سفرنامهها عاشورایی
سفرنامهها یکی از منابع مهم در شناخت بهتر فرهنگ مردم ایران است و سفرنامهنویسان اروپایی مراسم عزاداری ماه محرم را بیش از سایر مراسم ها و آداب و رسوم مردم ایران در سفرنامههای خود توصیف کردهاند. سفرنامهها یکی از منابع مهم در شناخت بهتر فرهنگ مردم ایران است. بزرگترین مزایا و محاسن سفرنامهها را میتوانیم به خاطر اشتمال آنها بر مطالب گوناگون و مختلف و مسائلی که در دیگر کتابها و منابع نیامده است بدانیم.
سفرنامه نویسان اروپایی
سفرنامه نویسان اروپایی مراسم عزاداری ماه محرم را بیش از سایر مراسمها و آداب و رسوم مردم ایران در سفرنامههای خود توصیف کردهاند. سفرنامهنویسانی که در سه دوره صفویه، زندیه و قاجاریه به ایران آمدهاند، در شرح مشاهدات خود از مراسم عزاداری کم و بیش به برخی نکات مشترک اشاره کردهاند، نکتهای که در همه سفرنامهها دیده میشود، توجه خاص حاکمان صفوی و به ویژه قاجاری به برگزاری این مراسم است.
سفرنامه در عصر صفوی و قاجاری
براساس اظهارات این سفرنامهنویسان توجه شاهان صفوی و قاجاری موجب شد که به تدریج بر تعداد بناها و تکایایی که مکانهای برگزاری این مراسم بودند، افزوده شود و اقبال عموم به این مراسم بیشتر شود. در مجموع، آثار سیاحان و جهانگردان اروپایی، با هر انگیزهای که به ایران آمدند، حاوی نکات ارزشمند تاریخی، اجتماعی و فرهنگی است. البته اهمیت اجتماعی و فرهنگی آنها از جنبه تاریخی آنها بیشتر است، زیرا در زمینه گزارش های تاریخی به دلیل عدم آگاهی آنها از حوادث تاریخی چندان قابل اعتماد نیستند. هدف اغلب این نویسندگان به غیر از مأموران سیاسی، گزارش اوضاع اجتماعی و فرهنگی ایران و آشنایی مردم مغرب زمین با آداب و رسوم جامعه ایران در دوره صفویه و یا عصر قاجار بوده است.
سفرنامه ژان باتیست تاورنیه
«ژان باتیست تاورنیه» جهانگرد و بازرگان فرانسوی عصر صفوی در سفرنامه خود در مورد تشریفات مذهبی ماه محرم مینویسد:
هشت یا ده روز قبل از روز موعود(عاشورا) پرشورترین افراد مذهبی تمام صورت و بدن خود را سیاه میکنند و پوشش از تن برمیگیرند و بر هر دستی سنگی گرفته در کوی و برزن به راه میافتند آن سنگها را به یکدیگر زده صورت و بدن خود را همراه با فریاد متشنّج میسازند و در این حال «حسن حسین ـ حسن حسین» میگویند. ژان باتیست تاورنیه در مورد مراسم عاشورایی که در مقابل شاه سلیمان اجرا شده است چنین مینویسد: دستهها هرکدام، یک عماری(تابوت یا محمل) داشت که هشت یا ده نفر آن را حمل میکردند چوب عماری به انواع گل و بوته نقاشی شده بود و در هر عماری(تابوت یا محمل) تابوتی گذارده روی آن را با پارچه زرین پوشانیده بودند. همین که دسته اول اجازه ورود مییافت سه یدک مجلل با زین و یراق اعلا که روی آنها را با تیر و کمان و شمشیر و سپر و خنجر زینت کرده بودند در جلو دسته وارد میشد، وقتی که به یک صد قدمی شاه میرسیدند یدکدار بنای تاختن را گذارده تمام دسته شروع به دویدن میکردند در حالی که برمیجستند و عماری و تابوت را به حرکت میآوردند. بعضی کلاه و کمربند خود را به هوا انداخته دوباره میگرفتند و در بعضی از عماریها طفلی که شبیه نعش بود میخواباندند و آنهایی که دور عماری(تابوت) را احاطه کرده بودند گریه و نوحه و زاری میکردند(کتاب تاورینه صفحات ۶۳۵ و ۶۳۴).
