بررسي دلايل برتري شاهنامه بر گشتاسپ نامه (4)
بررسي دلايل برتري شاهنامه بر گشتاسپ نامه (4)
بررسي دلايل برتري شاهنامه بر گشتاسپ نامه (4)
نويسنده: دکتر جواد مهربان قزل حصار
نقد محتوا (جنبه هاي داستاني )
1ـ از ديدگاه زبان
علّت اساسي اين امر چنانکه استاد مرحوم صفا مي نويسد :مسلّماً به سبب پاي بندي فراوان اوست به متن پيش دست، «دقيقي هيچ گونه دخالتي را در متن روا نمي دانست و علي الظّاهر عين عبارات و جمل را بي آنکه چندان زياده و نقصاني در آنها بکار برد، نقل مي نمود »(حماسه سرايي در ايران،67)واژه هاي کهن در ابيات دقيقي آن قدر زياد است که ذکر آنها جزدراز دامنه شدن و اطناب کاري نمي کند امّا محض نمونه، پاره اي از آنها در ذيل نقل مي گردد:
نوبهار = بت خانه (ص888)، گزيد= گزيت(ص890)، تخمه = نژاد (ص891)، نيژه = نيزه(ص896)، آهنينه =آيينه (ص897)، پاسوخ (ص910) خُنيده (همان) گريغ =گريز (913)پُس = پسر (915)و...
درابيات بيژن و منيژه نيز اين گونه کلمات بسيارند امّا نه به اندازه ي گشتاسپ نامه:
نوشه =جاويد (ب65)، بخشودن= رحم کردن (ب75)، مينو= بهشت( ب89)، ابي = بي (ب94)، )، پُس = پسر (ب97)، نخچير=شکار (ب108)، ريمن = پليد(ب 334)، گُرم =غم (ب 811)و... .
نکته اي که در ابيات فردوسي قابل اهميّت مي باشد، کاربرد واژه هاي عربي است نظير :
سور = ميهماني (ب180)، عنان (ب 180) صندل ،(ب240) عماري (ب238) مهد(ب312) غل(ب411)، فدا (ب 716) نهيب (ب 822) نيام(ب 827) غرم (ب 834) و ميمنه و ميسره (ب 11856)
در شعر دقيقي اين مسأله بسيار ناچيز است امّا نمونه دارد :
جيش (ص894)،نهيب(همان) و نکال(ص 897)
علاوه بر اين،تأثير نحو عربي نيز تا حدودي در کلام فردوسي ديده مي شود:
بخنديد خنديدني شاهوار
چنان کآمد آواز بر چاهسار
(ب1009)
واژه هاي ترکي در گشتاسپ نامه نسبتاً بيشتر است و اين امر يقيناً بخاطر همنشيني و مصاحبت دقيقي با غلامان ترک و کامراني هاي او با آنان است که نهايتاً کام او را تلخ نمود و ترگ مرگ را براي او به ارمغان آورد. از جمله اين کلمات مي توان به موارد ذيل اشاره نمود:
نگينان (ص893 و 896) يبغوي (ص894)، خلّخ (ص897)، خاقان (ص900) و ايتاش (ص910) و در شاهنامه نمونه هايي مثل بگماز (ص9)و قراخان (ب264) از معدود واژه هاي ترکي به کار رفته در اين حماسه سترگ است .
آنچه که از اين حيث بايستي خاطر نشان گردد، اين است که در ابيات دقيقي به دليل استفاده از واژه هاي پهلوي يا نزديک به تلفّظ پهلوي، به دليل آنکه اين کلمات هنوزبه سختگي و پُختگي لازم نرسيده و درشت و خشن اند،لذا نمي تواند ارزش هنري بالايي به کار او بدهد، چرا که يکي از محاسن شعر به راستي کاربرد واژه هايي است که بتواند با خواننده ارتباط برقرار نموده و حسّ هنري لازم را به او منتقل نمايد . شايد به نظربرسد که در حماسه که سخن از گرز وکوپال است اين نکته چندان اهميت ندارد امّا اين امر حتّي در حماسه نيز حائز اهميّت است که لفظ و معنا با هم هماهنگي داشته باشند والفاظ به ذوق مخاطبان نيز خوش آيد .
