نگرش ها موفقيت را رقم مي زنند


 






 
حتماً برايتان اتفاق افتاده که خبر پيشرفت و موفقيت نزديکان خود مانند همکار ، برادر ، دوست و ... را شنيده باشيد . يکي از اين نمونه ها را به ياد بياوريد و علت موفقيت آن فرد را همان گونه که هنگام شنيدن خبر ، آن را تجزيه و تحليل کرديد ، بررسي کنيد . ابتدا ببينيد آيا آن خبر ، شما را خوشحال کرده يا ناراحت ! سپس به ياد آوريد کدام يک از تحليل هاي زير يا چيزي مشابه آن را به عنوان علت موفقيت آن فرد ، به خود و ديگران يادآور شديد .
1 ـ آدم توانا و هوشمندي است .
2 ـ اين اواخر به شدت کار مي کرد .
3 ـ خوش شانس بود .

تعريف اسناد :
 

همه ي ما به نحوي ،از يک سري مکانيزم هاي فکري براي تجزيه و تحليل و پيکربندي علت هاي موفقيت و شکست خود و ديگران استفاده مي کنيم . اين مکانيزم ها در سراسر دنيا ، کم و بيش يکسان اند و تفاوت هاي فرهنگي ، تاثير زيادي بر آنها ندارد .
فرآيندهاي علمي و منطقي ما براي توجيه و ريشه يابي موفقيت ها و شکست ها ، فرآيندي ست که امروزه آن را « اسناد » مي ناميم . اسناد در روان شناسي ، به معناي نسبت دادن علت هايي خاص به پديده ها و رفتار خود و ديگران است و مجموعه ي فرآيند استنباط هاي ما از رفتارها ، پديده ها و اتفاقات مي باشد .
اسناد را اولين بار « فريتز هيدر » به طور اختصاصي و مفصل مورد بررسي قرارداد اما مطالعات تکميلي و گسترش شاخه هاي اين مفهوم کاربردي ، توسط ديگر دانشمندان ، پيگيري شد .

اسناد موفقيت و شکست :
 

اسناد با موضوع «موفقيت و شکست » را اولين بار « وينر » به طور علمي مطرح و تحقيقات خود را روي اين موضوع متمرکز نمود . او در قالب چهار چوب اوليه ي نظريه ي اسناد ، به طرح نظريه ي اختصاصي تري در زمينه ي علت شناسي موفقيت و شکست از ديدگاه انساني پرداخت و با مطرح کردن اهميت و تاثير نوع نگرش ها و نحوه ي تفکر افراد جامعه در ميزان رشد و پيشرفت ملت ها و باروري اجتماعي ، چهار مولفه ي مهم را در فرمول بندي هاي ذهني انساني مطرح کرد . اين چهار مولفه عبارتند از : توانايي ، تلاش ، محيط و شانس .
« وينر » در تکميل نظريه ي خود ، به هر يک از اين مولفه ها ، دو صفت از مجموعه صفات زير را نسبت داد :

1 ـ پايدار ـ ناپايدار :
 

ما در روش هاي تفسير خود ، خصوصيت پايداري را به اتفاقات و رفتارهايي نسبت مي دهيم که ماهيت وجودي آنها از نظر ما ، هميشگي و دائمي باشد ( مانند ضريب هوش يا IQ ) و پديده هاي ناپايدار ، آنهايي هستند که زودگذر و موقتي ، فرض شان مي کنيم (مانند برنده شدن در يک بازي که ناشي از شانس بوده و دائمي نيست ).

2 ـ دروني ـ بيروني :
 

ما در روش هاي علت شناسانه ي خود ، مسئوليت رفتارها و پديده ها را يا به خود شخص نسبت مي دهيم و يا به جهان بيرون از او . مواردي مانند کسب نمره ي خوب در امتحانات را مي توان ناشي از تلاش خود فرد دانست ( البته همه اين گون تفسير نمي کنند ) .
«وينر » در طبقه بندي خود ، مولفه هاي چهارگانه را در دو بازه قرار مي دهد :
1 ـ توانايي و تلاش : دروني
2 ـ محيط و شانس : بيروني
پس اگر موفقيت ، پايدار و ماندگار و ناشي از تلاش خود فرد باشد ، ما آن را به توانايي فرد نسبت مي دهيم و همين طور ساير مولفه ها را با توجه به نوع شکل گيري پديده ، استفاده مي کنيم .

