1 شهريور 1389 / 12 رمضان 1431 / 23 آگوست 2010


 

 
دكتر پرويزناتل خانلري اديب و شاعرو نويسنده و پژوهشگر برجسته كشورمان درتهران درگذشت. وي پس ازاخذ درجه كارشناسي ادبيات مدتي به خدمت وزارت فرهنگ درامد. سپس به تحصيل ادامه داد و رساله دكتري خود را با راهنمايي استاد بديعُ الزّمان فروزان فر درعروض نوشت كه خود سرآغاز تحولي درتنظيم قواعد وزن شعر فارسي شد. دكترخانلري ضمن فعاليتهاي علمي آموزشي، مجله ادبي سخن را بنياد نهاد كه مدت 30سال انتشارآن ادامه يافت. مهمترين خدمت ايشان به فرهنگ ايران واسلام تأسيس بنياد فرهنگ ايران بود. اين بنياد بسياري ازمهمترين متون زبان فارسي را دررشته هاي متنوع به ويژه در عرفان و اسلام شناسي و ترجمه قرآن و تاريخ ايران تصحيح و تدوين كرد. تاريخ زبان فارسي و تصحيح انتقادي ديوان حافظ ازجمله آثارارزشمند دكترخانلري است.
 
آيت‏اللَّه شيخ علي شاهرودي در حدود سال 1250ش (1288ق) در شاهرود به دنيا آمد. وي در ابتدا براي فراگيري علوم اسلامي راهي تهران شد و در آنجا به مدت پنج سال به كسب علم مشغول بود. آيت‏اللَّه شاهرودي سپس براي ادامه تحصيلات خود عازم نجف اشرف گرديد و در حلقه درس آخوند ملامحمد كاظم خراساني جاي گرفت. ايشان در طي ساليان حضور در محفل درس آخوند خراساني، در زمره شاگردان برجسته آن بزرگوار به شمار مي‏آمد و در اين سال‏ها به مدارج والاي علمي دست يافت. با رحلت آخوند، آيت‏اللَّه شاهرودي عازم كربلاي معلي گرديد و يكسره به درس و بحث پرداخت و در مدت اقامت پانزده ساله‏اش در آن شهر، شاگردان فراواني تربيت نمود. ايشان همچنين بر عروةالوثقي حاشيه‏اي نگاشت و رساله عمليه فارسي خود را به رشته تحرير درآورد. اين عالم جليل و فقيه زاهد در اواخر عمر بر اثر بيماري و براي معالجه راهي كاظمين گرديد تا اينكه در اول شهريور 1311ش برابر با بيستم ربيع‏الثاني 1351ق در شصت و يك سالگي بدرود حيات گفت و در نجف اشرف به خاك سپرده شد.
 
سيداسداللَّه لاجوردي در سال 1314 ش در تهران به دنيا آمد. وي در نوجواني دروس دبيرستان را نيمه كاره رها كرد و همراه پدر به كار و فعاليت پرداخت. بعدها به دروس حوزوي روي آورد و تا حد كفايه پيش رفت. با آغاز نهضت اسلامي مردم به رهبري امام خميني، شهيد لاجوردي نيز به اين جريان پيوست و در تاسيس و ايجاد جمعيت‏هاي مؤتلفه اسلامي در سال 1341ش نقش مهمي ايفا كرد. وي به همراه شهيدان بهشتي و مطهري تصميم به ائتلاف بر ضد رژيم گرفت و فعاليت زيادي در اين زمينه از خود نشان داد. اين مبارز انقلابي، اولين بار پس از اعدام انقلابي حسنعلي منصور، نخست‏وزير پهلوي، بازداشت شد و مبارزه عليه رژيم پهلوي و زندان‏هاي پياپي او تا زمان پيروزي انقلاب اسلامي ادامه يافت. شهيد سيداسداللَّه لاجوردي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، از طرف شهيد دكتر بهشتي به دادستاني انقلاب اسلامي منصوب گرديد و پس از آن رياست سازمان زندان‏هاي كشور را عهده‏دار شد. منافقين بارها كمر به قتل او بستند تا اينكه در اول شهريور 1377، در سن 63 سالگي در محل كار خود در بازار تهران، به دست منافقي مزدور به شهادت رسيد. پيكر آن مبارز نستوه و فداكار، پس از تشييعي باشكوه، در گلزار شهداي بهشت زهرا و در كنار شهيدان هفتم تير به خاك سپرده شد.
 
