سفرنامه‌ها عاشورایی

سفرنامه‌نویسی یکی از سبک‌های ادبی است که در آن شخصی که به سرزمین‌های دیگر سفر کرده، دیده‌ها، شنیده‌ها، تجربیات، رخدادها و احساساتش را درباره آن سرزمین‌ها برای آگاه کردن دیگران در قالب کتابی می‌نویسد. سفرنامه‌ها عاشورایی هم خاطرات و دیده‌ها و شنیده‌های، تجربیات، رخدادها و احساساتی هست که اشخاص مختلف به ثبت آن پرداختند. و مورد توجه مخاطبان مختلفی قرارگرفته است. پس با ما همــراه باشید با بررســـی مختصری از سفرنامه‌ها عاشورایی.
2 ساعت و 33 دقیقه پیش
تخمین زمان مطالعه:
گردآورنده : ابوالفضل رنجبران
موارد بیشتر برای شما
سفرنامه‌ها عاشورایی

سفرنامه‌ها عاشورایی
تاورینه در سفرنامه خود در مورد تشریفات مذهبی ماه محرم می‌نویسد:
هشت یا ده روز قبل از روز موعود ( عاشورا) پرشورترین افراد مذهبی تمام صورت و بدن خود را سیاه می‌کنند و پوشش از تن برمی‌گیرند و تنها با تکه پارچه‌ای ستر عورت می‌کنند و بر هردستی سنگی گرفته در کوی و برزن به راه می‌افتند آن سنگ‌ها را به یکدیگر زده صورت و بدن خود را همراه با فریاد متشنّج می‌سازند و در این حال «حسن حسین ـ حسن حسین» می‌گویند.
تاورینه در مورد مراسم عاشورایی که در مقابل شاه سلیمان اجرا شده است چنین می نویسد: دسته‌ها هرکدام، یک عماری داشت که هشت یا ده نفر آن را حمل می‌کردند چوب عماری به انواع گل و بوته نقاشی شده بود و در هرعماری تابوتی گذارده روی آن را با پارچه زری پوشانیده بودند. همین که دسته اول اجازه ورود می‌یافت سه یدک مجلل با زین و یراق اعلا که روی آن‌ها را با تیر و کمان و شمشیر و سپر و خنجر زینت کرده بودند در جلو دسته وارد می‌شد، وقتی که به یک صد قدمی شاه می‌رسیدند یدک دار بنای تاختن را گذارده تمام دسته شروع به دویدن می‌کردند در حالی که برمی‌جستند و عماری و تابوت را به رقص می‌آوردند. بعضی کلاه و کمربند خود را به هوا انداخته دوباره می‌گرفتند و برخی انگشتان را به دهان برده به صورت بلند صغیر می‌کشیدند و در بعضی از عماری‌ها طفلی که شبیه نعش بود می‌خواباندند و آن‌هایی که دور عماری را احاطه کرده بودند گریه و نوحه و زاری می‌کردند(کتاب تاورینه صفحات ۶۳۵ و ۶۳۴).

به گفته پولاک ایام عاشورا یعنی ده روز اول ماه محرم همه جامه سیاه در برمی‌کنند و با آهنگ‌های غم‌انگیز که ترجیع آی حسین، آی حسین به گوش می‌رسد، بر رنج‌های این سالار شهیدان اشک می‌ریزند و به هنگام فرارسیدن ترجیع، کودکان در حالی که از جا می‌جهند دو حلقه چوبی را به صورتی موزون بر یکدیگر می‌زنند. در روزهایی که مراسمی بر پا می‌شود دیوارهای تکیه را با چیت گلدار و شال می‌آرایند( سفرنامه پولاک ایران و ایرانیان صفحه ۲۳۴).