سفرنامه یاکوب ادوارد پولاک
به گفته «یاکوب ادوارد پولاک» ایام عاشورا یعنی ده روز اول ماه محرم همه جامه سیاه دربر میکنند و با آهنگهای غمانگیز که نغمه سوزناکی آی حسین، آی حسین به گوش میرسد، بر رنجهای این سالار شهیدان اشک میریزند و به هنگام فرارسیدن ترجیع، کودکان در حالی که از جا میجهند دو حلقه چوبی را به صورتی موزون بر یکدیگر میزنند. در روزهایی که مراسمی بر پا میشود دیوارهای تکیه را با چیت گلدار و شال میآرایند( سفرنامه پولاک ایران و ایرانیان صفحه ۲۳۴).
سفرنامه دون آنتونیو دو گوا
«دون آنتونیو دو گوا» دیپلمات اسپانیایی در عصر صفوی، از مراسمی که خود در شیراز شاهد آن بوده اطلاع بیشتری به دست میدهد: در پیشاپیش دستههای عزادار، اشتران سبز پوشانیدهای دیده میشود که بر آنها زنان و کودکان سوار هستند سرها و صورتهای زنان و کودکان گویی با نیزه مصدوم و مجروح شده است تظاهر به گریه و زاری میکنند.
سفرنامه پییتر و دلاواله
«پییتر و دلاواله» نویسنده، شرقشناس و جهانگرد ایتالیایی نیز همین اندازه از مراسمی که در ۱۲۰۷ هـ . ق / ۱۶۱۸م در اصفهان دیده، مینویسد:
پس از این که روز دهم ماه محرم یعنی روز قتل فرا رسید از تمام اطراف و محلات اصفهان دستههای بزرگی به راه میافتاد و بیرق و علم با خود حمل میکردند و بر روی اسبهای آنان سلاحهای مختلف و عمّامههای متعدّد قرار میگرفت و به علاوه چندین شتر نیز همراه دستهها بودند که بر روی آنها جعبههایی حمل میشد که درون هر یک سه چهار بچه بهعلامت بچههای اسیر امام حسین(علیه السلام) قرار داشتند. علاوه برآن، دستهها هر یک به حمل تابوتهایی میپرداختند که دور تا دور آنها مخمل سیاه رنگی پیچیده شده بود و بر روی آنها یک عمّامه که احتمالاً به رنگ سبز بود دیده میشد و همچنین یک شمشیر جای داده بودند و دور تا دور تابوت سلاحهای گوناگونی چیده شده بود و تمام این اشیاء روی طبقههای متعدد بر سر عدهای قرار میگرفت و به آهنگ سنج و نای جست و خیز میکردند و دور خود چرخ میزدند. تمام طبقهها نیز به این نحو میچرخیدند و منظره جالبی پیدا میکرد و دور تا دور حاملان طبق را عده ای چوبدار فرا گرفته بودند.
سفرنامه اولیا چلبی
«اولیا چلبی» مسافر و نویسنده ترک که در سال ۱۰۵۰ هـ . ق / ۱۶۴۰ میلادی در عهد سلطنت شاه صفی به تبریز آمد در سفرنامه خود از سوگواری عاشورا چنین توصیف میکند: در دهم محرم هر سال اعیان و برجستگان و تمامی مردم شهر، بزرگ و کوچک خیمهها بر میافرازند و در زمین چوگان تبریز برای شهیدان کربلا سوگواری میکنند. صدها تن از مخلصان، با شمشیر و قمه به سرو صورت و پیکر خود زده، مجروح میشوند. به عشق امام حسین(علیه السلام) از بدنشان خون جاری میسازند زمین سر سبز، خونین میشود و به آلاله زاری همانند میگردد. پس از آن اجساد ساختگی را از زمین چمن حمل کرده بیرون میبرند و خواندن «مقتل» امام حسین به پایان میرسد.(کتاب تجلی عاشور در هنر ایران/انتشارات آستان قدس رضوی)
سفرنامه ژان شاردن
