گفتمان امنیتی پیامبر اعظم (ص) (1)

نويسنده : روح الله شریعتی




چکیده :

هم چنان که عرب‏هاى جاهلى بر اساس اهداف و منافع خویش تعریفى از امنیت ارائه مى‏کردند پیامبر اکرم‏ (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز بر اساس اهداف و منافع دین اسلام که رهبر آن به شمار مى‏رفت تعریفى از امنیت داشته است که بر اساس آن تعریف در ظرف مدتى کوتاه امنیتى ایجاد کرد که همه مسلمانان در سایه آن از هر جهت در آرامش به سر مى‏بردند. پیامبر براى ایجاد امنیت برنامه‏هایى به اجرا درآورد که هم در کوتاه مدت و هم در دراز مدت توأم با موفقیت بوده است و این برنامه‏ها علاوه بر ایجاد امنیت در جامعه به گسترش روزافزون دین اسلام نیز کمک شایانى نموده است. در این مقاله با هدف بررسى گفتمان امنیتى پیامبر اکرم‏ (صلی الله علیه و آله و سلم) ابتدا به صورت مقدمه مفهوم امنیت و گفتمان‏هاى موجود در آن را به اختصار مورد بررسى قرار داده، سپس در دو بخش به بررسى دیدگاه امنیتى آن حضرت پرداخته‏ایم. در بخش اول تلاش‏ها و زمینه‏هاى ایجاد امنیت توسط ایشان در مکه و قبل از هجرت و در بخش دوم که بحث اصلى مقاله است برنامه‏هاى پیامبر در ایجاد امنیت در مدینه و پس از تشکیل حکومت را پى گرفته‏ایم.
کلمات کلیدی : امنیت ، اسلام ، گفتمان امنیتى ، حضرت محمدصلى الله علیه وآله ، نظریه امینت در اسلام .
هم چنان که عرب‏هاى جاهلى بر اساس اهداف و منافع خویش تعریفى از امنیت ارائه مى‏کردند پیامبر اکرم‏(صلی الله علیه و اله) نیز بر اساس اهداف و منافع دین اسلام که رهبر آن به شمار مى‏رفت تعریفى از امنیت داشته است که بر اساس آن تعریف در ظرف مدتى کوتاه امنیتى ایجاد کرد که همه مسلمانان در سایه آن از هر جهت در آرامش به سر مى‏بردند. پیامبر براى ایجاد امنیت برنامه‏هایى به اجرا درآورد که هم در کوتاه مدت و هم در دراز مدت توأم با موفقیت بوده است و این برنامه‏ها علاوه بر ایجاد امنیت در جامعه به گسترش روزافزون دین اسلام نیز کمک شایانى نموده است. در این مقاله با هدف بررسى گفتمان امنیتى پیامبر اکرم‏(صلی الله علیه و اله) ابتدا به صورت مقدمه مفهوم امنیت و گفتمان‏هاى موجود در آن را به اختصار مورد بررسى قرار داده، سپس در دو بخش به بررسى دیدگاه امنیتى آن حضرت پرداخته‏ایم. در بخش اول تلاش‏ها و زمینه‏هاى ایجاد امنیت توسط ایشان در مکه و قبل از هجرت و در بخش دوم که بحث اصلى مقاله است برنامه‏هاى پیامبر در ایجاد امنیت در مدینه و پس از تشکیل حکومت را پى گرفته‏ایم.