آنتونیو دو گووآ از مراسمی که خود در شیراز شاهد آن بوده اطلاع بیشتری به دست می‌دهد: در پیشاپیش دسته‌های عزادار، اشتران سبز پوشانیده‌ای دیده می‌شود که بر آن‌ها زنان و کودکان سوار هستند سرها و صورت‌های زنان و کودکان گویی با نیزه مصدوم و مجروح شده است تظاهر به گریه وزاری می‌کنند.
پی یتر و دلاواله نیز همین اندازه از مراسمی که در ۱۲۰۷ ه . ق / ۱۶۱۸م در اصفهان دیده، می‌نویسد:
پس از این که روز دهم ماه محرم یعنی روز قتل فرا رسید از تمام اطراف و محلات اصفهان دسته‌های بزرگی به راه می‌افتاد و بیرق و علم با خود حمل می‌کردند و بر روی اسب‌های آنان سلاح‌های مختلف و عمّامه‌های متعدّد قرار می‌گرفت و به علاوه چندین شتر نیز همراه دسته ها بودند که بر روی آن‌ها جعبه‌هایی حمل می‌شد که درون هر یک سه چهار بچه به‌علامت بچه‌های اسیرامام حسین(علیه السلام) قرار داشتند. علاوه برآن، دسته‌ها هر یک به حمل تابوت‌هایی می‌پرداختند که دور تا دور آن‌ها مخمل سیاه رنگی پیچیده شده بود و بر روی آنها یک عمّامه که احتمالاً به رنگ سبز بود دیده می‌شد و همچنین یک شمشیر جای داده بودند و دور تا دور تابوت سلاح‌های گوناگونی چیده شده بود و تمام این اشیاء روی طبقه‌های متعدد بر سر عده‌ای قرار می‌گرفت و به آهنگ سنج و نای جست و خیز می‌کردند و دور خود چرخ می‌زدند. تمام طبقه‌ها نیز به این نحو می‌چرخیدند و منظره جالبی پیدا می‌کرد و دور تا دور حاملان طبق را عده ای چوبدار فرا گرفته بودند.

اولیا چلبی، مسافر و نویسنده ترک که در سال ۱۰۵۰ هـ . ق / ۱۶۴۰ میلادی در عهد سلطنت شاه صفی به تبریز آمد در سفرنامه خود از سوگواری عاشورا چنین توصیف می‌کند: در دهم محرم هر سال اعیان و برجستگان و تمامی مردم شهر، بزرگ و کوچک خیمه ها بر می‌افرازند و در زمین چوگان تبریز برای شهیدان کربلا سوگواری می‌کنند. صدها تن از مخلصان، با شمشیر و قمه به سرو صورت و پیکر خود زده، مجروح می‌شوند. به عشق امام حسین(علیه السلام) از بدنشان خون جاری می‌سازند زمین سر سبز، خونین می‌شود و به آلاله زاری همانند می‌گردد. پس از آن اجساد ساختگی را از زمین چمن حمل کرده بیرون می‌برند و خواندن «مقتل» امام حسین به پایان می‌رسد.

شاردن مشاهدات خود را از دسته‌ای از عزاداران(سینه‌ زن) که در سال ۱۶۶۷ هـ . ق در اصفهان واقع شده به این صورت نقل می‌کند: در جلو هر دسته بیست علم، بیرق، هلالی، پنجه‌های فلزی مزیّن به نقوش رمزی کنده‌کاری شده از نام‌های حضرت محمد(صلی الله علیه و آل و سلم) و حضرت علی(علیه السلام)، منصوب بر دسته‌های نیزه‌ای مانند در حرکت بود این وسایل برای مسلمانان نمادهای مقدسی از غزوات صدر اسلام بود به همان گونه که سربازان رومی در جنگ‌های شبیه سازی عقاب‌ها را با خود حمل می‌کردند. علم‌ها به همراه دسته‌ها از پارچه‌های سبز کمرنگ پوشیده شده‌اند گویی نشانه این است که می‌خواهند بگویند در حال حاضر بیم جنگ و درگیری در میان نیست. آنگاه چند اسب تربیت شده زیبا مجهّز به جوشن و سلاح‌های سرد و گرم بسیار گران‌قیمت که از زین و جوشن آن‌ها آویزانند حرکت می‌کنند این سلاح‌ها که از فولاد ساخته شده‌اند به همراه دیگر اسباب و لوازم طلاکاری شده و با سنگ‌های قیمتی زینت یافته‌اند متعاقب آن‌ها نوازندگان در حرکتند و به دنبال آنها مردانی هستند که سنگ پرتاب می‌کنند و چهره بعضی از آنان را سیاه و بعضی دیگر را خونالود کرده‌اند. سپس افرادی حرکت می‌کنند که سرتا پایشان خونالود است و چنین می‌نماید که به ضرب تیر و نیزه گشته‌اند و بعد از آن‌ها ارابه‌ها و اسباب و لوازمی که گویی برای تشییع جنازه مهیا شده‌اند می‌آیند. کجاوه‌ها پشت سر آن‌ها صف کشیده اند این کجاوه‌ها با چادرهای سبز کمرنگ گشته‌اند و با تکه پارچه‌های زربفت که هزاران زیور طلابنا به ذوق و سلیقه کسانی که آن‌ها را تدارک می‌دیدند از آن‌ها آویزان است زینت یافته‌اند سپس تابوت‌ها حمل می‌شوند تابوت‌ها را نیز از مخمل زرنگار رنگارنگ یا سیاه به همراه عمّامه‌هایی که بر بالای تابوت گذاشته‌اند و سلاح‌های مختلفی که به اطراف یا بالایشان متصل‌اند پوشانده‌اند آن‌ها که حامل این اقلام هستند با نوعی حرکات نمایشی راحت و آسان از میان دسته ها و جمعی که دورشان را گرفته‌اند به‌سرعت حرکت می‌کنند. در پی آن‌ها تخت بزرگی که نمایشگر تابوت امام حسین(علیه السلام) است و هشت مرد آن را بر دوش می‌کشند از راه می‌رسد( تعزیه هنر بومی پیشرو ایران، صفحات ۱۸۹، ۱۸۸، ۱۵۳، ۱۵۱، ۱۵۲).

