بررسي دلايل برتري شاهنامه بر گشتاسب نامه(1


 

نويسنده :دکتر جواد مهربان قزل حصار




 

چکيده
 

اگرچه دقيقي اول کسي نيست که در تاريخ ادب فارسي به نظم منظومه هاي حماسي اقدام کرده باشد، امّا به لحاظ زماني بر فردوسي فضل تقدّم دارد، منظومه ناتمام گشتاسپ نامه او که توسّط حکيم توس در مطاوي شاهنامه جاودان شد به وسيله فردوسي و منتقدان گذشته، متأخّر و معاصر به محک نقد گذاشته شده و همگي آنان متّفق القولند که فردوسي در شيوه پهلواني گوي سبقت را نه تنها از دقيقي که از همگان ربوده است. در اين مقاله سعي شده است تا دلايل برتري و تفوّق فردوسي بر دقيقي از ديدگاهها مختلف مورد بررسي قرار گيرد .

واژه هاي کليدي :
 

حماسه، شاهنامه،گشتاسپ نامه،نقد صوري، نقد معنوي، نقد محتوا

پيش در آمد :
 

چواين نامه افتاد در دست من
به ماهي گراينده شد شست من
نگه کردم اين نظم سست آمدم
بسي بيت ناتندرست آمدم
من اين زان بگفتم که تا شهريار
بداند سخن گفتن نا بکار
دو گوهر بُد اين با دو گوهر فروش
کنون شاه دارد به گفتار گوش
سخن چون بدين بايدت گفت
مگو و نکن طبع با رنج جفت
چو بند روان بيني و رنج تن
به کاني که گوهر نيابي مَکَن
چو طبعي نباشد چو آب روان
مبر سوي اين نامه خسروان
دهن گر بماند زخوردن تهي
از آن به که ناسازخواني نهي
(ص928)
اين بيت هاي تند و انتقاد آميز را فردوسي در نقد هزار بيت دقيق آورده و به يکباره بر تمامي ابيات گشتاسپ نامه خط بطلان کشيده و شاعر را به بي ذوقي و ناتواني در «شيوه پهلواني »متّهم نموده است. اين داوري درباره گشتاسب نامه تنها از طرف فردوسي صورت نگرفته است بلکه بسياري از محقّقان آنگاه که در مورد اين هزار بيت سخن گفته اند بر داوري استاد توس صحّه گذشته و ابيات دقيقي را در مقايسه با شاهنامه سست و ناموفّق دانسته اند .
به اعتقاد مرحوم دکتر صفا، مطالب اين منظومه جز در بعضي موارد جزيي و بي اهميّت کاملاً منطبق بر کتاب حماسي اياتکار زريران است امّا دقيقي آن را مستقيماً از کتاب شاهنامه ابومنصوري به نظم در آورده است نه از منظومه اياتکار زريران(حماسه سرايي در ايران،1363،ص166)ايشان بر اين باورند که «دقيقي با آنکه در قصيده و غزل استاد است، در ساختن گشتاسپ نامه از عهده اظهار کمال مهارت خويش بر نيامده است»و دليل اين عدم موفقيّت دقيقي را، متابعت سخت وي از متن اصلي کتابي که در برابر خود داشته است، مي داند؛ چنانکه در همه جا،تنها سعي و تلاش شاعر به نظم در آوردن مو به موي مطالب بوده، تاجايي که در بسياري موارد از ذوق واستادي خويش، در بهينه سازي مطالب، کمال استفاده را نجسته است(همان،صص168-167)
نولد که نيز اعتقاد دارد که «دقيقي به درجات خشک تر [از فردوسي ]است و ميزان استادي او به مقام فردوسي نمي رسد...و او بسيار پابند به شکل و صورت و ظاهر است.»(حماسه ملّي ايران،1369،ص48)
امّا به راستي ميان سبک گويندگي دقيقي و فردوسي چه اختلافاتي وجود دارد که اين گونه زمينه را براي انتقاد به اشعار او مهيّا ساخته است .
لازمه مشخص شدن اين امر شايد مقايسه اي بين اين هزار بيت با هزار بيت از شاهنامه باشد،امّا در اين راه، بايد توجّه داشت که در هنگام مقايسه،عدالت رعايت گردد، در غير اين صورت قياس مع الفارق خواهد بود. با عنايت به همين امر در اين مقاله،هزار بيت از داستان بيژن و منيژه که گويا از اولين سروده هاي فردوسي بايد باشد،با هزار بيت گشتاسپ نامه مقايسه شد تا شايد بدين وسيله هم کفو بودن بين ابيات ، حدّاقل به لحاظ نوع تجربه هاي شاعري رعايت شده باشد،زيرا،چنانکه مي دانيم دقيقي به دليل اينکه به قتل رسيده،فرصت بازنگري در کار خويش را نداشته و اثر او يک اثر ابتر و ناتمام است امّا فردوسي،سي سال از عمر گرامي خويش را صرف سرايش شاهنامه نموده و چند بار آن را ويرايش کرده است و همين امر يکي از موانع مهمّ سنجش و مقايسه اين در اثر با يکديگر تواند بود. شايد اگر دقيقي هم فرصت بازنگري و ويرايش دوباره اثر خود را مي يافت،مي توانست اشعار خويش را اصلاح نمايد و با ايجاد تغيير و جرح و اصلاح،جزالت و سلاست بيشتري به ابيات سست خود دهد،و آن وقت دقيقي حماسه سرا،همپايه با دقيقي غزل پرداز و قصيده سرا مي شد و بدين ترتيب از دم تيغ جراحي سخن سنجان،سربلند تر از آنچه که هست،بيرون مي آمد.