به هرحال،کاربرد افراطي اين واژه ها که شايد دقيقي - آن گونه که استاد صفا نيز اشاره نموده اند - به طور تعمّدي از آن ها بهره نجسته ،باعث گرديده است که شعر او از حالت عادي خارج گردد و از سلاست و رواني کافي برخوردار نباشد؛ حال آنکه کلام فردوسي به مراتب سليس تر و روانتر از دقيقي است و اين خود يکي از دلايل مهمّ برتري بيژن و منيژه بر گشتاسپ نامه مي باشد .
از جمله ويژگي هاي زباني شعر دقيقي که بايد آن را در اعداد معايب سخن او به حساب آورد،تخفيف يا مشدد کردن و متحرک کردن بي مورد واژه هاست که اکثراً براي پر کردن وزن است و آن ها را بايد نشاني از ناپختگي شعر دقيقي دانست
نمونه هاي تخفيف در شعر دقيقي
نپذرفت(ص890)، بپذير(همان)،بدهي(ص892)، آهرمن(ص893)
تو او را پذيرفتي و دينش را
بياراستي راه وآيينش را
(ص894)
سوي تاج تابندش آريد روي (ص896)، پاسخش (ص896)، به بايدت (ص901) باستد(ص903) به فرمانت(ص904)، برادرم را ،مادرم را (ص905)
پيمبرش را خواند و موبدش را
زرير گزيده ،سپهبدش را
(ص896)
نمونه هاي مشدّد و متحرّک کردن واژه ها
البته اين موارد در شعر اکثر شاعران سبک خراساني و حتّي در ابيات پخته تر فردوسي، حتّي در مقدّمه که بايستي از سروده هاي آخر فردوسي باشد،به فراواني به چشم مي خورد که خود حاکي از آن است که شعر و شاعري هنوز در آغاز راه است و طبيعتاً از تکامل و پختگي کامل برخوردار نيست، امّا در اين هزار بيت دقيقي، اين نقيصه نمودي آشکارتر دارد
حشو و ضعف و قافيه و تعقيد، از ديگر معايب قابل توجّه در شعر دقيقي است که البته بندرت در شعر فردوسي نيز به چشم مي آيد :
وز آن زخم آن گرزهاي گران (دقيقي ،ص902)
من او را دهم دختر خويش را
سپارم بدو لشکر خويش را
(همان،ص910)
توي بر جهان شاه و سالار و کي (فردوسي ،ب812)
و نمونه ضعف تأليف و تعقيد در گشتاسپ نامه
بپوشيده شد چشمه آفتاب
زپيکان هاشان در فشان چو آب
(ص910)
کاربرد اضافه و موصوف و صفت مقلوب نيز از مسائل مهم در شعر هر دو شاعر است؛دقيقي:
سوي روشن دادگر کرد روي (ص890)، منم گفت يزدان پرستنده شاه (همان)، به دين (ص891)، نبرده برادر (همان) نام ور کاخ(ص892)، ايران سپاه (ص893)نکورنگ اسپان (ص895)، پيل پيکر درفش (ص899)و نمونه هاي بسيار ديگر فردوسي :
چنين گفت با ناموره هفت گرد
که روي زمين را ببايد سترد
(ب1079)
زرخش اندر آمد گو شير نر
زره دامنش (=دامن زره اش )را بزد بر کمر
(ب1084)
چکان از هوا بر سمن برگ، خون (ب112)
از موارد ديگري که به شدّت کلام دقيقي را از اوج به حضيض کشانده و به عنوان مهمترين نقطه ضعف شعري او مورد توجّه اکثر منتقدان قرار گرفته، تکرار يک مصرع يا بيت در چند موضع از سخن اوست، مثلاً بيت ذيل که در ص902آمده است عيناً و بي هيچ کم و کاست در ص907تکرار شده است،بنگريد:
تو گويي هوا ابر دارد همي
وزان ابر الماس بارد همي
