. در حقیقت آیت الله خویی متعلق به بخشی از حوزه نجف بود که خود را محدود به فقه و اصول نمی دیدند و به مباحث ادبی، فلسفی، کلامی، روی می آوردند. استاد اثر گذار او در رشته قرآن و تفسیر، علامه محمدجواد بلاغی است، که او نیز به راحتی فقه و اصول را به خاطر ضرورت های زمانه کنار گذاشت، و به کلام تطبیقی و تفسیر پرداخت و نه تنها در این فضای خاص، سنت شکنی کرد که در خواندن درس های عربی از یهودی در بغداد و انگلیسی و فرانسه، برای کارهای دین پژوهی خود گام هایی را طی کرد که در آن زمان در حوزه نجف معمول و مقبول نبود و او مجبور بود که پنهان از چشم دیگران به این آموزش ها روی آورد. تفسیر آلاء الرحمان علامه بلاغی سراسر بحث های متنوع ادبی، تاریخی و کلامی و ادیان پژوهی جالب توجه و متفاوت از دیگر آثار تفسیری حوزه نجف است، کاری که به هیچ وجه در آن دوره مرسوم نبوده و هنوز هم در بسیاری از جریان های تفسیری جدی گرفته نمی شود. بلاغی برخلاف آیت الله خویی شاگردان چندانی نداشت، اما همان هایی را که تعلیم داد، تحول خواه و تأثیرگذار در جریان علمی و دینی حوزه شدند.

کسانی مانند علامه محمدرضا مظفر، علامه طباطبایی، آیت الله میلانی، و آیت الله خویی و تنی چند و به جز علامه طباطبایی که به ایران آمد و عزم را جزم کرد که تفسیر خود را تمام کند، هیچ کدام آنها نتوانستند، تفسیر خود را تمام کنند، بلاغی بر اثر بیماری و فوت ناگهانی، نتوانست آلاء الرحمن را تمام کنند، اما آیت الله خویی به دلیل آنچه ذکر شد، از ادامه کار منصرف شد و تنها تا فراز سوم سوره حمد در معنای هدایت را افزون بر مقدمه بلند بالا نوشت. آیت الله سبزواری مواهب الرحمان را حداکثر تا یک سوم نوشت، آیت الله میلانی تنها تفسیر چند سوره از تفسیر را در کربلا نوشت، و دیگر مجال پیدا نکرد که این کار را ادامه دهد.
 
به هر حال تفسیر البیان در چنین محیطی به نگارش در آمد، اگر این تفسیر با همین سبک ادامه می یافت در تاریخ تفسیر شیعه بی نظیر بود. اما با همه این ها همین مجلد حاوی نکات بسیار دقیق علمی در زمینه مسائل و قواعد تفسیر و علوم قرآن است.
 
مقدمه این تفسیر شامل مباحث مقدماتی دانش تفسیر است. جایگاه و برتری های این کتاب فضل قرآن، اعجاز قرآن، قرائت قرآن و جایگاه آن در شیعه، معنای نزول هفتگانه، صیانت قرآن از تحریف، اندیشه گردآوری قرآن، حجیت ظواهر قرآن، نسخ در قرآن، اصول و قواعد تفسیر و مباحثی در زمینه حدوث و قدم قرآن. مؤلف در این فصول چهارگانه بحث تحلیلی و استنادی گسترده ای در کلیات و معارف قرآن مجید و دفاع از صیانت قرآن در اشکال گوناگون آن دارد. اگر بحث از اعجاز قرآن دارد، اگر درباره جمع آوری قرآن در عهد پیامبر یا مسأله قرائت قرآن کریم و حجیت ظواهر کتاب را مطرح می کند، همگی در دفاع از کیان این کتاب آسمانی و نشان دادن عظمت وحی و بیان اسرار هستی و قوانین شریعت است.
 