«شاردن»جهانگرد فرانسوی مشاهدات خود را از دستهای از عزاداران(سینه زن) که در سال ۱۶۶۷ هـ . ق در اصفهان واقع شده به این صورت نقل میکند: در جلو هر دسته بیست علم، بیرق، هلالی، پنجههای فلزی مزیّن به نقوش رمزی کندهکاری شده از نامهای حضرت محمد(صلی الله علیه و آل و سلم) و حضرت علی(علیه السلام)، منصوب بر دستههای نیزهای مانند در حرکت بود این وسایل برای مسلمانان نمادهای مقدسی از غزوات صدر اسلام بود به همان گونه که سربازان رومی در جنگهای شبیه سازی عقابها را با خود حمل میکردند. علمها به همراه دستهها از پارچههای سبز کمرنگ پوشیده شدهاند گویی نشانه این است که میخواهند بگویند در حال حاضر بیم جنگ و درگیری در میان نیست. آنگاه چند اسب تربیت شده زیبا مجهّز به جوشن و سلاحهای سرد و گرم بسیار گرانقیمت که از زین و جوشن آنها آویزانند حرکت میکنند این سلاحها که از فولاد ساخته شدهاند به همراه دیگر اسباب و لوازم طلاکاری شده و با سنگهای قیمتی زینت یافتهاند. کجاوهها پشت سر آنها صف کشیده اند این کجاوهها با چادرهای سبز کمرنگ مزیّن گشتهاند و با تکه پارچههای زربفت که هزاران زیور طلا بنا به ذوق و سلیقه کسانی که آنها را تدارک میدیدند از آنها آویزان است زینت یافتهاند، سپس تابوتها حمل میشوند تابوتها را نیز از مخمل زرنگار رنگارنگ یا سیاه به همراه عمّامههایی که بر بالای تابوت گذاشتهاند و سلاحهای مختلفی که به اطراف یا بالایشان متصلاند پوشاندهاند آنها که حامل این اقلام هستند با نوعی حرکات نمایشی راحت و آسان از میان دستهها و جمعی که دورشان را گرفتهاند بهسرعت حرکت میکنند. در پی آنها تخت بزرگی که نمایشگر تابوت امام حسین(علیه السلام) است و هشت مرد آن را بر دوش میکشند از راه میرسد( تعزیه هنر بومی پیشرو ایران، صفحات ۱۸۹، ۱۸۸، ۱۵۳، ۱۵۱، ۱۵۲).
سفرنامه دکتر ویلز
«هربرت جورج ویلز» سیاح انگلیسی از آداب و رسوم تعزیه در سفرنامه خود با عنوان «ایران در یک قرن، سفرنامه دکتر ویلز» با ترجمه غلامحسین قراگوزلو توضیحاتی ارائه میدهد و مینویسد: «قبل از آغاز برنامه تعزیه یک روحانی به بالای منبر در کنار صحنه میرود و شروع به موعظه و مصیبتهای که امام حسین (ع) و مقاومتی که بر علیه طاغوت زمان انجام داده، مطالبی را بیان میکند یا در فواصل دو پرده درباره تعزیهای که قرار است اجرا شود توضیحاتی میدهد.»
سفرنامه اوژن اوبن
«اوژن اوبن» سفیر فرانسه در ایران در دوره قاجار در سفر نامهاش مینویسد: اساس اعتقادات مذهبی شیعیان را برگزاری مراسم عزاداری خاندان امام حسین(علیه السلام) تشکیل میدهد. زیرا ایران و ایرانی سعادت ابدی بشر و ملیت و وحدت خود را مدیون شهادت آن خاندان میداند. به جز بعضی از افراد که اسامی قهرمانان شاهنامه را روی فرزندان خود گذاشتهاند، تقریباً همه ایرانیان از اسامی امامان برای نامگذاری استفاده میکنند بعضیها نیز کلماتی از قبیل عبد یا غلام یا حسینقلی، به اول یا آخر نامشان اضافه کردهاند مانند عبدالحسین، غلام علی، حسنقلی و... کارگران هنگامی که کار پر مشقتی را انجام میدهند، اسم امامان را یاد میکنند و از آنها مدد میگیرند. درویشان با خواندن اشعاری در مدح آنان، هدیه میگرفتند. در بالای در خانه، اسامی مقدّس الله، محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین(علیهم السلام) نقش بسته است در خانههای گلین روستاییان، شمایلهایی از امام علی(علیه السلام) و امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) به دیوار اتاق میزنند که روی صورت آنان را نقابی پوشانده دور سر هر تصویر، هالهای از نور متجلی است. در زیر شمایل نیز حضرت محمد(صلی الله