معرفی کتاب «دفتر خاطرات فضه (کنیز حضرت زهراعلیهاالسلام)» نوشته محمد رضا انصاری
روایتی دل نشین از خانه امام علی(ع) از زبان فضه، کنیز حضرت زهرا(س) .
مشخصات
نام کتاب |
دفتر خاطرات فضه (کنیز حضرت زهراعلیهاالسلام) |
نویسنده |
محمد رضا انصاری |
ناشر |
انتشارات دلیل ما |
سال چاپ |
۱۳۹۲/۱۲/۰۱ |
تعداد صفحه |
۸۲صفحه |
رده سنی |
بزرگسال |
ژانر |
مذهبی |
کشور سازنده |
ایران |
شخصیت اصلی |
فضه |
خلاصه ای از کتاب«دفتر خاطرات فضه (کنیز حضرت زهراعلیهاالسلام)»
این کتاب اثر محمدرضا انصاری است که توسط «نشر دلیل ما» منتشر شده است. این کتاب دفتر خاطراتی است از زبان «فضه» کنیز حضرت الزهرا (س) که به بیان روزگاری پرداخته است که روزهایش را با بانو و خاندانش زندگی می کرده است. او با نگاهی دیگر به وقایع آن روزگاران می پردازد. کتاب «دفتر خاطرات فضه» به صورت خاطراتی کوتاه و دلنشین نوشته شده است و حجم کمی هم دارد.فضه دختر پادشاه هند است که در جنگ اسیر می شود و به آفریقا فرستاده می شود. پس از آن به خانه حضرت زهرا (س) راه میابد و کنیز ایشان می شود. سپس فضه شیفته بانو می شود. او در قسمتی از کتاب می گوید: «چگونه از پروردگارم تشکر کنم که آنچه همه شما آرزویش را دارید - یعنی خدمتگزاری حضرت زهرا علیها السلام - نصیب من شد»
فضه پس از شهادت بانو حضرت زهرا(س) در خانه امام علی(ع) ماندن و سپس در واقعه کربلا به همراه حضرت زینب(س) حضور داشتند.
شخصیت های شاخص کتاب«دفتر خاطرات فضه (کنیز حضرت زهراعلیهاالسلام)»
بیانی از زندگی و خاطرات «فضه» خادم حضرت «فاطمه الزهرا» است که به زبان خود ایشان و با روایت داستانی نوشته شده است. «فضه کیست؟»، «زندگی شخصی فضه»، «شخصیت فضه»، «صدای اذان بلال»، «بیت الاحزان»، «وصیت های بانو»، «همسران من»، «نان، نمک و آب »" نان جوین ". «عصر عاشورا»، «وای بر اسیری»، «مجلس یزید»، «گرسنگی بچه های قافله»، «شیر عسلی از گوسفند»، «خداحافظ مادر»، «وصیت های بانو». عناوین برخی از داستان های این کتاب است.مشخصات نویسنده
آقای محمد رضا انصاری پژوهشگر دینی متولد سال 1366 می باشند. ایشان در خصوص مباحث و داستان های دینی فعالیت داشته اند. عموما کتاب های ایشان با موضوعات فاطمی پیش رفته است. از جمله:«اسرارمباهله»، « گزارش لحظه به لحظه از ازدواج حضرت زهرا علیهماالسلام»، «طلوع فاطمی»،«پیوند فاطمی»، «شهید فاطمی»، «فدک فاطمی»، «دفتر خاطرات قنبر»، «غروب فاطمی»، «گزارش لحظه به لحظه از ولادت پیامبر(ص)» و... که می توان به آن اشاره کرد.
نظرات و تجربیات کاربران نسبت به کتاب«دفتر خاطرات فضه (کنیز حضرت زهراعلیهاالسلام)»
+ یکی از کتاب هایی است که باید حداقل یکبار خوانده شود و ما را با خاندان آل عبا(ع) و خدمتگزاران ایشان بیشتر آشنا کند...خدمتگزارانی همچون بانو فضه که چگونه با عشق به این خاندان خدمت میکرد بدون این که لحظه ای از خدمت به ایشان خسته و دل آزرده شده باشد.+کتاب کم حجم اما روضه مکتوبِ💔 روایت ها شاید به گوش آشنا اما از نگاه بانو فضه حال و هوای جدیدی رو به همراه داشتـ...
+خاطرات فضه در عین خلاصه بودن بسیار قشنگ نوشته بودن و کاش خاطرات بیشتری از ایشون نوشته میشد خوندن این کتاب قطعا خالی از لطف نخواهد بود ✨
+یک کتاب روان و جذاب و میتونست پر برگ تر باشد یکی از جذابیتهای این کتاب جواب دادنهای فضه به تمامی پرسشها از قرآن و بدون گفتن حرفی از خود.حس و حال خوبی بهم دست داد و بیشتر داستانها رو بخاطر مهم بودنشان شنیده بودیم.
+در این کتاب شمارو به روزگاران قدیم در زمان پیامبر (ص)میبره و میتونید احساساتشون رو لمس کنید و بچشید در این کتاب ماجرا ها و حوادث گوناگونی اتفاق می افتد....
+من همیشه دوست داشتم درباره کنیز حضرت زهرا(س) بدونم.این کتاب احادیثی رو که درباره ایشون وجود داره به صورت دفترچه خاطرات درآورده که به نظرم خلاقیت نویی هست. نوکری خاندان اهل بیت ادمو انقدر بزرگ میکنه که هرسختی و مشقتی رو میتونی تحمل کنی،بصیرت پیدا میکنی و از همه مهمتر قرآن کریم توی تک تک لحظه هات جاری میشه،طوری که ۲۰سال به جز قران هیچ حرف دیگه ای رو به زبون نمیاری. انشالله که این خاندان باعظمت ما رو هم به نوکری قبول کنند.