ابوعلي حسين بن عبداللَّه بن حسين بن علي بن سينا ملقَّب به حجة الحق، معروف به شيخ الرييس، از حكماي بزرگ و علماي نامدار جهان و پزشكان اسلام است. وي در سوم ماه صفر سال 370 ق در بلخ به دنيا آمد و از خردسالي به فراگيري علوم زمان پرداخت تا اين‏كه در جواني، علامه دهر گرديد. او چنان در علم پيش‏رفت كه استادان خود را استاد شد و عمرش به بيست نرسيده بود كه به مطالعه علوم فلسفي همت گماشت. هرگاه مسأله‏اي از مسائل بر او مشكل مي‏شد، با وضو به مسجد شهر مي‏رفت و حلّ آن مسأله را از خداوند مي‏خواست. ابوعلي سينا به سبب معالجه بيماري امير نوح بن منصور ساماني، مقرب پادشاه گرديد. شيخ از اين فرصت استفاده كرد و به كتابخانه دربار راه يافت. در مدت عمر ابوعلي‏سينا، وقايع متعددي بر او گذشت كه از وزارت تا زندان را در بر داشت. شيخ به زبان‏هاي فارسي و عربي، تاليفات فراوان دارد كه اشارات، شفا، حكمت عرشيه، قضا و قَدَر و لغةالعَرَب و... از آن جمله‏اند. سرانجام اين دانشمند شهير و فيلسوف كبير در 58 سالگي در همدان درگذشت و در همان شهر مدفون گرديد. به پاسداشتِ اين پزشك نامدار مسلمان، روز اول شهريور در جمهوري اسلامي ايران، روز پزشك نامگذاري شده است.
 
انجيل، كلمه‏اي يوناني به معني مژده است و مسيحيان از اين جهت آن را مژده مي‏دانند كه به اعتقاد آن‏ها، حضرت عيسي(عليه السلام) خود را فداي مردم كرد تا همه‏ي مردم را از آتش دوزخ بخرد و اين كتبِ اناجيلِ آن‏ها، مژده‏ي بهشت است. نام اين كتاب دوازده بار در قرآن مجيد ذكر شده است. قرآن، انجيل را كتاب خدا مي‏داند ولي آن انجيلي را كتاب آسماني مي‏خواند كه مشتمل بر احكام و تكاليف بشر باشد؛ زندگي او را تنظيم كند و سر و سامان بخشد، چنان‏كه شأن اديان الهي است. گويند: انجيل‏هاي كنوني نزد مسيحيان چهار است: انجيل مَرقُس كه از همه‏ي اناجيل، قديم‏تر است و به احتمال قوي در شهر انطاكيه در حدود سال‏هاي 70 - 65 ميلادي به تحرير درآمده است. انجيلِ متي و لوقا پس از مَرقُس و انجيلِ يوحَنّا، شصت سال پس از مسيح يعني سال 93 ميلادي نوشته شده است. لازم به ذكر است كه مسيحيان در كنار اين چهار انجيل، به مجموعه‏اي ديگر از مكتوبات و رسالات اعتقاد دارند كه به مجموعه‏ي آن‏ها عهد جديد اطلاق مي‏نمايند. به هر تقدير آن‏چه كه براي هدايت آدميان توسط حضرت عيسي(عليه السلام) آورده شده، از دسترس ما خارج است و آن‏چه كه به نام اناجيل در كتاب مقدس ديده مي‏شود، محصول تلاشِ مسيحيان و رسولان دوره‏ي اول مسيحيت مي‏باشد.
 
وقتي آيه‏ي "اِنّما المؤمنونَ اِخوَةٌ"(حجرات، 10) نازل شد، پيامبر(صلي الله عليه واله) بين ياران خود از مهاجر و انصار عقد اخوت برقرار كرد و هر يك از مهاجران را با يكي از انصار برادر ساخت. آن حضرت همچنين در پايان، حضرت علي(عليه السلام) را به برادري خويش انتخاب نمود. حضرت علي(عليه السلام) هرگاه بر روي منبر مي‏نشست مي‏فرمود: من بنده‏ي خدا و برادر رسول خدا(صلي الله عليه واله) مي‏باشم و هر كه غير از من، چنين ادعايي كند دروغگو مي‏باشد.
 