اوژن اوبن سفیر فرانسه در ایران در دوره قاجار در سفر نامه‌اش می‌نویسد: اساس معتقدات مذهبی شیعیان را برگزاری مراسم عزاداری خاندان امام حسین(علیه السلام) تشکیل می‌دهد زیرا ایران و ایرانی سعادت ابدی بشر و ملیت و وحدت خود را مدیون شهادت آن خاندان می‌داند. به جز بعضی از افراد که اسامی قهرمانان شاهنامه را روی فرزندان خود گذاشته‌اند، تقریباً همه ایرانیان از اسامی امامان برای نام‌گذاری استفاده می‌کنند بعضی‌ها نیز کلماتی از قبیل عبد یا غلام یا قلی به اول یا آخر نامشان اضافه کرده‌اند مانند عبدالحسین، غلام علی، حسنقلی و... کارگران هنگامی که کار پر مشقتی را انجام می‌دهند، اسم امامان‌را یاد می‌کنند و از آنها مدد می‌گیرند. درویشان با خواندن اشعاری در مدح آنان، نان در می‌آورند. در بالای در خانه، اسامی مقدّس الله، محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین(علیها السلام) نقش بسته است در خانه‌های گلین روستاییان، شمایل‌هایی ازامام علی(علیه السلام) و امام حسن(علیه السلام) و امام‌حسین(علیه السلام) به دیوار اتاق می‌زنند که روی صورت آنان را نقابی پوشانده دور سر هر تصویر، هاله ای از نور متجلی است. در زیر شمایل نیز حضرت محمد(صلی الله علیه و آل و سلم) سوار بر اسبش (براق) در حال معراج به آسمان‌هاست در مسجدها، مقبره‌ها و یا در مدرسه‌ها تابلوهایی آویخته‌اند و سه قهرمان صدر اسلام، سلمان قنبرو بلال که هر سه سخت مورد علاقه شیعیان هستند در آن تابلوها، در مقابل حضرت علی(علیه السلام) و دو فرزندش نشسته‌اند.

در خانقاه درویشان یک محراب واقعی دیدم که در آن در برابر شمایل حضرت علی(علیه السلام) شمع‌های بزرگ روشن کرده بودند.
در بازار تهران، سقاخانه ای به نام سقاخانه نوروزخان موجود است که بر سر در آن صحنه ای از شهادت حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام) را کشیده‌اند. این سقاخانه مشحون از انواع نذر و نیاز و شمع و چراغ است که بیانگر اندیشه امامان در همه شئون زندگی حتی در پدیده‌های طبیعت است مثلاً هنگام غروب آفتاب که از رنگ شفق سرتاسر آسمان چون آتش بر افروخته می‌شود ایرانیان در خلال رنگ‌های سرخ آن، جوشش خون حسین را مجسم می‌کنند. در خانواده‌های مرفه که معمولاً هفته ای یک روز روضه خوانی دایر است، علم سیاهی بر بالای تیری برافراشته می‌شود و این نشانه آن است که در آن خانه مجلس روضه خوانی بر پاست. در ایام قتل به درو دیوارهای مسجدها پرده‌های سیاه می‌کشند و در اغلب آن‌ها واعظی بر بالای منبر می‌رود تا دربارۀ حوادث کربلا مطالبی ایراد کند( ایران امروز صفحات ۱۸۱ و ۱۸۲).

