تاريخ نگاري ايران در اواخر سلجوقيان و عصر مغول


 

نويسنده:يان ريپكا
ترجمه :اوانس اوانسيان




 

درميان كتب تاريخي اواخر دوره ي سلجوقيان آثارذيل ازلحاظ محتوي و سبك حائزاهميت است:
 

تاريخ بيهق از ابوالحسن علي بن زيدالبيهقي،معروف به ابن فندق (وفات 565 /70-1169) كه بايد صريحاً از تاريخ بيهقي يا تاريخ مسعودي كه در تاريخ سلطان مسعود غزنوي از ابوالفضل محمد بيهقي (وفات 470 /79-1077) است، مشخص و مجزا شود.كتاب التوسلالي الترسل(1)ازآثارمهم تاريخي است كه شامل مجموعه ي رساله واري است ازبهاء الدين محمد مويد البغدادي (وفات نه قبل از 588 /1192) كه در79-578 /84-1182 به پايان رسيده است. تاريخ طبرستان تاليف در 613/ 1216 از محمدبن اسفنديار مي باشد و بالاخره راحه الصدور و آيه السرور(2) درتاريخ سلجوقيان ازنجم الدين ابوبكر محمد راوندي،بدون شك يك سرقت ادبي است از سلجوق نامه ي ظهيري (نيشابوري)، زيرا يك لغت هم به آن اضافه نشده و كاملاً در همان تاريخ مطلب تمام مي شود.راوندي فقط سبك ظهيري را به سادگي تغييرداده بدون آن كه چيزي بر مطلب آن بيفزايد.(3)
هرچند حمله ي مغول به ناچار اثرات ناگواري در پيشرفت فرهنگ ايراني داشته (به جز دربرخي از نواحي كه در امان مانده و يا بهر حال ايراني نبوده) تاريخ نگاري ايران درست درهمين عصر مصيبت بار به اوج خود رسيد. درواقع اهم آثار تاريخي عصر مغول عالي ترين آثاري است كه تا كنون بين ملل اسلامي به وجود آمده است. ايلخانان مشتاق بودند كه فتوحات و عمليات خود را جاودانه سازند.ازاين جهت ،بزودي كساني يافتند كه حاضر شدند اين امر را تقبل كنند.ازآنجائي كه اين كاتبان به مدارك مربوطه به ويژه درباره ي تاريخ مغولان و تركان،دسترسي داشتند و همان گونه كه شاهد مستقيم وقايعي بودند كه توصيف كرده اند،ازاين نظر مي توانستند شرح دقيق و موثري بدهند و هر چند آن ها كارگزاران درباري بودند ولي ضروره آلوده ي ستايشگري نشدند.يك پارچگي امپراطوري مغول ،عامل اصلي در تكامل قابل ملاحظه ي تاريخ نگاري ايران در طول قرون سيزدهم و چهادهم ميلادي بود.(4)عوامل ديگر چون صليبيون و افزايش كاروان ها و تجارت دريائي درآسيا و مديترانه كه همگي باعث استحكام تركيب فرهنگي و اقتصادي و سياسي ايران گرديد .باعث گسترش افق مورخان ايران شد.
ساختمان جملات مركب و وفور كلمات دشوار را كه شاخص مورخان اين دوره است مي توان به عنوان ميراث دوره ي سقوط سلجوقيان به شمار آورد.دو اثري كه بطور مشخص اين خصوصيات را دارد نفثه المصدور(5)ازنورالدين محمد نبوي 37-632 /40-1234،و تاج المآثر از حسن نظامي نيشابوري است كه يك اثر مغلق و تاريخ كم مايه ي هندوستان در سال هاي 587-614 (1191-1217) است. همچنين ترجمه ي يمعني از ابوالشرف- ناصح بن ظفرجربادقاني (6)(اوائل قرن 7 /13) كه سبك تصنعي آن ازاصل عربي سال 1021 م اقتباس شده بايد ازهمين گروه آثار محسوب شود.اين آثار،المثناي تاريخي نثر اديبانه ي محض درعصرخود بوده و نشان دهنده ي تكامل سبك و تداوم فكري دوره ي مغول است كه بالاخره به نهايت مي ذوقي رسيد،و به نوبه ي خود تاثير ناسودمندي برنثرتاريخي فارسي دوره ي بعد بجا نهاد.ازآنجائي كه اين ‌آثار از نثر پر زرق و برق خصوصيتي كه بي ترديد يك جاذبه ي صنايع بديعي براي ذوق همعصران داشت برخورداربود،كتب ازاين دست در زمره ي ادبيات شمرده مي شود.