نقد جنبه هاي صوري دواثر
 

1ـ وزن
 

اين دو منظومه داراي وزني واحد هستند و هردو در بحر متقارب مثمن محذوف (مقصور)سروده شده اند. در خصوص اينکه آيا دقيقي اول کسي بوده که اين وزن را براي حماسه برگزيده است يا اينکه پيش از وي کاربرد اين وزن براي چنين مضموني در ادبيّات فارسي مسبوق به سابقه بوده است يا خير،تئودور نولد که معتقد است که کاربرد اين وزن در اشعار حماسي بجاي مانده از ابوشکور بلخي نيز وجود داشته است. او مي نويسد:
«ازتمام شعرهايي که از اين شاعر(ابوشکور بلخي)من تا به حال ديده ام،درواقع فقط از يک شعر که در «مطالعات فارسي»تأليف نگارنده ذکر آن رفته است ،بطوريقين چنين بر مي آيد که جزو يک حماسه ي پهلواني بوده است و آن اين است:
ز زر بر نهاد به سر مفقري
زفولاد کرده ببر بکتري
و مي افزايد:«درباره شعري نيز که عبدالقادر بغدادي در کتاب «لغات شاهنامه»خود آورده است قريب به يقين است که [کاربرد اين وزن در موضوع حماسي ]صدق مي کند :
يکي زشت رويي بد آغاز بود
تو گويي به مردم گزي مار بود
(حماسه ملّي ايران،ص50و51)
علاوه بر اين،بسياري از عروض دانان بحر متقارب بويژه متقارب مثمن محذوف (مقصور )را بحري کاملاً ايراني مي داند و بر اين باورند که «بحر متقارب در شعر دوره جاهلي سابقه ندارد و زحافات رايج در شعر عربي اين بحر نيز،با زحافات آن در شعر فارسي کاملاً متفاوت است. به همين خاطر برخي احتمال داده اند که اين بحراصلاً ايراني است و مهارت شاعران فارسي زبان دوره نخست شعر فارسي نيز نشانه قدمت آن مي تواند باشد»(حبيب الله عباسي،1381،ص40)به علاوه،به وزن شاهنامه (فعولن فعولن فعولن فعل يا فعول )درعروض عرب وجود ندارد.(تقي وحيديان کاميار،1376،ص27).حتّي اين بحر را مي توان در اشعار نخستين شعر فارسي نظير «رثاي سمرقند »نيز ديد :
سمرقند کند مند فعولن فعولن
بذينت کي افکند فعولن فعولن
(همان،ص47)
همچنين کاربرد بحر متقارب مثمن محذوف (مقصور)را در شعرهاي باقي مانده از رودکي نيز مي توان ديد. (همان،ص61).
از طرفي ديگر مي دانيم که فردوسي گويا همزمان با دقيقي کار سرايش شاهنامه را آغاز نموده و همين که او نيز اين بحر را براي اثر جاودان خويش برگزيده است، مي تواند دليلي متقن بر تداول کاربرد اين وزن در داستانهاي حماسي هم روزگار دو شاعر باشد. (ر.ک:حماسه سرايي در ايران، ص164)بنابراين،ابداع و کاربرد اين وزن،براي نخستين بار به وسيله دقيقي کاملا منتفي است،امّا به هر حال برگزيدن اين وزن آهنگين که داراي موسيقي پرفشار و متوالي است و آهنگ و نغمه هاي آن بسيط و الفاظ به کار رفته در آن آهنگين است و به همين جهت براي شنونده ايجاد لذّت مي کند(عبّاسي ،ص40)توسّط اين دو شاعر نشانه هوش و ذوق حماسي بالاي آنهاست و مسلّماً در بين اوزان فارسي هيچ وزني به اندازه اين وزن از آهنگ حماسي لازم برخوردار نيست و به همين سبب است که پس از فردوسي، هيچ شاعري براي سرايش حماسه هاي ملّي ،گردِ اوزان ديگر نگشته است و همه يک صدا در اين وزن پر هيمنه و با صلابت ،فريادهاي حماسي خويش را سر داده اند .