1. مفهوم امنیت‏

امنیت مقوله‏اى است که در فلسفه تکوین انسان‏ها نهفته است. حال باید دید که امنیت چیست و مفهوم آن کدام است؟ از گذشته‏هاى دور تا به حال تعاریف مختلفى از این واژه شده است و تحولاتى در مفهوم آن به وجود آمده است که شاید این اختلافات به دلیل پیچیدگى مفهوم آن باشد. البته برخى نیز آن را میان تهى مى‏دانند، افرادى مانند « بارى بوزان » (Barry Buzan ) مهم‏ترین ویژگى امنیت را اجوف بودن آن دانسته‏اند؛ بدین معنا که « امنیت واژه‏اى حساس و مهم است که بازیگر به تناسب نیازمندى خود مى‏تواند معنایى خاص را بر آن حمل نماید و در نتیجه به سیاست‏هاى کاملاً مختلفى در مواجهه با پدیده‏اى واحد برسد»2 براى روشن شدن بیشتر مفهوم امنیت بهتر است اشاره‏اى به تحول گفتمانى این مفهوم شود.
برخى از محققین معتقدند که در تحلیل مفهومى امنیت مى‏توان چهار گفتمان را شناسایى کرد که به مرور زمان هر یک جاى‏گزین دیگرى شده است. بر اساس گفتمان اول، انسان‏هاى اولیه در جامعه بدوى امنیت را حفظ بقا و موجودیت در مقابل تهدیدات طبیعى مى‏دانسته و بر اساس آن طبیعت را منشأ اصلى تهدید تلقى مى‏کرده‏اند. در این گفتمان امنیت فرد یا گروه، محور بود. و افراد یا گروه‏ها براى بقاى خویش به همکارى با یک‏دیگر مى‏پرداختند. این گفتمان در سده هفدهم میلادى با ایجاد سرزمین‏هایى مستقل و محور قرار گرفتن ملیت تغییر کرده جاى خود را به گفتمان دوم، یعنى گفتمان فقدان تهدید داده است. در گفتمان دوم، فقدان تهدید به منزله مفهوم امنیت متجلّى شده است. ایجاد مرزها و تشکیل ملیت‏ها مهم‏ترین عامل براى ایجاد این گفتمان به شمار مى‏رود و در این صورت دیگر فرد یا گروه، محور گفتمان نیست بلکه سرزمین و ملیت محور آن به شمار مى‏رود. در این گفتمان نفى تهدید به مثابه مفهوم امنیت، مفهومى وابسته و سلبى است. قائلان امروزى این گفتمان، مفهوم نفى تهدید را در ابعاد مختلف سیاسى، نظامى، اقتصادى و ... گسترش داده‏اند، ولى با این وجود این گفتمان جاى خویش را به گفتمان سوم داده و طرفداران چندانى ندارد. در گفتمان سوم، کسب قدرت و توانایى که نگرشى ایجابى است جاى‏گزین مفهوم نفى تهدید شده است، در این گفتمان حتى جامعه‏اى که فاقد تهدید است نیز چنان چه توانایى و شرایط عینى کسب قدرت و حفظ منافع خویش را نداشته باشد جامعه‏اى ناامن به شمار مى‏رود. در گفتمان چهارمى که به تدریج در حال جاى‏گزینى است امنیت به همکارى و هم‏گرایى بین دولت‏ها و ملت‏ها تعریف شده است. این گفتمان جدید با تصور جامعه جهانى، مرزهاى سرزمینى را مصنوعى فرض کرده، با محور قرار دادن انسان و جهان به اصالت همگرایى و همکارى بین‏المللى دامن مى‏زند، جالب این جاست که مفهوم این گفتمان مفهومى مستقل و توسعه یافته است و نگاهى خوش‏بینانه به انسان و جهان دارد.3
با یک دید کلى مى‏توان گفتمان‏هاى وارده در باب مفهوم امنیت را در قالب دو گفتمان سلبى و ایجابى جاى داد. با این توضیح که شاید بتوان گفتمان‏هاى دوم و چهارم را مراحل تکامل یافته دو گفتمان اول و سوم دانست. در این جا به توضیح مختصرى درباره دو گفتمان سلبى و ایجابى مى‏پردازیم.

2. گفتمان‏هاى امنیت‏

گفتمان سلبى‏

گفتمان سلبى از گفتمان‏هاى مهمى است که در گذشته امنیت را بر پایه آن تعریف مى‏کرده‏اند. در این گفتمان تأکید اصلى بر فقدان تهدید است و با این تأکید مى‏توان گفت هر چه تهدیدات بیرونى افزایش یابد ضریب امنیتى کاهش مى‏یابد و به عکس هر چه ضریب امنیتى افزایش یابد نشانه آن است که تهدیدات بیرونى کاهش یافته است. البته طبق نظر قائلان امروزى این نظریه مفهوم تهدید، عام بوده و تهدیدات نظامى، اقتصادى، فرهنگى و غیره را شامل مى‏شود و بستر زمان و مکان شکل تهدیدات را تغییر مى‏دهد. بر اساس این گفتمان حقوق و آزادى‏هاى فردى مى‏تواند به وسیله امنیت ملى محدود گردد و به عبارت دیگر معیار و حدود آزادى‏هاى فردى را امنیت ملى تعیین مى‏کند. چرا که لازم است انسان بخشى از آزادى‏هاى خویش را به سازمانى دهد تا آن سازمان و یا تشکیلات با فضاسازى کافى بتواند از امنیت او دفاع کند. این سازمان موظف است با ایجاد فضاى امن به وسیله ارتقاى توان نظامى، اقتصادى، فرهنگى و غیره نفى تهدید را در تمامى عرصه‏ها ایجاد کند.