علاءالدين عطاملك جويني (81-83/623/ 1226) هر چند قبلاً در اوائل دوره ي ايلخانان شروع به نگارش كرده بود.نماينده ي بارز اين سبك مي باشد او ازخانواده اي بود كه خدماتشان را از عصر خوارزمشاهيان شروع كرده و به دوره ي مغول رسانيده بودند.درحالي كه برادرش شمس الدين محمد ،ميان خانان مغول به عنوان صاحب ديوان يمعني وزيرماليه گماشته شده بود.عطاملك حاكم بغداد بود كه در واقع انساني بود بسيارخيرانديش و نيك خواه،جويني ها سران گروهي بودند كه رژيم مغول را تقويت مي كردند.
ولي هيچ كدام ازافراد اين خانواده در برابر خدماتي كه كردند قدرتي نيافتند.بر اثر تحريكات بزرگان مغول كه دشمنان جويني ها بودند،آن ها را ازكاربركنار كردند و ثروت سرشارشان را هم مصادره نمودند. عطاملك با نوشتن تاريخ جهان گشا(7)كه در 658 /1206 بپايان رسيد،خود را ابدي ساخت. اين اثرسه جلدي به ترتيب شامل اين مطالب است:
اين نويسنده ،مغولستان را ديدار كرد و خود شاهد انهدام قلعه ي الموت حشاشين بود. بطوري كه وي كتابي را ازكتابخانه ي با ارزش اين محل تا سر حد امكان از نيستي نجات داد.براساس سرگذشت سيدنا(8)(يعني سرگذشت حسن صباح،پايه گذار حكومت اسماعيلي در الموت-اين اثرباقي نمانده است)، او ازثروت اين فرقه ي عجيب توصيفاتي كرده است.جويني حامي اربابان خود بود؛ و اين موضوع را او نه پنهان كرد و نه كوشيد كه اعمال آنان را تبرئه كند.او در بررسي علل سقوط ايران؛ازابن خلدون قديم تراست.درسبك جويني، شدت و ضعف نشر مصنوع درنوسان است.
رشيد الدين فضل الله همداني (817-645 /1318-1247) به عنوان بزرگترين مورخ ايران تلقي مي شود.او يك مورخ استثنائي با فرهنگي است كه دراصل طبيب بود و بعداً به وزارت رسيد،و تا حكومت ابوسعيد دراين شغل خدمت مي كرد.ولي به اتهام مسموم كردن الجايتو پدر حاكم، جان خود را از دست داد. حتي دشنام هائي هم كه پس از مرگ او نثار جسدش شد نتوانست نفرتي را كه بعد از او بجا ماند، خنثي كند .در 1399م بقاياي جسد او را نبش قبركردند و در گورستان يهوديان به خاك سپردند.همچنين ثروت عظيم او را مصادره كردند و در كتابخانه ي شصت هزار جلدي او هم به نابودي كشانده شد. منشات(9)او حاوي منابع تاريخي است. ولي اثر سترگ او،جامع التواريخ است كه به امر غازان نوشته شد.قسمت اول اين اثر بنام حامي مولف يعني تاريخ غازاني ناميده شده كه راجع به تاريخ امپراطوري مغولان و ايلخانان تا وفات غازان در 703 /1304 است،قسمت دوم بنام الجايتو (16-703 /16-1304) شامل تاريخ عمومي جهان است و قسمت سوم در جغرافياي "هفت اقليم "است كه احتمالاً يا اصلاً نوشته نشده و يا درانهدام كتابخانه ي مولف مفقود گرديده است،سراسراين اثر به سبك نسبة ساده تاليف يافته كه به چندين دليل حائز اهميت است.قسمت اول كه داراي جزئيات بيشترو اطلاعات جامع تر از ساير كتب همسان-من جمله آثار چيني و مغولي- مي باشد،ارزش ويژه اي دارد.تاريخ عمومي او منحصر به ممالك اسلامي نيست بلكه تا اقصي نقاط شرق و غرب هم كشانده شده است. رشيد الدين درتاريخ خود از متخصصان زبان و مردم مورد بحث سود جسته است و در واقع شخص غازان منبع موثق قسمت مغولستان كتاب بوده است. همكاري آن عده درتاليف اين تاريخ به خوبي ديده مي شود.