2ـ قافيه و رديف
 

از موارد مهمّ ديگري که در شعرهاي حماسي بايستي در کنار جنبه هاي صوري شعر به آن توجّه ويزه نمود،مسأله کاربرد قافيه است. چنانکه مي دانيم يکي از عوامل مهمّ ايجاد موسيقي در شعر،کاربرد درست و هوشمندانه قافيه است تا حدّي که مي توان گفت:«قافيه در ساختمان يک شعر همان سهمي را دارد که کليدها(key(ومايه ها(tonality)در موسيقي.ودرحقيقت قافيه وقتي اعاده مي شود -يعني در بازگشت صامت ها و مصوّتهاي مشابه -لذّت موسيقايي اي را که از آهنگ کلمه اي داشته ايم در خاطر ما تجديد مي کند و اين همان خصوصيّتي است که نيما به وزن مضاعف از آن تعبير کرده است...مطالعه در ساختمان فيزيکي قافيه -به گفته ناقدان امروز- نشان مي دهد که ميان موسيقي و قافيه چه رابطه استواري وجود دارد».(شفيعي کدکني، محمدرضا،1358،ص67)
در شعر حماسي که کلام مطنطن و ضربي و پرهيمنه از اصول اصلي و اساسي کار است و بايستي جاي خالي چکاچک شمشيرها و ترنگاترنگ کمان ها و همچنين فقدان کوس و دهل و کرّناي ميدان رزم را موسيقي کلام پرنمايد،ضرورت موسيقي قافيه به خوبي مشهود است .
يکي از موارد مهمّ ايجاد اين موسيقي در کلمات قافيه، کاربرد واژه هايي است که به يکي از مصوّتهاي بلند«آ»، «اي»، و ««او»ختم مي شوند. اهميّت اين موضوع بيشتر بخاطر آهنگ کشداري است که در اين نوع از مصوّتها وجود دارد و کاربرد اين حروف به عنوان حرف روي يا حتّي حرف ماقبل آن در قافيه، به لحن حماسي ابيات،غناي بيشتري مي بخشد، در افسانه مشهوري که در آن سعدي، فردوسي را به خواب مي بيند و فردوسي،او را در سرودن يک بيت سرزنش مي کند، اگر دقّت شود،ملاحظه خواهد شد که يکي از عوامل مؤثردر حماسي ترشدن لحن بيت منسوب به فردوسي، همين کاربرد دو هجاي بلند در انتهاي مصراع هاست که سازندگان اين افسانه به خوبي بدان پي برده بودند:
خدا کشتي آنجا که خواهد بَرد
اگر نا خدا جامه بر تن دَرَد
(سعدي )
بَرَد کشتي آنجا که خواهد خداي
و گر جامه بر تن درد ناخداي
(فردوسي)
مسلّماً يکي از دلايل کاربرد «الف اطلاق»در قافيه به وسيله دقيقي و فردوسي، ايجاد همين حوزه موسيقايي است. در بررسي به عمل آمده توسط نگارنده بر روي 100بيت از هر کدام از اين دو شاعر نتايج ذيل حاصل گرديد :

قافیه هایی که حرف روی آنها یکی از صامتهاست

قافیه هایی که روی مصوت بلند است

قافیه هایی که حرف ماقبل روی،مصوت بلند است

نام شاعر

25 0/0

20 0/0

45 0/0

دقیقی

48 0/0

10 0/0

 42 0/0

فردوسی

چنانکه ملاحظه مي شود ميزان قافيه هايي که حرف روي و يا ما قبل آن يکي از مصوّتهاي بلند است در دقيقي بيشتر ار فردوسي است که اين امر نشان دهنده موفقيّت بيشتر دقيقي ، در بهره مندي از اين ويژگي مهمّ قافيه است. همچنين تعداد قافيه هاي مختوم به يکي از صامت ها در فردوسي بيشتر از دقيقي است که ارزش موسيقايي قافيه هاي شاعر بزرگ توس را پايين آورده است.
البتّه دکتر شفيعي کدکني يک ويژگي ديگر در قافيه هاي فردوسي نشان داده که دقيقي در اين زمينه نتوانسته است به پاي فردوسي برسد و آن هم مسأله «تنوّع و وحدت در قافيه »است که باعث استحکام و انسجام بيشتر اشعار فردوسي نسبت به دقيقي شده است.
منظور از وحدت و تنوّع از ديدگاه ايشان،آن است که حروف مشترک در قافيه تنها به روي ختم نشود و دو کلمه قافيه در چند حرف ديگر با هم مشترک باشند، نظير قافيه ساختن «باران» با «ياران»که حروف مشترک در آنها بيشتر از يک حرف است. (رک: موسيقي شعر،ص375)
در اينجا بدنيست نگاهي به ميزان کاربرد «الف اطلاق»در هزار بيت از گشتاسپ نامه و داستان بيژن و منيژه داشته باشيم .