(ص902)
تو گفتي جهان ابر دارد همي
وزان ابر الماس بارد همي
(ص907)
و نيز
سپاهش همه بانگ برداشتند
همي نعره از ابر بگذاشتند
(ص911)
سپاه کيان بانگ برداشتند
همي نعره از ابر بگذاشتند
(ص916)
تکرار مصرع:
باستد بر آن راه چون پيل مست
يکي تيغ زهر آب داده به دست
(ص903)
همان تيغ زهر آب داده به دست
همي تازد اوباره چون پيل مست
(ص904)
سپاه از دو رو بر هم آويختند
و گرد از دو لشکر بر انگيختند
(ص908)
به هر گوشه اي بر هم آويختند
زروي زمين گرد انگيختند
در کار فردوسي نيز،اين تکرار با بسامد بسيار ناچيز ديده مي شود:
کليد چنين بند باشد فريب
نه هنگام گرزست و روز نهيب
(ب822)
و با کمي تغيير
کليد چنين بند باشد فريب
نيابد بر اين کار کردن ،نهيب
(ب874)
از موارد ديگر ضعف در گشتاسپ نامه،آوردن توضيحات اضافه و بيهوده به ويژه در مصراع هاي دوم است تا حدّي که در اکثر موارد به نظر مي رسد که مصاريع دوم، از آنجا که شاعر مجبور بوده مصرعي براي تکميل بيت بياورد، ساخته شده اند. و گرنه ، نه تنها ارزش معناي خاصّي ندارند بلکه تا حدّ زيادي نيز بي معنا به نظر مي آيند:
به بَلُخ گزين شد بر آن نوبهار
که يزدان پرستان بدان روزگار
مر آن جاي را داشتندي چنان
که مر مکّه را تازيان اين زمان
(ص889)
بپوشيد جامه پرستش پلاس
خرد را چنان کرد بايد سپاس
(همان)
همي بود سي سال پيشش به پاي
بر اين سان پرستيد بايد خداي
نيايش همي کرد خورشيد را
چنان بوده بد راه، جمشيد را
(ص890)
به سر بر نهاد آن پدر داه تاج
که زيبنده باشد بر آزاده تاج
(همان)
از ديگر ويژگي هاي زباني شعر دقيقي شروع مصرعهاي دوم با«واو»است که چند نمونه در شعر او ديده مي شود:
مر او را دهم دخترم هماي
و کرد ايزدش را برين بر گواي
(ص912)
ترا تا سپه داد لهراسپ شاه
و گشتاسپ را داد تخت و کلاه
(ص914)
هم آن گاه بستور برد آن سپاه
و شاه جهان از بر تخت و گاه
(ص919)
در پايان اين بخش از سخن،نگاهي به کاربرد رنگها دردواثر مورد مطالعه خواهيم داشت. گويا دقيقي از فردوسي به مسأله رنگ ها توجه بيشتري داشته است،چنانکه رنگها در شعر او از تنوّع بيشتري برخوردارند و به ظاهر،دقيقي دنيا را رنگي تر از فردوسي مي ديده است . در شعر دقيقي،رنگ هاي سياه،زرد،سرخ ، بنفش، کبود،بور و همچنين تيره،روشن و تعبيرهاي هنرمندانه شبگون و گلگون در معني سياه و سرخ در بيت ذيل:
هوا زي جهان بود شبگون شده
زمين سر به سر پاک گلگون شده
(ص907)
و نيز لاله رنگ در معني سرخ در بيت :
به هنگامه بازگشتن زجنگ
که روي زمين گشته بد لاله رنگ
که به شعر او رنگ و جلايي خاص بخشيده است . امّا در منظومه بيژن و منيژه رنگ هاي بکار رفته عبارتند از:
سبز،زرد،بنفش، ارغواني و سپيد و روشن .
دانشگاه آزاد اسلامي واحد مشهد(مرکز تايباد)**
منبع:نشريه پايگاه نور ،شماره 14
/ن
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}