حتي اين نكته مورد ترديد است كه آيا رشيد الدين را واقعاً مي توان مولف جامع التواريخ دانست؟بهرحال اين ترديدها بوسيله ي مرتضوي(10) بطور قاطع برطرف شده است.رشيد الدين عوامل اجتماعي و اقتصادي را هميشه در نظر مي گيرد.او كه يكنفرديواندار از طبقه ي متوسط و طرفدارسياست تمركز ايلخانان بود با تمايلات خاص فئوداليزم مخالفت ورزيد و عاقبت الامربا اشرافيت بدوي مغولي سازش پيدا نكرد.
تجزيه الامصار و تجزيه الاعصار(11) از شرف الدين عبدالله شيرازي معروف به وصاف الحضره بمعني "مداح دربار" (735-663/ 1334-1264)، اثري است كه در آن مطالب نادرست و نامانوس به اوج مي رسد.معهذا اين اثر معدن اطلاعات مي باشد.اين اثر دنباله ي كتاب جويني است كه سال هاي 723-656 (1323-1258) را در بردارد.وصاف چون يك نفر درباري بود، به آرشيوها و اسناد دسترسي داشت. بنابراين جزئيات حقايق را هرچند متاسفانه با روش ترس و تهديد شديد بازگو مي كند- به حدوفور ارائه مي دهد وصاف خود قبول دارد كه او دراصل به سبك نگارش و وقايع تاريخي كه بنياد كارش بوده توجه داشته است.بدين ترتيب اثر او نوعي ممارست در سبكي است اغراق آميز.براي ارزيابي از جهت تاثير هميشگي اين اثربايد گفت كه علاقه ي شديد وصاف در كاربرد عربي و سبك اغراق آميزو مغلق و مصنوع ،از زيان آورترين تاثيرات بر نثر فارسي نبوده است.معهذا درباره ي مطالب اجتماعي و اقتصادي وصاف بايد به عنوان يك منبع موثق محسوب شود.او درعقايد سياسي خود دنباله رو رشيد الدين بوده،يعني مغولان را ستوده ولي هيچ گاه در بيان اعمال غير انساني و ظالمانه ي آن ها درنگ روا نداشته است.
در جوار حمايتگران ايلخانان ،ديگر مورخاني وجود داشتند كه در مخالفت خود بي پرده بودند.غيراز ابن اثير عرب (وفات 630 /1234) مخصوصاً بايد محمد نسوي و منهاج الدين عثمان جوزجاني (تولد حدود 589/ 1193، وفات بعد از 664/ 1265) را نام برد.مورخان ديگري هم مي زيستند كه ازاهميت كمتري برخوردار بودند.
نظرات مشابه رشيد الدين بوسيله ي مورخ ديگري بنام حمد الله مستوفي قزويني طرفدار سياست تمركز هم وجود داشت. كتاب او بنام تاريخ گزيده(12)با خلقت جهان شروع شده و تا 730/ 1329 ادامه مي يابد.او درحدود 735 /1355 اثرعظيم خود ظفرنامه را به تقليد شاهنامه ي فردوسي در حدود 75 هزار بيت به پايان رساند.(13)سومين اثراو دركيهان شناسي و جغرافيا بنام نزهه القلوب(14)است كه در 740 /40-1339 نوشته و از نظر دقت در تاريخ گذاري و سايرحقايق،جاي بلندي دارد.
آثاري درباره ي تاريخ هندوستان وجود دارد مانند تاريخ فيروزشاهي از ضياء الدين برني شامل حوادث سال هاي 1265 تا 1357م.تاريخ علائي ازاميرخسرو(15) يك تاريخ وصاف خلاصه شده و طبقات ناصري (589-657 /60 /1259) از جوزجاني كه در تاريخ عمومي است.
در خاتمه بايد تاكيد شود كه اين بررسي فقط شامل گوشه اي از مقدارعظيم منثورعصر مورد نظراست.درگزينش آثاري كه مورد بحث واقع خواهد شد،من راجع به جنبه هاي نگارش و زيبائي شناسي آن آثار پرداخته ام آثارراجع به علوم و رياضيات و غيره از اين بخش بكلي حذف شده است.(16)

