سعدي و نظربازي (1)
سعدي و نظربازي (1)
سعدي و نظربازي (1)
*نويسنده:دکتر مريم صادقي گيوي
چکيده
ضمن آنکه پيشينه ي نغز و عشقبازي عارفانه و عاشقانه را نيز ، به دست مي دهد و ديدگاههاي پيش از سعدي را نيز در اين مورد عنوان مي کند .
واژه هاي کليدي :
متن
يک مصلح اجتماعي در بوستان و گلستان (1) و مشاوري که وقتي لب به سخن مي گشايد ، با بياني نغز و شيوا مخاطب خود را که پادشاه است نهيب مي زند و او را از عواقب ظلم و ستم و پاداشهاي عدالت گرانه اش ، آگاه مي سازد زماني به مردان و زنان جامعه درس حلم و قناعت و تربيت مي آموزد ، و زماني هم چونان عاشقي پاي در گل عشق فرو شده ، دل را رسوا مي سازد و صريح و خوشايند ، راز را بر آفتاب مي افکند . او را بيمي نيست بگذار همه بدانند که کسي که به بلاي عشق ، گرفتار نيامده « نقش ديوار نام گيرد » .
مرا به منظر خوبان اگر نباشد ميل
درست شد به حقيقت که نقش ديوارم
( غ 387 )
و همين عشق و حرارت و شور و مستي آن است که سعدي را واداشته تا غزليات زيباي بي شماري را بسرايد ، ناله ها از دل برآرد و باران از ديده بريزد :
با ساربان بگوييد احوال آب چشمم
تا بر شتر نبندد محمل به روز باران
( غ 450 )
زبان سعدي در غزليات زباني ديگر گونه است . شاعر همه چيز را در اين وادي رنگي ديگر بخشيده و به جلوه هاي متفاوت ، نمايانده است . در اين وادي کمند در گردن بسي زيباتر و خوشتر که آزاد و رها بي معشوق ، و زهر از دست او نوشيدن بهتر که جلاب و شکر خوردن .
او در غزليات ، خود را به تمامي نمايانده است . در هيأت عاشقي رسوا وشيدا ، زبانزد خاص و عام بر ملا به کوي معشوق مي رود و از سرزنش ملالت گرانش باکي نيست ، وجهه ي همت او معشوق است و روي و نظر او ، نگاه و ديده ي پر مهر او ، همه ي دردهايش را محو و نابود مي کند . يکي از ويژگي هاي سعدي در غزليات ، بسيار نظر کردن و نگريستن در روي معشوقگان و محبوبان است ، خودش اقرار دارد که به يک معشوق او را بسنده نيست .
هر گلي که در جهان آيد
ما ز عشقش هزار دستانيم
( غ 439 )
او نگاه و نظر باز طي با شاهدان و زيبرويان را تا حد درجه و رتبه ي معني بالا مي برد و در يک رديف قرار مي دهد . چه بسا ، مقام بالاي معنوي هم درين حد نيز نيست :
در چشم بامدادان به بهشت بر گشودن
نه چندان لطيف باشد که به دوست برگشايي
( غ 505 )
خوشا بر کسي که سعادتي چنين دارد و مي تواند بر چهره هاي زيبا نظر بيفکند :
خرم آن فرخنده طالع را که چشم
بر چنين روي اوفتد هر بامداد
( گلستان ـ ص 139 )
در اين وجيزه ي سعدي و شخصيت او از ديدگاه و منظر نظر بازي و نيکو نگري مورد بررسي قرار مي گيرد . قصد بر آن است که ديدگاه و فتوا و عقيده ي اين واعظ شاعر عارف مسلک رندنما ، درباره ي معشوق و عکس العمل هاي عارفانه و عاشقانه ي او در مورد زيبارويان و شاهدان محافل و مجامع که زنان و پسران هستند ، بيان شود . ضمن آنکه پيشينه ي عرفاني اين امر نيز مخصتراً مورد بررسي قرار مي گيرد .