ابوالفرج جمال الدين عبدالرحمن بن علي بن جوزي بغدادي معروف به ابن جوزي، فقيه، مفسّر، محدّث و واعظ است كه در طب، تاريخ، عرفان و اكثر فنون متداول نيز، متبحّر بوده است. در مجلس وعظ وي ازدحام جمعيت ايجاد مي‏شد و او را بسيار بديهه‏گو و حاضر جواب گفته‏اند. از كارهاي بي‏سابقه‏ي ابن جوزي، بيان يك دوره تفسير قرآن بر روي منبر است. همچنين ابن‏جوزي در مجالسي كه خليفه حاضر بود به موعظه‏ي وي مي‏پرداخت و هراسي به خود راه نمي‏داد. تدريس، بخش مهمي از زندگي اجتماعي ابن جوزي را دربرمي‏گرفت. وي استادي بزرگ و توانا بود و چنان‏كه خود مي‏گويد، در پنج مدرسه تدريس مي‏كرده است. ابن جوزي از سيزده سالگي به تاليف پرداخت و از آن‏جا كه تا پايان عمر از نوشتن باز نايستاد شمار آثارش را تا بيش از 380 كتاب و رساله ذكر كرده‏اند. اسبابُ النُّزول، روحُ الارواح، مولدُالنَّبي و النُطقُ‏المَفهوم و... از آن جمله‏اند. وفات ابن‏جوزي در 86 سالگي در بغداد واقع شد و در مقبره‏ي بابُ الحَرْب مدفون گرديد.
 
ميرزا محمدتقي بن ملامحمد مامقاني تبريزي متخلص به نيّر و معروف به حجت الاسلام، از علما و دانشمندان آذربايجان و داراي قريحه‏ي شعري لطيفي بود. وي در 1247 ق در تبريز به دنيا آمد و در 22 سالگي براي تحصيل علوم ديني راهي نجف گرديد. پس از استفاده از محضر اساتيد بزرگ آن شهر به تبريز بازگشت و به تأليف و تدريس همت گماشت. آتشكده در مراثي، ديوان غزليات، عِلمُ السّاعه و نُصرَةُالحَق از جمله تاليفات وي مي‏باشند. حجت الاسلام نيّر تبريزي در 57 سالگي در تبريز دار فاني را وداع گفت و بنا به وصيتش، در وادي السلام نجف اشرف مدفون گشت.
 
خونين ترين درگيريها ميان دو ارتش شوروي و آلمان نازي به وقوع پيوست. اين برخوردهاي خونين درجنگهاي استالنيگراد ميان اين دو ارتش روي داد و تنها در همين روز40000سربازروسي و آلماني كشته شدند. علت وقوع اين جنگ آن بود كه هيتلر بطور صريح دستورداده بود كه با هروضعيتي شهر استالنيگرد بايد فتح شود. ازاين روسپاه نازي حملات خود را آغاز كرد و باوجود تلفات بسيارازهردوطرف جنگ بدون نتيجه پايان يافت.
 
آندره شِنْيه، شاعر فرانسوي در 23 اوت 1763م در قُسطنطنيه (استانبول فعلي در تركيه)، به هنگامي كه پدرش كنسول فرانسه در اين شهر بود، زاده شد. وي با كمك مادر يوناني الاصلش، در ادبيات يونان باستان معلومات فراواني كسب كرد و پس از بازگشت به فرانسه و مدتي خدمت در نظام، با ادب دوستان به رفت و آمد پرداخت. شنيه پس از آن، در پاريس با شور و حرارت به كار ادبي مشغول شد و با جمع‏آوري مدارك بسيار و مراجعه به آثار شاعران يوناني و لاتيني و شرقي، از ادبيات ايتاليايى و انگليسي، معرفتي وسيع به دست آورد. در اين زمان، با آغاز انقلاب كبير فرانسه، وي نيز به جرگه انقلابيون پيوست، هرچند پس از مدتي به دليل مخالفت با به راه افتادن كشتار در فرانسه، از پاريس گريخت. با اين حال پس از چندي به زندان افتاد و بعد از محاكمه‏اي سريع، به اعدام محكوم شد و سرانجام در 25 ژوئيه 1794م، دو روز قبل از سقوط دوره ترور و وحشت، در 32 سالگي به تيغ گيوتين سپرده شد. آندره شنيه جز چند مقاله سياسي و چند قطعه شاعرانه، چيزي در زمان حيات منتشر نكرد، اما اولين بار، آثار وي 25 سال پس از مرگش به صورت ناقص منتشر شد و ديوان كامل او با تفسيرات و ديباچه، 145 سال بعد در سال 1940م انتشار يافت. شنيه عاشق اشعار عهد باستان بود و درك عميقي كه از شاعران اين عصر داشت، موجب خلق زيباترين و پرشورترين اشعار او گشت. هنر شاعري شنيه، به ويژه مورد علاقه شاعران رمانتيك فرانسه قرار گرفت. شنيه در شعر، به جاذبه و لطف سخن بيشتر از عظمت و شكوه آن توجه دارد. از خشكي و سردي مي‏پرهيزد و به احساس و هماهنگي در قالب شعر روي مي‏آورد و خوشاهنگي و دلنشيني و نرمي و لطفي كه در قرن هجدهم از شعر فرانسه دور شده بود، به آن باز مي‏گرداند.
 