کلنل چارلزادوارد بیت در سفرنامه خود مراسم روز عاشورا در شهر مشهد را چنین توضیح می‌دهد:
دسته‌های زنجیرزنی در صفوف باریکی متشکل از دو یا سه ردیف که در هر کدام بیست تا سی جوان زنجیر میزدند به راه افتادند. در پشت آ‌ن‌ها جمعیت زیادی از مردم به راه افتاده نوحه می‌خواندند و سینه می‌زدند در روز، قتل شدّت عزاداری مردم و ابراز احساسات به حداکثر می‌رسید ابتدا علم‌هایی سیاه که توسط مردانی سیاه‌پوش حمل می‌شد عبور داده شد. به دنبال آنان نیز جوانان زنجیر زن به صف حرکت می‌کردند سنج‌های برنجی با آهنگ یکنواخت و منطقی نواخته می‌شد. نوحه خوان با صدای غم انگیز هم نوایی میکرد و جوانان به طور هماهنگ زنجیر را به پشت برهنه خود به چپ و راست می‌نواختند روز عاشورا عزاداران لباس‌های سیاه روزهای قبل را از تن درآورده، کفن سفیدی پوشیده بودند در ابتدای دو صف قمه زنان و شمشیر زنان قرار داشتند و در دو سوی خیابان با آهنگ ملایمی به حرکت در آمدند در این هنگام چهره اصلی مراسم در وسط و بین دو صف پیدا شد. مردی که تا کمر لخت بود و بدنش در زیر قمه‌ها، نعل اسب‌ها، عینک‌ها و خرت و پرت‌های دیگر پنهان شده بود حضور یافت به عنوان مثال یک جفت خنجر در قسمت جلو سینه و پشت کمر وی فرو رفته بود تعدادی نعل اسب به قسمت شانه‌های او متصل بود و تعداد زیادی قفل نیز از پوست بدن وی داخل رفته و چفت شده بود بلافاصله به دنبال این مرد، عدّه‌ای از مردم سرتراشیده و کفن پوش دیده می‌شدند. آنان در دست خود قمه‌هایی داشتند که بر پیشانی و سر خود زدند به نحوی که خون فوران کرد و روی لباس سفیدشان ریخت. بعد از ظهر همه مردم در مراسم شبیه شرکت جستند و در پایان مراسم یک سر مجسمه‌ای را به عنوان سمبل بر سر نیزه کردند(سفرنامه خراسان و سیستان صفحات ۱۳۵، ۱۳۴، ۱۳۳، ۱۳۲).

هانری رنه دالمانی در سفرنامه‌اش «از خراسان تا بختیاری» چنین می‌نویسد:
... در روز عاشورا کسانی هستند که نذر کرده‌اند تا در این روز خون خود را در ماتم شهدای کربلا بریزند آن‌ها موهای سر را تراشیده کفن سفید هم می‌پوشند و یا حسین گویان بر سر خود می‌زنند و خون از سر و روی آن‌ها جاری می‌شود و روی کفن می‌ریزد پس از جاری شدن خون هیجانی در آن‌ها تولید می‌شود و اگر از آنان جلوگیری نشود خود را با قمه هلاک می‌کنند(سفرنامه از خراسان تا بختیاری صفحات ۱۹۳ و ۱۹۰).
 فریزر در سفرنامه خود می‌نویسد:
... در هر شهر و شهرک در جاهایی پارچه‌ها و شال‌های سیاه می‌آویزند و نشانه‌های سوگواری را جلوه می‌دهند(سفرنامه فریزر صفحه ۲۴۱).

 


© کلیه حقوق متعلق به صاحب اثر و پرتال فرهنگی راسخون است. استفاده از مطالب و آثار فقط با ذکر منبع بلامانع است.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.