گفتمان ایجابى‏

از دهه هفتاد میلادى به این سو گفتمان ایجابى مطرح شده است. در این گفتمان رضایت و اطمینان خاطر شهروندان محور امنیت است نه زور و قدرت و نفى تهدید. در این گفتمان فاصله‏اى بین خواسته‏ها و کارویژه‏ها وجود ندارد تا این که فضاى نارضایتى ایجاد شود و بدیهى است که عدم فاصله که مساوى با رضایت است نیز با زور و قدرت ایجاد نمى‏شود، بلکه با عواملى همانند: مشارکت، هم‏زیستى، عدالت اجتماعى، افزایش آسیب‏ناپذیرى، آینده‏نگرى و ... شکل مى‏گیرد.
به گفته برخى از محققان «امنیت ملى وضعیتى است که در آن نظام سیاسى حاکم از بیشترین ظرفیت براى پاسخ‏گویى به نیازهاى شهروندانش برخوردار باشد. بر این اساس اصلاح روابط بین دولت و ملت و ارتقاى میزان مشروعیت در کنار رسیدگى به توان دفاعى (به معناى عام آن) مبناى امنیت را در دو حوزه داخل و خارج شکل مى‏دهد».4 پس در گفتمان ایجابى امنیت ملى اولاً، نگاه درونى مى‏شود؛ ثانیاً، ملاحظات امنیتى، نرم‏افزارى شده و امنیت در جایى به وجود مى‏آید که شکاف جامعه و نظام به حداقل رسیده باشد و ثالثاً، حتى تهدیدات بیرونى نیز با نگاه درونى دیده مى‏شود.