علیه و آل و سلم) سوار بر اسبش(براق) در حال معراج به آسمانهاست. در مسجدها، مقبرهها و یا در مدرسهها تابلوهایی آویختهاند و سه قهرمان صدر اسلام، سلمان قنبر و بلال که هر سه سخت مورد علاقه شیعیان هستند در آن تابلوها، در مقابل حضرت علی(علیه السلام) و دو فرزندش نشستهاند. در خانقاه درویشانی در محراب واقعی دیدم که در آن در برابر شمایل حضرت علی(علیه السلام) شمعهای بزرگ روشن کرده بودند. در بازار تهران، سقاخانهای به نام سقاخانه نوروزخان موجود است که بر سر در آن صحنهای از شهادت حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام) را کشیدهاند. این سقاخانه مشحون و سرشار از انواع نذر و نیاز و شمع و چراغ است که بیانگر اندیشه امامان در همه شئون زندگی حتی در پدیدههای طبیعت است. مثلاً هنگام غروب آفتاب که از رنگ شفق سرتاسر آسمان چون آتش بر افروخته میشود ایرانیان در خلال رنگهای سرخ آن، جوشش خون حضرت حسین(علیه السلام) را مجسم میکنند. در خانوادههای مرفه که معمولاً هفته ای یک روز روضه خوانی دایر است، عَلم سیاهی بر بالای تیری برافراشته میشود و این نشانه آن است که در آن خانه مجلس روضه خوانی برپاست. در ایام قتل حضرت حسین(علیه السلام) به درو دیوارهای مسجدها پردههای سیاه میکشند و در اغلب آنها واعظی بر بالای منبر میرود تا دربارۀ حوادث کربلا مطالبی نقل کند( ایران امروز صفحات ۱۸۱ و ۱۸۲).
سفرنامه کلنل چارلزادوارد بیت
«کلنل چارلزادوارد بیت» سیاستمدار انگلیسی در سفرنامه خود مراسم روز عاشورا در شهر مشهد را چنین توضیح میدهد:
دستههای زنجیرزنی در صفوف باریکی متشکل از دو یا سه ردیف که در هر کدام بیست تا سی جوان زنجیر میزدند به راه افتادند. در پشت آنها جمعیت زیادی از مردم به راه افتاده نوحه میخواندند و سینه میزدند در روز، قتل حضرت حسین(علیه السلام) شدّت عزاداری مردم و ابراز احساسات به حداکثر میرسید ابتدا علمهایی سیاه که توسط مردانی سیاهپوش حمل میشد عبور داده شد. به دنبال آنان نیز جوانان زنجیر زن به صف حرکت میکردند سنجهای برنجی با آهنگ یکنواخت و منطقی نواخته میشد. نوحه خوان با صدای غم انگیز هم نوایی میکرد و جوانان به طور هماهنگ زنجیر را به پشت خود به چپ و راست مینواختند روز عاشورا عزاداران لباسهای سیاه روزهای قبل را از تن درآورده، کفن سفیدی میپوشیدن(سفرنامه خراسان و سیستان صفحات ۱۳۵، ۱۳۴، ۱۳۳، ۱۳۲).
سفرنامه هانری بایندر
«هانری بایندر»، سیاح آلمانی در کتابش با عنوان «سفرنامه هانری بایندر کردستان بینالنهرین» از علاقه مردم به نمایشهایی که در ماه محرم برگزار میشود مینویسد: «در پانزده روز اول محرم هیچکس به چیزی جز آن نمیاندیشد دایر کردن تعزیه یک امر خیر محسوب میشود و هر کسی به نحوی در تشکیل و جریان مراسم کمکی کرده باشد امید دارد که کم و بیش از ثواب اخروی برخوردار گردد.»
سفرنامه هانری رنه دالمانی
«هانری رنه دالمانی» کتابدار، تاریخنگار، هنرشناس در سفرنامهاش «از خراسان تا بختیاری» چنین مینویسد:
...در روز عاشورا کسانی هستند که نذر کردهاند تا در این روز اموال خود را در ماتم شهدای کربلا خرج کنند، آنها موهای سر را تراشیده کفن سفید هم میپوشند و یا حسین گویان بر سر خود میزنند و به عزاداری میپردازند.(سفرنامه از خراسان تا بختیاری صفحات ۱۹۳ و ۱۹۰).