قسمت اعظم سرزميني كه امروزه آلمان ناميده مي‏شود در اواسط قرن نوزدهم از كشورهاي كوچكي تشكيل مي‏شد كه در هر كدام يك پادشاه يا شاهزاده حكومت مي‏كرد. با به قدرت رسيدن بيسمارك و در اختيار گرفتن مقام صدراعظمي پروس وي كه در آرزوي وحدت ايالات و اميرنشين‏هاي آلمان در زير يك پرچم و تشكيل يك امپراتوري نيرومند از پيوستن پروس و كنفدراسيون آلمان بود، قبل از هر چيز به تقويت نيروي نظامي پروس پرداخت و در اولين جنگ خود براي الحاق يكي از اين ايالت‏ها به قلمرو حكومت پروس، در سال 1864م پيروز شد. اختلافات اتريش و پروس بر سر اين ايالت در اين سال به رويارويى مستقيم پروس و اتريش منتهي شد. در اين جنگ كه به جنگ هفت هفته معروف شده است، نيروهاي پروس براي نخستين بار قواي اتريش را شكست دادند و در نتيجه قرارداد صلحي كه در روز 23 اوت 1866م در پراگ به امضا رسيد، كليه اميرنشين‏ها و ايالات واقع در شمال رودخانه راين، اتحاديه جديدي به نام كنفدراسيون شمالي آلمان تشكيل دادند و با پروس متحد شدند.
 
با فروزان شدن آتش ويرانگر و خانمان‏سوز جنگ جهاني اول، جنگ اوليه اتريش و صربستان به يك جنگ عمومي در اروپا مبدل شد و كشورهاي مختلف هر يك به بهانه‏اي وارد اين معركه مي‏شدند. در طول ماه اوت 1914م، اين جنگ ابعاد وسيع‏تري به خود گرفت چرا كه در روزهاي دوازدهم و سيزدهم اين ماه، انگلستان و فرانسه به اتريش اعلان جنگ دادند. ده روز بعد در 23 اوت، ژاپن نيز به عنوان متحد انگليس به اتريش و آلمان اعلان جنگ داد. با ورود به ژاپن به عرصه جنگ جهاني اول، آتش اين نبرد در فراسوي مرزهاي اروپا در شرق آسيا نيز شعله‏ور گرديد و منطقه را بيش از پيش دچار آشوب و كشتار نمود.
 
پس از تصرف چكسلواكي و الحاق آن به آلمان، هيتلر درصدد انضمام لهستان به خاك كشورش بود. اما هيتلر مي‏دانست كه در مسئله لهستان نه فقط انگليس و فرانسه، بلكه شوروي هم در مقابل او خواهد ايستاد و ممكن است حمله حساب نشده او به لهستان، به اتحاد سه جانبه‏اي در برابر آلمان منجر شود. به همين جهت هيتلر از درِ دوستي با استالين درآمد و پس از امضاي يك قرارداد همكاري اقتصادي و بازرگاني با شوروي، در پيامي به استالين آمادگي خود را براي امضاي يك قرارداد دوستي و عدم تعرض با شوروي اعلام داشت. استالين نيز پاسخ گرم و دوستانه‏اي به تلگراف هيتلر داد و وزير امور خارجه آلمان براي انجام مذاكرات مربوط به امضاي قرارداد دوستي بين دو كشور به مسكو دعوت شد. استالين كه از نيت هيتلر در تصرف لهستان مطلع شده بود در اين مذاكرات خواهان معامله بر سر خاك لهستان شد و نواحي شرقي اين كشور را طلب كرد. با موافقت آلمان و شوروي بر سر اين مسئله، در نيمه شب 23 اوت 1939م قرارداد عدم تجاوز ميان آلمان و شوروي منعقد گرديد. بر اساس اين قرارداد، آلمان و شوروي متعهد شدند به مدت ده سال به خاك يك‏ديگر تجاوز نكنند. پس از اين توافق، آلمان با اطمينان از جانب شوروي، حمله خود را به لهستان آغاز نمود. با اين حال، اين پيمان دو سال بعد با حمله آلمان به شوروي در ژوئن 1941م نقض شد.