3. امنیت ایجاد شده قبل از هجرت‏

پیامبر خدا در مکه مبعوث شد. با این که مکه از شهرهاى مقدس به شمار مى‏رفت، ولى از فقر فرهنگى شدیدى رنج مى‏برد. مردم آداب و رسوم خاصى داشتند. جنگ و خونریزى عادت مردم شده بود. بت‏پرستى و احترام به بت‏ها و شفاعت از آنها جزء معتقداتشان گشته بود. تعصبات خاص قبیله‏اى و قومى چشم آنان را کور کرده بود. دختران خویش را از ترس فقر یا آن که در جنگ به اسارت دشمن درنیایند زنده به گور مى‏کردند. از وضعیت اقتصادى خوبى نیز بهره‏مند نبودند. شهر مکه در منطقه‏اى لم یزرع و وادى خشک و سوزانى بنا شده بود5 و امنیت شهر نیز تا حدودى وام‏دار این وضعیت بود، زیرا کشورگشایان کمتر فکر لشکرکشى به آن شهر را در سر مى‏پروراندند، به علاوه از زمانى که سپاهیان ابرهه به دست ماموران الهى نابوده شده بودند هاله‏اى از تقدس مکه را فرا گرفته بود. مردم در پرتو امنیتى که از این طریق ایجاد شده بود زندگى آرام و در عین حال خرافى و ننگینى را مى‏گذراندند. حضرت محمد(صلی الله علیه و اله) که از گذشته به امانت‏دارى، راستى و درستى معروف بود از طرف خدا مأمور ابلاغ رسالت خویش گشت؛ رسالتى بزرگ و دشوار که مبارزه جدى با معتقدات گروهى نادان، متعصب و خشن و پشت کردن به بت‏ها که خدایان مردم به شمار مى‏رفتند تنها بخشى از رسالت او به شمار مى‏رفت و این مبارزه سپر امنیتى مقاومى را مى‏طلبید تا در پناه آن رسالت به انجام رسد.
بى‏تردید خداوند براى حفظ جان پیامبر خود ابزارها و مقدماتى امنیتى فراهم آورده که او را مأمور به ابلاغ آن نموده بود و دوست نداشت دین پیامبر آخرین در سنگلاخ‏هاى مکه و گرگ‏هاى نادان آن دیار به نابودى کشیده شود. لذا از دیر زمان، یعنى قبل از بعثت و نزول وحى الهى مقدمات یکى پس از دیگرى فراهم مى‏شد. خاندانى پاک و بزرگ، مردى امین، درست کردار و راستگو که همه به خوبى و صداقت وى ایمان داشته باشند در شهرى مقدس که دیرزمانى با دفاع مأموران الهى از آن جا تن سالم بیرون برده بود و کسى خیال حمله به آن را در سر نمى‏پروراند.
خداوند پیامبرى از شهر، قبیله و جنس خودشان برگزید که آشنا با زبان و فرهنگ آنان با مفاهیم عالیه انسانى جامعه را متحول گرداند و به دور از چشم قدرت‏هاى آن روز دنیا و در میان صحرایى سوزان و بزرگ، مردمانى پاک، متحد، باایمان و هم‏چون پاره‏هاى آهن بسازد تا به یک باره جهان را دگرگون کنند. ولى این دگرگونى‏ها باید آهسته آهسته آغاز مى‏شد تا امنیت فرستاده خدا نیز حفظ گردد
و هدف الهى در نطفه خفه نشود. به همین دلیل رسالت در سال‏هاى آغازین به طور نهانى انجام مى‏شد و پیامبر طى سه سال رسالت خویش را به طور سرى به برخى از افراد مستعد رساند و طى این چند سال به طور خصوصى روى افرادى خاص کار مداومى انجام داد و آنان با استفاده از موقعیت جغرافیایى مکه که داراى شعب‏ها و دره‏هاى زیادى بود در درون آنها به عبادت مى‏پرداختند. هسته اولیه و مرکزى رسالت تشکیل شد. اینان افرادى بودند که پیامبر به طور خصوصى اعتقادات آنان را دگرگون کرده از آنها مردانى باایمان، مقاوم، صبور و نفوذناپذیر ساخته بود تا قدرت ایمان را به نمایش گذاشته و شگفتى بیافرینند و جان خویش را با وجود بدترین شکنجه‏ها در راه اعتقاداتشان تسلیم نمایند. و این چیزى بود که در مخیله قریشیان نمى‏گنجید.
با تشکیل این هسته، مردم کم و بیش با دشمنى پیامبر با بت‏ها و برخى رسوم آنان آشنا شده بودند و دشمنى‏ها آغاز مى‏شد. پیامبر مى‏بایست از اهرمى براى امنیت خود و پیروانش استفاده کند تا از ظلم ظالمین بکاهد. این اهرم مى‏توانست حمایت‏هاى قبیله‏اى باشد. با وجود بزرگ بودن قبیله بنى‏هاشم و وجود شخصیت‏هاى بزرگ مکه در این قبیله، آزار رساندن به فردى از قبیله امرى دشوار بود. به ویژه اگر فرد از نزدیک‏ترین افراد رئیس قبیله و ارجمندترین و شریف‏ترین فرد آن باشد. فردى که رئیس قبیله سال‏ها از او همانند فرزند خود حمایت مى‏کرده است. بى‏تردید پیامبر از این حمایت بهره‏مند بود، ولى حمایت قبیله‏اى براى استحکام و عدم سستى باید رنگ دینى به خود مى‏گرفت و چون تأثیر سخن فرد در اقوام و بستگان او بیش از دیگران است لذا پیامبر مأموریت یافت که نزدیکان و بستگان خود را به اسلام دعوت کند.6 تدین سران و مردان قبیله بر روآورى قبائل دیگر به این دین نیز بى‏تأثیر نبود. به علاوه ایمان بستگان و نزدیکان امنیت مسلمانان و شخص پیامبر را نیز بیشتر حفظ مى‏کرد که ایمان آوردن افرادى هم‏چون حمزه، عموى پیامبر و برخى دیگر پیروزى بزرگى براى مسلمانان محسوب مى‏شد. پیامبر دعوت خویش را علنى و عمومى نمود.
