پرواز از برج معني (سماع) (4)
پرواز از برج معني (سماع) (4)
آداب و شرايط سماع
1ـ مراعات زمان و مکان و ياران؛
2ـ نپرداختن به سماع اگر در اطراف شيخ، مريداني باشند که سماع به حالشان زيان داشته باشد؛
3ـ توجه به آن چه قايل گويد، با حضور قلب و ننگريستن به اطراف و مشغول بودن به خود، و کف نزدن و نرقصيدن، مگر در هنگام غلبه ي وجد؛
4ـ صدا به گريه بلند نکردن تا آن جا که ممکن باشد؛
5ـ موافقت با قوم در قيام، هرگاه يکي از ايشان به وجدي بي ريا برخيزد(56).
و ابوالقاسم قشيري شرط مستمع را آن مي داند که اسماء و صفات داند و اگر نداند در کفر محض افتد(57) و نيز همو گويد «از جنيد حکايت کنند که گفت سماع را به سه چيز حاجت بود. زمان، مکان و اخوان»(58).
و اردشير عبادي بر آن است که «در سماع شرايط بسيار است از صفاي وقت و حضور دل و جمعيت خاطر و احتراز از اغيار و انزوا و عزلت و مساعدت با اخوان و حفظ ادب»(59).
***
و در جمله، کار صوفيان عظيم و با خطرست و به غايت پوشيده است و به هيچ چيز چندان غلط راه نيابد که در آن(60). هم چنان که غزالي معتقد است سماع از اموري است بسيار دقيق و ظريف که تا شناخت و معرفت کامل بدان پيدا نيايد، نبايد بر سر آن شد؛ که به قول ابوعلي رودباري کار سماع «چون دم شمشير است اگر منحرف شويم در آتش فرو خواهيم افتاد»(61) و اين امر به ويژه بر مبتديان روا نيست چنان که هجويري گويد: ... من که علي بن عثمان الجلابي ام آن دوست تر دارم که مبتديان را به سماع ها نگذارند تا طبع ايشان بشوليده نشود که اندر آن خطرهاي عظيم است(62). اردشير عبادي نيز مي گويد: مبتدي را آن بهتر که در رياضت به سماع مشغول نباشد(63) و غزالي نيز در اين باره سخني حکيمانه دارد:
«مريدي که وي را هنوز احوال پيدا نيامده باشد و راه حق به معاملت نداند، يا پيدا آمده باشد و ليکن شهوت هنوز از وي تمام نشده باشد واجب بود به پير که وي را از سماع منع کند که زيان وي از سود بيش بود»(64).
و اين همه وسواس و احتياط به خاطر اين است که در کار سماع بيم مکر و استدراج فراوان است چنان که در سماع به حق کشف و کرامات بسيار است چنان که گروهي يک بار سماع را از صدها سال رياضت در پيدايش حال بر صوفيان مفيدتر مي دانند. از جمله در کتاب «سيرالاقطاب» تاليف الهديه بن عبدالرحيم بن بنيا چشتي عثماني که در 1036 هـ ق تاليف کرده از قول شيخ ابومحمد، خطاب به پدرش شيخ احمد که او را نخست بار سماع فرموده بود، آمده است «مخدومنا اين فتح باب که در سماع است در هيچ شغل ديگر نيست. صد سال اگر کسي رياضت شاقه و مجاهده ي شديد کند اين مرتبه ميسر نيايد که در يک سماع مشاهده گردد و حضرت شيخ احمد فرمود: اي ابومحمد سماع سرّ پوشيده است. راز آن پوشيده بايد داشت. عوام بيچاره طاقت اين را ندارند. اگر من اسرارش را ظاهر سازم، جمله جهانيان مبتلاي سماع شوند و از خداي عزوجل غير از اين عطيه طلب نسازند(65).
در باب سماع اقوال بسياري را گفتيم و از مشايخ و بزرگان تصوف در اين باره بهره ها جستيم. اينک در پايان مقاله از باب نتيجه ي کلي از اين بحث، به حضرت مولانا توسل مي جوئيم و نظر آن خداوندگار را پيرامون سماع، تبرکاً مهر ختمي بر اين مقاله مي نهيم.