از آغاز انتشار این تفسیر از سوی مجامع علمی مورد توجه و استقبال قرار گرفت و به ویژه مقدمه بسیار عالمانه و استدلالی آن مبنای دروس این رشته در حوزه و دانشگاه قرار گرفت و به زبان های فارسی و انگلیسی و اردو ترجمه شد.(1)
 
مرحوم آیت الله خویی در آغاز مقدمه کتاب از این جا شروع می کند که چرا به نگارش تفسیری روی آورده و توضیح می دهد که از کودکی که قرآن می خواندم، دوست داشتم تا معانی کلمات و پیچیدگی های این کتاب را کشف کنم و معانی آن را آشکار سازم، چون به تفاسیر مراجعه میکردم، میدیدم که کوچکی ایشان در برابر اندیشه و عظمت قرآن آشکار است، می دانستم که انسان در برابر بزرگی کلام وحی محدودیت دارد. بزرگی قرآن چنان است که کمتر کسی می تواند بزرگی قرآن را بازتاب دهد. اما در شگفت میشدم که چرا مفسرین خود را به بخش هایی محدود می کنند؛ از این رو بود که به فکر افتادم تا تفسیری بنویسم که آرزوی خود را برآورده سازد و از خدا خواستم که به من کمک کند تا آنچه ممکن است انجام دهم و آنچه نمی توانم ببخشاید.

 محوریت مباحث علوم قرآنی تفسیر البیان

محوریت مباحث علوم قرآنی تفسیر البیان و مقدمه مهم این کتاب که تمام معروفیت آن به خاطر طرح مطالب بحث انگیز این رشته است، به اموری محدود می شود که به تعبیر خود ایشان زمینه گسترش فهم را فراهم می سازد و تأثیر گذار در معنا هستند (ما یسعنی فهمه من علوم القرآن التی تعود الى المعنى). البته نه همه مباحث علوم قرآنی مانند بحث های ادبی و بیانی که در کتاب های مستقل و یا در تفسیرهای فریقین در گذشته مطرح شده است.
 
از میان این مسائل، مهم ترین مباحث این مقدمه درباره اعجاز و ابعاد گوناگون آن و بررسی شبهات در اطراف اعجاز و صیانت از تحریف و نقد شبهات مخالفان صیانت است. گفتنی است که ایشان پیش از این کتاب مستقلی به نام اوهام انکار اعجاز القرآن نگاشته و به برخی از شبهات پاسخ داده است.
 
گرایش آقای خویی در این مقدمه پاسخ به اشکالات منتقدین به قرآن است که می توان از شیوه شروع و طرح موضوعات گزینش علوم قرآن به ویژه در بحث قرائت و حروف سبعه و نسخ و شبهه تناقض در قرآن و اشاره به برخی از آیات (ص ۸۴) و اصول تفسیر مشاهده کرد.
 
در طرح بحث اعجاز و مقایسه با عهدین و همچنین صیانت از تحریف بسیار متاثر از آرای استادش بلاغی است (ص ۵۱). ایشان در جایی از حجیت اخبار در تفسیر دفاع می کند. (۳۹۹) و در جایی برای نقد روایات جمع قرآن به این دلیل که خبر واحد هستند، می گوید صلاحیت دلیلیت برای استشهاد ندارند. (ص ۹۱).
 