فقر فرهنگى مکیان و غناى قرآن مشرکان را به سوى آن کشانده بود، ولى چون پیامبرى محمد(صلی الله علیه و اله) با حکومت و قلدرى آن‏ها در تضاد بود به آن تن نمى‏دادند. قریشیان مى‏دیدند که هر کس به کلمات پیامبر گوش فرا دهد مجذوب او مى‏گردد. لذا آزار و اذیت را فراتر از حد کردند، زیرا مى‏دیدند روز به روز بر تعداد جوانان، بردگان و طبقه مستضعفى که به پیامبر پیوسته بودند بیشتر مى‏شد و خطر از دست دادن ریاست و سرورى آنان بالا مى‏گرفت. امنیت مسلمانان روز به روز کمتر و جسارت دشمن رو به افزایش بود در این دوره‏ها امنیت براى مسلمانان حالت فردى و یا گروهى داشت. برخى از امنیتى که در پناه قبیله و خاندان خود به دست آورده بودند تا حدودى از شکنجه و آزارها در امان بودند در حالى که برخى دیگر افرادى بى‏پناه یا بردگانى بودند که پیوسته مورد شکنجه قرار مى‏گرفتند، زیرا حداکثر امنیتى که پیامبر مى‏توانست ایجاد کند همه مسلمانان را پوشش نمى‏داد چه این که حکومتى نداشت و خود نیز در معرض تهدید بود به همین دلیل گروهى به حبشه هجرت کردند. تا در پناه حکومت پادشاه آن منطقه بتوانند به امور دینى خویش بپردازند و از تهدیدهاى قریش در امان باشند.
گستاخى‏هاى قریش روز به روز بیشتر مى‏شد آنان با ابو طالب اتمام حجت کردند، ولى او پس از استماع سخنان آنان به سوگند - که سنت مورد احترام عرب بود - تمسک جست و سوگند یاد کرد که دست از حمایت پیامبر برندارد تا مأموریت خویش را به پایان رساند. پس از چندى کفار نیز متقابلاً به سنت پیمان تمسک جسته با یک‏دیگر عهد کردند که پیامبر و مسلمانان را در محاصره‏اى اقتصادى، اجتماعى و ... قرار دهند تا بدین وسیله دست از اعمال و رفتار خویش بردارند. آنان در شعب ابى‏طالب محصور شدند و همگان از کمک به آنها منع شده ازدواج و ارتباط با آنان را نیز ممنوع کردند. مسلمانان در وضعیت بسیار سختى قرار گرفته بودند. شکنجه‏ها و تهدیدهاى جانى کمتر شده بود، ولى وضعیت بد اقتصادى طاقت‏فرسا بود. در این برهه امنیت مسلمانان در عرصه‏هاى مختلف اقتصادى، اجتماعى، جانى و ... مراحل مختلفى را پشت سر گذاشت. محاصره اقتصادى و اجتماعى سه سال به طول انجامید و سرانجام با کشف درستى خبر غیبى پیامبر مبنى بر از بین رفتن عهدنامه‏اى که قریشیان در کعبه آویختند بودند7 مسلمانان رسماً و بااحساس غرور آزاد شدند، پیامبر و اصحاب به خانه و کاشانه خویش بازگشتند تا امنیتى افزون‏تر از قبل را تجربه کنند، ولى طعم شیرین این آزادى با از دست رفتن مهم‏ترین حامى پیامبر، یعنى ابو طالب رئیس مکه به تلخى گرایید و امنیت مسلمانان نیز به تبع این واقعه کمتر از گذشته شد. گروهى در پى یافتن محلى براى عبادت خدا از مکه متوارى شدند. مدتى گذشت دشمن جسورتر شده آزارها بیشتر مى‏شد. پیامبر نیز باید تصمیم مهمى اتخاذ مى‏کرد تا از شر آنان در امان باشد. پیامبر از مدت‏ها قبل به چنین روزى مى‏اندیشید و لذا مقدماتى را فراهم مى‏کرد، چرا که در پناه امنیتى که ابو طالب براى او ایجاد کرده بود کنار کعبه و به خصوص در ایامى که زائران از اطراف و اکناف به مکه مى‏آمدند پیام الهى را به مردم مى‏رساند. اولین فرد از مدینه على‏رغم تأکید میزبانش که «مواظب باش سخنان سحرآمیز محمد را نشنوى» به پیام او گوش داده همان جا مسلمان شد، سپس عده‏اى در عقبه با پیامبر پیمان بستند. پیامبر نیز به امید ایجاد پایگاهى امن براى پیروان خود در مدینه به درخواست آنان مبنى بر اعزام مبلغ به مدینه پاسخ مثبت داده مصعب بن عمیر را با آنان همراه کرد.8 در سال بعد تعدادى دیگر بر آنان افزوده شده و با پیامبر بیعت کرده و در سال سوم نیز بر پیروان و بیعت کنندگان با پیامبر از اهل مدینه افزوده شد، از وى براى هجرت به مدینه دعوت به عمل آمد و این نویدى بود براى پیامبر که مى‏تواند با پیروان خود به جمع آنان در شهرشان بپیوندد. و به دور از ناامنى‏هاى مکه بتواند به تبلیغ دین خود بپردازد. جالب این جاست که براى دورى از تعصبات قومى و قبیله‏اى یا استفاده مطلوب از این گونه تعصبات بین پیامبر و اهل مدینه نیز از قبل خداوند چاره‏اندیشى کرده و همسر هاشم - جد پیامبر (پدر عبدالمطلب) را از مدینه انتخاب کرده بود9
یعنى اهل مدینه به خصوص خزرجیان که یکى از دو قبیله بزرگ مدینه بودند پیامبر را از خود و منسوب به قبیله خویش مى‏دانستند و مشتاقانه پذیراى تشریف‏فرمایى حضرت به مدینه بودند. در مکه اقوام و بستگان پیامبر به هیچ وجه اجازه نمى‏دادند که کسى به طور علنى به پیامبر آزار برساند و حتى با دریافت خبر دعوت اهل مدینه از پیامبر به دنبال آن بودند که دریابند که آیا تضمینى براى تأمین امنیت ایشان در مدینه وجود دارد یا خیر. در همین راستا عباس عموى پیامبر در جریان پیمان دوم عقبه خطاب به خزرجیان گفت:10 «بدانید که وى (محمد) گرامى‏ترین افراد قبیله خود مى‏باشد تمام بنى‏هاشم از مؤمن و غیر مؤمن دفاع از او را بر عهده دارند، ولى اکنون محمد جانب شما را ترجیح داده و مایل است در میان شما باشد حال اگر تصمیم دارید که روى پیمان خود بایستید و او را از گزند دشمنان حفظ کنید او مى‏تواند در میان شما زندگى کند و اگر در لحظات سخت قدرت دفاع از او را ندارید هم‏اکنون دست از او بردارید و بگذارید او در میان عشیره خود با کمال عزت و مناعت و عظمت به سر برد.11