نام شاعر

تعداد قافیه های مختوم به الف اطلاق

درصد

دقیقی

13 بیت

3/1

فردوسی

39 بیت

9/3

چنانکه ملاحظه مي شود فردوسي سه برابر دقيقي از الف اطلاق در قافيه استفاده نموده است. اگر چه از نظر نقد ادبي ، کاربرد الف اطلاق از معايب شعري محسوب مي شود امّا از حيث ايجاد حوزه ي موسيقايي بيروني مي تواند يکي از محاسن شعر فردوسي به حساب آيد .
رديف نيز يکي ديگر از عوامل مهمّ ايجاد حوزه موسيقايي در شعر است؛چنانکه مي دانيم «رديف خاصّ ايرانيان و اختراع ايشان است».(موسيقي شعر،ص124)رديف را بايد يکي از نعمت هاي بزرگ شعر فارسي دانست زيرا از چند جهت به :شعر،زيبايي و اهميّت مي بخشد:

1ـ از نظر موسيقي
 

2ـ از نظر معاني و کمک به تداعي هاي شاعر
3ـ از نظر ايجاد ترکيبات و مجازهاي بديع در زبان .
و البته در کنار اين محاسن، معايبي نيز براي رديف بر شمرده اند که براي جلوگيري از اطاله کلام از ذکر آنها خودداري مي گردد.(ر.ک:موسيقي شعر،صص148-138)
بررسي ابيات گشتاسپ نامه و هزار بيت از داستان بيژن و منيژه ، نشانگر استفاده بيشتر فردوسي از رديف است، چنانکه او 141بارازاين قابليّت شعري بهره جسته است حال آنکه دقيقي تنها 114بيت مردّف دارد. بسامد و پراکندگي اين قافيه ها به لحاظ ساختار به قرار ذيل اند :

نام شاعر

حر ف را

سایر حروف

افعال ربطی

افعال تام

ضمایر

اسم

وندها

الف اطلاق

جمع کل

دقیقی

30

1

17

26

23

4

1

13

115

فردوسی

25

2

24

18

40

-

1

39

149

چنانکه مي بينيم بيشترين تعداد رديف هاي کاربردي در دو شاعر اختصاص به حرف را، ضماير، افعال تام و افعال ناقص دارد، يعني ساده ترين شکل رديف و اين البته در سده هاي آغازين شعر فارسي يک امر همه گير است. بويژه در قرن سوم و چهارم، رديف شعر فارسي مانند قافيه آن،بسيار ساده و ابتدايي است و بيشتر محدود به همين رديف هايي مي شود که در اشعار فردوسي و دقيقي شاهد آن هستيم (ر.ک:موسيقي شعر، ص149به بعد)
يکي از عوامل مهمّ در ساختار قافيه هاي دقيقي ضعف قافيه است،بويژه شايگان که نسبت آن در شعر دقيقي به مراتب :بيشتر از فردوسي است نظير قافيه هاي ذيل:
کشوادگان - رايگان /ايرانيان -ارمنيان (ص617)،آهنگران -اندر آن (ص618)تورانيان -نشان /مازندران /-سران (ص627)و موارد متعددّ ديگر .
البتّه کاربرد «ان»خواه جمع يا غير آن در داستان بيژن و منيژه هوشمندانه تر است و در آن شايگان بسيار کمتر ديده مي شود:
ارمانيان-ايرانيان (ص605)اکران -گران / فرمان نو -جان تو (ص606)کفک افکنان -زتن بر کنان (ص607)آب روان -پهلوان /جوان -پهلوان (ص609)پري زادگان آزادگان (ص610)زمان -گمان (ص611)کشوادگان -آزادگان (ص613).
و البته به ندرت، قافيه هايي نظير قافيه هاي ذيل که در آنها شايگان وجود دارد ديده مي شود که درد آن به مراتب کمتر از دقيقي است :
جاودان -بدان (ص605)کشوادگان - رايگان(ص603)گرزي گران -سران (ص615)ايرانيان -ميان (ص617)آهنگران -اندران (ص618).
و همين دقّت فردوسي باعث گرديده که اين نوع از قافيه هاي فردوسي از غناي بيشتري برخوردار گردد .
دانشگاه آزاد اسلامي واحد مشهد(مرکز تايباد)**
منبع:نشريه پايگاه نور ،شماره 14