سماع آرام جان زندگان است
کسي داند که او را جان جان است
کسي خواهد که او بيدار گردد
که او خفته ميان بوستان است
وليک آن کو به زندان خفته باشد
اگر بيدار گردد در زيان است
سماع آنجا بکن کانجا عروسي است
نه در ماتم که آن جاي فغان است
کسي کو جوهر خود را نديدست
کسي کان ماه از چشمش نهان است
چنين کس را سماع و دف چه بايد؟
سماع از بهر وصل دلستان است
کساني را که روشان سوي قبله ست
سماع اين جهان و آن جهان است
خصوصاً حلقه اي کاندر سماع اند
همي گردند و کعبه در ميان است
اگر کان شکر خواهي همان است
ور انگشت شکر، خود رايگان است(66)
پی نوشت ها :
**استاديار زبان و ادبيات فارسي دانشگاه آزاد اسلامي واحد تربت حيدريه
56ـ فرهنگ اشعار حافظ، ص339
57ـ ترجمه رساله قشيريه، ص603.
58ـ ترجمه رساله قشيريه، ص602.
59ـ التصفيه، ص153.
60ـ کيمياي سعادت، ص367.
61ـ فرهنگ اشعار حافظ، ص332، ترجمه از اللمع في التصوف، ص299.
62ـ کشف المحجوب، ص546.
63ـ التصفيه، ص152.
64ـ کيمياي سعادت، ص361.
65ـ سرچشمه تصوف در ايران، ص 128ـ129.
66ـ کليات ديوان شمس، ج1، ص203.
1ـ ابن بطوطه، سفرنامه ي ابن بطوطه، ترجمه محمدعلي موحد، چاپ سوم، انتشارات علمي و فرهنگي 1361، تهران.
2ـ توسي، احمد، رساله ي سماع و فتوت، تصحيح احمد مجاهد، انتشارات منوچهري، تهران.
3ـ حافظ، ديوان.
4ـ رجايي، دکتر احمدعلي، فرهنگ اشعار حافظ، تهران، زوّار، 1340.
5ـ سجادي، دکتر سيدجعفر، فرهنگ معارف اسلامي، چاپ شرکت مؤلفان و مترجمان ايران، 1362، تهران.
6ـ سعدي، کليات، تصحيح فروغي، انتشارات اميرکبير 1362.
7ـ سهروردي، شهاب الدين، عوارف المعارف، ترجمه ابومنصور عبدالرحمن اصفهاني، به اهتمام قاسم انصاري، انتشارات علمي و فرهنگي، 1364، تهران.
8ـ عبادي، اردشير، التصفيه في احوال المتصوفه (صوفي نامه) تصحيح دکتر غلامحسين يوسفي، انتشارات علمي و فرهنگي 1368، تهران.
9ـ عطار، فريدالدين، تذکره الاولياء، انتشارات زوار، 1360، تهران.
10ـ غزالي، محمد، کيمياي سعادت، به کوشش حسين خديوجم، چاپ دوم، انتشارات علمي و فرهنگي 1361، تهران.
11ـ غني، دکتر قاسم بحثي در تصوف، چاپ سوم، زوار، 1356 تهران.
12ـ قشيري، ابوالقاسم، ترجمه رساله قشيريه، تصحيح فروزانفر، انتشارات علمي و فرهنگي چاپ سوم، 1367، تهران.
13ـ کاشاني، عزالدين محمود، مصباح الهدايه، تصحيح جلال همايي، انتشارات سنايي، بدون تاريخ چاپ.
14ـ مستملي بخاري، شرح التعرف لمذهب التصوف، تصحيح محمد روشن، نشر اساطير، 1363، تهران.
15 معين، دکتر محمد، فرهنگ فارسي.
16ـ مولوي، مثنوي معنوي، تصحيح نيکلسون، چاپ اول، انتشارات اميرکبير، 1363، تهران.
17ـ نفيسي، سعيد، سرچشمه ي تصوف در ايران، چاپ چهارم، کتابفروشي فروغي، تاريخ نشر ندارد.
18ـ هجويري، علي بن عثمان، کشف المحجوب، تصحيح ژوکوفسکي، اميرکبير، 1336، تهران.
نشريه پايگاه نور شماره 19
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}