پي نوشت:
 

*معرفي تواريخ نگارش يافته درعصرمغول در بسياري از مراجع خارجي و ايراني هست و البته مبسوط ترين و انتقادي ترين نوشته در قسمت تاريخ نويسي کتاب محققانه ي منوچهر مرتضوي است که تحت عنوان"تحقيق درباره ي دوره ي ايلخانان ايران(تبريز 1341)نشرشده است.اما چون براي محققان لازم است که از نظريات مستشرقين درين موضوع نيز مطلع باشند.اين مقاله را از جديدترين کتاب تاريخ ايران به زبان انگليسي انتشار مي دهيم.که هم نويسنده ي مقاله (يان ريپکا)از مستشرقان معروف است و هم کتاب تاريخ ايران کمبريج فعلاً "از مراجع جهاني براي تاريخ ايران.
*-ازكتاب تاريخ ايران (كمبريج) جلد پنجم، زير نظر جان بويل،لند 1968.
1- An exploration of the approaches to letter- writing.
2-Repose of hearts and signs of joy.
3-ازنامه ي سعيد نفيسي مورخ 12 اكتبر 1963م.
4-براي خلاصه ي مفيدي از موضوع، رك مرتضوي، منوچهر،«جامع التواريخ» در نشريه ي دانشكده ي ادبيات تبريز، ج 13، قسمت 1،ص 37-57، و مقايسه كنيد با K.Jahn
5-Expectorations of the consumptive.
6-متن:فصيح جزبذقاني.(جرفادقاني= گلپايگاني م.).
اين اثرباقي نمانده است.
7- Hisotry of the world conquerer.
8- Incidents in the life of our lord.
9-او همچنين قصائدي به مغولي به عربي و فارسي و تركي سروده است.مقايسه كنيد با Spuler, Die Mongolen, p.457,n.2 (اديتور تاريخ ايران چاپ كمبريج مي نويسد:درواقع،بسيارمشكوك بنظرمي رسد كه رشيد الدين دانش مغولي بيش از اندك داشته است نگاه كنيد
10-Doerfer, Turkische und mongolische elemente Neupersischen, vol.I, p.44-48.
11- The Partition of Territories and the lapse of Ages.
12- Selected history.
13-دو اثر ديگر حماسه ي تاريخي در عصرمغول بوسيله مرتضوي در تحقيق درباره ي ايلخانان ايران،تبريز 1341، ص 149 ارائه شد (كه كاملاً بي اعتباراست).
او درهمان اثرص 323 بيتي ازرشيدالدين بوسيله ي شمس الدين كاشاني نقل مي كند.
14-Restoration of Hearts.
15-تاريخ علائي يا خزائن الفتوح Trearsure-chambers of victories تاليف 711 /12-1311 وقايع سال هاي 711-695 /1312-1296 را كه زمان حكومت علاالدين است توصيف مي كند سبك اين كتاب بسيار ثقيل و مغلق است،ولي به عنوان يك ماخذ تاريخي حائزاهميت مي باشد.
15- براي بررسي كلي اينگونه آثار رجوع كنيد به مقاله Persian learned Iiterature from its beginnings up to the end of the 18thc. در History of Iranian Literature چاپ Dordrecht تاليف ريپكا.(اديتور: اين فصل پروفسورريپكا در 9 نوابر 1963 م پايان يافته است).
 

منبع:نشريه پايگاه نور،شماره 17