روش اجتهادی و نقادی علمی تفسیر البیان در قم مورد توجه قرار گرفت و شاگرد بزرگ این رشته ایشان آیت الله معرفت به شکل گسترده تر در کتاب التمهید فی علوم القرآن و شبهات و ردود و التفسیر و المفسرون و در نهایت به اثر ناتمام التفسیر الاثرى الجامع بازتاب یافت. آیت الله معرفت بی تردید در این سه دهه اخیر نامدارترین و مطرح ترین شخصیت شیعی در حوزه علوم قرآنی ایشان به شمار می آید که در این حوزه نظریه پردازی کرده و در نسل بعدی تأثیرگذار بوده است. در حقیقت می شود گفت که آثار آیت الله معرفت تنها با زبان جدید نقل و گزارش تحلیلی نبوده اند. بلکه در این ده جلد ویژگی مهم اجتهادی دارد، آیت الله معرفت به دلیل جایگاه اجتهادی و سبک تحصیلات آموزشی که در حوزه های علمیه نجف و قم مرسوم بوده، و از استاد خود آیت الله خویی برده، به نقادی و ارزیابی این گزارش ها و متون و اخباری که در حوزه علوم قرآن بوده، پرداخته است. از این رو آثاری که از ایشان به جای مانده دو ویژگی برجسته دارد. یکی جامعیت و دیگری اتقان و استحکام. در هر موضوعی که ایشان وارد شده، همه ابعاد آن مسئله را باز کرده و علاوه بر آن همراه با استدلال بوده است.
 
نمونه از سبک اجتهادی و پویایی و اجتهادی ایشان در جلد دوم التمهید در بحث مسئله نسخ است که آیا در قرآن نسخ قرآن به قرآن داریم یا خیر؟ نظریه مشهور میان قرآن پژوهان آن است که نسخ قرآن به قرآن و سنت داریم. عده ای از معاصرین با قاطعیت مانند علامه شهرستانی و عسکری قائل به عدم نسخ بودند، و عده ای هم تنها به تعداد کمی قائل به نسخ بودند، مثل آیت الله خویی که فقط یک آیه را قبول داشت. ایشان در تمهید بحث مفصلی را در مورد ده آیه قران مطرح میکند و ثابت میکند که نسخ داریم و همه ادله استاد خود را مناقشه می کند. اما ایشان چون نگاه اجتهادی داشت و مرتب کار می کرد، بعد به این نتیجه رسید که نه تنها آن ده آیه نسخ نشده که اصلا نسخ قرآن به قرآن نداریم.
 
البته اندیشه ها و آرای علوم قرآنی آیت الله خویی به آقای معرفت محدود نمی شد، همان گونه که در فقه و اصول اندیشه های وی پس از مهاجرت بسیاری از شاگردان ایشان در قم منتشر شد و اساتید مبرزی مانند آیات سید محمد روحانی، شیخ جواد تبریزی، شیخ کاظم تبریزی، و دیگران منتشر شد، در حوزه مباحث صیانت از تحریف، جمع قرآن در عصر پیامبر، حجیت ظواهر، در مباحث اصولی و تفسیری مطرح و تقویت شد و تأثیری در برابر جریان های اخباری گری شد.
 
روش مفسر در تفسیر پس از مقدمه، در تفسیر سوره الحمد به این شکل است که پس از ذکر آیه قرائت آن را بیان میکند و بعد لغت و اعراب و سپس به توضیح و تبیین آیه و بیان نکات تحلیلی و تبیینی می پردازد. و نکاتی را در پیام آیه و دلالت های آن استخراج می کند. روش او در استنباط از قرآن، تفسیر قرآن به قرآن و استناد به حدیث، لغت و تحلیل عقلی و به شیوه استنباط فقهی است و لذا می توان جزو تفاسیر اجتهادی مهم معاصر برشمرد. دقت در بیان و تحلیل و رعایت نکات ادبی، عقلی و روایی در این تفسیر نمونه بسیار خوبی از جامعیت روش است.
 
پی‌نوشت‌:
1. ترجمه فارسی آن توسط آقای صادق نجمی و هاشم هریسی از سوی جامعه مدرسین و ترجمه انگلیسی این کتاب توسط عبدالعزیز ساشادینا، (سجادنیا) آکسفورد، ۱۹۹۸م، نشر یافته است.
 
منبع: شناخت نامه تفاسیر، سید محمدعلی ایازی، چاپ اول، نشر علم، تهران، 1393ش، صص 176-171