سفرنامه ارنست اورسل
«ارنست اورسل»، جهانگرد بلژیکی درباره این ایام سوگواری در کتاب خود با نام «سفرنامه اورسل» اینطور نوشته است: «به گمان هیچکس در دنیا قادر نیست میزان ناامیدی و خشم و ترحمی که قلب این جمعیت انبوه را میلرزاند، توصیف کند. لعن و نفرین خشمآلود علیه یزید و شمر و استمداد پر شور از امامان و صدای گریههای بغضآلود در فضای پهناور تکیه طنینانداز بود و از سینه پر درد هزاران نفر آوای حسین! حسین! باصفا و صداقت بیشائبه بیرون میجهید.»
سفرنامه خوان گویتیسولو
«خوان گویتیسولو»، نویسنده و گزارشگر اسپانیایی، کتابی با عنوان «قبله؛ سیر و سیاحت در جهان اسلام» نوشته است. او در این کتاب برخی از پدیدههای اجتماعی و فرهنگی در سرزمینهای اسلامی را توصیف کرده که تاکنون کمتر به آن توجه شده است. ایام سوگواری در تهران، عنوان فصلی از کتاب «قبله؛ سیر و سیاحت در جهان اسلام» است که وی در آن به وصف مراسم عزاداری شیعیان ایران در روزگار معاصر پرداخته است. گزارش با نقل جملاتی از نامه حضرت علیبن ابیطالب(علیه السلام) به فرزندش آغاز می شود که در آنها فریفته شدن به دنیا، به سرگرم بازی شدن تشبیه شده و ایشان فرزندش را از آن نهی کرده است. گویتیسولو در ادامه می نویسد: «در ایام عزاداری امام حسین(علیه السلام)، چهره شهرهای بزرگ و کوچک و روستاهای دور و نزدیک ایران بهگونهای چشمگیر دگرگون میشود. همه چیز و همه جا سیاهپوش میشود. بیرقها و عَلمهای سیاه و گاه سبزرنگ بر در و بام خانهها و معابر و مؤسسات افراشته میشود. زن و مرد و پیر و جوان سیاه میپوشند و مردان و بویژه جوانان در مساجد و معابر و تکایا جمع میشوند و به سر و سینه خود میکوبند تا از این طریق با کشتهشدگان نبرد نابرابر عاشورا، ابراز همدری کنند. نبردی که در چهارده قرن پیش از این در صحرای کربلا به وقوع پیوست».
سفرنامه فردریک چارلز ریچاردز
«فردریک چارلز ریچاردز» سیاح و نقاش انگلیسی در سالهای نخست قرن بیستم به ایران سفر کرده و مشاهداتش را در کتابی با نام «یک مسافر ایرانی» به رشته تحریر درآورده است. او از مراسم سوگواری در یزد مینویسد که با شور و حرارتی فراوان برگزار میشده است. در میدانی که در مقابل ورودی اصلی بازار تهران واقع شده، چوببست بزرگی تعبیه شده که نماینده یک نوع تابوت است به نام «نخل» و هر سال آن را با شال و آئینه میپوشانند. این نماد به وسیله صدها مرد حمل میشود. به این ترتیب که مردان در زیر نخل اجتماع میکنند تا ثواب حرکت دادن آن نصیبشان شود. قطعات عظیم چوب با وزن زیاد، نخل را شکل داده و به قدری بزرگ است که نمیتوان آن را از میدان خارج کرد و تنها آن را دور میدان می چرخانند. وی بعد از توصیف نخل می نویسد که طی این مراسم، سلسلهای از نمایشهای غمانگیز در کوچه و خیابان به اجرا گذاشته میشود. این نمایشها از تاثرآورترین قسمتهای شهادت امام حسین(علیه السلام) و یارانش برگزیده شده و بسیار تماشایی و جالب توجه است. قبل از نمایش، بازیگران چندین شب متوالی تمرین میکنند و فریادهای مکرر و موزون اجراکنندگان نمایش، در پایان نمایش به نالههای جانسوز آنان و تماشاگران منجر میشود.
سفرنامه جیمز بیلی فریزر
«جیمز بیلی فریزر» در سفرنامه خود مینویسد:
...در هر شهر و شهرک در جاهایی پارچهها و شالهای سیاه میآویزند و نشانههای سوگواری را جلوه میدهند(سفرنامه فریزر صفحه ۲۴۱).
© کلیه حقوق متعلق به صاحب اثر و پرتال فرهنگی راسخون است. استفاده از مطالب و آثار فقط با ذکر منبع بلامانع است.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}