برش هایی از کتاب
+گمان میکردم با این اتفاقی که برای دختر پیامبر صلی الله علیه وآله افتاد دیگر مهاجمین باز نمیگردند، اما دقایقی نگذشته بود که با افراد بیشتری حمله کردند تا آقایم را به مسجد ببرند. حضرت زهرا علیها السلام با همان حال از جای خود برخاست و مانع بردن همسرش به سوی مسجد شد. کاش کور شده بودم و نمیدیدم که قنفذ با تازیانه چنان بر بازوی بانویم زد که دستش از کمربند مولایم علیعلیه السلام جدا شد. به این کتفا نکردند و عمر با غلاف شمشیر چنان بر کتف آنحضرت زد که بیهوش شد و بر زمین افتاد.+در هند چون دختر پادشاه بودم علم کیمیا را به من آموخته بودند و لوازم آن را همراه خود آورده بودم. فکر کردم موقعیتی مناسبتر از این برای به کار گرفتن کیمیا پیش نمیآید، و چه بهتر که با این دانشی که همراه من است برای فقر این خانواده چارهای بیندیشم. این بود که قطعهای از مس بدست آوردم و آن را نرم کرده و به شکل شمش طلا قالب ریزی کردم و داروی کیمیا را به آن افزودم و تبدیل به طلا شد. آنگاه با خوشحالی نزد آقایم امیرالمؤمنین علیه السلام رفتم و آن را تقدیم کردم. حضرت با دیدن شمش طلا فرمود: آفرین ای فضه! اما بدان اگر مس را ذوب میکردی طلا مرغوبتر و گرانبهاتر میشد!! با تعجب به سخنان حضرت گوش میدادم و در حیرت بودم از اینکه مولایم این علم را میداند، اما چنین فقیرانه زندگی میکند. عرض کردم: آقای من، آیا شما این علم را میدانید؟ فرمود: «آری». سپس اشاره به امام حسن علیه السلام کرد و فرمود: این کودک نیز میداند.
+فضه کیست؟ او دختر یکی از پادشاهان هند بود که در جنگ اسیر گردید و به آفریقا برده شد. سپس از طرف پادشاه حبشه خریداری شد و نام «میمونه» به معنای «مبارک» برای او انتخاب شد. پس از چند سال پادشاه حبشه او را به عنوان کنیز همراه هدایای دیگری توسط جعفر طیار برای پیامبر صلی الله علیه وآله فرستاد. پیامبر صلی الله علیه وآله او را با دستور خداوند به دخترش حضرت زهرا علیها السلام بخشید و نامش را «فضه» گذاشت. او از آن لحظه زندگانی خویش را وقف خدمتگزاری خاندان عترت و طهارت نمود و همیشه به این منصب افتخار میکرد.
+ای دختر کسی که ملائکه آسمان بر او صلوات میفرستند. اما پاسخی از جانب حضرت زهرا علیها السلام نیامد و همچنان بیهوش بود و به خود میپیچید. در آن هنگام امیرالمؤمنین علیه السلام که طاقت از کف داده بود فرمود: فاطمه، با من حرفی بزن. من پسر عمویت علی بن ابی طالب هستم. چه لحظهای بود! مولایم از شنیدن صدای همسرش ناامید شده بود که زهرا علیها السلام چشمانش را گشود و تا نگاهش به حضرت افتاد هر دو گریستند. امیرالمؤمنین علیه السلام با چشمانی اشکبار از حال بانو پرسید و فاطمه علیها السلام پاسخ داد: پسر عمو، من مرگ را احساس میکنم که هیچ گریزی از آن نیست. از تو میخواهم اگر بعد از من ازدواج کردی یک روز را به همسرت و روز دیگر را به فرزندانم اختصاص دهی. یا اباالحسن، هرگز بر سر آنان فریاد مزن که آنها یتیم و غریب و دل شکسته هستند.
+بانویم کارهای خانه را میان من و خودش تقسیم کرده بود. من کنیز بودم؛ اما یک روز حضرت زهرا علیها السلام کارها را انجام میداد و من نباید هیچ کاری میکردم، و روز دیگر من وظیفه خود را انجام میدادم. آن روز ایستاده بودم و نگاه میکردم
معرفی کتاب های مشابه
آه
تلاش شده است که، با خوانش مقتل شیخ عباس قمی از وقایع عاشورا و با زبانی وزین و رسا این وقایع را روایت باز خوانی شود و با زبان معاصر آن را بازگو کند. نوشته:یاسین حجازیرویای نیمه شب
رمانی عاشقانه و مذهبی در مورد زندگی ابوراجح حمامی که از حامیان تشیع است و دخترش که عاشق مردی سنی مذهب می شود. نوشته:مظفر سالاریدعبل و زلفا
کتاب دعبل و زلفا سرگذشت شاعری معروف به نام دعبل است. اثر روایتی عاشقانه از آشنایی و زندگی پر فراز و نشیب دعبل خزاعی، شاعر اهل بیت علیهم السلام و همسرش زلفا. نوشته: مظفرسالاریفدک فاطمی
این کتاب به بررسی موضوع فدک و میراث گران بهای حضرت زهرا اشاره کرده است. نوشته: محمد رضا انصاری مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}