پى نوشت ها :

1. دانش آموخته حوزه علمیه قم و پژوهشگر پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسى.
2. ر.ک: جهان‏شمولى اسلام و جهانى‏سازى (مجموعه مقالات)، ج 2، مقاله: ناامنى محدود، بررسى تهدیدهاى جهانى شدن براى اسلام از دکتر اصغر افتخارى، ص 1(صلی الله علیه و اله)8، (تهران: مجمع جهانى تقریب مذاهب اسلامى، 1382).
3. براى توضیح بیشتر درباره گفتمان‏هاى مزبور ر.ک: فصلنامه مطالعات راهبردى، شماره 23، بهار 83، عنوان مقاله: تحول تاریخى - گفتمانى مفهوم امنیت.
4. اصغر افتخارى، پیشین، ص 202.
5. ر.ک: سوره ابراهیم (14)، آیه 37.
6. و أنذر عشیرتک الأقربین؛ نزدیکان فامیل خود را انذار ده، شعرا (26)، آیه 214.
7. ابن هشام، السیرة النبویة، ج 2، (بیروت: دار احیاء التراث العربى)، ص 16.
8. ابن هشام، همان، ج 2، ص 76.
9. فروغ ابدیت، ج 1، ص 117، (قم: دفتر تبلیغات اسلامى، چاپ هشتم، 1372).
10. ابن هشام، پیشین، ج 2، ص 84.
11. فروغ ابدیت، ج 1، ص 48.

منبع: فصلنامه علوم سیاسی ، شماره 33