$نظر بازي و پيشينه ي آن :
نظر بازي ( معاشقه ي چشمي ) ، نخستين بار به وسيله ي يعدي در شعر مطرح نشده است ،(2) ظاهراً بيش از همه ، در کتب عرفاني و از زبان عارفان ، نگريستن به زيبا رويان با تلذّذ معنوي و روحي همراه بوده و نگرنده و عارف و سالک را به زيبايي محبوب ازلي و ابدي ، سوق مي داده است . بندگان و عابدان زيبا در حسن منظر خود ، پرتوي از پرتوهاي بي شمار معبود را به تجلّي و ظهور مي نمايانند . پس نگريستن ؟ زيبا رويان ملازم سير سالک بوده است :
در مقامات طريقت هر کجا کرديم سير
عافيت را با نظربازي فراق افتاده بود
( حافظ )
« نظر بازي ، نگريستن به چهره ي زيبارويان و متلذّذ شدن است و چنان که از بيت بر مي آيد ، حافظ هم نظربازي را ملازم سير در مقامات طريقت مي دانسته است » (3)
« اشاعره که به رؤيت معتقد بودند مي گفتند ، مشاهده ي زيبارويان همان مشاهده ي حق است . و در احاديث ، نظر به خوبرويان اگر از روي عبرت باشد توصيه شده است:
النظر بالعبره الي وجوه الحسان عباده و من نظر الي وجه حسن بالشهود کتب عليه اربعون الف ذنب »
اما در کتب مختلف ، نظرات متفاوتي در اين باره ، اظهار شده است . اولين کتاب عرفاني که به صراحت از نظربازي صحبت کرده ، کشف المحجوب است . علي بن عثمان هجويري در مطب تحت عنوان « انظر في الاحداث » مي نويسد : در جمله ي نظاره کردن اندر حوادث و صحبت با ايشان محظور است ... و من ديدم که از آن مذهبي ساختند و مشايخ به جمله مر اين را آفت دانسته اند و اين اثر حلوليان مانده است اندر ميان اولياي خدا و متصوف . (4)
از سخنان هجويري چند مطلب بر مي آيد ، اول اينکه نظر در زيبا رويان را جايز نمي داند ، دوم اينکه جمله مشايخ آن را آفت مي دانند در صورتي که مي دانيم سعدي خود از شيوخ عارف بوده است ، نظري خلاف آن دارد ، سوم آنکه طايفه اي به نام حلوليان هستند که آن را مذهب خويش مي دانند و اين مسأله از طريق آنان شايع شده است و چهارم آنکه اولياي خدا و متصوفه آن را تجويز مي کنند و ردان عمل مي نمايند يعني ، به عبارتي اولياي خدا ، هم نظر بازي و نگريستن به جمال زيبارويان را به عنوان جلوه گاه زيبايي خداوند ، مجاز مي دانند و به کار مي بندند ، به عبارتي « ان الله جميل و يحب الجمال » در همين کتاب حديثي نقل مي کند : « اطلبوا الحوائج عند حسان الوجوه » (5)
نظر سعدي اين است که صاحبدلان و به عبارتي عارفان و شناسندگان خداوند ، در برابر زيبايي معشوقان ، بي دل و حيران مي شوند :
نظر به روي تو صاحبدلي نيندازد
که بي دلش نکند چشمهاي فتانت
عزالدين محمود کاشاني در مصباح الهدايه ، نظري ، صريح تر بيان مي دارد . او در ابتداي کلام به نفي و طرد شاهدبازي مي پردازد . بدين معنا که عارف با حضور در شاهد خلق ، از شاهد حق محروم مي ماند : « اهل غيبت مذموم ، به شاهد خلق ، از شهود حق غائب اند و اهل غيبت محمود به شاهد حق از شاهد خلق غائب » (6) در ادامه با جمله اي کوتاه ، نظري خلاف آنچه گفته ابراز مي دارد بدين ترتيب که اهل غيبت محمود ، اصولاً با مشاهده و نظر شاهدان خلق از معبود ، غائب مي شوند : « اهل کمال را نه شهود از خلق غائب گرداند و نه شهود خلق از حق (7) » پس معلوم مي شود که کاملاً از عيب غيبت از حق ، با نظر در زيبارويان ، مصون و مبرا مي مانند چرا که نظر در شهود خلق ، آنان را به حق راه مي نماياند و اين مبتديان هستند که دچار غيبت از حق مي شوند : « دليل بر آنکه واصلان در روي معشوق نظر مي کنند و محبوبان زيبايي معبود ازلي را در سيماي خود ، جلوه مي دهند و سرانجام در کلام آخر مي نويسد : « واصلان و متمکنان را جز دوام شهود حق تعاي حالي ديگر نبود و ايشان را غيبت نبود ، نه مذموم و نه محمود » (8)
حاصل گفتن آن که شهود در خلق ، مانع از حضور و شهود حق نمي شود اگر سالک به مقام وصل و تمکين رسيده باشد .
با اين پيشينه ي مختصر ، مشخص مي شود که شاهد بازي پيش از سعدي ، مورد بحث و جدل بوده تا حدي که در کنار بحثهاي عرفان نظري و عملي يعني درست در همان زماني که اين کتب براي مشتاقان و شيفتگان مکتب عرفان ، تصنيف و تأليف مي شد ، جايي خاص براي خود داشته است ، البته اين موارد فقط دو نمونه است از موارد فراواني که در اين مسأله گفته و شنيده و نوشته شده است که براي پرهيز از اطاله ي بحث ، از ذکر آنها خودداري مي شود. (9
پي نوشت ها:
1. گرچه سعدي در بوستان و گلستان هم، از نظربازي هاي خويش، حکايت ها دارد. ر.ک. شميسا صفحات(153-163)
2. شمسا سيروس، شاهدبازي در ادبيات فارسي، تهران، نشر فردوسي، چاپ اول، 1381، ص 137.
3. انوري، حسن. شرح غزل هاي حافظ، تهران، نشر سخن، چاپ اول، 1374، ص 225.
4. هجويري، علي بن عثمانف کشف المحجوب، تصحيح ژوکوفسکي، تهران، کتابخانه ي طهوري، چاپ دوم، 71، ص542.
5. هجويري، همان، ص 468.
6. کاشاني، عزالدين محمود، مصباح الهدايه، ص 143.
7. کاشاني، همان، ص 142.
8. کاشاني، عزالدين محمود، مصباح الهدايه، ص 142.
9. ر.ک. شميسا، سيروس، شاهد بازي، صص95-101.
عضو هيات علمي جهاد دانشگاهي واحد مرکزي*
/ن
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}