بهترين اسناد :
 

در مفهوم کنترل ، به دو شاخه ي کنترل دروني و بيروني بر مي خوريم که دو احساس انساني درباره ي اتفاقات دنياي بيرون هستند . در احساس کنترل دروني ، فرد اين استنباط را دارد که بر اتفاقات و مسير زندگي خود ، تسلط دارد و به اصطلاح ، سيستم کنترل زندگي ، در درون او قرار دارد . در احساس کنترل بيروني ، عکس اين پديده اتفاق مي افتد و فرد ، خود را ناتوان احساس مي کند و به غلبه ي دنياي بيرون بر اراده ي خود در مسير زندگي اش ، ايمان دارد .
مسلم است که احساس کنترل دروني ، باعث انگيزه و تلاش آدمي شده و انسان را از يک سنگ کف رودخانه ، به يک موجود تصميم گيرنده ي پرانگيزه تبديل مي کند .
دو مولفه ي دروني (توانايي و تلاش )، با بحث کنترل دروني مرتبط هستند و ما در حقيقت با در نظر گرفتن اين دو مولفه به عنوان علت رفتارها و نتايج ، احساس کنترل دروني خود را تقويت مي کنيم .
يک مثال عيني در اين زمينه ، افرادي هستند که موفقيت و پيشرفت دوستان خود را مي بينند و آن را نتيجه ي توانايي و تلاش آنان مي دانند و در تفسير آن ، به خود مي گويند : «من هم مي توانم مانند او تلاش کنم و موفق شوم . هيچ عامل ديگري ، غير از تلاش و استعداد ، در موفقيت او دخيل نبود » . روي ديگر سکه ، اين است که شما به خود بگوييد : «او شانس آورد و جاي خوبي هم افتاده بود ! »با اين تفسير ، احتمال موفقيت خود را ناچيز در نظر مي گيريد زيرا احتمال شانس و عوامل محيطي ، خيلي متغيرند و در کنترل شما نيستند ، پس هيچ گاه شروع نمي کنيد .

نتيجه گيري :
 

به زندگي خود نظر بيفکنيد و به نحوه ي توجيه موفقيت و شکست هاي خود دقت کنيد . چه عواملي را هميشه در اين توجهات استفاده مي کنيد ؟ دروني يا بيروني ؟ در نظر داشته باشيد که بهترين و موثرترين مولفه ي « وينر » ، تلاش است و تجزيه و تحليل هاي شما ، بايد بيشتر به سمت اين مولفه گرايش پيدا کند .
شک نکنيد که نحوه ي تفسير شما از موفقيت ها و شکست هاي خود ، در جايگاهي که اکنون در زندگي ايستاده ايد ، بسيار موثر است .
به طور مسلم تغيير ، سخت است و صرف انرژي و زمان براي پيشرفت ، سخت تر . بنابراين بيشتر افراد سعي مي کنند از راه هاي ميان بر و کم زحمت به موفقيت برسند . به همين دليل به شانس (شرکت در قرعه کشي هاي زياد ) يا محيط ( با برقراري ارتباط هاي کاري به جاي استفاده از مهارت هاي خود ) به عنوان ناجي اميد بسته اند ؛ غافل از اينکه چه اميدهاي واهي و شکننده اي هستند اين اميدها !
«انيشتين » مي گويد : « تفکر ، سخت ترين کار در اين جهان است » به طور مسلم راه درازي ست ، راه موفقيت اما بسيار پرثمر و تضمين شده است و نتيجه ي درخشاني در پي دارد .
منبع: مجله ي شادکامي و موفقيت شماره ي 66